جهل در امر امامت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

پرهیز از جهل در امر امامت و تعیین امام(ع)

از بدیهیات عقلی است که انسان باید درباره موضوعی که نمی‌داند یا آگاهی‌اش درباره آن اندک است، به افرادی مراجعه کند که درباره آن موضوع، خبره و کارشناس‌اند. از طرفی، آن خبرگان باید به راستی خبره باشند، آن‌سان که اگر دربارۀ چندوچون کارشان از آنان سؤال شود، بتوانند به درستی پاسخ دهند و برای نظر و سخن خود، دلیل استوار و محکم داشته باشند و از پسِ انتقادها و خرده‌های دیگران به خوبی برآیند و مراجعه‌کننده‌شان را آسوده‌خاطر گردانند و او را از مراجعه‌اش مطمئن سازند. در تعیین امام و مسئله امامت، هیچ‌کس جز پروردگار متعال حق دخالت ندارد. حتی پیامبر(ص) هم در این‌باره از خود نظری ندارد و صرفاً پیام‌رسان الهی است. دلیل این امر کاملاً واضح است؛ چراکه چنان‌که گذشت و امام رضا(ع) نیز بیان فرمود به جز خداوند و معصومان(ع) کیست که تمامی افراد روی کره زمین را بشناسد و فرد کامل و اعلا را به عنوان امام و پیشوا برگزیند، تا لازم نیاید که شخص برتر، پایین‌تر قرار گیرد و کسی که پایین‌تر از اوست، امام او شود؟! بر فرض شناخت چنین فردی، چگونه می‌توان مطمئن بود که در طول زندگیِ این شخص، کسی برتر از او نشود و کامل‌تر نگردد؟ به علاوه، از چه رو می‌توان آسوده‌خاطر بود که این تشخیص درست باشد و در آینده، نادرستی آن روشن نگردد؟ بر فرض اینکه تمامی اینها درست باشد و خرده‌ای به آن نتوان گرفت، اما چه کسی می‌تواند ضمانت کند که این شخصِ انتخاب شده، که بر فرض محال از همه نظر کامل و برتر است، تا آخر عمرش همین‌گونه باقی می‌ماند و هیچ کج‌روی و انحرافی در او راه نمی‌یابد و همواره بر صراط مستقیم گام می‌نهد؟ جواب تمام این سؤالات منفی است و اگر کسی با دقت در آنها بیندیشد و بدون تعصب، در پی یافتن پاسخ درست آنها باشد، فقط و فقط به یک نتیجه مثبت و پاسخ صحیح می‌رسد و آن اینکه، امام و پیشوای الهی فقط باید منصوب الهی باشد و از سوی خداوند تبارک و تعالی تعیین گردد و بس. اوست که همه افراد و باطن آنها و ظاهرشان و ابتدا و انتهایشان را می‌داند. اوست که می‌تواند مقام عصمت و طهارت را به اهل خانه‌ای ببخشد و هم اوست که اهل بیت معصوم(ع) و طاهر را در این مقام حفظ می‌نماید.

از اینها گذشته، جانشین پروردگار متعال بر روی زمین کسی است که بتواند همه نیازهای بشری را برآورده سازد، چه دنیوی چه اخروی. چنین جانشینی است که می‌تواند به هر سؤال جواب دهد و پرسشی را بی‌پاسخ ننهد و هر امر دشوار و مشکلی را همانند پروردگار متعال، و البته به اذن الهی، بدون سختی و به سرعت برطرف نماید. آیا چه کسی تاکنون، در تاریخ بشریت چنین بوده است و آیا آدمی توانسته است با تکیه بر داشته‌های خود، چنین کسی را بیابد و بشناسد و او را در منصب امامت و پیشوایی خود قرار دهد و مشکلاتش را به واسطه او حل کند؟[۱] امام رضا(ع) در مناسبت‌های گوناگون و با تعابیر مختلف که با چاشنی آیات قرآن همراه است، بر این امر بدیهی و عقلی انگشت می‌نهد و تأکید می‌فرماید که انتخاب امام، که باید در اوج کمال باشد، در توان عقول ناقص و اندیشه کوتاه بشری نیست، چه اگر جز این باشد، پیامدی جز گمراهی و سرگردانی نخواهد داشت و آدمی، خواسته یا ناخواسته فریفته شیطان خواهد شد: {{متن حدیث|رَامُوا إِقَامَةَ الْإِمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَةٍ بَائِرَةٍ نَاقِصَةٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّةٍ فَلَمْ يَزْدَادُوا مِنْهُ إِلَّا بُعْداً قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۲] وَ لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إِفْكاً وَ ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِيدًا[۳] وَ وَقَعُوا فِي الْحَيْرَةِ إِذْ تَرَكُوا الْإِمَامَ عَنْ بَصِيرَةٍ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ[۴][۵]؛ با عقولی سرگردان، ناقص و بی‌بهره و با عقایدی گمراه‌کننده در صدد نصب امام بر آمده‌اند که جز دوری از مقصد نتیجه‌ای نخواهند گرفت. "خدا آنان را بکشد!" به کجا برده شده‌اند؟ به کاری بس مشکل اقدام کرده و خلاف حق سخن گفته‌اند و «به گمراهی عمیقی دچار گشتند» و در سرگردانی افتاده‌اند؛ زیرا آگاهانه امام را ترک کرده‌اند و «شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و آنان را از راه حق باز داشت، حال آنکه بینا بودند».

