جندب بن عبدالله بجلی در حدیث

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جندب و نقل روایات

او در کوفه می‌زیست و سپس همراه مصعب بن زبیر به بصره مهاجرت کرد. اهل کوفه و بصره از او روایت نقل کرده‌اند. این راویان از جندب بن عبدالله حدیث نقل کرده‌اند:

راویان بصره: حسن بن ابی الحسن؛ محمد بن سیرین؛ أنس بن سیرین؛ ابوالسوار العدوی؛ بکر بن عبدالله المزنی؛ یونس بن جبیر الباهلی؛ صفوان بن محرز المازنی و أبو عمران الجونی.

راویان کوفه: عبدالملک بن عمیر؛ اسود بن قیس و سلمة بن کهیل.

گاهی به او جندب بن سفیان گفته شده و او را به جدش، سفیان، نسبت می‌دهند و نیز نقل شده که جندب از ابی بن کعب و حذیفة بن یمان حدیث نقل کرده است. او یاران رسول خدا (ص) را دیده و از ایشان روایاتی نقل کرده است.

ابن عبدالبر می‌گوید: همنشینی او با پیامبر (ص) زیاد نبوده است[۱]. چند روایت از جندب.[۲]

قربانی

جندب می‌گوید: زمان حج بود و من در وقت قربانی، همراه رسول خدا (ص) بودم. هنگام نماز پیامبر (ص) نماز خواند و ما نیز به آن حضرت اقتدا کردیم. بعضی از همراهان پیامبر (ص) قبل از این که نماز بخوانند، قربانی کردند. وقتی که پیامبر (ص) نماز را تمام کرد به اصحاب فرمودند: "هر کس که قربانی کرده، به جای آن گوسفند دیگری قربانی می‌کند و هر کس تا به حال قربانی نکرده و خواسته بعد از تمام شدن نماز قربانی کند، پس با نام خداوند قربانی کند[۳].[۴]

نماز صبح

جندب بن عبدالله می‌گوید: شنیدم رسول خدا (ص) فرمودند: "هر کس که نماز صبح را ادا کند، در پناه خدا خواهد بود و خداوند بلند مرتبه از تو درباره چیزی که در پناه اوست باز خواست نمی‌کند[۵].[۶]

آدم و موسی (ع)

جندب می‌گوید: رسول خدا (ص) فرمودند: "روزی حضرت آدم و حضرت موسی (ع) به هم رسیدند و درباره مقام و منزلت خود در نزد خداوند متعال دلیل و برهان می‌آوردند. موسی به آدم (ع) گفت: "ای آدم! تو همان کسی هستی که خداوند با دست خود تو را آفرید و سپس به فرشتگان فرمود برای تو سجده کنند و آنها نیز سجده کردند. خداوند متعال بعد از آن تو را در بهشت جاوید خود قرار داد و تو با غفلت و کاری که کردی، خودت و تمام مردم را از بهشت بیرون آوردی!"

آدم (ع) در جواب موسی (ع) فرمود: "تو همان موسی هستی که خداوند تو را حکیم خود قرار داده و تورات و انجیل را بر تو نازل فرمود. آیا من جلوتر هستم یا ذکر؟" موسی (ع) گفت: "ذکر مقدم‌تر است". سپس رسول خدا (ص) فرمود: "به راستی که حضرت آدم (ع) با این سؤالی که از موسی (ع) کرده بود، حجت را بر او تمام کرد و حضرت موسی (ع) نیز دیگر چیزی نگفت[۷].[۸]

عاقبت کشتن مسلمان

جندب بن عبدالله می‌گوید: در نزد پیامبر (ص) نشسته بودم. مردی آمد و به رسول خدا (ص) بشارت پیروزی داد. سپس آن مرد مسلمان داستان خود را چنین آغاز کرد: "ای رسول خدا (ص) ما به دستور شما به جنگ رفتیم و در آن جنگ به یاری خداوند و دعای شما پیروز شدیم. وقتی کفار شکست خوردند، فرار کردند و ما نیز به دنبال آنها رفتیم. من به یکی از آنها رسیدم در حالی که شمشیرم را از نیام کشیده بودم و آن شخص بدون اسحله بود و به من پناه آورده بود و می‌گفت: مرا نکش؛ من مسلمانم، من مسلمانم. من اعتنایی به گفته‌های او نکردم و او را کشتم. ای پیامبر خدا (ص) به راستی که او از من پناه می‌خواست ولی من به او اعتنا نکردم و او را کشتم".

رسول خدا (ص) به او فرمود: "چرا به دل او نگاه نکردی تا ببینی که راست می‌گوید یا دروغ؟"

او گفت: "چگونه به قلبش نگاه کنم در حالی که قلبش پوشیده از استخوان و گوشت و پوست است؟"

رسول خدا (ص) به او فرمود: "او را کشتی در حالی که نه به قلبش نگاه کردی و نه سخنش را باور کردی".

وقتی آن مرد مسلمان به اشتباهش پی برد، به پیامبر (ص) گفت: "ای رسول خدا! من از کار خود پشیمانم؛ برایم طلب بخشش کن تا خداوند مرا ببخشد".

رسول خدا (ص) فرمود: "برای تو طلب بخشش نمی‌کنم".

