علم امام در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

علم امامان(ع) در گفتار معصوم

برخی از احادیثی که درباره علم ویژه امامان نقل شده، کلی است؛ یعنی علم ویژه را برای اهل بیت و امامان معصوم(ع) ثابت می‌کند و پاره‌ای دیگر مربوط به شخص خاصی از ائمه(ع) است؛ مثلاً روایات بسیاری درباره علم امام علی(ع) وارد شده است و اعلم بودن آن حضرت، مورد اتفاق بسیاری از فرقه‌ها و دانشمندان اسلامی است:

  1. امیر المؤمنین(ع) می‌فرماید: «پیامبر خدا(ص) به من هزار باب علم را آموخت که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده شد؛ پس آن علوم آموخته شده به من، هزار هزار باب است؛ تا آنکه دانا شدم به آنچه بوده و خواهد بود تا روز قیامت و آگاه شدم به علم منایا[۱] و علم بلایا و فصل الخطاب»[۲]. این حدیث در منابع شیعه و اهل سنت[۳] ذکر شده و به گونه‌های مختلفی آمده است که اگر مجموعه این احادیث ملاحظه شود، با توجه به کثرت نقلی که در آنها وجود دارد، یقین حاصل می‌شود که این سخن از زبان مبارک رسول اکرم(ص) دربارهٔ امیرالمؤمنین(ع) صادر شده است[۴]. از این حدیث به خوبی استفاده می‌شود که پیامبر(ص) به امیر مؤمنان(ع) تعلیم ویژه داده و دانش‌های خاصی را به او آموخته است؛ دانش‌هایی که ویژه خود پیامبر(ص) بوده و از طرق خاصی به آن حضرت افاضه شده است و این شأن، صرفاً به امام علی(ع) اختصاص داشته و پیامبر(ص) درباره هیچ کس دیگر از اصحاب خود چنین مطالبی را نفرموده است.
  2. حدیث ثقلین: این حدیث به طور متواتر در کتاب‌های معروف شیعه و اهل سنت، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است[۵] و از لحاظ صحت سند و تعدد ناقلان آن به گونه‌ای است که تردیدی در صدور آن از پیامبر اسلام(ص) باقی نمی‌ماند. شیخ قوام الدین اشنوه‌ای رساله‌ای راجع به این حدیث تألیف کرده که دارالتقریب مصر آن را چاپ کرده و اکنون در دسترس است.

وی در تحقیق خود نشان داده که این حدیث در بیش از دویست منبع از منابع معتبر اهل سنت نقل شده است. ما در اینجا صرفاً به سند نقل آن از دو منبع شیعه و اهل سنت بسنده کرده، برای اثبات علم ویژه و خطاناپذیر اهل بیت(ع) بدان تمسک می‌جوییم.

  1. در صحیح مسلم که از معروف‌ترین منابع دست اول اهل سنت است، این حدیث به این صورت آمده است: رسول خدا(ص)[۶] در میان ما برخاست و خطبه خواند در محلی که آبی بود و خُم نامیده می‌شد و در میان مکه و مدینه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آورد و بر او ثنا گفت و موعظه کرد و پند و اندرز داد. سپس فرمود: اما بعد، ای مردم! من بشری هستم و نزدیک است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت کنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار می‌گذارم: نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسک جویید. پیامبر تشویق و ترغیب فراوانی درباره قرآن کرد و سپس فرمود: و اهل بیتم را به شما توصیه می‌کنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید، به شما توصیه می‌کنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید، به شما توصیه می‌کنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید.
  2. در اصول کافی در حدیثی طولانی چنین آمده است: پیامبر(ص) فرمود: سفارش می‌کنم شما را درباره کتاب خدا و اهل بیتم. من از خداوند خواسته‌ام که میان آنها جدایی نیفکند تا آنها را بر حوض به من رساند. خدا خواسته مرا اجابت کرد و فرمود: چیزی به آنها نیاموزید که آنها از شما داناترند و باز فرمود: آنها شما را از دور هدایت بیرون نکنند و هرگز به گمراهی وارد نسازند...[۷].
  3. در کتاب غیبت نعمانی آمده است: مردم! ملجأ و پناهگاه و ولی و سرپرست و رهبر و پیشوای شما را بعد از خودم به شما معرفی کردم. او برادرم علی بن ابی طالب است. او در میان شما به منزله من است، پس دینتان را از او فرا گیرید و از او در تمام امور اطاعت کنید؛ زیرا خداوند به من فرمان داد تا تمام آنچه را به من آموخته است، به او بیاموزم؛ تا آنچه نزد اوست، به شما بیاموزد. از او پرسید [و معالم دین را] از او و اوصیای بعد از او فرا گیرید. چیزی به آنها نیاموزید و بر آنان پیشی مگیرید و از آنها جدا نشوید؛ زیرا آنان با حق‌اند و حق با آنان؛ آنها حق را ضایع نمی‌کنند و حق نیز آنها را ضایع نمی‌کند»[۸].

