حسن بن ایوب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

الحسن بن ایوب[۱] در دو سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب التوحید و تفسیر القمی واقع شده است:

«مَا حَدَّثَنَا بِهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ الْهِيتِيُّ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الثَّلْجِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ[۲] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ الذُّهَلِيِّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(ع) اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ[۳]قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ قُلْتُ مَثَلُ نُورِهِ[۴]قَالَ مُحَمَّدٌ صقُلْتُ كَمِشْكَاةٍ[۵] قَالَ صَدْرُ مُحَمَّدٍ(ص) قَالَ قُلْتُ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ[۶]قَالَ فِيهِ نُورُ الْعِلْمِ يَعْنِي النُّبُوَّةَ قُلْتُ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ[۷]قَالَ عِلْمُ رَسُولِ اللَّهِ صل)(صَدَرَ إِلَى قَلْبِ عَلِيٍّ(ع)...»[۸].[۹]

شرح حال راوی

حسن بن ایوب در رجال النجاشی، الفهرست و رجال الطوسی عنوان، و در اسناد شماری از روایات نیز واقع گردیده است. وی با عناوین الحسن بن أیوب، ابن أبی غفیلة الحسن بن أیوب، حسین بن أیوب بن أبی عقیلة الصیرفی و ابن أبی عقیلة الحسن بن ایوب [۱۰] روایت کرده و دارای یک اثر علمی بوده که نجاشی با عنوان له کتاب أصل[۱۱] و شیخ طوسی با عنوان "له کتاب" و له کتاب النوادر[۱۲] از آن یاد کرده‌اند.

یادآوری می‌شود شیخ طوسی در کتاب الفهرست دو بار از حسن بن ایوب نام برده است؛ با عنوان الحسن بن أیوب بن أبی عقیلة [۱۳] و با عنوان الحسن بن أیوب.[۱۴]

اتحاد یا تعدد راوی

گروهی از رجالیان دو عنوان مذکور در الفهرست شیخ طوسی را یکی دانسته‌اند و تکرار آن را بعضی بر غفلت شیخ طوسی حمل کرده[۱۵] و برخی اثر تعدد اثر راوی دانسته‌اند[۱۶]. براین اساس، حسن بن ایوب یک راوی بیشتر نیست و چون دارای اثر علمی بوده در رجال النجاشی و الفهرست شیخ طوسی عنوان گردیده است.

علامه مجلسی در بررسی سند یک روایت الکافی که حسن بن ایوب [۱۷] در آن واقع گردیده، چنین نوشته است: في أكثر نسخ الكافي عن أبي عقيل وفي بعضها عن أبي عقيلة، و الظاهر أنه كان أيوب بن أبي غفيلة لأن الشيخ ذكر في الفهرست الحسن بن أيوب بن أبي غفيلة، و قال النجاشي: له كتاب أصل[۱۸].

علامه شوشتری نیز اتحاد را پذیرفته و در ترجمه الحسن بن ایوب بن أبی عقیلة چنین نوشته است: الظاهر اتحاده مع المتقدم (الحسن بن أيوب)، لعدم منافاة بين ذكر الجد في هذا دون الأول؛ و لرواية حميد عن كل منهما بواسطة واحدة؛ و اتحاد الراوي ليس بشرط، لجواز أن يروي كتابه عدة، كما أن في الأول راوي النجاشي محمد بن عبدالله ابن غالب و راوي الفهرست أحمد بن ميثم و أيضاً لو كان غيره لعنونه النجاشي، لاتحاد موضوعيهما؛ بل لعنونه الشيخ في الرجال، لعموم موضوعه....، و يظهر من خبر ذبائح التهذيب -في جواز أكل ذبائح أهل الكتاب تقية[۱۹]- بلفظ عن ابن أبي عقيلة الحسن بن أيوب أن ابن أبي عقيلة كنية الحسن نفسه، لا جده، كما عنونه الفهرست و روي الخبر الإستبصار[۲۰] أيضاً مثله. و لعل منشأ و هم الفهرست خبر طلب رئاسة الكافي[۲۱] بلفظ الحسن بن أيوب بن أبي عقيلة إلا أن الظاهر أنه كان عن الحسن بن أيوب ابن أبي عقيلة باثبات الألف حتي يكون تابعا للحسن جمعا بين الخبرين و النساخ أسقطوها توهما. و حينئذ فهو عين المتقدم، كما قلنا. و يمكن أن يقال: إن كون الحسن ابن أبي عقيلة لا يمنع من كون جده أبا عقيلة بل كونه ابن أبي عقيلة يستلزم أن يكون أبوه أو أحد أجداده أبا عقيلة، لكن خبر الكافي بلفظ الحسن بن أيوب، عن أبي عقيل الصيرفي في نسخة، و عن أبي عقيلة الصيرفي في أخري، و عن ابن أبي عقيلة الصيرفي في ثالثة، و عليها فالرجل ليس إلا حسن بن أيوب و الكنية للمروي عنه له، لا له[۲۲].

