اخلاق در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

اخلاق شاخه‌ای از علوم انسانی به‌شمار می‌رود که موضوع آن عبارت از ارزش اعمال آدمی است. بر این اساس، افعال آدمی دارای حسن و قبح یا ارزش و ضد ارزش است. دین اسلام با تأکیدی که مسئله اخلاق دارد، مکتب اخلاقی اسلام را به‌وجود آورد. اهمیت اخلاق در دین اسلام به حدی است که پیامبر اکرم (ص) علت بعثت خود را در زمینه‌های بروز و تحقّق کامل مکارم اخلاق در جامعه ذکر می‌کند و قرآن کریم نیز با عباراتی چون "هر آینه پاکان رستگار شدند"[۱] و نیز "هر که در پاکی آن (نفس) کوشید رستگار شد و هر که در پلیدی‌اش فرو پوشید نومید شد"[۲] بر اهمیت موضوع اخلاق تأکید ورزیده است. قرآن کریم انسان را خلیفه خدا در زمین می‌داند[۳] و او را از اخلاق ناپسند بازمی‌دارد[۴].

در مکتب اسلام گستره اخلاق به گونه‌ای است که انسان می‌تواند تا حضیض زندگی حیوانی تنزّل یابد یا به مقامی برتر از مقام فرشتگان برسد. امام علی (ع) تأدیب آدمی به ادب الهی را دلیلی بر ادب او می‌داند و بر وفق معیارهایی، تشخیص و تمیز بین خوهای پسندیده و ناپسند را در رأس دانش‌ها برمی‌شمرد. از این‌رو نزد امام، پرداختن به امر اخلاق بر کارها دیگر مقدم است و ابتدا آدمی باید خوهای پسندیده را از خوهای ناپسند تمیز دهد و سپس خود را به خوهای پسندیده متخلق گرداند. امام (ع) اخلاق نیکو را به‌سان زیورهای همیشه تازه می‌داند[۵] و از ادب با عنوان برترین میراث برای آدمی یاد می‌کند[۶] و اخلاق خوب را بهترین هم‌نشین[۷] و بهترین حسب و نسب برای انسان می‌داند[۸]. بر این اساس، پایه‌های نظام اخلاق اسلامی شکل می‌گیرد.

شکل‌گیری مفاهیم اخلاقی

از آن‌جا که تمیز فعل خیر از شر جزو برترین دانش‌ها شمرده شده، امام علی (ع) در تعریف و معرفی افعال آدمی و بیان مرزهای افعال اخلاقی کوشیده است. برای مثال، حدود ایمان را، یک باور عمیق و مؤثر در اخلاق، در چارچوب معرفت با دل، اقرار به زبان و عمل با اندام می‌داند[۹] و ارکان استواری ایمان را بر چهار پایه صبر، یقین، عدل و جهاد یاد می‌کند[۱۰]. نیز در تعریف بزرگ‌ترین گناهان به کوچک‌انگاری گناه نزد صاحب آن اشاره دارد[۱۱] و بزرگ‌ترین عیب را گرفتاری فرد در عیبی می‌داند که خود گرفتار آن است[۱۲]. از این‌رو مطابق با گفتار نخست، بزرگ‌ترین گناه صرف‌نظر از خود گناه، کوچک‌انگاری عمل قبیح است و بنا بر نقل دوم، صرف‌نظر از وجود عیب در وجود آدمی بزرگ‌ترین عیب منع از عیبی دانسته شده که شخص، خود، گرفتار آن است. در تعریف عقل، خردمندی را قرار دادن اشیاء در جایگاه خویش می‌داند[۱۳] و در تعریف نادان، افعال او را در "فراتر از اندازه کشاندن امور" یاد می‌کند[۱۴]. بدین‌ترتیب بسیاری از مفاهیم را مشخص و حدود آنها را تعیین می‌کند.

مفاهیم و شرایط ارزشمند بودن فعل اخلاقی

افعال آدمی تحت شرایطی می‌تواند ارزش تلقی شود. امام علی (ع) در نهج البلاغه به تبیین این شرایط پرداخته‌اند. برای مثال، تعریف شجاعت را اقدام و دست از اقدام کشیدن به موقع انگاشته‌اند. نیز در تبیین محدوده سکوت و سخن، سکوت و سخن بهنگام را معیار می‌داند. از این‌رو امام به تبیین شرایط فعل خیر اخلاقی کوشیده است.

ترجیح اهمّ بر مهمّ در فعل اخلاقی

گاه در افعال گوناگون اخلاقی ممکن است دو خیر و شر اخلاقی در تضاد با یکدیگر قرار گیرند. برای مثال بین راست‌گویی و آبروی فرد تضاد به‌وجود می‌آید. از این‌رو امام (ع) به تبیین این‌گونه موارد پرداخته‌اند. برای نمونه، می‌توان به این موارد اشاره کرد: ترجیح فرایض بر نوافل و مستحبات در صورتی که مستحبات به واجبات آسیب رساند[۱۵]، ترجیح عدل بر بخشش[۱۶] و ترجیح امر اندکی که دوام دارد بر بسیاری که ملال آورد[۱۷].

استدلال

امام (ع) در مواردی چند در تبیین خیر و شر اخلاقی به اقامه دلیل و برهان پرداخته که این امر در تأثیرگذاری بر افراد در ایجاد انگیزه عمل به خیر یا پرهیز از شر مؤثر است. برای مثال "حسد نورزید، زیرا از بین برنده ایمان است"[۱۸]، استدلال در پرهیز از بخل و غرور[۱۹] و استدلال در پرهیز از عیب‌جویی[۲۰] و... .

بدین‌ترتیب نظام اخلاقی بر اساس چهار رکن تمیز اعمال خیر از شر، تبیین مفاهیم اخلاقی، ترجیح اهم بر مهم در فعل اخلاقی و استدلال در تبیین خیر و شر شکل می‌گیرد. با مراجعه به نهج البلاغه، افزون بر این‌که با نظام اخلاقی منسجم و برگرفته از فرهنگ قرآنی مواجه می‌شویم، در عین حال بسیاری از ارزش‌ها یا ضدارزش‌های اخلاقی به بهترین شکل و به‌گونه‌ای بسیار نافذ و مؤثر در جان آدمی می‌نشیند. خطبه متقین ترسیم گویایی از فضایل و ارزش‌های اخلاقی است که هر خواننده‌ای را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. هم‌چنین خطبه قاصعه که در نکوهش تکبر است، عمیق‌ترین آثار را در نفرت انسان از این رذیلت اخلاقی بر جای می‌گذارد[۲۱].

منابع

پانویس

  1. ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى ؛ سوره اعلی، ۱۴
  2. ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛ سوره شمس، آیه ۹ – ۱۰
  3. ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ سوره بقره، آیه۳۰.
  4. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛ سوره نحل، آیه ۹۰
  5. «وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۵
  6. «وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۵٤
  7. «وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ١١٣
  8. «وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۸
  9. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷
  10. نهج البلاغه، حکمت ۳۱
  11. نهج البلاغه، حکمت ۲۴۵
  12. نهج البلاغه، حکمت ۳۵۳
  13. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۵
  14. نهج البلاغه، حکمت ۴۸
  15. نهج البلاغه، حکمت ۳۹ و ۲۷۹
  16. نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹
  17. نهج البلاغه، حکمت ۴۴۴
  18. «تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶
  19. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۱
  20. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰
  21. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 93- 95.