ابراهیم بن ابی‌بلاد

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

ابراهیم بن ابی بلاد[۱] در سند ۱۱ روایت تفسیر کنز الدقائق[۲] به نقل از کتب الکافی، تفسیر عیاشی، علل الشرائع، کمال الدین و... یاد شده است؛ نمونه‌اش: «و في فروعه: عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن الحسین بن سعید، عن إبراهیم بن أبی البلاد، عن أبیه، عن أبی جعفر (ع) قال: لَيْسَ مِنْ نَفْسٍ اِلاّ وَ قَدْ فَرَضَ اللّهُ لَها رِزْقَها حَلالاً يَأتيها فى عافيَةٍ وَعُرِضَ لَها بِالْحَرامِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ فَاِنْ هىَ تَناوَلَتْ مِنَ الْحَرامِ شَيئا قاصَّها بِهِ مِنَالْحَلالِ الَّذى فَرَضَ اللّهُ لَها وَ عِنْدَ اللّهِ سِواهُما فَضْلٌ كَبيرٌ و هو قوله - عز وجل -: ﴿وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»[۳][۴][۵]

شرح حال راوی

نجاشی: "إبراهیم بن أبی البلاد، و اسم أبی البلاد یحیی بن سلیم، و قیل: ابن سلیمان مولی بنی عبدالله بن غطفان، یکنی أبایحیی... و کان للرضا (ع) إلیه رسالة و أثنی علیه. له کتاب یرویه عنه جماعة"[۶].

نجاشی تصریح دارد که کنیه ابراهیم بن ابی بلاد «ابویحیی» بوده است، ولی از عبارت شیخ صدوق فهمیده می‌شود که کنیه وی «ابواسماعیل» است؛ زیرا در مشیخه من لا یحضره الفقیه می‌نویسد: "و ما کان فیه عن ابراهیم بن أبی البلاد فقد رؤیته عن أبی عن... عن ابراهیم بن أبی البلاد و یکنی أبا اسماعیل"[۷].

شیخ طوسی نیز در کتاب رجال الطوسی خود ابراهیم بن ابی بلاد را از اصحاب امام کاظم (ع) برشمرده؛ لکن «ابو اسماعیل» را کنیه پدر وی دانسته است[۸].

علامه شوشتری به نقل از مشیخه صدوق و رجال شیخ طوسی، «ابو اسماعیل» را کنیه ابراهیم دانسته و یادآوری کرده که ابن داوود به نقل از رجال شیخ طوسی، ابواسماعیل را کنیه اَبوالبلاد قرار داده است[۹].

بر این اساس، نسخه رجال شیخ طوسی متفاوت است. در بعضی نسخه‌ها اَبواسماعیل کنیه پسر (ابراهیم) و در نسخه دیگر، کنیه پدر (ابوالبلاد) معرفی شده، در نتیجه یحیی بن سلیم یا یحیی بن سلیمان مکنی به دو کنیه بوده: ابوالبلاد و ابواسماعیل.

بزرگانی مانند وحید بهبهانی و علامه شوشتری با استناد به روایت کافی، ابواسماعیل را کنیه ابراهیم بن ابی بلاد دانسته‌اند که به نظر ما درست نیست.

ابراهیم بن ابی بلاد به تصریح نجاشی و شیخ طوسی صاحب کتاب و اصل[۱۰] بوده که شماری از راویان، آن را نقل کردند که به گونه‌ای بر اعتبار کتابش دلالت دارد.[۱۱]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت و وفات راوی، اطلاعی در دست نیست؛ ولی برقی وی را از اصحاب امامان امام کاظم و امام رضا (ع) دانسته[۱۲] و شیخ طوسی نیز ایشان را از اصحاب امامان امام صادق، امام کاظم و امام رضا (ع)[۱۳] و نجاشی ایشان را از معرمان به شمار آورده و تصریح کرده که از امامان امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا (ع) روایت نقل کرده است[۱۴].

