امام در تفسیر و علوم قرآنی
ارزیابی دیدگاههای فریقین
هر چند معنای اصطلاحی «امام» در طول تاریخ تفسیر، فراز و نشیبها و تطوراتی را پشت سر گذاشته، دیدگاههای جدیدی به آن افزوده شده و ارکان و مبانی دیدگاه گذشتگان مدلّل گشته است، بلکه در مواردی، از مباحث کلامی اثر پذیرفته و بر آن اثر گذاشته، با این وصف، به نظر میرسد هیچ کدام از معانی یادشده قابل دفاع نیست. ابتدا، در اینجا هر کدام از نظریهها جداگانه، بررسی و نقد شده، سپس معنایی که به نظر نگارنده مصون از نقد است، ارائه خواهد شد.
پیشوا بر همگان و انبیا
این دیدگاه با چند اشکال مواجه است:
۱. پیشوایی حضرت ابراهیم(ع) در خطوط کلی دین، یا هسته مرکزی آن، که توحیدباوری و بیزاری از شرک است، برای دیگر انبیا نیز هست، بلکه خدای متعال حضرت ابراهیم(ع) را در این باره، شیعه حضرت نوح نامید و فرمود: ﴿وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ﴾[۱]. به تعبیر استاد آیتالله جوادی که میفرماید: حضرت ابراهیم در وسط تاریخ است نه آغاز آن. گرچه وی به تعبیر قرآن کریم پدر مسلمانان و نسبت به آیندگانِ خود، امام است، لیکن خود مأموم نوح(ع) و از شیعیان وی است... حضرت نوح نخستین کسی است که برای دعوت به توحید و شرکزدایی قیام کرده و نظیری برای وی نیست[۲]. افزون بر آن، خداوند ما را به آیینی فراخواند که در آیین حضرت نوح(ع) و دیگر انبیا، بیآنکه اختصاص به حضرت ابراهیم داشته باشد، حضور و بروز دارد. قرآن میفرماید: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ...﴾[۳].
پس این اقتدا اختصاصی به حضرت ابراهیم ندارد. البته اگر قرآن به حضرت خاتم(ص) فرمان داده که: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا﴾[۴] و نیز امت اسلام را فرموده: ﴿مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ﴾[۵] برای پیروی از ملت و آیین ابراهیم است، نه پیروی از خود ابراهیم(ع)، چنان که در بیانی فراگیرتر به آن حضرت فرمان اقتدای به هدایت مشترکی داده که برای همه پیامبران بوده است، قرآن میفرماید: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...﴾[۶]. شاید از اینکه قرآن فرمود: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا﴾[۷] تعریضی به یهود و نصار است. قرآن کریم، هم قول آنان را نقل میکند و هم جواب آنان را میدهد و میفرماید: ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۸]. شبیه به آن در سوره آل عمران آمده که خطاب به فرزندان اسرائیل است و میفرماید: ﴿قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۹] تا به آنان تفهیم کند آنان که خود را وارث ابراهیم و آیین او میدانند باید بر حقیقت آیین ابراهیمی مشی کنند که همان آیین راست و استوار محمدی است که در این آیه به آن پرداخته است: ﴿قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۰]. سپس در آیات۱۲۰ تا ۱۲۲ سوره نحل پس از معرفی شخصیت حضرت ابراهیم(ع) که: ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۱]
﴿شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۲] ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۱۳]، به پیروی از آیین وی دستور داده، میفرماید: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۴]. قرآن با بیان مسلک حضرت ابراهیم(ع) که بر اصل توحیدگرایی محض و تسلیم پروردگار بنا شده، برای آنان ثابت کرد آن کسی که این آیین را احیا و بر حقیقت آن مشی میکند، رسول مکرم اسلام(ص) است، نه هوسها و افتراهایی که اهل کتاب و مشرکان به آن دل بستهاند، آری این کردار و رفتار و گفتار ابراهیم و پیامبران ابراهیمی، از جمله فرزند او پیامبر اکرم(ص) است که به آیین واقعی ابراهیم(ع) گواهی میدهند. آنچه این معنا را تأیید میکند آن است که اگر امامت حضرت ابراهیم(ع) برای همه انبیاست، چرا فقط به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا﴾ و اگر این امامت برای همگان نیست، با ادعای این گروه از مفسران مخالف است.