بعضی نیز در اتحاد دو راوی تردید کرده‌اند؛ مانند سید امین که پس از نقل دیدگاه علامه مجلسی درباره اتحاد الحسن بن ایوب با الحسن ابن أبی عقیلة (غفیلة) نوشته است: و يفهم من ذلك أنه جعله مع الحسن بن أيوب السابق واحدا و فيه ما لا يخفي[۲۳].

برخی به تعدد تصریح کرده‌اند؛ نظیر محقق اردبیلی، علامه مامقانی و آیة الله خویی؛ زیرا هر یک از دو عنوان الحسن بن ایوب و الحسن بن ایوب بن أبی غفیله را مستقل عنوان کرده‌اند که دال بر تعدد است[۲۴].

سید ابطحی نیز به تعدد معتقد گشته و چنین نوشته است: ثم انه زعم غير واحد: منهم صاحب المجمع: إن ذلك تكرار من الشيخ غفلة و هو عنه كثير. قلت: إمكان الإتحاد أمر و دعوي ظهوره من هؤلاء عجيب مع تنافيه لظاهر العنوان و اختلاف في المميزات و فيمن روي عنه و التسرع منهم في التحامل علي شيخ الطائفة بالطعن بالغفلة أعجب...فالإتحاد فيه ضعف و إن قيل به[۲۵].[۲۶]

بررسی

ظاهر عبارت شیخ طوسی، بر تعدد راوی دلالت دارد؛ لیکن قرائن متعددی وجود دارند که اتحاد را تقویت می‌کنند؛ نمونه‌ها:

  1. نجاشی هنگام تألیف کتاب رجال، کتب رجالی شیخ طوسی را در اختیار داشته است و بخشی از مطالب رجال النجاشی ناظر به عبارت شیخ طوسی است؛ اگر دو راوی مستقل بودند و هر دو دارای اثر علمی، قطعا نجاشی متعرض هر دو می‌‌شد و اینکه به یکی بسنده کرده و دومی را عنوان نکرده، دلیل بر اتحاد دو عنوان است.
  2. راوی کتاب الحسن بن ایوب در طریق نجاشی و شیخ طوسی، حمید بن زیاد است؛ با این تفاوت که در طریق نجاشی به واسطه محمد بن عبدالله بن غالب الصیرفی کتاب حسن بن ایوب را روایت کرده و در طریق شیخ طوسی بار یکم به واسطه احمد بن علی الحمیری (الحموی) و بار دوم به واسطه احمد بن میثم بن أبی نعیم.
  3. شیخ طوسی از اثر علمی الحسن بن ایوب بن أبی عقیلة (غفیلة) با تعبیر "له کتاب النوادر" و نجاشی از اثر علمی الحسن بن ایوب با عبارت "له کتاب أصل" یاد کرده‌اند و نوادر با اصل قابل جمع است.

نجاشی در ترجمه مروک بن عبید بن سالم نوشته است: قال أصحابنا القمیون: نوادره أصل[۲۷]. شیخ طوسی در ترجمه احمد بن الحسین بن سعید بن عثمان القرشی نوشته است: "و له کتاب النوادر، و من جملة أصحابنا من عده من جملة الأصول"[۲۸]، بنابراین اتحاد دو عنوان به صواب نزدیک‌تر است و تکرار نام یک راوی در رجال الطوسی و الفهرست پدیده جدیدی نیست، بلکه نام شماری از راویان در این دو کتاب با عناوین یکسان و گاه متفاوت تکرار شده است[۲۹].