بعضی با استناد به این روایت گفته‌اند که ابراهیم بن ابی بلاد امام جواد (ع) را نیز درک کرده است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرِ بْنِ الرِّضَا (ع) فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُلْصِقَ بَطْنِي بِبَطْنِكَ فَقَالَ هَاهُنَا يَا أَبَا إِسْمَاعِيلَ وَ كَشَفَ عَنْ بَطْنِهِ وَ حَسَرْتُ عَنْ بَطْنِي وَ أَلْزَقْتُ بَطْنِي بِبَطْنِهِ ثُمَّ أَجْلَسَنِي وَ دَعَا بِطَبَقٍ فِيهِ زَبِيبٌ فَأَكَلْتُ ثُمَّ أَخَذَ فِي الْحَدِيثِ فَشَكَا إِلَيَّ مَعِدَتَهُ وَ عَطِشْتُ فَاسْتَقَيْتُ مَاءً فَقَالَ يَا جَارِيَةُ اسْقِيهِ مِنْ نَبِيذِي فَجَاءَتْنِي بِنَبِيذٍ مَرِيسٍ فِي قَدَحٍ مِنْ صُفْرٍ فَشَرِبْتُهُ فَوَجَدْتُهُ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ فَقُلْتُ لَهُ هَذَا الَّذِي أَفْسَدَ مَعِدَتَكَ قَالَ فَقَالَ لِي هَذَا تَمْرٌ مِنْ صَدَقَةِ النَّبِيِّ (ص) يُؤْخَذُ غُدْوَةً فَيُصَبُّ عَلَيْهِ الْمَاءُ فَتَمْرُسُهُ الْجَارِيَةُ وَ أَشْرَبُهُ عَلَى أَثَرِ الطَّعَامِ وَ سَائِرَ نَهَارِي فَإِذَا كَانَ اللَّيْلُ أَخَذَتْهُ الْجَارِيَةُ فَسَقَتْهُ أَهْلَ الدَّارِ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ لَا يَرْضَوْنَ بِهَذَا فَقَالَ وَ مَا نَبِيذُهُمْ قَالَ قُلْتُ يُؤْخَذُ التَّمْرُ فَيُنَقَّى وَ يُلْقَى عَلَيْهِ الْقَعْوَةُ قَالَ وَ مَا الْقَعْوَةُ قُلْتُ الدَّاذِيُّ قَالَ وَ مَا الدَّاذِيُّ قُلْتُ حَبٌّ يُؤْتَى بِهِ مِنَ الْبَصْرَةِ فَيُلْقَى فِي هَذَا النَّبِيذِ حَتَّى يَغْلِيَ وَ يُسْكِرَ ثُمَّ يُشْرَبُ فَقَالَ ذَاكَ حَرَامٌ»[۱۵]؛

علامه وحید بهبهانی از این روایت ۳ مطلب برداشت کرده است:

  1. ابراهیم بن ابی بلاد امام جواد (ع) را درک کرده است.
  2. دارای حُسن حال است[۱۶].
  3. کنیه وی ابواسماعیل است.

آیت الله خویی[۱۷] و علامه شوشتری[۱۸] نیز با استناد به همین روایت، ابراهیم را از اصحاب امام جواد (ع) شمرده‌اند.[۱۹]

تحقیق

استظهار یادشده نقدپذیر است:

