بحث:انس بن مالک انصاری در تاریخ اسلامی
انس بن مالک انصاری در راویان مشترک
انس، صحابی معروف پیامبر گرامی(ص) از ناحیه پدر و مادر (ملیکة بنت ملحان) منسوب به طائفه بنی نجار از قبیله بزرگ خزرج در مدینه است. او میگوید: وقتی که رسول خدا(ص) به مدینه آمد مادرم مرا - که هشت ساله بودم - به خدمت آن حضرت برد و گفت: یا رسول الله! مردان و زنان انصار هر کدام هدیهای برای شما آوردند. من پسرم را آوردهام که در خدمت شما باشد. از آن پس من به مدت ده سال به پیامبر(ص) خدمت کردم. انس را به همین جهت خادم رسول الله لقب دادهاند. وی به این خدمت گزاری افتخار میکرد.
به برکت دعای پیامبر(ص) از انس فرزندان زیادی به جای ماند. پیامبر گرامی(ص) در بارهاش فرموده بود: خدایا! او را فرزند و ثروت زیاد و عمر دراز عطا کن[۱].
انس بن مالک از جمله معمَّرین اصحاب رسول خدا(ص) و آخرین صحابی آن حضرت در بصره بود که از دنیا رفت. وی حدود صد سال عمر کرد.
ثمانة بن عبدالله میگوید: به جهت طولانی بودن قیام نماز انس، پاهایش چاک برداشته و از آن خون جاری شد.
ذهبی مینویسد: دلیل این که اصحاب مغازی وی را در زمره اصحاب بدر ذکر نکردهاند آن است که به علت کمی سن، جنگ جو نبوده، لکن همراه با سپاهیان و در خدمت رسول خدا(ص) بوده است. او همچنین در جنگهای حُنین و طایف و در جریان صلح حدیبیه و فتح مکه شرکت داشته است[۲]. انس در جریان درگیری عبدالرحمن بن اشعث با حجاج بن یوسف ثقفی، دستگیر و نزد حجاج برده شد. حجاج با تندی به او گفت: در فتنهها میچرخی؛ گاهی با علی بن ابی طالب(ع) گاهی با پسر زبیر و زمانی با پسر اشعث همراه میشوی! آن گاه او را به مرگ تهدید کرد. وقتی حجاج به کار دیگری پرداخت، انس بیرون شد و در بیرون قصر خطاب به کسانی که پشت سر او قرار داشتند، گفت: اگر ملاحظه حال فرزندانم نبود و بر آنها بیمناک نبودم، جمله ای میگفتم که حجاج مرا زنده نمیگذاشت.
حجاج بر دست انس بن مالک علامتِ (آزاد شده حجاج) را نوشت و آزاد کرد.
وی از اصحاب معروف رسول خدا(ص) و از یاران نزدیک و خادم آن حضرت در طیّ ده سالِ اقامتِ پیامبر(ص) در مدینه بود. او پس از رحلت رسول خدا(ص) به نقل حدیث پرداخت. در باره امیرمؤمنان(ع) و جانشینیاش مدتی سکوت اختیار کرد، لکن بعدها به نقل فضایل و مناقب آن حضرت پرداخت. ابن ابی الحدید وی را از کسانی میشمارد که برای رسیدن به دنیا مناقب و فضایل علی(ع)را کتمان نموده و به یاری دشمنان آن حضرت پرداختند[۳].
کتمان حدیث غدیر چون نقطه تاریکی در زندگی او به شمار میآید. وی مورد نفرین امیرمؤمنان(ع)قرار گرفت و مبتلا به پیسی (برص) شد که سفیدی آن در میان دو چشماناش تا آخر عمر نمایان بود[۴].
شوشتری مینویسد: این که وی با نفرین علی(ع)مبتلا به برص شد در روایات زیادی نقل شده است[۵].