علت تکرار نام راوی مورد بحث در الفهرست شیخ طوسی از این روست که حسن بن ایوب دو کتاب دارد و راوی از حسن بن ایوب در این دو کتاب متفاوت بوده است، چون در اسناد روایات افرادی مانند احمد بن بشیر [۳۰]، احمد بن محمد بن عیسی [۳۱] و محمد بن علی الکوفی [۳۲] از الحسن بن ایوب بن أبی غفیله روایت کردند؛ ولی از الحسن بن ایوب کسانی مانند احمد بن علی الحمیری (الخمری) [۳۳]، یعقوب بن یزید [۳۴]، الحسن بن علی اللولوئی[۳۵]، علی بن الحسین [۳۶]، ابوطاهر الوراق[۳۷]، حسن بن محمد بن سماعه [۳۸] و محمد الکاتب [۳۹] روایت کرده‌اند و موردی یافت نشده که راویان هر دو (الحسن بن ایوب بن أبی غفیله و الحسن بن ایوب) یک نفر باشد و همین امر سبب شده که شیخ طوسی گمان کند اینها دو راوی هستند، از این رو هر کدام را مستقل عنوان کرده؛ ولی نجاشی به یک عنوان بسنده کرده، چون آن دو را یک راوی دانسته است و از دو کتاب ایشان نیز، یک عنوان له کتاب اصل یاد کرده است.[۴۰]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات راوی مشخص نیست؛ اما شیخ طوسی او را از اصحاب امام کاظم(ع) به شمار آورده [۴۱]؛ لیکن در اسناد روایات از آن حضرت روایت نکرده، بلکه از امام صادق(ع) گاه با دو واسطه[۴۲] و گاه با سه واسطه[۴۳] روایت کرده است.

آیة الله بروجردی در طبقات رجال تهذیب او را با کمی تردید از طبقه ششم و در طبقات رجال کافی از طبقه هفتم شمرده است[۴۴]. بررسی اسناد و ملاحظه شاگردان و استادان راوی نشان می‌دهد که وی در طبقه ششم راویان قرار دارد؛ زیرا احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی که تا سال ۲۸۰ یا ۳۰۰ هجری قمری زنده بوده[۴۵]، از ایشان روایت کرده است[۴۶].[۴۷]

استادان و شاگردان راوی

در اسناد روایات، الحسن بن ایوب از حنان، ابن بکیر، داوود بن کثیر الرقی و عبدالکریم بن عمرو الخثعمی [۴۸] روایت کرده که از استادانش شمرده می‌شوند و افرادی مانند الحسن بن علی اللؤلؤی الشعیری، یعقوب بن یزید، احمد بن محمد بن عیسی، احمد بن علی الحمیری، علی بن الحسن الجرمی الطاطری و ابوطاهر محمد بن تسنیم الحضرمی الوراق[۴۹] از وی روایت کرده‌اند که از شاگردانش شمرده می‌شوند.[۵۰]

مذهب راوی

حسن بن ایوب به دو دلیل از راویان امامی شمرده می‌شود:

