اثبات وجود امام مهدی در تاریخ اسلامی
مقدمه
اثبات وجود امام زمان با رویکردهای مختلفی قابل طرح در میان رویکردهای موجود، رویکرد بهرهگیری از روایات معصومان(ع) به دلیل جایگاه خاص پیامبر(ص) و امامان(ع) در منظومة تفکری امامیه، شیوهای غالب بوده است. در این رویکرد با تکیه بر احادیث موجود، توالی سلسه امامت تا امام دوازدهم مورد تأکید و تأیید است و از آنجاکه روایات فراوانی بر تبار امام مهدی(ع) از نسل ائمه امامیه حکایت دارند، به تبع، با شهادت امام یازدهم(ع) باید فرزند ایشان عهدهدار منصب امامت شود. بر اساس روایاتِ منابع کهن، فریقین رسول خدا(ص) مسلمانان را پس از خود به دو ثقل گرانبها، قرآن و عترتش، سفارش میکند که چون به آنها تمسک یابند گمراه نگردند[۱] که این مطلب حکایت از پیشوایی اهل بیت(ع) پس از آن حضرت دارد. همچنین با ضمیمه گونه دیگری از روایات پیامبر(ص) که آن هم در دیرین نگاشتههای فریقین بازتاب فراوان یافته است، آن جناب از جانشینان دوازدهگانه برای خود سخن به میان آوردهاند[۲]. جانشینان دوازدهگانهای که بر پیشوایان هیچ کدام از فرق اسلامی به جز امامیه قابلیت تطبیق ندارد و اینگونه است که دوازدهمین حجت جز فرزند امام عسکری(ع) مصداقی نخواهد داشت.
این رویکرد به دلیل وابستگی آن به اعتماد بر روایات معصومان(ع)، رویکردی بسیار مناسب برای مباحث درونمذهبی است؛ اما در تعامل با دیگر فرقهها و مذاهب، بسته به میزان همگرایی و واگراییهای دینی و مذهبی، استفاده از رویکردهای دیگری نیز پسندیده مینماید. بهره جستن از مباحث عقلگرایانه در اثبات وجود حضرت حجت(ع) یکی از رویکردهای اندیشمندان امامیه بوده است. سخن به میان آوردن از دلالت عقل بر لزوم امامت، خالی نبودن زمین از حجت، نیاز مکلفان به راهنما و مطالبی از این دست که پایه اصلی استدلال در آنها عقل است، نمونههایی از سود جستن از این رویکرد هستند. در آثار مهدوی کهن امامیه، بهسان بخش امام مهدی(ع) در کافی، اثر کلینی، الامامة و التبصرة من الحیرة، نگارش از ابن بابویه، الغیبه، نوشته نعمانی، کمال الدین و تمام النعمه، به قلم شیخ صدوق، قسمت امام مهدی(ع) در ارشاد، اثر شیخ مفید و الغیبه، اثر شیخ طوسی رویکردِ روایتمحوری مطرح است که در آثار شیخ مفید و شیخ طوسی نگاه عقلگرایانه نیز با آن ترکیب میشود. رویکرد عقلگرایانه در الفصول العشرة فی الغیبه، اثر شیخ مفید بیشتر چهره نشان میدهد. مطرح شدن آموزههای انسان کامل و مباحث ولایی نوع دیگری از رویکرد استدلالی به مباحث مهدویت را نشان میدهد که جنبهای عرفانی و تصوفگونه دارند. رویکردی که در قرن هفتم و هشتم هجری به دلیل شرایط خاص جهان اسلام و گرایشهای صوفیگرایانه، نمود بارزتری مییابد. با توجه به بعد جسمانی وجود امام، بهرهگیری از تاریخ، رویکرد دیگری است که میتوان در مباحث مرتبط با امام مهدی(ع) از آن سود جست. البته به دلیل مسئله اختفا در زندگانی حضرت این رویکرد در سراسر دوره زندگانی ایشان به آسانی قابلیت استناددهی نخواهد داشت و بیشتر شواهد و قرائنی است که میتوان در کنار دیگر رویکردها از آن بهره گرفت[۳].[۴]
منابع
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲
پانویس
- ↑ برای نمونه: ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۹؛ ابن ابی عاصم، السنة، ص۶۲۹ – ۶۳۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۱۰؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹۴.
- ↑ برای نمونه: أحمد بن حنبل، مسند أحمد، ج۵، ص۹۰؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۶، ص۳؛ نعمانی، الغیبة، ص۱۰۴. برای اطلاع بیشتر از گونههای این نوع روایت بنگرید: نورمحمدی، بازخوانی احادیث خلفای دوازدهگانه پیامبر(ص) با تأکید بر منابع اهل سنت، ص۱۴۷ - ۱۷۰.
- ↑ در سود گرفتن از این رویکرد، در اثبات تاریخی وجود امام زمان(ع): ر.ک: قاضی خانی، «اثبات تاریخی وجود امام زمان(ع) از راه بررسی منصب وکالت در عصر غیبت صغرا»، فصلنامه مشرق موعود، شماره ۹، ص۸۲ - ۹۴.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۲۷۶.