  1. به استناد روایات «باب النبیذ» کافی، که این روایت در آن باب ذکر شده، قضیه نبیذ مربوط به امام باقر (ع) است و راوی آن هم ابوالبلاد، پدر ابراهیم است؛ زیرا در این باب مرحوم کلینی چند روایت را نقل کرده که روایت مورد بحث، روایت پنجم است؛ ولی روایت چهارم که شبیه روایت پنجم است، با این سند نقل شده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ حَضَرَ مَعَهُ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فَقُلْتُ يَا جَارِيَةُ اسْقِينِي مَاءً فَقَالَ لَهَا اسْقِيهِ مِنْ نَبِيذِي...»[۲۰]؛ به قرینه این روایت می‌‌توان گفت اولاً مراد از اَبوجعفر در روایت مورد بحث، امام باقر (ع) است نه امام جواد (ع) و عبارت ابن الرضا در روایت یادشده از افزوده‌های نساخ به شمار می‌آید و مؤید دیگرش این است که در بعضی نسخه‌ها اَبوجعفر مطلق ضبط شده[۲۱] و ثانیاً راوی از اَبوجعفر (ع)، ابوالبلاد است؛ نه پسرش ابراهیم).
  2. از بررسی روایات به دست می‌آید که موضوع نبیذ در زمان امامان امام باقر و امام صادق (ع) مبتلا به بوده، از این رو از حکم نبیذ از این دو بزرگوار سؤال شده است [۲۲][۲۳]

نتیجه

با توجه به مطالب گذشته، ابراهیم بن ابی بلاد چهار امام معصوم (ع) را درک کرده، چنان که رجالیان به آن تصریح کردند. افزون بر آن، از آن بزرگواران حدیث نیز نقل کرده است:

  1. روایت از امام باقر (ع): «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) تَنْظُرُ فِي كُتُبِ أَبِيكَ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ سَيْفُ رَسُولِ اللَّهِ وَ دِرْعُهُ فَقَالَ قَدْ كَانَ فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَأَتَى ذَلِكَ الْمَوْضِعَ مُسَافِرٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَكَتَ»[۲۴]؛
  2. روایت از امام صادق (ع): «عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ ذَبِيحَةِ الْخَصِيِ فَقَالَ لَا بَأْسَ»[۲۵]؛
  3. روایت از امام کاظم (ع): «عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ (ع) أَيُّ شَيْءٍ لِمَنْ صَلَّى صَلَاةَ جَعْفَرٍ؟...»[۲۶]؛ این روایت را شیخ صدوق در من لایحضره الفنیه نقل کرده و نوشته: «...قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ يَعْنِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ (ع)»[۲۷].
  4. روایت از امام رضا (ع): «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ، قَالَ: صَلَّيْتُ خَلْفَ الرِّضَا (ع) فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ صَلَاةَ اللَّيْلِ، فَلَمَّا فَرَغَ جَعَلَ مَكَانَ الضَّجْعَةِ سَجْدَةً»[۲۸]؛

آیت الله بروجردی ایشان را از طبقه پنجم شمرده است[۲۹][۳۰]

استادان و شاگردان راوی

برخی مشایخ حدیثی راوی عبارت‌اند از پدرش (یحیی بن سلیممعاویة بن عمار، علی بن مغیرة، سدیر صیرفی[۳۱]، اسماعیل بن محمد بن عبدالله، ابوبلال مکی، عبدالسلام بن عبدالرحمن بن نعیم، عمر بن یزید، زید شحام، سعد اسکاف[۳۲]، علی بن محمد بن اعلم ازدی[۳۳]، زرارة[۳۴]، عبدالله بن ولید وصافی[۳۵].

از شاگردان حدیثی وی نیز می‌‌توان حسین بن سعید، محمد بن اسماعیل، محمد بن حسین[۳۶]، عبدالرحمن بن محمد، محمد بن عبدالوهاب، محمد بن سهل، ابوالقاسم کوفی و محمد بن اسماعیل قمی، محمد بن عیسی[۳۷]، حسن بن محبوب، یحیی بن مبارک، علی بن اسباط، جعفر بن محمد[۳۸] و ایوب[۳۹] را نام برد.[۴۰]

جایگاه حدیثی راوی

در وثاقت ابراهیم بن ابی البلاد تردیدی نیست؛ زیرا رجالیان از قدما وی را توثیق کرده‌اند:

نجاشی: "کان ثقة، قارئاً، أدیباً... و کان للرضا (ع) إلیه رسالة و أثنی علیه"[۴۱]؛ و ذیل عنوان فرزندش (یحیی بن ابراهیم): یحیی بن إبراهیم بن ابی البلاد ثقة هو و أبوه[۴۲].