  1. ذکر نام وی در رجال النجاشی و الفهرست شیخ طوسی که به یاد کرد راویان امامی صاحب اثر اختصاص دارد [۵۱].
  2. مضامین روایاتش؛ نمونه‌ها:
    1. «أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)رَجُلٌ يَتَوَلَّاكُمْ وَ يَبْرَأُ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ يُحَلِّلُ حَلَالَكُمْ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَكُمْ وَ يَزْعُمُ أَنَّ الْأَمْرَ فِيكُمْ لَمْ يَخْرُجْ مِنْكُمْ إِلَى غَيْرِكُمْ إِلَّا أَنَّهُ يَقُولُ إِنَّهُمْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الْقَادَةُ فَإِذَا اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ فَقَالُوا هَذَا قُلْنَا هَذَا فَقَالَ(ع) إِنْ مَاتَ عَلَى هَذَا فَقَدْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»[۵۲].
    2. «أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)فِي مَجْلِسِهِ وَ مَعِي غَيْرِي فَقَالَ لَنَا إِيَّاكُمْ وَ التَّنْوِيهَ يَعْنِي بِاسْمِ الْقَائِمِ(ع) وَ كُنْتُ أَرَاهُ يُرِيدُ غَيْرِي فَقَالَ لِي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِيَّاكُمْ وَ التَّنْوِيهَ وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ سَبْتاً مِنَ الدَّهْرِ وَ لَيَخْمُلَنَّ حَتَّى يُقَالَ مَاتَ أَوْ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ لَتَفِيضَنَّ عَلَيْهِ أَعْيُنُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَيُكْفَأَنَّ كَتَكَفُّؤِ السَّفِينَةِ فِي أَمْوَاجِ الْبَحْرِ حَتَّى لَا يَنْجُوَ إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ الْإِيمَانَ فِي قَلْبِهِ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مُشْتَبِهَةً لَا يُعْرَفُ أَيٌّ مِنْ أَيٍّ قَالَ الْمُفَضَّلُ فَبَكَيْتُ فَقَالَ لِي مَا يُبْكِيكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنْتَ تَقُولُ تُرْفَعُ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مُشْتَبِهَةً لَا يُعْرَفُ أَيٌّ مِنْ أَيٍّ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى كَوَّةٍ فِي الْبَيْتِ الَّتِي تَطْلُعُ فِيهَا الشَّمْسُ فِي مَجْلِسِهِ فَقَالَ أَ هَذِهِ الشَّمْسُ مُضِيئَةٌ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَمْرُنَا أَضْوَأُ مِنْهَا»[۵۳].
    3. «الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَا سَمِعْتَ مِنِّي يُشْبِهُ قَوْلَ النَّاسِ فِيهِ التَّقِيَّةُ وَ مَا سَمِعْتَ مِنِّي لَا يُشْبِهُ قَوْلَ النَّاسِ فَلَا تَقِيَّةَ فِيهِ»[۵۴].
    4. «أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ[۵۵] عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)مَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا[۵۶] قَالَ لِي إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّنَةَ اثْنَيْ عَشَرَ شَهْراً وَ جَعَلَ اللَّيْلَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ جَعَلَ النَّهَارَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ مِنَّا اثْنَيْ عَشَرَ مُحَدَّثاً وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مِنْ تِلْكَ السَّاعَاتِ»[۵۷].
    5. «وَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ عَنِ ابْنِ رَبَاحٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرٌ(ع) مَنِ ادَّعَى مَقَامَنَا يَعْنِي الْإِمَامَةَ فَهُوَ كَافِرٌ أَوْ قَالَ مُشْرِكٌ»[۵۸].[۵۹]

جایگاه حدیثی راوی

نجاشی و شیخ طوسی تنها به ذکر نام راوی و اثر علمی او اشاره کردند و به جرح و تعدیل وی نپرداختند، از این رو رجالیان دیدگاه‌های متفاوتی ابراز کردند:

ابن داوود از راوی در بخش یکم از کتاب رجال نام برده است[۶۰].

علامه مجلسی: الشیخ ذکر فی الفهرست الحسن بن أیوب بن أبی غفیلة، و قال النجاشی: له کتاب أصل، و کون کتابه أصلا، عندی مدح عظیم[۶۱].

ماحوزی: و (ابن أیوب) له أصل، و قد یستفاد منه مدحه، لکنه غیر صریح فیه، فمن ثم ترکنا التعرض له[۶۲].

وحید بهبهانی: و الظاهر أن کون الرجل صاحب أصل یفید حسنا لا الحسن الإصطلاحی،...، و سیجیء عن البلغة فی الحسن بن أیوب أن کون الرجل صاحب أصل یستفاد منه مدح... إلی آخره، فلاحظ و تأمل[۶۳].

مامقانی: وفی الوجیزة: له أصل. قلت: غایة ما یستفاد من ذلک کله، أنه إمامی، و لم نقف علی مدح له، یلحقه بالحسان[۶۴].

