عصمت از گناه در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

عصمت در لغت به معنای حفظ و نگهداری و نیز به معنای منع کردن آمده است. این واژه در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب خدای متعال به برگزیدگان خود و گاه نیز به ملکه‌ای تعبیر شده که به موجب آن، امامان اثنی عشر به رغم داشتن قدرت بر انجام گناهان صغیره و کبیره، از ارتکاب هر نوع گناهی در تمام مراحل زندگی، حتی قبل از تصدی منصب و در زمان کودکی، مصون هستند.

گستره عصمت معصومان را در یک تقسیم کلی می‌توان به گستره زمانی و گستره متعلق تقسیم نمود. هر کدام از این دو قسم نیز خود به شاخه‌های دیگری تقسیم می‌شوند. در گستره زمانی به دنبال اثبات عصمت معصومان پیش یا پس از تصدی منصب هستیم. در عصمت متعلق نیز موضوعاتی همچون عصمت در امور عادی زندگی، عصمت در تبیین و عمل به دین و عصمت در نظریات علمی غیر دینی مورد بحث قرار کمی‌گیرند. از جمله موضوعات مهمی که در عصمت متعلق مورد بحث قرار می‌گیرد، عصمت معصومان از انواع گناهان کبیره و صغیره است.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سید مرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

عصمت از گناه از دیدگاه متکلمین

درباره عصمت از گناهان نظرات مختلفی از سوی متکلمین مسلمان ابراز شده است که به برخی از آنها به ویژه نظرات متکلمین شیعه اشاره می‌شود: نظرِ غالبِ علمای شیعه درباره عصمت از گناهان، یکی است؛ فقط برخی نظر خاصی دارند[۱۱].

    1. علامه مجلسی در این‌باره می‌فرماید: «اجماع علمای امامیه بر آن است که امام از همه گناهان صغیره و کبیره در تمام عمر خود چه عمدی و چه سهوی معصوم است و در این‌باره شمه علما اتفاق دارند به جز شیخ صدوق و استاد او ابن‌ولید»[۱۲].
    2. شیخ صدوق (م ۳۸۱): «اعتقاد ما درباره انبیاء و رسولان و امامان و فرشتگان این است که از هرگونه پلیدی معصوم و مطهرند و گناه صغیره و کبیره از آنها سر نمی‌زند و دستورات خداوند را عصیان نمی‌کنند و اوامر او را انجام می‌دهند و هر شخصی که عصمت را در قسمتی از حالاتشان از آنها نفی کند نسبت به ایشان جاهل می‌باشد»[۱۳].
    3. شیخ مفید (م ۴۱۳): «پیامبران و ائمه در حال نبوت و امامت از گناه کبیره و صغیره و اشتباه در دین معصوم می‌باشند»[۱۴].
    4. علامه حلی (م ۷۲۶): «امامیه اعتقاد دارد که امامان مانند پیامبران معصوم از همه زشتی‌ها و گناهان هستند، از زمان کودکی تا زمان فوت، چه عمدی و چه سهوی»[۱۵].
    5. علامه مجلسی (م۱۱۱۱): «اجماع علمای امامیه منعقد بر آن است که امام از همه گناهان صغیره و کبیره در تمام عمر خود چه عملی و چه سهوی معصوم است»[۱۶].
    6. محقق طبرسی: «خداوند ائمه را از گناهان عصمت بخشید و از عیوب بری ساخت»[۱۷].
  1. اسماعیلیه نیز معتقدند که امام باید معصوم باشد[۱۸].
  2. زیدیه عصمت را از شروط امامت نمی‌دانند، اما به عصمت سه امام نخست به خاطر آیه تطهیر اعتقاد دارند.
  3. برخی از معتزله مثل ابوعلی جبایی ارتکاب کبیره را برای انبیاء قبل از بعثت جایز می‌دانند ولی بعد از بعثت جایز نمی‌دانند. برخی دیگر از معتزله مثل قاضی عبدالجبار ارتکاب کبیره را چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت بر انبیاء جایز نمی‌دانند و صغیره را در صورتی که باعث نفرت مردم از وی نشود جایز می‌دانند[۱۹].
  4. حشویه هم ارتکاب کبیره را چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت برای انبیاء جایز می‌شمارند[۲۰].
  5. اشاعره ارتکاب کبیره را بعد از بعثت مطلقاً ممنوع می‌دانند ولی قبل از بعثت ممنوع نمی‌دانند و درباره صغیره هم اگر خسیسه باشد بعد از بعثت چه عمدی و چه سهوی ممنوع می‌دانند، اما صغایر غیرخسیسه را بعد از بعثت اگر عمدی باشد ممنوع می‌دانند ولی اگر سهوی باشد ممنوع نمی‌دانند[۲۱].