شیخ طوسی: کوفی، ثقة[۴۳].

علامه حلی: "ثقة أعمل علی روایته"[۴۴] و امام رضا (ع) درباره‌اش فرموده: «إبراهیم بن أبی البلاد علی ما تحبون»[۴۵].

افزون بر اینها سه نفر از اصحاب اجماع (ابن ابی عمیر، صفوان بن یحیی، حسن بن محبوب) از ایشان حدیث نقل کرده‌اند[۴۶].

ابن حجر عسقلانی از رجالیان بزرگ اهل سنت: "إبراهیم بن أبی البلاد و اسم أبی البلاد یحیی بن سلیم الغطفانی یکنی أبا إسماعیل، ذکره الطوسی فی رجال جعفر الصادق من الشیعة و قال: کان ثقة فقیهاً قاریاً و عمر دهراً طویلاً حتی کاتبه علی بن موسی الرضا برسالة روی عنه ابناه یحیی و محمد و محمد بن سهل بن الیسع و آخرون"[۴۷][۴۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۴۸، ص۵۵؛ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۰۴، ح۹۶۹؛ رجال النجاشی، ص۲۲، ش۳۲؛ رجال الطوسی، ص۱۵۸ (ش ۱۷۵۶)، ۳۳۱ (ش ۴۹۲۶) و۳۵۲ (ش ۵۲۱۲)؛ الفهرست (طوسی)، ص۲۲، ش۲۲؛ معالم العلماء، ص۴۲، ش۱۷؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳، ش۴؛ ایضاح الإشتباه، ص۸۷، ش۲۱؛ الرجال (ابن داوود)، ص۱۲، ش۹؛ التحریر الطاووسی، ص۱۵، ش۵؛ نقد الرجال، ج۱، ص۵۰، ش۳۳؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۶؛ إکلیل المنهج، ص۶۸، ش۲۰؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۴۶، ش۲۲؛ طرائف المقال، ج۱، ص۳۹۴، ش۳۰۹۳؛ شعب المقال، ص۴۲، ش۱۰؛ رجال الخاقانی، ص۱۱۷؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۱، ش۷۹؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۳۷، ش۴۶۸؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۰۲، ش۵۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۷۲، ش۷۳؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۳۹، ش۴۰. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۱، ص۴۱، ش۸۲.
  2. ر. ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۹۲، ج۵، ص۵۵۸؛ ج۶، ص۳۷۷؛ ج۷، ص۲۲۸؛ و... نیز در دو سند: عن یحیی بن إبراهیم بن أبی البلاد، عن أبیه. (تفسیر کنز الدقائق، ج۷، ص۲۲۸ و ۳۸۲).
  3. و بخشش خداوند را درخواست کنید سوره نساء، آیه ۳۲.
  4. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۹۲ به گزارش از الکافی، ج۵، ص۸۰، ح۲.
  5. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۷۰-۱۷۱.
  6. رجال النجاشی، ص۲۲، ش۳۲.
  7. من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۶۹.
  8. "إبراهیم بن أبی البلاد، و کان أبوالبلاد یکنی أبا اسماعیل له کتاب"؛ (رجال الطوسی، ص۳۳۱، ش۴۹۲۶).
  9. ر. ک: قاموس الرجال، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱.
  10. ر. ک: رجال النجاشی، ص۲۲، ش۳۲؛ رجال الطوسی، ص۳۳۱؛ ش۴۹۲۶؛ الفهرست (طوسی)، ص۲۲، ش۲۲.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۷۱-۱۷۲.
  12. ر. ک: رجال البرقی، ص۴۸؛ ص۵۵.
  13. ر. ک: رجال الطوسی، ص۱۵۸ (ش ۱۷۵۶)، ۳۳۱ (ش ۴۹۲۶) و ۳۵۲ (ش۵۲۱۲).