نمازی با اشاره به روایت یکم مورد بحث، چنین نوشته است: فیها دلالات علی حسن عقیدته[۶۵].[۶۶]

بررسی

به قرائن ذیل وثاقت یا دست کم حسن حال راوی استظهار می‌شود:

  1. روایت علی بن الحسن الطائی الجرمی الطاطری از حسن بن ایوب. شیخ طوسی در ترجمه علی بن الحسن الطاطری نوشته است: ...و له کتب فی الفقه، رواها عن الرجال الموثوق بهم و بروایاتهم[۶۷].
  2. روایت احمد بن محمد بن عیسی اشعری از حسن بن ایوب. احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی از محدثان و روایت‌گران سختگیر قمی بوده و به کسانی که به نقل روایات ضعیف می‌پرداختند، سخت واکنش نشان می‌داده و براین اساس، چند نفر را از قم تبعید کرده است.
  3. روایت ابوطاهر الوراق و محمد الکاتب از ایشان. از جمله راویان حسن بن ایوب در اسناد روایات، ابوطاهر الوراق [۶۸] و محمد الکاتب [۶۹] است -چنانکه گذشت- و مقصود از این دو عنوان، محمد بن أبی یونس تسنیم [۷۰] است که نجاشی درباره‌اش نوشته است: محمد بن أبی یونس تسنیم بن الحسن بن یونس أبو طاهر الوراق الحضرمی الکوفی، ثقة، عین، صحیح الحدیث، روی عنه العامة و الخاصة، و قد کاتب أبا الحسن العسکری(ع)، کان وراق أبی نعیم الفضل بن دکین. له کتب، منها کتاب الحج، و هو کتاب حسن، و علیه عول سلامة بن محمد الأرزنی، و له کتاب الجامع[۷۱].
  4. حسن بن ایوب دارای کتابی بوده که نجاشی از آن به له کتاب أصل یاد کرده است. شیخ مفید در مدح گروهی از راویان نوشته است: "وهم أصحاب الأصول المدونة"[۷۲].[۷۳]

