بشر بن عمرو حضرمی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

«اَلسَّلاَمُ عَلَى بِشْرِ بْنِ عُمَرَ اَلْحَضْرَمِيِّ شَكَرَ اَللَّهُ لَكَ قَوْلَكَ لِلْحُسَيْنِ وَ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي اَلاِنْصِرَافِ»[۱]؛

سلام بر بشر بن عمر حضرمی[۲]، خداوند تو را پاداش نیکو دهد که سخنانی با حسین گفتی در آن هنگامی که به تو اذن داد از کاروان او جدا شوی.

در زیارت ناحیه و برخی از تواریخ نام او «بشر» آمده و برخی از مورخان نام او را «بشیر» گفته‌اند. وی فرزند عمر بن احدوث حضرمی‌‌ کندی و یا (عمرو بن احدوث حضرمی‌‌ کندی)، از اهل حضرموت و از ناموران تابعین است: و فرزندانی داشت که در جنگ‌جویی معروف بودند. یکی از فرزندانش به نام عمرو در یکی از مرزهای کشور اسلامی در آن روز در جبهه نبرد بود[۳].

وی چند روز پیش از واقعه کربلا به امام حسین (ع) پیوست.[۴]

در راه عشق به امام (ع) از فرزند گذشت

انسان‌ها وقتی به درجه عالی از کمال و معرفت و ایمان به خدا می‌‌رسند و نسبت به خدا و اولیای به حق الهی چون پیامبران و ائمه معصومین (ع) بصیرت کامل پیدا می‌‌کنند، و برای رسیدن به اهداف عالیه سر از پا نمی‌شناسند و حاضرند جان خود و فرزندانشان را در راه آنان فدا کنند، و در تاریخ این افراد کم نیستند و در صحنه کارزار کربلا بسیار شاهد این جانفشانی‌ها به شکل‌های مختلف هستیم، از جمله این افراد «بشر بن عمرو حضرمی» است، او در بحبوحه نبرد در روز عاشورا، با خبر شد که پسرش در مرز ری اسیر شده است ولی با شنیدن این خبر دلخراش و اضطراب‌آور اظهار داشت: اسارت فرزندم را به حساب خدا می‌گزارم و دوست ندارم که فرزندم اسیر باشد و من زنده باشم.

امام حسین (ع) با شنیدن سخن او فرمود: «خدایت تو را رحمت کند من بیعت خود را از تو برداشتم برو و برای رهایی فرزندت بکوش»[۵]

بشر گفت: «درندگان زنده زنده مرا بخورند اگر از تو جدا گردم»[۶]

و سپس به نقل زیارت ناحیه گفت: «آیا ای حسین، در این بی‌کسی تنهایت بگذارم و سپس سراغت را از کاروانیان بگیرم؛ نه، نه، هرگز!»[۷]

حضرت فرمود: «(پس بیا و) این جامه‌ها را به فرزندت محمد بده تا برای آزادی برادرش هزینه کند». آن لباس‌ها پنج تکه و به ارزش یک هزار دینار بود که به او عطا کرد[۸].

آری، همچنان در نبرد با سپاه عمر سعد در کنار اباعبدالله الحسین (ع) باقی ماند و اسارت فرزندش را به خدا سپرد.[۹]

شهادت بشر در روز عاشورا

بشر بن عمرو حضرمی روز عاشورا به میدان نبرد شتافت و این رجز را مقابل سپاه عمر سعد خواند:

اَليَومَ يا نَفس تُلاقِي الرحمانواليَومَ تُجزينَ بِكُلِّ إحسانِ
لا تَجزَعي فکُلّ شيء قَد فَانوالصَبرُ أَحظى لك عِندَ الرحمانِ
ای نفس امروز خدای رحمان را دیدار خواهی کرد و تو از هر احسانی پاداش خواهی گرفت. بیتابی مکن؛ زیرا همه چیز فانی است و شکیبایی تو در پیشگاه خدا بیشترین پاداش را دارد[۱۰].