  14. روی عن أبی جعفر و أبی عبد الله (ع)،... و روی إبراهیم عن أبی عبد الله و أبی الحسن موسی و الرضا (ع)؛ و عمر دهراً؛ (رجال النجاشی، ص۲۲، ش۳۲).
  15. الکافی، ج۶، ص۴۱۶.
  16. و یظهر منه مضافاً إلی نباهته؛ درکه للجواد (ع) و تکنیته بأبی إسماعیل؛ (تعلیقة علی منهج المقال، ج۲، ص۲۳۷).
  17. فعدم تعرض النجاشی و غیره لروایته عن أبی جعفر الجواد (ع) إنما لعدم عثورهم علیها؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۷۴، ش۷۳).
  18. و منه یظهر درکه الجواد (ع) و إن لم یعده البرقی و الشیخ فی أصحابه؛ (قاموس الرجال، ج۱، ص۱۴۱).
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۷۲-۱۷۴.
  20. الکافی، ج۶، ص۴۱۶، ح۴.
  21. ر. ک: الکافی (ط - دارالحدیث)، ج۱۲، ص۷۳۳، ح۱۲۳۲۴.
  22. ر. ک: الکافی، ج۶، ص۴۱۵ - ۴۱۷، باب النبیذ، ح۱ - ۷.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۷۴-۱۷۵.
  24. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۸۰، ح۱۹.
  25. تهذیب الأحکام، ج۹، ص۷۳، ح۳۱۲.
  26. ثواب الأعمال، ص۴۰.
  27. من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۵۵۳، ح۱۵۳۶.
  28. الکافی، ج۳، ص۴۴۸، ح۲۶.
  29. الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال التهذیب) ص۱۵؛ (طبقات رجال الکافی) ص۲۶.
  30. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۷۵-۱۷۶.
  31. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۹۲؛ ج۱۰، ص۴۲۸؛ ج۱۱، ص۴۱۵، ج۱۳، ص۴۷۱.
  32. الکافی، ج۱، ص۳۰۵، ح۱، ج۴، ص۱۹۴ (ح۵) و۴۰۷ (ح۳)؛ ج۶، ص۱۹۳ (ح۵) و۴۳۳ (ح۱۵)؛ ج۷، ص۴۰۵، ح۱۱.
  33. الغیبه (نعمانی)، ص۲۷۷، ح۶۱.
  34. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۴۲۳، ح۱۲۴۹.
  35. الأمالی (صدوق)، ص۲۵۴، ح۵.
  36. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۹۲؛ ج۱۰، ص۴۲۸؛ ج۱۳، ص۴۷۱.
  37. بصائر الدرجات، ج۱، ص۶۷ (ح۳۷)، ۸۸ (ح۷)، ۱۸۰ (۱۸۷)، ۱۸۱ (۲۴) و ۲۸۲ (ح۱۸).
  38. الکافی، ج۲، ص۵۰۱ (ح۱) و ۵۷۹ (۹)؛ ج۴، ص۴۶۵، ح۹؛ ج۶، ص۴۱۶، ح۵.
  39. تفسیر فرات الکوفی، ص۴۲۷، ح۵۶۴.
  40. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۷۶-۱۷۷.
  41. رجال النجاشی، ص۲۲، ش۳۲.
  42. رجال النجاشی، ص۴۴۵ - ۴۴۶، ش۱۲۰۵.
  43. رجال الطوسی، ص۳۵۲، ش۵۲۱۲.
  44. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳، ش۴.
  45. «حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ، قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، قَالَ، قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ (ع) ابْتِدَاءً مِنْهُ: إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَبِي الْبِلَادِ عَلَى مَا تُحِبُّونَ»؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۰۴، ش۹۶۹). احتمالا مقصود نجاشی از و کان للرضا (ع) إلیه رسالة و أثنی علیه همین روایت باشد.
  46. ر. ک: الخصال، ج۲، ص۳۹۳، ح۹۴؛ ثواب الأعمال، ص۱۸؛ کمال الدین، ج۱، ص۱۲۷، ح۱.
  47. لسان المیزان، ج۱، ص۴۱، ش۸۲.
  48. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۶۸-۱۶۹.