قلب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

مراد از قلب در وجود انسان، "قلب روحانی" است (که البته با قلب ظاهری نیز در ارتباط است)[۱].

قلب روحانی حد و مرز بین انسان و حیوان است. انسان به‌واسطه قلب روحانی حقایق معنوی را درک می‌کند و راه کمال را می‌پیماید. قلب روحانی ابزار آدمی در رسیدن و دریافت کمالات معنوی و حصول معرفت و باورهای یقینی و به‌کارگیری ایمان و اعتقاد است. آدمیان به نسبت صفای قلب خود، دریافت‌کننده حقایق معنوی و قرآنی می‌شوند. از این‌رو خداوند در قرآن کریم بر حقیقت قلب روحانی صحه گذاشته و از آن به‌عنوان یکی از ارکان اصلی هدایت یاد کرده است: (بی‌گمان) در این هلاک پیشینیان پند و تذکر است آن را که قلبی هوشیار داشته باشد...[۲]. هم‌چنین در فرازهایی نپذیرفتن سخن حق را به‌دلیل مرگ قلوب یا عدم توان دریافت قلبی افراد می‌داند: چه آن‌که آن‌ها را دل‌هایی است بی‌ادراک و معرفت، و دیده‌هایی بی‌نور و بصیرت، و گوش‌هایی ناشنوایی حقیقت؛ آن‌ها مانند چهارپایان‌اند، بلکه بسی گمراه‌تر[۳][۴].

امام علی (ع) انسانیت انسان را در قلب او می‌داند و نیز دانایی را همچون درختی برمی‌شمارد که جایگاه رویش آن در قلب آدمی است[۵]. از این‌رو قلب سرچشمه دانایی است[۶]. قلب باطنی لطیفه‌ای است روحانی که تعلقی به بدن آدمی دارد و حقیقتی معنوی و الهی است که به روح انسان داده شده و در توجه به بدن انسان به قلب بدنی توجه می‌کند. قلب بدنی ما مرکز توجه قلب معنوی است. از این‌رو گاه در شرایط خاص و هیجان‌ها و تألمات گوناگون، قلب ظاهری آدمی کانون تألمات و رنج‌ها یا شادی‌ها و هیجانات قرار می‌گیرد و احساس حقیقی آدمی در قلب ظاهری او بروز می‌یابد. شناخت و اصلاح قلب به فضیلت تهذیب نفس می‌انجامد و سیر آدمی را به سوی کمال، آسان می‌کند. از این‌رو امام (ع) باطن قلب انسان را نسبت به درک اسرار غیب، بسیار نزدیک می‌بیند[۷].

امام علی (ع) قلب را جایگاه توجه خداوند و پاک‌سازی قلب را باعث نظر خداوند می‌داند. از این‌رو موضوع قلب و نقش آن در حیات معنوی آدمی امری بسیار مهم و مؤثر است و مورد توجه تعالیم قرآن و اهل بیت (ع) قرار دارد. قلب و عقل در وجود آدمی دو حقیقت مستقل و در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگرند. در تعالیم دینی نقش عقل در قلب انسان به‌مثابه چراغ و بیداری قلب و جلوگیری از سستی و رکود آن برشمرده‌اند. از جمله امام علی (ع) در نامه تربیتی خود می‌فرماید: دلت را به اندرز زنده‌دار و به پارسایی بمیران، به یقین نیرو بخش و به حکمت روشن گردان، با یاد مرگش خوار و به اقرار به نیست‌شدنش وادار ساز. به سختی‌های دنیایش بینا گردان و از صولت روزگار و دگرگونی آشکار لیل و نهارش بترسان. خبرهای گذشتگان را بدو عرضه‌دار و آنچه را به آنان که پیش از تو بودند رسید به یادش آر[۸][۹].

از این‌روایت چنین به‌دست می‌آید که قلب آدمی با موعظه و پند زنده می‌شود و با زهد ورزیدن عنان آن کنترل خواهد شد. یقین، قلب را قوت می‌بخشد، حکمت و دانش قلب را روشن و آگاه می‌سازد، یاد مرگ قلب را مطیع می‌کند، تفکر در نابودی دنیا و عالم هستی قلب را به‌خضوع وامی‌دارد و تفکر در دنیا و حوادث آن قلب را بصیر و بینا می‌گرداند[۱۰].

وصف قلب

دل، لوح دیده است[۱۱]. در این عبارت، کلام حضرت (ع) با معیارهای توصیف سازگار است. از رگ‌های آدمی پاره‌گوشتی آویزان است که شگفت‌انگیزترین عضو کالبد او به‌شمار می‌آید. این قطعه گوشت، قلب است[۱۲]. بدیهی است که در این کلام امام (ع)، حدّ و رسم[۱۳] را به معنای منطقی نمی‌توان جست‌وجو کرد. امّا یکی از شیوه‌های امام (ع) در توصیف و تعریف، بیان گزاره‌های معلوم برای روشنگری و رفع مجهولات است[۱۴]

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۳.
  2. ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ؛ سوره ق، آیه ۳۷
  3. ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ؛ سوره اعراف، آیه۱۷۹
  4. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۳-۶۴۴.
  5. غررالحکم، ۲ / ۱۰۶
  6. غررالحکم، ۲ / ۱۶۹
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۴.
  8. نهج البلاغه، نامه ۳۱: «"أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ"»
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۴.
  10. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۵.
  11. نهج البلاغه، حکمت ۴۰۹: «"الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ"»
  12. نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸: «"لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ"»
  13. "حدّ" و "رسم" دوگونه از تعریف‌اند که در علم منطق از آن‌ها و ویژگی‌هایشا سخن گفته می‌‌شود.
  14. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۲۶.