دیگر مذاهب اسلامی مثل معتزله و اشعریه و ماتریدیه و... عصمت را از شرایط مقام امامت نمی‌دانند[۲۲]. برای نمونه برخی از خوارج با توجه به اینکه هر گناهی را کفر می‌پندارند کفر را برای انبیاء جایز می‌شمارند[۲۳].

اما صاحب مواقف درباره عصمت می‌گوید: «اهل ملل و شرایع اجماع دارند در مواردی که معجزه دلالت بر صدق ادعای پیامبر دارد (مثل ادعای رسالت و اخباری که از سوی خداوند می‌رسانند) پیامبران معصوم از دروغ عمدی هستند، اما درباره جایز بودن صدور کذب از پیامبر به خاطر سهو و نسیان اختلاف وجود دارد»[۲۴].[۲۵]

عصمت از گناهان صغیره و کبیره

بحث گستره عصمت معصومان، به دو بخش گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است. در گستره زمانی از عصمت یا عدم عصمت معصومان اعم از پیامبران و امامان پیش و پس از تصدی منصب نبوت و امامت، سخن به میان می‌آید. گستره متعلق خود به دو بخش عصمت عملی و عصمت علمی قابل تقسیم است. مقصود از عصمت عملی آن است که بدانیم امام در کدامیک از اعمال خود به استعانت خداوند معصوم است. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است که مهمترین آن بحث از عصمت از گناهان صغیره و کبیره است.

تمامی متکلمان شیعه پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای متکلمان اهل سنت در این بحث اختلافاتی میان اصل عصمت پیامبران از گناهان قبل از رسیدن به مقام نبوت و نیز در جواز یا عدم جواز ارتکاب گناهان صغیره پس از تصدی نبوت، وجود داشته و در مورد عدم عصمت جانشینان پیامبر خاتم نیز اتفاق دارند.

در اندیشه ابن جریر طبری، صاحب کتاب المسترشد، عصمت امام (ع)، قلمرو وسیعی دارد. وی به صراحت و در کلامی مطلق اعلام می‌کند. «امام، باید معصوم از خطا و لغزش باشد»[۲۶].

از این عبارت فقط می‌توان چنین برداشت کرد که امام (ع)، از گناه و اشتباه معصوم است[۲۷].

شیخ مفید بدون آنکه مقصود از گناه کبیره و صغیره را روشن کند، از این دو واژه استفاده کرده است[۲۸]. نظریه ایشان را درباره اینکه آیا امام (ع) از گناهان معصوم است یا نه، باید در دو محور بررسی کرد:

  1. عصمت از گناهان پس از تصدی منصب امامت؛
  2. عصمت از گناهان پیش از تصدی منصب امامت.

شیخ مفید درباره محور اول، همچون دیگر متکلمان امامیه تصریح می‌کند که امام (ع) پس از تصدی منصب امامت، از گناهان کبیره و صغیره، معصوم است: «پیامبران و امامان (ع) ـ پس از پیامبران ـ در حال نبوت و امامت خود از گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند...»[۲۹].

