عدی بن حارث بن رویم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

عدی بن حارث در منصب حکومت بهرسیر

برابر نقل نصر بن مزاحم منقری و دیگران، حضرت امیر(ع) پس از استقرار در کوفه، عدی بن حارث بن رُویم را به کارگزاری بهرسیر[۱] گمارد[۲].

شایان ذکر است، در کتاب بحارالأنوار[۳] به جای عدی بن حارث، عدی بن حاتم ذکر شده؛ اما در کتاب وقعة صفین چاپ جدید و چاپ سنگی آن، صفحه هفت عدی بن حارث آمده است.

در اخبار الطوال می‌نویسد: علی(ع) در کوفه کارگزاران خود را اعزام کرد. عدی بن حارث را بر بَهُرسیر و استان آن گمارد[۴].

ابن حزم هم می‌نویسد: علی بن حارث بن رویم را بر بهرسیر گمارد[۵].

ماجرای انتخاب عدی برای این منصب

صاحب کتاب معصوم دوم می‌نویسد: بعد از استقرار حضرت امیر(ع) در کوفه، در روز جمعه شانزدهم ماه رجب سال سی و ششم هجرت گروهی از استانداران و حکام خود را به مناطق مختلف اعزام نمود. از جمله عدی بن حارث را به فرمانداری کرمانشاهان اعزام کرد[۶].[۷]

بلاذری در أنساب الأشراف می‌نویسد: هنگامی که مسعر بن فدکی همراه با سیصد تن از خوارج به نهروان می‌رفت تا به خوارج بپیوندد بر بهرسیر گذشت، حاکم آنجا عدی بن حارث بن یزید بن رویم شیبانی بود. او در برابر خوارج ایستاد، تا جلو آن‎ها را بگیرد اشرس بن عوف شیبانی نیزه‌ای به وی زد و او را کُشت. در هنگام زدن نیزه گفت: این را از پسر عمویت که از تو جدا می‌شود بگیر، اگر یاری حق نبود به تو گمان نیک می‌بردم و گفته می‌شود که عدی از این ضربه جان سالم بدر برد و تا خلافت امام حسن(ع) باقی بود و حضرت مجتبی وی را بر بهرسیر امارت داد و برخی گفته‌اند او در هنگام خروج اشرس بن عوف بعد از جنگ نهروان ضربه‌ای به اشرس زد و گفت: بگیر از پسر عمویت که تو را در آن شأنی است[۸].

بلاذری در ادامه می‌افزاید خوارج بعداً عبدالله بن خباب را کشتند. علی(ع) به آن‎ها پیام داد که قاتلان ابن خباب و ابن حارث؛ یعنی عدی بن حارث را تحویل دهید تا شما را رها کنم. اما آن‎ها نپذیرفته و گفتند که همه ما آن‎ها را کشتیم[۹]. در نتیجه کسی را که خوارج کشتند، عدی بن حارث بود نه حارث بن مره عبدی که برخی مورخان گفته‌اند.

بلاذری بعد می‌نویسد: اشرس بن عوف شیبانی اولین کسی است که پس از جنگ نهروان خروج کرد و همراه دویست نفر به دسکره و از آنجا به انبار رفت، علی ابرش بن حسان را همراه سیصد نفر اعزام کرد و با او جنگیدند و او را در ربیع الاول سال ۳۸ هـ. کشتند. در این جا وی داستان اشرس و عدی را ذکر می‌کند و قول زنده ماندن عدی را ثابت می‌شمارد. ولی به جای عدی، علی بن حارث ذکر کرده است[۱۰].

بهرسیر کجاست؟

بهُرسیر (که احتمالاً معرب و مخفف اردشیر بوده) یکی از شهرهای کهن و نزدیک مدائن بوده است که از آن تعبیر به مدائن غربی کرده‌اند. مسلمانان در ذیحجه سال پانزدهم هجری آن شهر را محاصره کردند و در همین زمان بود که هاشم بن عتبه، شیر گوشواره دار خسرو را که محافظ وی بود و با آن انس و الفت داشت، کشت و مسلمانان به فرماندهی سعد بن ابی وقاص در صفر سال شانزدهم هجری وارد شهر بهرسیر شدند و از آنجا که مردم آن، معاهد (در ذمه اسلام) نبودند، دستور حمله داده شد و صد هزار نفر از بزرگان آنجا اسیر شدند و بنا به پیشنهاد حاکم ساباط، به نام شیر آزاد دهقان (بزرگ محل) و موافقت خلیفه دوم و پرداخت جزیه، اسیران را آزاد کردند. برای آگاهی بیشتر به تاریخ طبری و کامل ابن اثیر مراجعه شود[۱۱].[۱۲].[۱۳]

منابع

پانویس

  1. (بهرسیر یکی از شهرهای واقع در غرب دجله بوده که در یک فرسخی آن ساباط مدائن قرار داشته است. البلدان، ص۱۰۰).
  2. منقری، وقعة صفین، ص۱۱؛ أخبار الطوال، ص۱۵۳ و ابن کلبی، نسب معد والیمن الکبیر، ص۳۰.
  3. بحارالأنوار، ج۳۲، ص۳۵۷.
  4. دینوری، أخبار الطوال، ص۱۵۳.
  5. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۳۲۵.
  6. جواد فاضل، معصوم دوم، ج۲، ص۹۳.
  7. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص ۲۵۹ـ ۲۶۱.
  8. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۲، ص۳۶۱.
  9. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۲، ص۳۶۲.
  10. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۲، ص۴۸۱.
  11. تاریخ طبری (هشت جلدی) ج۳، ص۱۱۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۲، ص۳۱۹ - ۳۲۲.
  12. جواد فاضل، معصوم دوم، ج۲، ص۹۳.
  13. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص ۲۵۹ـ ۲۶۱.