نکته

در بعضی اسناد، حسن بن محمد بن سماعه از حسن بن ایوب روایت، و محقق اردبیلی استظهار کرده که حسن بن ایوب در این اسناد، مصحف حسن بن محبوب است، به قرینه دیگر اسناد که حسن بن محمد بن سماعه از حسن بن محبوب روایت کرده است[۷۴]؛ ولی این استظهار درست نیست؛ زیرا هر چند این قاعده ممکن است در بعضی موارد کاربرد داشته باشد، کلیت ندارد.[۷۵]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: رجال النجاشی، ص۵۱، ش۱۱۳؛ رجال الطوسی، ص۳۳۵، ش۴۹۹۰؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۲۹، (ش ۱۷۹) و ۱۳۱، (ش ۱۸۴)؛ معالم العلماء، ص۳۵، ش۲۰۱ و ۲۰۶؛ الرجال (ابن داود)، ص۱۰۴، ش۳۹۴؛ منهج المقال، ج۴، ص۱۹، ش۱۳۴۷؛ نقد الرجال، ج۲، ص۹، ش۱۲۳۸؛ زبدة الأقوال، ص۱۰۸، ش۵۰۷-۵۰۸؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۹۹؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۹۰، ش۱۵۵۷ و ۱۵۵۸؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۴، ش۴۷۱؛ معراج أهل الکمال، پانوشت ص۳۴۴؛ منتهی المقال، ج۲، ص۳۶۲، ش۷۰۷؛ تنقیح المقال، ج۱۸، ص۴۰۶، (ش ۵۰۰۶) و ۴۰۸، (ش ۵۰۰۸)؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۹۱، ش۲۰۱۰-٢٠١١؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۵۹، ش۵۴۳؛، ج۵، ص۲۴، ش۶۰-۶۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۷۵، (ش ۲۷۴۱) و ۲۷۶، (ش ۲۷۴۲)؛ مستدرکات علم رجال الحدیث ج۲، ص۳۵۴، ش۳۳۹۱-۳۳۹۲؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۱۹۴، (ش ۱۸۵۲) و ۱۹۵، (ش ۱۸۵۳)؛ هدایة المحدثین، ص۳۸؛ تهذیب المقال، ج۲، ص۱۰۱، ش۱۱۲.
  2. مصحف الحسن است و مقصود علی بن الحسن الجرمی الطاطری است.
  3. خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است سوره نور، آیه ۳۵.
  4. مثل نور او سوره نور، آیه ۳۵.
  5. چون چراغدانی است سوره نور، آیه ۳۵.
  6. در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای سوره نور، آیه ۳۵.
  7. آن چراغ در شیشه‌ای سوره نور، آیه ۳۵.
  8. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۳۰۴-۳۰۵ به گزارش از التوحید، ص۱۵۷-۱۵۸، ح۳.
  9. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص394-395.
  10. تفسیر القمی، ج۲، ص۲۹۵؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۷۰، ح۲۹۹، الکافی، ج۲، ص۲۹۸، ح۵ (نیز ر.ک: الکافی (ط - دارالحدیث)، ج۳، ص۷۲۸، ح۲۵۰۹)؛ معانی الأخبار، ص۱۶۹، ح١؛ بحار الأنوار، ج۶۳، ص۲۱، ح۶.
  11. رجال النجاشی، ص۵۱، ش۱۱۳: الحسن بن أیوب، له کتاب أصل، قال ابن الجنید: حدثنا حمید بن زیاد قال: حدثنا محمد بن عبدالله بن غالب، عن الحسن بن أیوب. یادآوری می‌شود به قرینه طرق و اسناد، عنوان علی بن الحسن پس از ابن غالب در طریق نجاشی افتاده است. (ر.ک: رجال النجاشی، ص۲۹۲، ش۷۸۷ (عمران بن شفا الأصبحی)؛ ص۴۵۸، ش۱۲۴۷ (ابو مخلد السراج)؛ ص۱۶۲، ش۴۳۰ (درست بن أبی منصور)؛ ص۱۶۸، ش۴۴۵ (رقیم بن إلیاس)؛ ص۱۷۳، ش۴۵۶ (زکریا بن یحیی الواسطی)؛ ص۲۱۵، ش۵۶۰ (عبدالله بن وضاح)؛ ص۲۴۹، ش۶۵۶ (علی بن أبی حمزه)؛ رسالة أبی غالب الزراری، ص۱۷۶: کتاب بریه العبادی بخطی حدثنی به حمید عن أبی جعفر محمد بن غالب، عن علی بن الحسن، عن الحسن بن أیوب، عن محمد بن الحسن الصیرفی، عن عمار بن مروان، عن بریه؛ معانی الأخبار، ص۱۵، ح۷: ...الحسین بن أیوب، عن محمد بن غالب، عن علی بن الحسین، عن الحسن بن أیوب، عن الحسین بن سلیمان....