زرّبن حُبَیش روایت میکند: امیرمؤمنان(ع)را دیدم که از دار الاماره بیرون آمد. سوارانِ شمشیر به دست، آن حضرت را استقبال نموده و با لقب امیرمؤمنان سلام کردند. امام علی(ع) فرمود: چه کسانی از اصحاب رسول خدا(ص) این جا حاضرند پس خالدبن زید ابو ایوب، خزیمة بن ثابت، قیس بن سعد بن عباده و عبدالله بن بدیل، برخاستند و شهادت دادند که در غدیر خم از پیامبر گرامی(ص) شنیدند که فرمود: هر کس من مولای او هستم پس علی مولای اوست. آن گاه امیرمؤمنان(ع) خطاب به براء بن عازب و انس بن مالک فرمود: چرا شهادت ندادید، در حالی که شما نیز مانند اینها شنیده بودید سپس افزود: خدایا چنان چه اینها به جهت دشمنی، این جریان را کتمان کردند، گرفتارشان ساز)[۶].
از جمله روایات او در باره فضایل علی بن ابی طالب(ع) که ابو نعیم اصفهانی آن را نقل میکند این است پیامبر(ص) فرمود: انس، آب بریز تا وضو بگیرم. سپس دو رکعت نماز خواند، آن گاه فرمود: اولین کسی که از این در وارد شود امیرمؤمنان، آقای مسلمانان، پیش آهنگ سفید رویان و خاتم اوصیاست. انس میگوید: پیش خود گفتم: خدا کند که او مردی از انصار و خویشان من باشد. ناگهان علی بن ابی طالب(ع)وارد شد. پیامبر گرامی(ص) از جا برخواست، دست به گردن او انداخت و عرق صورت علی را با صورت خود مسح کرد. علی(ع) گفت: یا رسول الله! میبینم با من رفتاری میکنی که سابقه نداشته است. پیامبر(ص) فرمود: چطور این گونه رفتار نکنم در حالی که تو دَینم را ادا کرده، سخنم را به گوش دیگران میرسانی و مسائل اختلافی پس از مرا تبیین میکنی[۷].
ابن حبّان او را در کتاب الثقات ذکر کرده و ابن حجر از وی به عنوان صحابی مشهور یاد میکند.
ابو یوسف از استادش ابوحنیفه نقل میکند که گفت: همه صحابه عادل و موثقاند مگر چند نفر که از جمله آنان، ابو هریره و انس بن مالک را نام برد[۸].
صدوق روایتی را از امام صادق(ع)نقل میکند که آن حضرت فرمود: سه نفر بودند که بر پیامبر(ص) دروغ میبستند. ابو هریره، انس بن مالک و یک زن [۹]. وی از رسول خدا(ص)، فاطمه(س)، سلمان، ابوذر، ابوهریره، ابوبکر، عمر، عثمان، زید بن ارقم، زید بن ثابت، عبادة بن صامت، عبدالله بن عباس و معاذ بن جبل روایت کرده است. راویان او عبارتند از: ابان بن صالح، ابان بن ابی عیّاش، براء بن زید، قتاده، زهری، اسحاق بن عبدالله، پسرش ابوبکر و بسیاری دیگر.
روایات مسند او به حدود ۲۲۸۶ حدیث میرسد که بخاری و مسلم بر ۱۸۰ حدیث آن اتفاق دارند. وی در بصره ساکن شد و پس از عمری طولانی به سال ۹۱ ﻫ.ق در دو فرسخی بصره (منطقه طف) وفات یافت[۱۰].
پانویس
- ↑ الاستیعاب ۱۱۱/ ۱.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۳۹۷/ ۳ و تهذیب التهذیب ۳۷۷/ ۱.
- ↑ شرح نهج البلاغه ۷۴/ ۴.
- ↑ المعارفِ ابن قتیبه ۲۵۱.
- ↑ قاموس الرجال ۱۲۲/ ۲.
- ↑ رجال کشی / ش ۹۵ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۷۴/ ۴ (با اندک تفاوت).
- ↑ حلیة الاولیاء ۶۳/ ۱.
- ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۶۸/ ۴.
- ↑ ترجمه خصال صدوق ۱۴۷/ ش ۴۴۱.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30.