فرهنگ در معارف و سیره علوی
مقدمه
در عرصه فرهنگ و تعلیم و تربیت، راهبردهای جامعه آرمانی علوی بر پنج پایه استوار است: اول، تأکید پیاپی بر رعایت موازین اخلاقی که هویت و شأن حقیقی انسانها به آن وابسته است. بخش بزرگی از رهنمودهای امام، زیربنای تنظیم روابط اجتماعی مردم در جامعه علوی است و در حقیقت، توصیههای اخلاقی، بیشترین حجم رهنمودهای وی به مسلمانان و جامعه بشری را تشکیل میدهد. در این زمینه روایات نقل شده از امام علی (ع) و رهنمودهای اخلاقی در سیره وی فراوان است، و در این نوشتار، امکان اشاره مختصر به آنها نیز وجود ندارد[۱].
دوم، پاسداری از موازین «فرهنگ الهی» که در کتاب الهی و سنت نبوی آمده است، و ممانعت از ورود بدعتها و خرافات به درون این فرهنگ. امام علی (ع) یکی از وظایف مهم حاکمیت اسلامی را پاسداری از آداب و فرهنگ نبوی و مقابله با آداب و فرهنگ جاهلی معرفی میکند و به استانداران خود نیز تأکید میکند که در این زمینه جدی و کوشا باشند[۲]. افزون بر این، از نظر امام علی (ع) فرهنگ عدالت که فرهنگ سالم انسانی است، فرهنگی عمومی برای انسانها است که پاسداری از آن بر همگان لازم است و دلیل رشد عقلانی یک جامعه به شمار میآید[۳]. همچنین امام استمرار آداب و فرهنگ کارآمد در میان مردم را تأیید کرده، از استانداران خود میخواهد که اینگونه امور را از بین نبرند و جامعه را دچار سردرگمی و آشفتگی در موازین فرهنگی خود نسازند و خود نیز آداب و رسومی ایجاد نکنند که فرهنگ مفید پیشین را مخدوش کند[۴].
سوم، توجه به شرایط زمان و تغییر و تحول نیازهای فرهنگی جامعه. از نظر امام علی (ع) انسان هوشیار کسی است که فرزند زمان خویش است؛ بر زمانه خود مسلط است و در برابر وضعیت زمانه، دچار انفعال نمیشود، بلکه انسان مؤمن چند چهره بودن زمانه را میشناسد و از حوادث آن در شگفت نمیشود و همواره آمادگی خود را در برابر سرکشیهای زمانه حفظ میکند[۵]. این هوشیاری و آمادگی مؤمنان در جامعه آرمانی علوی، موجب میشود که آنان بتوانند پا به پای زمان حرکت کنند و مبانی و اصول فرهنگی خود را در چهرههای گوناگون عرضه کنند و مقهور فرهنگ زمانه خود نشوند.
چهارم، بسط و توسعه تعلیم و تربیت در جامعه، به ویژه در میان نوجوانان، و ارتقای فهم و ایمان مردم. از نظر امام علی (ع)، تعلیم و تربیت همه افراد جامعه، وظیفهای سنگین بر عهده زمامداران است. ایشان در سیره عملی خویش، همواره به تعلیم و تربیت مردم به عنوان یکی از ضروریترین نیازهای آنان توجه میکرد؛ به گونهای که پس از انجام وظایف ضروری حکومتی، نظیر توزیع درآمد عمومی و یا جهاد با دشمنان، اولین اقدام وی تعلیم و تربیت مردم و آشنا ساختن آنان با علوم و معارف دینی بود[۶]. این روش، موجب میشد که عالمان در جایگاه معلم، و جاهلان در جایگاه متعلم قرار گیرند و قافله دانش شتابان به راه خود ادامه دهد.
پنجم، تأکید بر «معیارگرایی» در فرهنگ، و نفی شخصیتگرایی. این جمله معروف امام علی (ع) که «إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ»[۷]؛ «به درستی که دین خدا با اشخاص شناخته نمیشود، بلکه با دلایل و نشانههای حق شناخته میشود، پس حق را بشناس، آنگاه اهلش را خواهی شناخت»، بیانگر موضع منفی امام در برابر «شخصیتگرایی» و «معیارگرایی» است. بنابراین، حرکت به سوی جامعه آرمانی علوی از معبر دلایل و نشانههای حق، گذر میکند و در چارچوب مقیاس افراد و اشخاص توقف نمیکند. حرکت در مسیر جامعه آرمانی علوی، حرکتی اجتماعی است که مجموع راهبردها را مبنای برنامهریزی خود قرار میدهد و در این مسیر به سرعت پیش میرود. جامعه آرمانی علوی آن خُرده جامعهای بود که یاران با وفای امام علی (ع) در گرد او پدید آوردند و در اجرای راهبردهای پیشگفته، یک لحظه نیز توقف ننمودند. جامعه آرمانی علوی، جامعه کوچک امام علی (ع) و یاران مؤمن و وفادار وی بود؛ جامعهای که امام قصد داشت آن را به تمام سرزمینهای مسلمانان گسترش دهد. جامعه آرمانی علوی در لابهلای آرا و سیره امام علی (ع) نهفته است و حرکت به سوی آن، امید و آرمان ما در ساختن حیات طیبه است.
ممکن است تلاش برای حرکت به سوی جامعه آرمانی علوی کوششی بیهوده و گزاف به نظر آید؛ زیرا در دنیای معاصر، موانع و کاستیهای خرد و کلان بسیاری پیش روی چنین آرمانی وجود دارد که برخی از آنها به صورت طبیعی پیش آمده است و برخی دیگر موانع برنامهریزی شده و هدایت شده از سوی مخالفان جامعه آرمانی است. با این همه، تحولات جهانی نشان دهنده نیاز و عطش شدید جوامع بشری برای زندگی در چنین جامعهای است؛ نیاز و عطشی که با توجه به بن بستهای نظامهای اجتماعی - سیاسی حاکم بر جوامع بشری، حرکت جهانی به سوی جامعه آرمانی علوی را الزامی میکند؛ اگرچه برای خروج از کندی و رخوت نبض این حرکت جهانی، دهههایی چند و یا حتی چند قرن، زمان لازم باشد.[۸]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: شرح غررالحکم، ج۷؛ موسوعة الامام علی (ع)، ج۹.
- ↑ «اقْتَدُوا بِهَدْيِ نَبِيِّكُمْ فَإِنَّهُ أَصْدَقُ الْهَدْيِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهُ أَهْدَى السُّنَنِ»؛ شرح غررالحکم، ج۷، ص۱۶۸.
- ↑ «مِنْ عَلَامَاتِ الْعَقْلِ الْعَمَلُ بِسُّنَّةِ الْعَدْلِ»؛ شرح غررالحکم، ج۷، ص۱۶۸.
- ↑ بخشی از نامه امام به مالک اشتر: «لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ»؛ «أَكْثِرْ... فِي تَثْبِيتِ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَهْلُ بِلَادِكَ وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ مِنْ قِبَلِكَ...»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ شرح غررالحکم، ج۷، ص۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ موسوعة الامام علی (ع)، ج۴، ص۱۵۹.
- ↑ موسوعة الامام علی (ع)، ج۴، ص۱۶۶- ۱۶۷، به نقل از: شیخ مفید، الامالی، ج۲، ص۳.
- ↑ نبوی، سید عباس، مقاله «جامعه آرمانی»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۱۸۹.