بنی مرة بن حجر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

این طایفه در شمار اعراب کهلانی[۱] و از شاخه‌های بنی معاویة بن کنده‌اند که نسب از مرة بن حجر بن عدی بن ربیعة بن معاویة بن حارث بن معاویة بن حارث بن معاویة بن ثور بن مرتّع بن معاویة بن کندة بن عفیر می‌‌برند[۲]. از مادر او و برادرش شرحبیل، با نام هند بنت وهب بن ربیعه یاد شده است[۳]. بنی مرة بن حجر، اصالتی یمنی داشتند لیکن در پی فتوحات اسلامی، جمعی از آنان به عراق و به‌ویژه کوفه[۴] کوچ کردند و در این شهر مأوا و مسکن گرفتند. آنان در این شهر، مسجدی مختص خود داشتند[۵] که نشان از جمعیت بالای آنان در این شهر است.

از رجال نام‌آشنا و بزرگ این قوم می‌‌توان از عدی بن همّام بن مرة بن حجر بن عدی از اصحاب و وفود کنندگان بر پیامبر(ص) یاد کرد[۶]. از او در منابع به عنوان «پدر عائذ» نام برده شده[۷] که به نظر می‌‌رسد او هم از اشراف و رجال بزرگ این قوم به شمار می‌‌رفته است. المکدّد[۸] شریح بن مرة بن سلمة بن مرة بن حجر بن عدی[۹] هم از دیگر معاریف و رجال بزرگی است که به این قوم منتسب شده است. وی را - که برخی از او با عنوان شریح بن مکدّد بن مرّه نیز یاد کرده‌اند -[۱۰] از اصحاب[۱۱] و وفود کنندگان[۱۲] و از امرای عرب و تک سواران شجاع[۱۳] این قوم گفته‌اند. شریح، فردی بخشنده بود و در زمان امارت اشعث بن قیس، از سوی او به فرمانداری آذربایجان منتصب شده بود[۱۴]. حجر بن یزید بن سلمة بن مرة بن حجر بن عدی معروف به «حجر الشر» نیز از دیگر شخصیت‌های معروف بنی مره به شمار رفته است. او را از اشراف کنده گفته‌اند[۱۵]. منابع با استناد به این که وی فردی شرور بوده است[۱۶]، جهت تمییز او از حجر بن عدی (شهید مرج عذراء) ملقب به «حجر بن ادبر» و «حجر الخیر»، به او لقب «حجر الشر» داده‌اند[۱۷]. حجر الشر را از اصحاب پیامبر(ص)[۱۸] و در شمار وفود کنندگان بر پیامبر(ص) گفته‌اند[۱۹]. او بعدها از یمن به کوفه مهاجرت کرد و در این شهر ساکن شد[۲۰]. حجر بن یزید از یاران امام علی(ع) بود و از شرکت کنندگان در جنگ‌های جمل و صفین بود. وی در جنگ جمل از امراء حضرت[۲۱]، و فرمانده سواران کنده بود[۲۲]. حجر در صفین هم در شمار یاران امیرالمؤمنین(ع) و از شهود ایشان در امر تحکیم بود[۲۳]. ولی بعد، به معاویه پیوست و معاویه وی را به ولایت ارمنستان گماشت[۲۴]. در برابر این گزارشات، اخبار دیگری هم در دست است که در آن از «حجر الشر» به عنوان یکی از اصحاب معاویه[۲۵] و از کشته شدگان سپاه شامیان در جنگ صفین[۲۶] یاد شده است. در یکی از این گزارشات، «دینوری» از خروج جوانی شامی به نام حجر الشر از سپاه معاویه و هماورد‌طلبیدن او از سپاه عراق خبر داده، آورده است: حجر بن عدی به ندای او پاسخ داد و آن دو با نیزه به جنگ با یکدیگر پرداختند. در این هنگام، حجر الشر نیزه ای بر حجر بن عدی زد و او را از اسب به زمین انداخت. ولی یاران امام(ع) از او حمایت کردند و آن دو را از هم جدا کردند. سپس، حکم بن ازهر - از اشراف کوفه - به نبرد حجر الشر رفت که به دست حجر کشته شد. پس از او، پسر عموی حکم بن ازهر به نام رفاعة بن طلیق به نبرد او رفت که حجر او را هم به شهادت رساند[۲۷]. «منقری» هم در گزارشی کاملتر، از حجر الشر به عنوان یکی از کندیان سپاه معاویه و از پسرعموهای حجر بن عدی یاد کرده، آورده است که وی در صفین حجر بن عدی را به هماوردی‌طلبید. حجر پذیرفت و با نیزه با همدیگر به نبرد پرداختند. مردی از بنی اسد - که با معاویه بود، - میان آن دو در آمد و نیزه ای بر حجر الخیر زد. یاران امام(ع) هجوم آوردند و آن مرد اسدی را کشتند؛[۲۸] اما حجر الشر از دست شان گریخت. حجر الشر در هماورد‌طلبی دیگر، حکم بن ازهر - از اشراف کوفه - را به شهادت رساند و اشعاری در این باب سرود. بعد شهادت حکم بن ازهر، پسر عمویش رفاعة بن ظالم حمیری به سوی حجر الشر تاخت و او را کشت. امام علی(ع) که نظاره گر این مبارزه بود، فرمود: سپاس خدای را که حجر الشر را به خونبهای حکم بن ازهر کشت[۲۹]. مرحوم علامه امین پس از ذکر این مطالب، این احتمال را که این حجر الشرها در واقع دو نفر بودند، را بعید ندانست[۳۰][۳۱] عائذ پسر حجر الشر هم در شمار اشراف بنی مرة بن حجر یاد شده، وی را از شرکت‌کنندگان در واقعه دیر الجماجم (۸۳ هجری) و از ضربه‌زنندگان به عبدالرحمن بن محمد بن اشعث نام برده‌اند[۳۲]. این در حالی است که ابن حزم (م. ۴۵۶) از عائذ بن عدی بن حجر به عنوان یکی از پسر عموی‌های بنی مره و کسی که ضربتی بر ابن اشعث زده، یاد کرده است[۳۳].[۳۴]