در اندیشه سید مرتضی، نه تنها گناهان، بلکه هر عملی که موجب تنفر مردم از پیامبر یا امام شود، از ایشان به دور است. وی ارزیابی درباره این موضوع را که کدام عمل موجب تنفر مردم می‌شود و کدام عمل این گونه نیست، به عادات و عرف واگذار کرده است؛ ولی گناهان کبیره را از بارزترین عواملی می‌داند که موجب تنفر مردم از امام می‌شوند[۳۰]. افزون بر آن، سید مرتضی در آثار خود، پیامبران و به تبع آنان امامان را از ارتکاب هرگونه گناهی ـ کبیره و صغیره ـ پیش و پس از تصدی منصب نبوت و امامت، پاک می‌داند[۳۱].

اعتقاد وی به آموزه عصمت امام از گناه، چنان محکم است که وی را بر این باور رسانده که همان‌گونه که درباره خداوند متعال باید هر آیه متشابهی را که موهم صدور فعل قبیح از اوست، توجیه کنیم، درباره امامان پاک (ع) نیز که برهان عقلی بر عصمت آنان از گناه وجود دارد، هر عملی که موهم صدور گناه و قبیح از آنهاست، باید توجیه و حمل بر صحت شود: همانا امامان (ع) از گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند، و ما در این مدعا بر دلیل عقلی اعتماد کرده‌ایم... پس هرگاه یکی از آنان کاری کرد که ظاهر آن، گناه بود، لازم است از ظاهر آن دست برداریم و آن را بر آنچه مقتضای دلیل عقل است، حمل کنیم؛ همان‌گونه که در متشابه قرآنی که به ظاهر، دلالت بر امری می‌کند که بر خداوند جایز نیست، چنین حملی را انجام می‌دهیم[۳۲].

اگرچه سید مرتضی، در آثار متعدد خود این نظریه را تکرار و حتی برهان امتناع تسلسل خود را نیز برای اثبات عصمت امام از گناه اقامه کرده است[۳۳]، دست‌کم در یک مورد نظریه‌ای دیگر از وی مشاهده می‌شود. وی زمانی که می‌خواهد عصمت پیامبر را با این دلیل اثبات کند که در صورت صدور گناه از پیامبر، اعتماد مردم از وی سلب می‌شود و امت از او متنفر خواهند شد، با این اشکال مواجه می‌شود که چگونه می‌توان چنین ادعایی را مطرح کرد، درحالی که عده‌ای از مردم، صدور گناهان کبیره را از پیامبران جایز دانسته‌اند و در عین حال سخنان آنان را نیز پذیرفته‌اند؟[۳۴].

سید با طرح این اشکال مستشکل، از موضع خود عقب‌نشینی می‌کند و می‌گوید جایز نبودن صدور گناه از پیامبر، به مقتضای حکم عقل نیست. به دیگر بیان، این‌گونه نیست که صدور گناه از پیامبر، عقلاً جایز نباشد، بلکه بهتر این است که گناه از پیامبر صادر نشود: ليس المراد بقولنا انه منفر ان الفعل الذي نفر عنه لا يجوز أن يقع معه انما نريد انه اقرب أن لا يقع...[۳۵].

سید مرتضی، هم آنجا که امام را از گناهان معصوم می‌شمرد، نظریه‌اش را به مقتضای حکم عقل می‌داند و هم در اینجا که عصمت از گناهان را لازم نمی‌داند، بنا بر اقتضای حکم عقل سخن گفته است.

به نظر نگارنده، توجیه و جمع میان این دو نظریه آن است که اگرچه برخی از برهان‌های عقلی ـ یعنی منفر بودن گناه ـ از اثبات لزوم عصمت امام از گناه ناتوان‌اند، به گمان سید برهان‌های دیگری نیز هست که می‌توان با آنها عقلاً امام را از گناه معصوم دانست.

با این توجیه، می‌توان سید را از کسانی دانست که عصمت امام از گناه را عقلاً لازم می‌دانند.

همچنین از عبارت او، ذیل آیه امامت ابراهیم (ع)[۳۶] می‌توان فهمید که وی امام را از گناه در باطن نیز معصوم می‌داند[۳۷].[۳۸]

بر اساس عبارت‌های موجود در آثار حلبی، می‌توان ایشان را بر این باور دانست که امام (ع) از همه گناهان معصوم است و همه اقوال و افعال او نیک و عاری از هرگونه قبح و پلیدی است[۳۹].

