دیدگاه دانشمندان مکتب اسماعیلیه درباره مهدویت چیست؟ (پرسش)
دیدگاه دانشمندان مکتب اسماعیلیه درباره مهدویت چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با معارف مهدویت / مهدویت در اسلام / مهدویت از نگاه دانشمندان |
مدخل اصلی | اسماعیلیه |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
دیدگاه دانشمندان مکتب اسماعیلیه درباره مهدویت چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
«اسماعیلیه معتقدان به امامت اسماعیل فرزند امام صادق (ع) به جای موسی بن جعفر (ع). این فرقه در مناطق مختلف نامهای گوناگونی دارد مثل: باطنیّه، تعلیمیه، ملاحده، سبعیه، حشیشیّه، اساسیّه و قرامطه. بخشی از اسماعیلیه که معتقد به غیبت اسماعیلند "واقفیه" نام دارند، چون بر امامت او توقّف کردهاند[۱].
"اسماعیلیه" به امامت شش امام اول شیعیان اثناعشری معتقد بودند؛ امّا پس از امام صادق (ع) بزرگترین فرزند او اسماعیل، یا فرزند او محمد را به امامت پذیرفتند[۲]. و از پذیرش امامت امام موسی کاظم (ع) خودداری کردند[۳].
شیخ مفید درباره اسماعیل میگوید: "اسماعیل، بزرگترین پسر امام صادق (ع) بود و امام، او را بسیار دوست داشت و به او بیش از دیگران نیکی و محبت میکرد؛ ولی اسماعیل در زمان حیات پدر در "عریض" [۴] از دنیا رفت. مردم، جنازهاش را به مدینه نزد امام صادق (ع) آوردند و در قبرستان بقیع دفن کردند. روایت شده است حضرت در مرگ او بسیار بیتابی میکرد؛ به گونهای که با پای برهنه و بیردا، دنبال تابوت او میرفت[۵].
همچنین دستور فرمود تابوت او را پیش از دفن، چندین بار به زمین نهادند و هربار حضرت میآمد و پارچه از روی صورتش برمیداشت و در روی او نگاه میکرد. مقصود امام (ع) از این کار این بود که مرگ او را پیش چشم آنان که گمان امامت و جانشینی او را داشتند، قطعی کند و شبهه آنان را درباره زنده بودنش، بر طرف سازد و به آنها بفهماند که اسماعیل از دنیا رفته است[۶].
افرادی از اصحاب که او را پس از حضرت صادق (ع) امام میپنداشتند، از این عقیده بازگشتند. گروهی اندک از مردمان بیخبر که نه در زمره نزدیکان امام بودند و نه از راویان حدیث آن بزرگوار گفتند: اسماعیل زنده و امام پس از پدرش است و بر این عقیده باقی ماندند[۷][۸].
گروهی از شاخه اسماعیلیه "فرقه مبارکیه" هم محمد بن اسماعیل را مهدی و امام زنده غایب میدانند[۹].
قرامطه "از گروه اسماعیلیه"، محمد بن اسماعیل را مهدی موعود میدانستند و عقیده داشتند که وی زنده است و در بلاد روم زندگی میکند[۱۰].
آنان در طول تاریخ، بدنامیهای بسیاری را برای شیعه به ارمغان آوردهاند و هنوز هم رسوبات آن، در ذهن بسیاری از مخالفان شیعه مانده است؛ به گونهای که عقاید قرمطیان را به شیعه نسبت میدهند. آنان، در بحرین قدرت یافته و دولت تشکیل دادند و به شدت با عباسیان مخالفت کردند. قرامطه، قائم را کسی میدانند که با رسالت و شریعت جدیدی مبعوث میشود و شریعت محمّد (ص) را منسوخ میکند. البته این فرقه، سیاسی بودند، نه مذهبی و به دنبال اهداف خاص و منافع خود بودند.
طرفداران ابو الخطاب به خدایی امام صادق (ع) باور داشتند و ابو الخطاب را فرستاده او میدانستند. برخی از آنان، ابو الخطاب را قائم دانسته، گفتند: "وی نمرده است". گروهی از پیروان وی، پس از مرگ اسماعیل، فرزندش محمّد را امام دانستند و در هواداری او و فرزندانش، استوار ماندند.
امام صادق (ع) همه این گروهها را نکوهش کرده، ترک و انکار نمود»[۱۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. مجتبی تونهای؛ |
---|
آقای مجتبی تونهای، در کتاب «موعودنامه» در اینباره گفته است:
«اسماعیلیه همان اسماعیلیان، سبعیه، هفتامامىها، باطنیان و فدائیان هستند. فرقهاى از شیعه هستند که سلسله ائمه را به اسماعیل -فرزند بزرگتر امام جعفر صادق (ع)- ختم مىکنند و اسماعیل را امام هفتم مىدانند. اسماعیل، پنج سال پیش از وفات پدر، در مدینه (سال ۱۴۵ه) درگذشت و در بقیع دفن شد. با اینکه گروهى شاهد مرگ او بودند، طرفداران او ادعا کردند که وى تا پنج سال پس از فوت پدر زندگى کرد و او را در بازار بصره مشاهده کردند و آنجا، مردى مفلوج را با مسّ دست، شفا داد. آنان در اسلام، حضرت رسول (ص) را ناطق، حضرت على (ع) را اساس، امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین و امام باقر و امام صادق (ع) و پس از ایشان، اسماعیل را ائمه هفتگانه دانستهاند. محمد بن اسماعیل را قائم و خلفاى فاطمى را جزو امامان دور قائم مىدانند و مىگویند هر امام را دوازده حجت باشد و هریک از حجّتها در منطقه مخصوص از روى زمین، مأموریت دعوت و سرپرستى شیعه را به عهده دارند. اسماعیلیه علم و اعتقاد را غایت وجود بشر مىدانند و به بهشت و دوزخ جسمانى قائل نیستند و بهشت را، نفس انسان کامل و دوزخ را نفس انسان جاهل و دور از خدا تأویل مىکنند[۱۲]»[۱۳].
|
پرسشهای وابسته
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۹.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۴۹؛ دهخدا، لغتنامه، اسماعیلیه
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۴۱ -۴۲.
- ↑ درهای نزدیک مدینه.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۴۱ -۴۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۴۱ -۴۲.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ص ۵۵۳- ۵۵۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۴۱ -۴۲.
- ↑ میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص ۲۱۵
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۴۱ -۴۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۴۱ -۴۲.
- ↑ معارف و معاریف، ج ۲، ص ۲۱۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۰۳.