۲. دومین اشکال جدی بر این نظریه آن است که حضرت ابراهیم(ع) براساس نص آیه ۱۲۴ سوره بقره: ﴿إِذِ ابْتَلَى﴾، این مقام را از خداوند برای فرزندان خود درخواست کرد که: ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِي﴾. خداوند هم این درخواست را به صورت مشروط پذیرفت و فرمود: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۵]. پس اگر برخی فرزندان حضرت ابراهیم(ع) - که از ظلم پیراستهاند- به مقام امامت و ظاهراً به همان رتبه امامت حضرت ابراهیم(ع)، باریافتهاند این اقتدا اختصاصی به حضرت ابراهیم نخواهد داشت و ناگزیر باید آیه را به گونهای معنا کنیم که با پیشوایی فرزندان ابراهیم(ع) که به این مقام نائل شدهاند، سازگار گردد. از این نکته دو نتیجه مهم به دست میآید: اولاً ضعفی که در دیدگاه تمام مفسرانِ این گروه نهفته، بلکه نوعی تهافت را در کلام آنان نمایان میسازد؛ از جمله در عبارت تفسیر اطیب البیان که امامت ابراهیم(ع) را بر جمیع افراد بشر مطلق میدانست، اما امامت دیگر افراد از ذریه ابراهیم را - که دعای وی در حقشان مستجاب شد- به معنای نبوت به شمار میآورد، آن هم تنها بر قومی که مأمور به دعوت آنان بود؛ حال آنکه ظاهر آیه دلالت دارد که ابراهیم همان رتبه و مقامی را که پس از رسالت به آن نائل شد، برای فرزندان خودطلبید. ثانیاً: امامت در خطوط کلی و آیین ثابت دین را منتفی میسازد چون همه انبیا از جمله خود ابراهیم(ع) در این خطوط مأموم و پیرو نوح(ع) هستند. چنان که قرآن میفرماید: ﴿وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ﴾[۱۶]. پس باید امامت را در امور جاری غیر ثابت ترسیم کنیم تا امامت دیگر فرزندان ابراهیم(ع) که به این مقام باریافتهاند، معنا یابد. برای نمونه اگر مراد از امامت حضرت ابراهیم(ع) منحصر به اقتدای به ایشان در مناسک حج، یا به طور اعم اقتدا به آن حضرت در هر آنچه که به دستور حقتعالی پایهگذاری کرده، باشد، امامت ذریه حضرت بیمعنا خواهد شد؛ چون آنان در این امور، مأموم و پیروند نه امام.
۳. امامت ابراهیم(ع) بر خصوص انبیا، نه بر همه امتها و انبیا، که صاحب تفسیر الفرقان آن را پذیرفته بود، بدون دلیل بوده و با تعبیر ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۱۷] ناسازگار است، هر چند امامت بر انبیا، مستلزم امامت بر امتها هم هست. اما استفاده این معنا از ظاهر آیه دشوار خواهد بود.
۴. از ظاهر قرآن استفاده میشود که دعای حضرت ابراهیم درباره ذریه خود در مورد حضرت اسحاق و یعقوب(ع) مستجاب شده است. چون قرآن میفرماید: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...﴾[۱۸].، این دو که صاحب شریعت نبودهاند و باید بنا به قول مؤلفِ الفرقان، مأموم پیامبر اولوالعزم پیش از خود باشند. ایشان مینویسد: «انبیای اولوالعزم امامِ سایر انبیا، جز انبیای اولوالعزم پس از خود هستند؛ برای نمونه: فموسى إمام لكافة الرسل والإسرائيليين إلا المسيح. پس، اسحاق و یعقوب مانند دیگر انبیای بنی اسرائیل، مأموم و پیرو ابراهیم(ع) هستند ولی امام بقیه انبیای پس از خود تا زمان حضرت موسی(ع) خواهند بود. ولی این معنا تام نیست؛ زیرا اولاً این دو در پی یکدیگرند و معلوم نیست بین آنان یا حتی همزمان با آنان انبیای دیگری وجود داشته باشد تا این دو امام آنان باشند؛ ثانیاً، با آنکه طبق اصلی که وی بنا کرده همه انبیا میان زمان ابراهیم(ع) تا زمان حضرت موسی(ع)، مأموم ابراهیم(ع) هستند - چون ایشان پیامبر اولوالعزم است- در این صورت امامت اسحاق و یعقوب(ع) بر انبیا وجهی نخواهد داشت، جز آنکه مقوله امامت را ذومراتب و برای حضرت اسحاق و یعقوب(ع) مرتبه نازله و مناسب با آنان را در نظر گیرد، که خلاف ظاهر آیه «ابتلی» است. چون حضرت ابراهیم(ع) همان رتبهای را که بدان نائل شد، برای فرزندان خود درخواست کرد. باز طبق این نظریه باید گفت: حضرت ابراهیم(ع) تا پیش از مقام امامت، مأموم پیامبر پیش از خود بوده و پس از احراز رتبه امامت، امام انبیای پس از خود تا زمان حضرت موسی(ع) شده است. این ادعا نیاز به دلیل دارد، با آنکه طبق روایات، حضرت، پیش از امامت، همه مقامات از جمله مقام رسالت را داشتهاند و خود صاحب شریعت بودهاند و آخرین رتبهای که به آن نائل شده، امامت بوده است.[۱۹]
منابع
پانویس
- ↑ «و از پیروان وی ابراهیم بود» سوره صافات، آیه ۸۳.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۴۴۶.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.
- ↑ «آیین پدرتان ابراهیم.».. سوره حج، آیه ۷۸.
- ↑ «آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.
- ↑ «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.
- ↑ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
- ↑ «بگو خداوند راست فرموده است؛ بنابراین از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کنید و او از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۹۵.
- ↑ «بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درستآیین و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱.
- ↑ «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود * سپاسگزار نعمتهای او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد *» سوره نحل، آیه ۱۲۰.
- ↑ «سپاسگزار نعمتهای او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.
- ↑ «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود * سپاسگزار نعمتهای او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد * و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۰-۱۲۲.
- ↑ «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و از پیروان وی ابراهیم بود» سوره صافات، آیه ۸۳.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین ص ۱۳۳