او رزمی مردانه و شجاعانه با دشمنان کرد تا به شهادت رسید[۱۱] برخی شهادت او را در حمله نخستین گفته‌اند[۱۲] اما طبری در تاریخ خود نوشته است: آخرین کسانی که از یاران امام حسین (ع) با ایشان باقی ماندند سوید بن عمرو خثعمی، و بشر بن عمرو حضرمی بودند. پس معلوم می‌‌شود او در حمله نخست شهید نشده است [۱۳][۱۴]

در زیارت ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: « اَلسَّلاَمُ عَلَى بِشْرِ بْنِ عُمَرَ اَلْحَضْرَمِيِّ شَكَرَ اَللَّهُ لَكَ قَوْلَكَ لِلْحُسَيْنِ وَ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي اَلاِنْصِرَافِ أَكَلَتْنِي إِذَنِ اَلسِّبَاعُ حَيّاً إِذَا فَارَقْتُكَ وَ أَسْأَلُ عَنْكَ اَلرُّكْبَانَ وَ أَخْذُلُكَ مَعَ قِلَّةِ اَلْأَعْوَانِ لاَ يَكُونُ هَذَا أَبَداً »[۱۵].

سلام بر بشر بن عمر حضرمی؛ خدا به تو پاداش خیر دهد به جهت اعلام وفاداریت نسبت به امام حسین (ع)، آنگاه که به تو اجازۀ انصراف داد و در پاسخ گفتی: درندگان زنده زنده مرا بخورند اگر از تو جدا شوم و در این بی‌کسی تنهایت گذارم و سپس سراغت را از کاروانیان بگیرم، نه، نه، هرگز چنین نخواهد شد![۱۶]

منابع

پانویس

  1. زیارت ناحیه مقدسه، بحارالأنوار، ج۴۵، ص۷۰.
  2. نام او را بشیر و نام پدرش را عمر، عمرو (الاقبال، ج۳، ص۷۷؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۶، دار التعارف) و عبدالله نیز گفته‌‎اند. (اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۱۱) و سید بن طاووس در لهوف (ص ۱۵۳) نام وی را محمد بن بشیر ذکر کرده است ولی مورخان پیشین کسی را به نام محمد بن بشیر در زمره شهیدان کربلا ذکر نکرده‎‌اند.
  3. ابصارالعین، ص۱۵۱، و در اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۱۱، تنها نام او را در زمره شهدا آورده است.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۳۳۹-۳۴۰.
  5. «رَحِمَكَ اَللَّهُ أَنْتَ فِي حِلٍّ مِنْ بَيْعَتِي فَاعْمَلْ فِي فَكَاكِ اِبْنِكَ»
  6. "أَكَلَتْنِي اَلسِّبَاعُ حَيّاً إِنْ فَارَقْتُكَ"
  7. «وَ أَسْأَلُ عَنْكَ اَلرُّكْبَانَ وَ أَخْذُلُكَ مَعَ قِلَّةِ اَلْأَعْوَانِ لاَ يَكُونُ هَذَا أَبَداً»
  8. ابصارالعین، ص۱۵۱، الملهوف، ص۱۵۳، در کتاب الملهوف اسم او را محمد بن بشر (بشیر) ذکر کرده می‌‌گوید: این سخنان بین محمد و امام حسین (ع) در شب عاشورا اتفاق افتاده است؛ زیرا در ادامه این داستان می‌‌نویسد، قال الراوی، وبات الحسین (ع) و أصحابه تلک اللیلة، امام و اصحاب خوابیدند. در این که این گفت وگو شب عاشورا بوده یا روز عاشورا در اهمیت موضوع فرقی نمی‌کند، ولی اصح طبق منابع معتبر آن است که این سخنان در روز عاشورا بوده و اما این که سید، این موضوع را به محمد بن بشر نسبت داده در حالی که همان طوری که در زیارت ناحیه مقدسه آمده، این گفت وگو بین امام (ع) و بشر بوده است، نه بین امام (ع) و محمد بن بشر، بنابراین اشتباه نساخ یا اشتباه قلمی خود سید درالملهوف می‌‌باشد که به جای اسم بشر، اسم محمد فرزند بشر را آورده است.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۳۴۰-۳۴۱.
  10. انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۴.
  11. .ذخیرة الدارین، ص۱۷۹.
  12. مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۱۳ و ر. ک: ابصارالعین، ص۱۷۴.
  13. ر. ک: تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲۹.
  14. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۳۴۱-۳۴۲.
  15. الاقبال، ج۳، ص۷۷.
  16. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص:۱۱۲.