علم امام از دیدگاه اهل سنت
علم امام در دیدگاه اهل تسنن
بحث از علم امام یکی از ارکان امامتپژوهی به شمار میآید. چون دستکم، کمال معنوی و اجتماعی افراد و جامعه و نیز تفسیر، حفظ و بقای شریعت، به علم امام وابسته است، تا در انجام مسئولیتهای خود نلغزد و دیگران را به بیراهه نبرد. ضرورت علم امام و حد و حدود آن را میتوان از فراز ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ در آیه ﴿إِذِ ابْتَلَى﴾ استنتاج کرد.
اهل تسنن «عَهْد» در این آیه را به معنای عام گرفتهاند و از این آیه، امامت فاسق را ابطال و مشروعیت امامت عادل را که از ظلم مبراست بدون احتساب سوء سابقه وی برای اداره جامعه به دست آوردهاند. بنابراین، از این آیه نمیتوان عصمت امام و در پی آن علم خطاناپذیر امام را از دیدگاه آنان، استخراج کرد، جز بر این اساس که آنان - همانگونه که ملاحظه شد- دستکم یکی از مصادیق عهد را امامت حضرت ابراهیم(ع) میدانند و آن را در معنای «پیشوایی در خیر و خصلتها پس از نبوت» و یا «نبوت» به کار میبرند. در این صورت شرط عصمت و در پی آن علمِ کفایت و علمِ خطاناپذیر، برای امام (یا همان نبی)، ضروری خواهد بود. از نظر اهل سنت که ظالم را در برابر عادل بالفعل و نه معصوم دانستهاند، مصداق عهد، هر نوع امانتی است که فروتر از امامت یا نبوت است و شامل خلفا، فرمانروایان، عالمان، قاضیان و... میشود. پس هر کدام باید از خبرویّت کافی برخوردار باشند؛ برای نمونه، ابوحیان اندلسی در ذیل همین آیه درباره عدالت و علم امام میگوید: أن يكون عدلاً مجتهداً في أحكام الشريعة؛ «وی باید عادل و در احکام شریعت مجتهد باشد»[۱]. برخی مفسران اهل سنت نیز در ذیل آیه فرماندهی طالوت (بقره، ۲۴۷) از شرایط زمامدار، از جمله علم او سخن گفتهاند[۲]، از جمله، زمخشری معتزلی میگوید: مراد از این آیه که درباره طالوت فرمود: ﴿بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ﴾[۳] معرفت به امور جنگ است هر چند میتوان آن را بسط داد و معرفت به دیانت و غیر آن دانست، بنابراین آیه در مقام بیان صفات و احوالات امام است و وی به دلیل علم و دین و قوت سزاوار پیشوایی میشود و نسب در آن دخیل نیست[۴].
آلوسی اشعری هم مینویسد: «شرط عمده در امامت وفور دانش است تا توانایی برای شناخت اموری سیاسی را داشته باشد و نیز نیرو و توانایی جسمی است»[۵]. بنابراین، اختلاف مبنایی اهل تسنن با شیعه در معناشناسی امام و رتبه امامت، موجب تفاوت مبنایی آنان درباره علم امام میشود. آنان علم اجتهادی و خطاپذیری در اصول و فروع را برای امام کافی میدانند، بلکه برخی از آنان علم همهجانبه نسبت به احکام شریعت را نیز به عنوان شرط لحاظ نمیکنند.[۶]
منابع
پانویس
- ↑ ابو حیان، البحر المحیط، ج۱، ص۶۰۶.
- ↑ ر.ک: عبدالجبار معتزلی، المغنی، ج۱، ص۱۹۸؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۷۰؛ یعنی اگرچه آنان اجتهاد را شرط امامت میدانند ولی برخی از آنان این احتمال را نپذیرفتهاند که امام در مواردی که نتواند از طریق اجتهاد به علم لازم نسبت به حکم اسلامی دست یابد، باید به عالمان و مجتهدان رجوع کند.
- ↑ «بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۲، ص۲۵۲.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین ص ۲۳۰