مطلب قابل توجه اینکه حلبی به عصمت امام از گناه پیش از تصدی منصب امامت اشاره‌ای نکرده است و ظاهر این عبارت نیز چیزی جز عصمت امام از زمان امامت نیست؛ زیرا اطلاق واژه «امام» بر امامان، پیش از تصدی منصب امامت مجاز است[۴۰].

شیخ طوسی نیز همچون شیخ مفید بر این باور است که همه گناهان، بزرگ‌اند و صغیره نامیدن برخی از آنها، به منزله کوچک بودنشان نیست، بلکه در مقایسه با گناهان کبیره است[۴۱]. در اندیشه ایشان، امام از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم است، و دقت در عبارت‌های ایشان و نیز توجه به برهان‌هایی که در آینده از ایشان بیان خواهد شد، روشن می‌کند که او نه تنها امامان پاک (ع) را از همه گناهان معصوم می‌داند که عصمت از گناه را برای متصدی منصب امامت امری ضروری به شمار می‌آورد[۴۲].

استفاده از واژگانی همچون جواز و عدم جواز صدور گناه از امام، بیانگر اعتقاد به لزوم عصمت امام از گناه در اندیشه شیخ است.

شیخ طوسی در این باره میان پیش از امامت و پس از آن، تفاوتی نگذاشته و در هر دو زمان، امام را از همه گناهان معصوم دانسته است. این نظریه را می‌توان از عبارت زیر به دست آورد؛ آنجا که وی پس از بیان برهان بر عصمت امام از گناه پس از تصدی منصب امامت، می‌نویسد: «اما عصمت امام... پیش از حال امامت از دلیل دیگری دانسته می‌شود»[۴۳].

همچنین از نظریه وی درباره عصمت پیامبران نیز می‌توان به همین اندیشه درباره امام دست یافت[۴۴].

نظریه‌ای که بر اساس منابع موجود، برای نخستین بار شیخ طوسی در کلام شیعه مطرح کرده، این است که وی امام را نه تنها پیش از تصدی منصب امامت، که از آغاز عمر تا پایان معصوم می‌داند[۴۵]. افزون بر آن، شیخ طوسی، از کسانی است که پیامبر و به تبع آن، امام را از گناه سهوی نیز معصوم دانسته است[۴۶].

شیخ طوسی به طور کلی پیامبر و به تبع آن، امام را از هر عملی که موجب روی‌گردانی و نفرت مردم از آنان شود، اگرچه آن عمل قبیح نباشد معصوم دانسته است[۴۷].

همچنین از برهان‌های او روشن می‌شود که امام را از گناهان باطنی و ظاهری[۴۸] معصوم می‌داند[۴۹].

با این توضیح روشن می‌شود که در اندیشه شیخ طوسی، امام به طور ضروری و وجوبی از آغاز عمر تا پایان از گناهان سهوی و عمدی معصوم است[۵۰].

