حابس بن سعد بن منذر طائی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آشنایی اجمالی

وی از تیره ثعلبة بن عمرو بن ثعلبة بن حیان، از قبیله طی[۱] بود و از او در شمار صحابه ساکن در شام یا حمص[۲] نام برده شده است[۳] و در شام به یمانی شهرت داشت[۴]. حابس مدت کمی محضر رسول خدا (ص) را درک کرد. ذهبی[۵] از او با عنوان یکی از عُباد نام برده که از طرف ابوبکر به شام رفته است. عمر نیز او را به قضاوت حمص گماشت[۶]، و از او پرسید: چگونه عمل خواهی کرد؟ حابس گفت: به کتاب خدا. عمر پرسید: اگر در کتاب خدا نبود چه می‌کنی؟ حابس گفت: به سنت رسول خدا (ص) و اگر در آن نیز چیزی نیافتم، با همنشینانم مشورت می‌کنم و اجتهاد کرده و به رأی خود عمل می‌کنم[۷]، اما او قبل از اینکه به حمص رود، در خواب دید، فرشتگان بسیاری با طلوع آفتاب از مشرق پیدا شدند و ماه نیز در حالی که مشرف بر ستارگان بود، از جانب مغرب آمد. سپس خواب را برای عمر نقل کرد. عمر از او پرسید: شما در کدام طرف قرار داشتی؟ گفت: در طرفی که ماه و ستارگان قرار داشتند. عمر خواب او را به بد تفأل زد و گفت: تو با نشانه‌هایی هستی که از بین می‌روند و از فرستادن او به حمس پشیمان شد[۸]. حابس تا خلافت امیر مؤمنان علی (ع) در مدینه بود، سپس در شام به معاویه پیوست و از نزدیکان و معتمدان او شد و به دستور معاو به همراه تنی چند از یاران معاویه به شرحبیل بن حسنه چنین تلقین کردند که علی (ع) عثمان را کشته است[۹]، او در جنگ صفین از همراهان معاویه و فرمانده قبیله طی و به قولی فرمانده میمنه پیاده نظام[۱۰] لشکر معاویه بود[۱۱] و در صفین چنین سرود:

فما بين المنايا غير سبعبقين من المحرم او ثمان
الم يعجبك انا قد هجمناوإياهم على الموت العيان
اينهانا كتاب الله عنهم ولا ينهاهم آي القرآن
میان ما و رسیدن به مقصود (پیروزی) بیش از هفت یا هشت روز از محرم باقی نمانده است. آیا در شگفت نمی‌شوی که ماو ایشان به سوی مرگ آشکارا هجوم می‌بریم، آیا کتاب خدا ما را از کشتن آنان منع می‌کند، اما آنان را از ریختن خون ما منع نمی‌کند[۱۲].

گفته شده است حابس در سحرگاهی پیش از دمیدن صبح وارد مسجدی شد و وقتی دید که جمعی از مردم در جلو مسجد - صف اول - نماز می‌خوانند، گفت: اینان ریاکارانند! سپس مردم را به پروردگار کعبه سوگند داد که آنان را برای فرمانبرداری خدا و رسولش از مسجد دور سازند. مردم نیز آن جماعت را از صف جلو مسجد به عقب راندند. حابس بر این باور بود که وقت سحر فرشتگان در صف جلو مسجد نماز می‌خوانند[۱۳]

حابس در محرم سال ۳۷ در صفین کشته شد[۱۴]. بعد از تمام شدن نبرد، عدی بن حاتم و فرزندش زید بر جنازه حابس گذشتند، زید گفت: این جنازه دایی من است. عدی گفت: بله خدا لعنت کند او را چه بد قتلگاهی دارد. زید سه مرتبه پرسید: چه کسی او را کشت؟ مردی از بکر بن وائل بلند شد و از نحوه کشتن حابس سخن گفت. زید او را غافلگیرانه با نیزه کشت و به طرف لشکر معاویه فرار کرد و عدی او را نفرین کرد و زید در این باره شعری سرود[۱۵].

حارث بن یزید گوید: در روز جنگ صفین ابو مسلم خولانی، حابس طائی و ربیعه جرشی که هر سه در لشکر معاویه بودند، گردهم آمدند و گفتند هر یک از ما دعایی کند. ابومسلم گفت: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ عَافِنَا"؛ حابس گفت: "اللهم اجمع بیننا و بینهم ثم احکم بیننا و بینهم" و ربیعه گفت: "اللهم اجمع بیننا ثم ابلنا بهم و ابلهم بنا"؛ ابومسلم به سلامت از معرکه جان به در برد. چشم ربیعه کور شد و حابس نیز کشته شد. یک شاعر عراقی درباره کشته شدن حابس اشعاری سروده است[۱۶]. گویند: امیر مؤمنان علی (ع) با مالک اشتر بر کشتگان صفین گذشت. مالک متوجه کشته‌ای شد و عرض کرد: این حابس است که من او را مؤمن می‌دانستم که به گمراهی کشته شد. امام فرمود: هم اکنون او مؤمن - مسلمان - است[۱۷]. ابن حجر[۱۸] از حابس بن سعد یمانی دیگری نام برده و سپس گفته است: عبد الصمد بن سعید حمصی او را در شمار صحابه ساکن در حمص دانسته که از مصر به حمص آمد. ابن حجر[۱۹] گوید: شاید وی با حابس سعد طائی یکی باشد و ابن ابی حاتم[۲۰] نیز این دو را یکی دانسته است.[۲۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن سلام، کتاب النسب، ص۳۳۲؛ ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب قد والیمن الکبیر، ج۱، ص۲۴۵.
  2. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۵.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۰۱؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۳، ص۱۰۸؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۹۴.
  4. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۴.
  5. تاریخ، ج۳، ص۵۶۱.
  6. ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب قد والیمن الکبیر، ج۱، ص۲۴۵.
  7. ابن نجیم مصری حنفی، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، ج۶، ص۴۶۳.
  8. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۵.
  9. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۴۴.
  10. خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۴۷.
  11. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۳۵۲.
  12. منقری، وقعة صفینلإ ص۲۰۲؛ دینوری، الاخبار الطواللإ ص۱۷۱.
  13. احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۰۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۰۱؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۳۲؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۴.
  14. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۴؛ مزی، تهذیب الکماللإ ج۵، ص۱۸۵.
  15. ابن ابی الحدید، مسندلإ ج۲، ص۲۴۴.
  16. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۳۵۲.
  17. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۳۵۲.
  18. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۵۶.
  19. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۵۶.
  20. ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۲۹۲.
  21. محمدی، رمضان، مقاله «حابس بن سعد بن منذر طائی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۴۱-۴۴۲.