  12. الفهرست (طوسی)، ص۱۲۹، (ش ۱۷۹): الحسن بن أیوب بن أبی عقیلة، له کتاب النوادر، رویناه بالإسناد الأول، عن حمید، عن أحمد بن علی الحمیری الصیدی، عنه؛ و ۱۳۱، (ش ۱۸۴): الحسن بن أیوب، له کتاب، رویناه بالإسناد الأول، عن حمید، عن أحمد بن میثم بن (أبی نعیم) الفضل بن دکین، عنه.
  13. خویی: لا یبعد أن یکون ابن أبی عقیلة [غفیلة] فی کلام الشیخ عطف بیان للحسن بن أیوب، و ذلک من جهة ما ورد فی روایة التهذیب. (معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۷۷، ش۲۷۴۲).
  14. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 395-396.
  15. الظاهر التکرار فی (ست)، و کأنه علی الغفلة، و تقع مثله [کذا] کثیرا. (مجمع الرجال، ج۲، پانوشت ص۹۹).
  16. و الإتحاد محتمل فیکون ذکر الشیخ له متعددا لتعدد کتابه. (اتقان المقال، ص۱۷۶).
  17. الکافی، ج۲، ص۲۹۸، ح۵: ...عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن الحسن بن أیوب، عن أبی عقیلة الصیرفی قال: حدثنا کرام، عن أبی حمزة الثمالی قال:....
  18. مرآة العقول، ج۱۰، ص۱۲۳.
  19. تهذیب الأحکام، ج۹، ص۷۰، ح۲۹۹: ...عن أحمد بن بشیر، عن ابن أبی غفیلة الحسن بن أیوب، عن داوود بن کثیر الرقی....
  20. الإستبصار، ج۴، ص۸۷، ح۳۳۱.
  21. الكافی، ج۲، ص۲۹۸، ح۵: الگو:عربي.
  22. قاموس الرجال، ج۳، ص۱۹۵، ش۱۸۵۳.
  23. أعیان الشیعه، ج۵، ص۲۴، ش۶۱.
  24. جامع الرواه، ج۱، ص۱۹۰، ش۱۵۵۷-۱۵۵۸؛ تنقیح المقال، ج۱۸، ص۴۰۶، (ش ۵۰۰۶) و ۴۰۸، (ش ۵۰۰۸)؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۷۵، (ش ۲۷۴۱) و ۲۷۶، (ش ۲۷۴۲).
  25. تهذیب المقال، ج۲، ص۱۰۱، ش۱۱۲.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 396-399.
  27. رجال النجاشی، ص۴۲۵، ش۱۱۴۲.
  28. الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۰.
  29. ر.ک: الفهرست (طوسی)، ص۴۰۳، (ش ۶۱۶)، ۴۲۸، (ش ۶۶۷)، ۴۲۹، (ش ۶۷۱)؛ ۴۰۱، (ش ۶۱۰)، ۴۱۲، (ش ۶۲۶)، ص۴۰۰، (ش ۶۰۶)، ۴۴۰، (ش ۷۰۶)، ۱۲۹، (ش ۱۷۸)، ۱۳۱، (ش ۱۸۵)، ۲۷۷، (ش ۴۰۲)، ۲۸۰، (ش ۴۱۱)، ۴۰۳، (ش ۶۱۷)، ۴۱۹، (ش ۶۴۳)، ۴۳۸، (ش ۶۹۹)، ۴۱۷، (ش ۶۳۷) و...؛ رجال الطوسی، ص۱۵۸، (ش ۱۷۶۲)، ۱۶۷، (ش ۱۹۳۶)، ۴۵۱، (ش ۶۴۱۲)، ۴۵۲، (ش ۶۴۲۶)، ۴۱۱، (ش ۵۹۶۳)، ۴۱۶، (ش ۶۰۱۹)، ۴۱۲، (ش ۵۹۷۱)، ۴۱۵، (ش ۶۰۱۰)، ۱۶۲، (ش ۱۸۴۰)، ۱۶۸، (ش ۱۹۴۹) و....
  30. تهذیب الأحکام، ج۹، ص۷۰، ح۲۹۹.
  31. الکافی، ج۲، ص۲۹۸، ح۵.
  32. معانی الأخبار، ص۱۶۹، ح۱.
  33. الغیبه (نعمانی)، ص۱۵۱، ح۹.
  34. بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۸۸.
  35. تفسیر القمی، ج۲، ص۲۹۵.
  36. التوحید، ص۱۵۷، ح۳.
  37. علل الشرائع، ج۲، ص۴۲۸، ح۲.
  38. تهذیب الأحکام، ج۹، ص۳۶۲، ح۱۲۹۱.
  39. تهذیب الأحکام، ج۹، ص۳۶۳، ح۱۲۹۷.
  40. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص399-401.
  41. رجال الطوسی، ص۳۳۵، ش۴۹۹۰.
  42. الغیبه (نعمانی)، ص۸۴، ح۱۳: ...أحمد بن علی الحمیری قال: حدثنا الحسن بن أیوب، عن عبدالکریم بن عمرو الخثعمی، عن المفضل بن عمر قال: قلت لأبی عبدالله(ع)....
  43. تفسیر القمی، ج۲، ص۲۹۵: ...عن الحسن بن أیوب، عن سلیمان بن صالح، عن رجل، عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله(ع)....
  44. الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۹۹؛ ج۷، ص۲۲۵.