بعد از مدتی آن مرد مسلمان از دنیا رفت. او را غسل و کفن و آماده تشییع کردند. وقتی او را دفن کرده، خاک روی او ریختند، ناگهان دیدند که زمین او را از قبر بیرون انداخت. دوباره او را در قبر گذاشتند ولی باز هم زمین او را بیرون انداخت و این عمل سه بار اجرا شد و هر سه بار زمین او را بیرون انداخت. مسلمانان به ناچار، برای حفظ آبروی خود او را در دره‌ای انداختند[۹].[۱۰]

فتنه‌ها بعد از پیامبر (ص)

جندب بن عبد الله می‌گوید: روزی با جمعی از اصحاب نزد رسول خدا (ص) بودیم که فرمود: "بعد از من فتنه‌هایی مانند تاریکی‌های شب بر شما سایه می‌افکند که در آن زمان مرد، صبح می‌کند در حالی که مسلمان است ولی وقتی که شب فرا می‌رسد، کافر می‌شود. و هم چنین مردی در شب، مسلمان است ولی وقتی که صبح می‌شود کافر می‌شود".

مردی برخاست و گفت: "ای رسول خدا (ص)! در آن وقت ما باید چه کار کنیم؟"

حضرت فرمود: "در آن وقت، به خانه‌های خود داخل شوید و درها را بر روی خود ببندید". فرد دیگری برخاست و گفت: "اگر فتنه‌ها در خانه‌های ما وارد شد، چه باید کرد؟"

پیامبر (ص) فرمودند: "در آن وقت، دست نگهدارید و کاری نکنید؛ به راستی که مرد در زیر سایه اسلام زندگی می‌کند و از مال برادرش شکم خود را سیر می‌کند و در آن حال، خون برادرش را می‌ریزد. در آن وقت، از پروردگارش نافرمانی کرده و کافر شده است و در آن حال، آتش جهنم به پیشوازش می‌آید[۱۱].[۱۲]

خودکشی

روزی رسول خدا (ص) فرمودند: "مردی به خاطر بلایی که به او رسیده بود، از رحمت خداوند ناامید شد. و با چاقویی رگ خودش را زد و با جاری شدن خون از بدنش، مرد. این کار گناه بزرگی است و خداوند به خاطر کاری که او کرده بر او خشمگین خواهد بود. خداوند متعال درباره چنین افرادی می‌فرماید: "به راستی که بنده ام خودکشی کرده و از رحمت من ناامید شده است.

اگر کمی صبر می‌کرد شاید رحمت من شامل حال او می‌شد و تمام مشکلات زندگی او برطرف می‌شد. ولی ناامید شده و خودکشی کرده است و به خاطر همین، بهشتم بر او حرام است"[۱۳].[۱۴]

بخشش خداوند

جندب می‌گوید: شنیدم که رسول خدا (ص) فرمود: "وقتی مردی به دیگران بگوید: به خدا قسم، خداوند فلانی را نخواهد بخشید، خداوند در جواب او می‌فرماید: "از کجا می‌دانی که من فلان شخص را نمی‌بخشم. آیا تو خدایی یا من؟! به راستی که من آن شخص را بخشیدم و از گناهانش گذشتم و اعمال تو را به خاطر گفته هایت و کاری که کردی، رد می‌کنم و آنها را بی ارزش می‌سازم[۱۵].[۱۶]

منابع

پانویس

  1. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۶۱۳ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۸۶؛ اسد الغابه، این اثیر، ج۱، ص۳۶۰.
  2. عساکره، سید غریب، مقاله «جندب بن عبدالله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۸۸.
  3. معجم الکبیر، طبرانی، ج۲، ص۱۸۷؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۱۳؛ مسند ابی یعلی، ابویعلی موصلی، ج۳، ص۱۰۱.
  4. عساکره، سید غریب، مقاله «جندب بن عبدالله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۸۸.
  5. « مَنْ صَلَّى الصُّبْحَ فَهُوَ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ، فَلَا يَطْلُبَنَّكُمْ اللَّهُ مِنْ ذِمَّتِهِ بِشَيْءٍ »؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۲۹۴؛ تاریخ الکبیر، بخاری، ج۱، ص۱۳۲؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۳، ص۶۰۰؛ معرفة الصحابه، ابونعیم اصفهانی، ج۱، ص۱۳۰؛ التهذیب، شیخ طوسی، ج۹، ص۲۷۴.
  6. عساکره، سید غریب، مقاله «جندب بن عبدالله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۸۹.
  7. مسند ابی یعلی، ابویعلی موصلی، ج۳، ص۹۱ و ۹۸.
  8. عساکره، سید غریب، مقاله «جندب بن عبدالله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۸۹.
  9. مسند ابی یعلی، ابویعلی موصلی، ج۳، ص۹۲.
  10. عساکره، سید غریب، مقاله «جندب بن عبدالله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۹۰.
  11. مسند ابی یعلی، ابویعلی موصلی، ج۳، ص۹۴.
  12. عساکره، سید غریب، مقاله «جندب بن عبدالله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۹۱.
  13. مسند ابی یعلی، ابویعلی موصلی، ج۳، ص۹۶ (۱۵۲۷).
  14. عساکره، سید غریب، مقاله «جندب بن عبدالله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۹۱.
  15. مسند ابی یعلی، ابویعلی موصلی، ج۳، ص۱۰۱.
  16. عساکره، سید غریب، مقاله «جندب بن عبدالله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۹۲.