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. کشف المراد، ص۲۱۷.
  12. حیات القلوب، ج۵، ص۴۹؛ اوائل المقالات، ص۶۵.
  13. الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.
  14. اوائل المقالات، ص۶۵؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۹۶.
  15. نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۴.
  16. حیات القلوب، ج۵، ص۴۹.
  17. الاحتجاج، ج۱، ص۱۳: عصمهم من الذنوب و برأهم من العیوب.
  18. کشف المراد، ص۴۹۲.
  19. شرح اصول خمسه، ص۵۷۳ تا ۵۷۵.
  20. شرح اصول خمسه، ص۵۷۳ تا ۵۷۵.
  21. شرح تجرید قوشجی، ص۴۶۴؛ مواقف، ص۳۵۹.
  22. امامت، ربانی گلپایگانی، ص۲۲۲؛ حیات القلوب، ج۵، ص۴۹؛ الحکایات فی مخالفات المعتزلة من العدلیة، ص۷۰.
  23. المواقف، ص۳۵۹.
  24. المواقف، ص۲۶۳: أجمع أهل الملل والشرایع علی عصمتهم عن تعمد الکذب فیما دلت المعجزه علی صدقهم فیه کدعوی الرساله و ما یبلغونه عن الله وفی جواز صدوره عنهم علی سبیل السهو والنسیان خلاف.
  25. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۱۷.
  26. أن يكون مأمونا عليهم و على الدين... معصوما عن الخطأ و الزلل، محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱.
  27. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۷۲.
  28. ایشان در جایی تنها به این نکته بسنده می‌کند که گناهان صغیره به خودی خود، کوچک نیستند؛ اما در مقایسه با گناهان کبیره، کوچک شمرده می‌شوند. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۸۳-۸۴.
  29. الأنبياء و الأئمة (ع) من بعدهم معصومون في حال نبوتهم و إمامتهم من الكبائر كلها و الصغائر...؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص۱۲۹. نیز به این عبارت توجه کنید: ان الذي اذهب اليه في هذا الباب [عصمة الانبياء والائمة (ع)] انه لا يقع من الانبياء (ع) ذنب ترك واجب مفترض و لا يجوز عليهم خطأ في ذلك و لا سهو يوقعهم فيه؛ همو، الفصول المختارة، ص۱۰۴-۱۰۵.
  30. إن وقوع الكبائر منفر عن القبول، و المرجع فيما ينفر و ما لا ينفر إلى العادات و اعتبار ما تقتضيه، وليس ذلك مما يستخرج بالأدلة و القياس، ومن رجع إلى العادة علم ما ذكرناه، و أنه من أقوى ما ينفر عن قبول القول؛ سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمه (ع)، ص۱۸.
  31. سید مرتضی علم الهدی، الوسائل، ج۱، ص۴۱۳.
  32. سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة (ع)، ص۱۸۳. نیز ر.ک: همان، ص۷۷ و ۲۲۱؛ همو، الامالی، تحقیق سیدمحمدبدرالدین النعانی الحلبی، ج۲، ص۱۳۵.
  33. سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة (ع)، ص۲۲.
  34. كيف تحكمون بان تجويز الكبائر منفر و من الناس من اجاز ذلك على الانبياء مع قبوله منهم؛ سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۳۳۸.
  35. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۳۳۸-۳۴۰.
  36. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  37. در بخش برهان‌ها، عبارت مزبور را همراه با استدلال آن بیان خواهیم کرد.
  38. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۱۲.
  39. قيام البرهان بصحة إمامتهم و عصمتهم (ع) يقتضي الحكم على جميع أفعالهم و تروكهم بالحسن.ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۰۴.
  40. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴۰.
  41. محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۷۰۷.
  42. وی در این باره می‌گوید: و الائمة المنتجبین الذین لا یجوز علیهم الخطا و لا فعل القبیح لا صغیرا و لا کبیرا.... محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۲۹-۴۳۰. نیز ر.ک: همو، المبسوط، تحقیق محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰.
  43. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
  44. و یجب أن یکون النبی معصوما من القبائح صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها...؛ محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱. نیز ر.ک: همو، تمهید الاصول، تصحیح عبدالحسین مشکوة الدینی، ص۳۲۱؛ همو، التبیان، ج۱، ص۱۷۰؛ ج۴، ص۳۷۳؛ ج۶، ص۱۲۲؛ ج۷، ص۲۱۷؛ ج۸، ص۱۳۷.
  45. الامام (ع) معصوم من اول عمره إلی آخره فی اقواله و افعاله و تروکه...؛ محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۸.
  46. النبی یجب ان یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد وعلی کل حال؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر.ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶.
  47. قد لا یقع من الانبیاء والمرسلین و الائمة (ع) ما ینفر عن قبول اقوالهم و ان لم یکن ذلک قبیحاً؛ محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸.
  48. شیخ درباره این دو واژه توضیح نداده است؛ ولی از برهانی که در آینده از وی نقل خواهیم کرد، می‌توان حدس زد که مقصود از گناهان ظاهری، گناهان جوارحی، و مقصود از گناهان باطنی، گناهان جوانحی، مانند حسد و نفاق باشد.
  49. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
  50. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۶۷.