جنگ جفره

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۳ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

جنگ میان بنی‌امیه و ابن زبیر

عبدالملک بن مروان، خالد بن عبدالله بن اسید را همراه دو هزار مرد جنگی، به جنگ مصعب بن زبیر، امیر عراق که از سوی برادرش عبدالله بن زبیر حاکم گردیده بود، گسیل داشت، به این امید که طرفدارانش در بصره سپاهیان اعزامی او را یاری کنند. مصعب بن زبیر نایبش عبدالله تمیمی را در بصره، با سپاهی به مقابله با خالد بن اسید اعزام کرد دو سپاه در محلی نزدیک بصره به نام «جفره» درگیر شدند. در این جنگ، عبدالله تمیمی، خالد بن اسید را پس راند و سپاه او را پراکند. این نبرد به «نبرد جفره» یا «جفره خالد»، به سبب انتساب آن جنگ به خالد بن اسید، شهرت یافت.[۱]

واقعه جفره

در سال ۷۰ هجری، هنگامی که عبدالملک بن مروان تصمیم گرفت برای جنگ با مصعب بن زبیر به سوی عراق حرکت کند، خالد بن عبدالله بن خالد بن اسید، پیشنهاد کرد تا او را به همراه عده‌ای سوار، هرچند تعدادشان کم باشد، به سوی بصره بفرستد. تا شاید بتواند بصره را تصرف کند. عبدالملک نیز قبول کرد و خالد را با عده‌ای از خواص، مخفیانه به بصره گسیل داشت. خالد بر عمرو بن اصمع (علی بن اصمع باهلی) در بصره وارد شد و مهمان او شد. در این زمان مصعب در بصره نبود و ابن‌معمر را به جانشینی خود تعیین کرده بود. مصعب بن زبیر پس از کشتن مختار و یاران او، به محلی معروف به «باجمیرا» در مجاورت جزیره آمده بود تا با عبدالملک بن مروان نبرد کند و شام را فتح کند. ابن‌اصمع پیکی به سوی عباد بن حصین، رئیس شرطه ابن‌معمر، فرستاد و پیغام داد که من به خالد پناه داده‌ام. خواستم تو از این موضوع آگاه شوی و پشتیبان من باشی. عباد به همراه گروهی از افراد خود به سمت خانه ابن‌اصمع حرکت کرد تا خالد را دستگیر کند. هنگامی‌که ابن‌اصمع از این ماجرا آگاه شد، به خالد گفت: الآن عباد با سوارانش سر می‌رسد و من قادر به حمایت و دفاع از تو نخواهم بود؛ پس بهتر است تا به مالک بن مسمع پناه ببری. خالد نیز بر اسب سوار شد و برای رسیدن به مالک به سرعت و شتاب حرکت کرد. مالک او را پناه داد و به قبیله خود بکر بن وائل و قبیله ازد برای حمایت از خالد اطلاع داد. عباد نیز با سپاهیانش به تعقیب خالد پرداخت تا اینکه او را نزد مالک بن مسمع یافت. دو طرف در برابر هم صف‌آرایی کردند؛ ولی به یکدیگر حمله نکردند و نبردی بین دو طرف رخ نداد[۲]. روز بعد دو گروه، به سمت جفره نافع بن حارث رفتند. از همراهان خالد، عبدالله بن ابی‌بکره (برادرزاده زیاد بن سمیه) و حمران بن ابان و مغیرة بن مهلب بودند. گروهی از بنی‌تمیم، از جمله، صعصعة بن معاویه و عبدالعزیز بن بشر و مرة بن محکان و همچنین مردم جفره که از هواخواهان عبدالملک بن مروان بودند نیز به او روی آوردند. در طرف مقابل، اتباع ابن‌معمر از جمله، قیس بن هیثم سلمی هواخواه فرزندان زبیر بودند.

مصعب بن زبیر، زحر بن قیس جعفی را با هزار سوار به کمک ابن‌معمر فرستاد و در آن طرف نیز عبدالملک، عبیدالله بن زیاد بن ظبیان را به یاری خالد فرستاد. جنگ مابین دو طرف در جفره واقع شد که مدت چهارده روز به طول انجامید. سرانجام دو طرف به برقراری صلح رضایت دادند. در صلح‌نامه مقرر شد تا خالد از حمایت مالک خارج شود و بصره را به قصد شام ترک کند[۳]. مصعب در باجمیرا بود که خبردار شد خالد بن عبدالله بن خالد بن اسید، بیعت عبدالله بن زبیر را شکسته است، از مکه سوی بصره آمده است، در یکی از نواحی شهر فرود آمده است و گروهی از قبایل ربیعه و مضرو از جمله عبدالله بن ولید، مالک بن مسمع بکری، صفوان بن اهم تمیمی و صعصعة بن معاویه، عموی احنف، بدو پیوسته‌اند. میان آنها در بصره جنگ رخ داده است که عاقبت عبدالله شکست خورده و گریخته است و به عبدالملک در شام پیوسته است[۴]. مصعب به بصره بازگشت و در ابتدا امنیت و آرامش را به بصره بازگرداند. سپس ابن‌معمر را توبیخ کرد و موافقین خالد را احضار کرد. او به عبدالله بن ابی‌بکره دشنام‌های فراوان داد؛ سپس نسبت زیاد به ابوسفیان را انکار کرد و گفت: به خدا قسم اگر در این شهر بمانی من تو را خواهم کشت و به عبیدالله بن زیاد ملحق خواهم کرد. بعد از ابن ابی‌بکره، حمران را خواند و به او گفت: تو بیگانه و عجم و نبطی هستی و مادرت یهودی بود که در قریه عین‌التمر اسیر شدی. به حکم بن منذر بن جارود و عبدالله بن فضاله زهرانی و علی بن اصمع و عبدالعزیز بن بشر دشنام‌ها داد، آنها را توبیخ و ملامت کرد، هر یک از آنها را صد تازیانه زد و ریش و موی سر آنها را تراشید و خانه آنها را ویران کرد. سپس دستور داد تا آنها را در خیابان‌های بصره بگردانند تا رسوا شوند. مصعب بن زبیر، خانه مالک بن مسمع را ویران کرد و هرچه داشت، به یغما برداشت. یکی از غارتی‌ها کنیز مالک بود که او را به خود اختصاص داد و عمر بن مصعب بن زبیر از او متولد شد[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. ترمانینی، عبدالسلام، رویدادهای تاریخ اسلام، ج۱، ص۲۲۹.
  2. تاریخ طبری، ج۸، ص۳۴۵۸-۳۴۵۹.
  3. کامل، ج۱۲، ص۱۹۷-۱۹۶.
  4. مروج الذهب، ج۲، ص۱۰۸.
  5. کامل، ج۱۲، ص۱۹۶-۱۹۸.
  6. حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص ۲۳۶.