  45. لأنه مشی فی جنازة أحمد بن محمد بن خالد حافیا حاسرا لیبرئ نفسه مما قذفه به. (خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۴، ش۷)؛ قال ابن حجر: له تصانیف و شهرة، کان فی حدود الثلاث مائة. (لسان المیزان، ج۱، ص۲۶۰، ش۸۰۷).
  46. الکافی، ج۲، ص۲۹۸، ح۵.
  47. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 402.
  48. ر.ک: تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۸، ح۷۹؛ ج۸، ص۹۸، ح۳۳۰؛ ج۹، ص۷۰، ح۲۹۹؛ الغیبه (نعمانی)، ص۸۴، ح۱۳.
  49. ر.ک: تفسیر القمی، ج۲، ص۲۹۵؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۸۸، ح۲؛ الکافی، ج۲، ص۲۹۸، ح۵؛ الغیبه (نعمانی)، ص۸۴، ح۱۳؛ التوحید، ص۱۵۷، ح۳؛ علل الشرائع، ج۲، ص۴۲۸، ح۲.
  50. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص402-403.
  51. منتهی المقال، ج۲، ص۳۶۴، ش۷۰۷: و هو عنده و عند الشیخ إمامی.
  52. الغیبه (نعمانی)، ص۱۳۳-۱۳۴، ح۱۶.
  53. الغیبه (نعمانی)، ص۱۵۱، ح۹.
  54. تهذیب الأحکام، ج۸، ص۹۸، ح۳۳۰.
  55. (۳). هو الحسن بن أيوب بن أبي عقيلة الذي ذكره الشيخ في الفهرست و قال: له كتاب النوادر رويناه بالاسناد- الذي ذكره- عن حميد، عن أحمد بن على الحموى الصيدى عن الحسن بن أيوب. و كأنّ الحموى تصحيف الحميري.
  56. بلکه آنان رستخیز را دروغ شمرده‌اند و ما برای هر کس که رستخیز را دروغ شمارد آتشی فروزان آماده کرده‌ایم سوره فرقان، آیه ۱۱.
  57. الغیبه (نعمانی)، ص۸۴-۸۵، ح۱۳.
  58. الغیبه (نعمانی)، ص۱۱۴، ح۱۰.
  59. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص403-405.
  60. الرجال (ابن داود)، ص۱۰۴، ش۳۹۴.
  61. مرآة العقول، ج۱۰، ص۱۲۳ و ۱۲۴؛ بحار الأنوار، ج۷۰، ص۱۵۱.
  62. معراج أهل الکمال (بلغة المحدثین)، پانوشت ص۳۴۴.
  63. منهج المقال، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۵.
  64. تنقیح المقال، ج۱۸، ص۴۰۷، (ش ۵۰۰۶) و ۴۰۹، (ش ۵۰۰۸).
  65. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۵۴، ش۳۳۹۲.
  66. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 405-506.
  67. الفهرست (طوسی)، ص۲۷۲، ش۳۹۱.
  68. علل الشرائع، ج۲، ص۴۲۸، ح۲: عن أبی طاهر الوراق، عن الحسن ابن أیوب، عن عبدالکریم بن عمرو.
  69. تهذیب الأحکام، ج۹، ص۳۶۳، ح۱۲۹۷: عن محمد الکاتب، عن الحسن بن أیوب.
  70. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۲۲، ص۲۱۷-۲۱۸، ش۱۴۴۴۰: أبو طاهر الوراق: أقول: هو محمد بن أبی یونس تسنیم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۸۸، ش۱۲۱۲۷: الظاهر محمد الکاتب هذا هو محمد بن تسنیم الکاتب.
  71. رجال النجاشی، ص۳۳۰، ش۸۹۲.
  72. الرسالة العددیه (شیخ مفید)، ج۹، ص۲۵.
  73. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 406-408.
  74. جامع الرواه، ج۱، ص۱۹۰: الحسن بن محمد بن سماعة، عن جعفر عن الحسن بن أیوب فی [یب] فی باب فضل التجارة، عنه الحسن بن محمد بن سماعة، عن الحسن بن أیوب فی نسخة و أخری الحسن بن محبوب، عن علاء فی باب میراث الغرقی الظ أن الحسن بن أیوب إشتباه و الصواب الحسن بن محبوب بقرینة روایة الحسن بن محمد بن سماعة، عنه و روایته عن العلا بن رزین کثیرا و الله أعلم. علی بن الحسن، عن محمد الکاتب، عن الحسن بن أیوب، عن علاء فیه الظ أن الحسن بن أیوب هنا أیضاً اشتباه و الصواب الحسن بن محبوب بقرینة روایته عن العلاء بن رزین کثیرا و الله اعلم.
  75. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 408.