ثامن الحجج(ع) در بیان دیگری می‌فرماید: «فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ وَ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ حَسَرَتِ الْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ الْحُكَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ كَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَيِيَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ فَأَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِيرِ»[۶]؛ کیست که بتواند امام را بشناسد یا برگزیند؟ نه، هرگز هرگز، عقول در وصف شأنی از شئون او و فضیلتی از فضایل او گمراه شده‌اند و حیران مانده‌اند و دیدگان ناتوان گشته‌اند و بزرگان احساس کوچکی می‌نمایند و حکیمان سرگردان‌اند، عقل عاقلان قاصر است، خطیبان از خطابه باز مانده‌اند و عاقلان و دانایان از درکش عاجز شده‌اند و شاعران از شعر گفتن وا مانده‌اند و ادیبان عاجز گردیده‌اند و بلیغان ناتوان شده‌اند و همگی به عجز (خود) معترف‌اند. امام رضا(ع) یادآور می‌شود که بسیاری از مردم، جاهل‌اند[۷]؛ هم امامت را نمی‌فهمند و هم امام را نمی‌شناسند. اگر جهالت مردم نبود، مأمون نمی‌توانست آن‌گونه با امام رضا(ع) رفتار کند و هارون را یارای آن نبود که پدر بزرگوار آن امام را ۱۴ سال در زندان‌های مخوف نگه دارد. همه اینها از جهل مردم است و امام هم تمام سعیش این است که جهل مردم را از آنها بگیرد[۸]. وقتی مردم جاهل نباشند، می‌توانند امام را بشناسند[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. نک: انصاری، محمد، شعاع نور امامت، ص۹۳.
  2. «خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  3. «به گمراهی ژرفی در افتاده‌اند» سوره نساء، آیه ۱۶۷.
  4. «و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بی‌گمان این از (آثار) زیستگاه‌هایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۸.
  5. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۴۰.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۱؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۸؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۴۰.
  7. در قرآن و روایات، دینداری جاهلانه نکوهیده است. طبق روایاتی فوق تواتر، همه مردم پس از پیامبر(ص) مرتد شدند مگر سه نفر: «اِرْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) إِلاَّ ثَلاَث» (نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینة البحار، ج۱، ص۲۷؛ نک: انصاری، محمد، شعاع نور امامت، ص۱۲۰). در واقع، ارتداد نتیجه جهل در دین است. دینداری جاهلانه باعث بی‌ثمر شدن زحمات رهبران دین است؛ زحماتی چون زحمات ۲۳ ساله پیامبر(ص) که چنان با آزار و اذیت همراه بود که آن حضرت می‌فرمود: هیچ پیامبری، آن‌گونه که من آزار دیدم، آزار ندید: «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ». اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه، ج۳، ص۳۴۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۳۹، ص۵۶.
  8. در زیارت اربعین نکته‌ای توجه‌برانگیز وجود دارد، در آنجا درباره سالار شهیدان(ع) به خدای سبحان عرض می‌کنیم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»؛ «او جانش را نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی ضلالت برهاند». نک: طوسی، محمد بن حسن (شیخ طوسی)، مصباح المتهجد، ص۷۸۸؛ مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر. ص۵۱۴؛ کفعمی، ابراهیم بن علی، جنة الأمان الواقیه، ص۴۸۹.
  9. کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ص۵۵.
  10. حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۱۳۸.