منابع

پانویس

  1. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۶.
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۳. نیز ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۵.
  3. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۳.
  4. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹ و ۱۵۳. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۷۳.
  5. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷.
  6. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۶۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۳۹۶.
  7. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۶۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱.
  8. در علت موصوف شدن او به مکدّد به این شعر از او استناد شده است: سلّوني و كدّوني فانّي لباذل لكم ما حوت كفاني في العسر و اليسر (ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۴۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۵، ص۲۲۱.)
  9. در کتاب ابن حزم از او با نام و نسب سریح بن سلمة بن مرّة بن حجر بن عدی یاد شده است که به نظر اشتباه در استنساخ یا اشتباه چاپی است. (ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶)
  10. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۴۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۲۷۳-۲۷۴.
  11. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۶۷؛ زبیدی، تاج العروس، ج۵، ص۲۲۱.
  12. ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۶۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۲۷۳-۲۷۴.
  13. ابن فوطی، مجمع الآداب فی معجم الالقاب، ج۵، ص۴۶۷.
  14. ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۶۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۲۷۴.
  15. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۴.
  16. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳.
  17. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۲.
  18. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۴.
  19. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳.
  20. امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۷۳.
  21. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۴.
  22. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۵.
  23. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۶۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۴.
  24. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۶۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۴.
  25. دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۷۵؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۳-۲۴۴.
  26. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۴.
  27. دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۷۵.
  28. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۳.
  29. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۴۴.
  30. امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۷۳.
  31. به نظر می‌‌رسد به جهت شباهت‌هایی که در انتساب این دو شخصیت وجود دارد، منابع در ترجمه آنها دچار خلط شده‌اند چندان که مواردی از زندگی نامه حجر الخیر را به شرح حال حجر الشر وارد کرده‌اند. واقع امر این است که همان طور که دینوری و منقری گزارش کرده‌اند، حجر الشر از رجال کندی شام و از سربازان معاویة بن ابوسفیان بوده که - برخلاف گزارش منقری - از این جنگ جان سالم به در برده است. او پس از این جنگ و پس از سیطره معاویه بر امور ممالک اسلامی، به پاس خدماتش به دولت اموی مفتخر به فرمانداری ولایت ارمنیه گردید.
  32. ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۳.
  33. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶.
  34. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت