دلایل اثبات عصمت اعتقادی انبیاء چیست؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

دلایل اثبات عصمت اعتقادی انبیاء چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

دلایل اثبات عصمت اعتقادی انبیاء چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت اعتقادی پیامبران
مدخل اصلیاثبات عصمت اعتقادی پیامبران
تعداد پاسخ۱ پاسخ

پاسخ نخست

 
احمد حسین شریفی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر شریفی و آقای دکتر یوسفیان در کتاب «پژوهشی در عصمت معصومان» در این‌باره گفته‌‌اند:

«برای اثبات عصمت اعتقادی انبیا، به یکی از آیات قرآنی که دلالت آن در این زمینه، روشن‌تر از سایر آیات است اشاره نموده، سپس چند روایت را در این باره یادآور می‌شویم.

البته تمامی ادله عقلی و نقلی که بر عصمت انبیا در مقام عمل دلالت می‌کنند – و در فصل بعد به آنها اشاره خواهد شد - عصمت انبیا را در اعتقادات نیز اثبات می‌نماید[۱]. مثلاً: وقتی که ارتکاب گناه کبیره و صغیره، موجب سلب اعتماد از پیامبران شود و در اطمینان مردم نسبت به آنان خدشه وارد سازد، طبیعی است که انحراف اعتقادی نقش بیشتری در این زمینه ایفا کرده و با غرضِ بعثت، منافات داشته باشد. همچنین کسانی که خداوند آنها را از هر جهت برای خود خالص و پاک گردانیده است، همچنان که در کردارشان لغزشی وجود ندارد، در اعتقادشان نیز انحرافی روی نمی‌دهد[۲].

عهد الهی: با ضمیمه کردن دو آیه از آیات قرآن، استدلالی قرآنی تشکیل می‌شود که بر عصمت انبیا از شرک در قبل و بعد از بعثت، دلالت می‌کند: آیه اول، آیه‌ای است که شرک را "ظلم بزرگ" می‌خواند[۳]: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۴]

و آیه دوم، آیه‌ای است که خطاب به حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۵].

صدر آیه دوم مربوط به این است که حضرت ابراهیم (ع) پس از آنکه ابتلائات و امتحانات الهی را با موفقیت پشت سر گذاشت، مورد عنایت بیشتر الهی قرار گرفته، به مقام امامت رسید. پس از آن، ابراهیم (ع) پرسید: آیا ذریه و فرزندان من نیز این مقام را خواهند داشت؟ پاسخ خداوند متعال این بود که: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۶].

با ضمیمه کردن دو آیه فوق به یکدیگر، می‌توان قیاسی منطقی به صورت "شکل اول" تشکیل داد؛ به این بیان: {{{1}}} برای روشن‌تر شدن چگونگی دلالت این آیات بر مطلب مورد نظر (عصمت از شرک، قبل و بعد از بعثت) لازم است دو نکته را تبیین نماییم: نخست اینکه مراد از عهد الهی چیست؟ دیگر آنکه کسی که قبلاً مشرک بوده و حال توبه نموده است، آیا عنوان "ظالم" شامل او نیز می‌شود؟

مقصود از عهد الهی: با توجه به اینکه، اول آیه ۱۲۴ از سوره بقره، مربوط به اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم (ع) می‌باشد و همچنین از آنجا که برخی از روایات، عهد الهی را بر امامت منطبق نموده‌اند[۷]؛ بسیاری از مفسران، "عهد الهی" را عبارت از منصب والای امامت دانسته‌اند[۸]. چنان‌که برخی از علمای اهل سنت نیز، گفته‌اند: المتبادر من العهد الامامه[۹]؛

ولی همچنان که برخی از بزرگان[۱۰] متذکر شده‌اند، عهد اعم از امامت است؛ یعنی هر چند در شمول آیه نسبت به امامت، تردیدی وجود ندارد، ولی منحصر به آن نیست. بلکه یکی از معانی عهد، همان است که در زبان فارسی از آن به "منصب" تعبیر می‌کنیم، و منصب اعم است از رسالت و امامت. البته عهد الهی عنوان عامی است که می‌تواند مصادیق فراوانی داشته باشد، ولی قدر متیقّن آن، منصب نبوت و امامت می‌باشد.

امّا اینکه صدر آیه درباره امامت است، منافات با آن‌چه که گفته شد ندارد. چون اشکالی ندارد که در جواب پرسشی که درباره مورد خاصی است، پاسخی عام و کلی ذکر شود که هم حکم مورد سؤال را مشخص نماید و هم حکم موارد مشابه را.

همچنین وجه اینکه روایاتی که در تفسیر آیه شریفه وارد شده، تنها به مسأله امامت پرداخته‌اند، این است که هر چند از پاسخ خداوند متعال در جواب ابراهیم (ع)، حکمی کلّی درباره همه منصب‌های الهی استفاده می‌شود، امّا آن‌چه که آیه شریفه به صورت مستقیم، در صدد بیان آن است، یکی از شرایط اساسی امامت می‌باشد. علاوه بر اینکه. آن‌چه بیشتر مورد انکار و مخالفت قرار می‌گرفت. مسأله عصمت ائمه (ع) بود؛ اما عصمت انبیا در نزد بسیاری از مسلمین، امری مسلّم و بی‌نیاز از استدلال شمرده می‌شد.

دامنه صدق عنوان ظالم: در علم اصول فقه، درباره الفاظی همچون "ظالم" که مشتق[۱۱] شمرده می‌شوند، بحثی به این صورت مطرح می‌شود که اگر کسی در گذشته متصف به ظلم بوده، آیا اکنون به صورت استعمال حقیقی می‌توان عنوان ظالم را بر او نهاد؟ یا اینکه اگر قرینه‌ای بر مجازیت در کار نباشد، کلمه ظالم تنها بر کسی که فعلاً مشغول به ظلم است، اطلاق می‌شود؟ این بحث، مورد اختلاف علمای علم اصول واقع شده است: عده‌ای نظریه اول را پذیرفته‌اند، که "اعمّی" خوانده می‌شوند و عده‌ای دیگر نظریه دوم را برگزیده‌اند که از آنها به "اخصّی" یاد می‌شود.

حال ممکن است تصور شود که چون کلمه ظالم در آیه شریفه، بدون هیچ‌گونه قرینه مجازیت به کار رفته است، طبق مبنای اخصّی نمی‌توان "عصمت از شرک قبل از بعثت" را با آیه مذکور اثبات نمود؛ چون طبق این مبنا، کسی که قبل از بعثت مشرک بوده ولی سپس ایمان آورده است، نمی‌توان او را حقیقتاً ظالم نامید[۱۲].

اما می‌توان گفت این آیه طبق هر دو مبنا، عصمت از شرک - قبل و بعد از بعثت - را اثبات می‌نماید. بر اساس مبنای اعمّی، کار بسی سهل و آسان است. در عین حال، طبق مبنای اخصّی هم می‌توان دلالت آیه را بر عصمت پیش از نبوت پذیرفت»[۱۳].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. بعضی از آنها منطوقاً شامل عصمت اعتقادی‌اند و برخی دیگر به طریق اولویت بر این مسأله دلالت دارند.
  2. ر.ک: المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳.
  3. البته، در این زمینه به آیات دیگری همچون آیه ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (سوره بقره، آیه ۲۵۴) نیز می‌توان استشهاد کرد.
  4. «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  5. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  6. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  7. ر.ک: مجمع البیان، ج۱، ص۲۵۸؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰.
  8. مجمع البیان، ج۱، ص۲۵۸؛ الکشاف، ج۱، ص۱۸۴؛ المیزان، ج۱، ص۲۶۷-۲۷۴.
  9. «آنچه از کلمه عهد در آیه مذکور به ذهن تبادر می‌کند، مقام "امامت" است». روح المعانی، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۳.
  10. راهنما‌شناسی، ص۱۱۲-۱۱۳؛ پیام قرآن، ج۷، ص۸۲؛ ر.ک: تلخیص الشافی، ج۲، ص۵۵.
  11. بین مشتق اصولی و نحوی، اصطلاحاً، عموم و خصوص من وجه است. البته کلمه ظالم که اسم فاعل است طبق هر دو اصطلاح، مشتق شمرده می‌شود. برای اطلاع بیشتر از این دو اصطلاح، ر.ک: اصول الفقه، ج۱، ص۴۸.
  12. بین مشتق اصولی و نحوی، اصطلاحاً، عموم و خصوص من وجه است. البته کلمه ظالم که اسم فاعل است طبق هر دو اصطلاح، مشتق شمرده می‌شود. برای اطلاع بیشتر از این دو اصطلاح ر ک: اصول الفقه، ج۱، ص۴۸.
  13. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۱۵۲-۱۵۵.