از این حدیث، معانی و مراتب عظیمی برای امامان معصوم(ع) استفاده می‌شود؛ از جمله:

  1. تمسک به اهل بیت و فرا گرفتن معارف دینی از آنان واجب است؛ زیرا نص حدیث چنین بود: «از علی و اوصیای بعد از او معالم دین را فرا گیرید».
  2. تمام علوم پیامبر(ص) به امیر مؤمنان(ع) و از او به امامان معصوم دیگر(ع) منتقل شده است؛ چون پیامبر(ص) فرمود: «خداوند به من فرمان داده است تا همه آنچه را از او فرا گرفته‌ام، به علی(ع) بیاموزم».
  3. علوم و معارف اهل بیت(ع) از سنخ علوم ربانی و الهی است و از طریق تعلیم نبی(ص) افاضه گردیده است؛ بنابراین هیچ خطا و اشتباهی در آن راه ندارد؛ چنان که در علم پیامبر(ص) نیز خطا و اشتباه راه نداشت. افزون بر آن، در صریح حدیث آمده است که اهل بیت(ع) قرین قرآن‌اند و از آن جدایی ندارند. پس همان‌گونه که در معارف قرآن هیچ خطا و باطلی راه ندارد، در دانش اهل بیت(ع) نیز خطا و اشتباه راه ندارد و آنان با حق‌اند و حق با آنان.

بنابراین حدیث صریحاً دلالت دارد که اهل بیت(ع) دارای علم گسترده و خطاناپذیرند؛ چنان که بر تمام معارف قرآنی و دینی احاطه دارند[۹].

علم امامان در گفتار امیر مؤمنان(ع)

  1. یکی از احادیث بسیار معروف که در منابع عامه و خاصه[۱۰] ذکر شده است و ابن ابی الحدید، شارح نهج‌البلاغه از ابن عبدالبر محدث نقل می‌کند این است که «همه مردم اتفاق دارند که هیچ یک از صحابه و علما به جز علی بن ابی طالب(ع) نگفته است: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌»[۱۱]. از نظر دلالت، این حدیث صراحت دارد که علی(ع) وارث علوم پیامبران و دارای علم گسترده و خطاناپذیر است و بر اسرار و معارف دین احاطه دارد.
  2. کمیل می‌گوید: «یک بار امیر مؤمنان(ع) دست مرا گرفت و به صحرا برد و در آنجا به من گفت: ای کمیل! علم انبوهی در سینه من است؛ ای کاش حاملانی برای این علم پیدا می‌کردم»[۱۲].
  3. «سیل دانش و معرفت از سرچشمه وجود من فرو می‌ریزد و پرده اندیشه و خیال به اوج رفعت دانش من نمی‌رسد»[۱۳].
  4. «سوگند به خدا که اگر بخواهم خبر دهم هر مردی از شما را که از کجا آمده و به کجا می‌رود و جمیع احوال او را بیان کنم، می‌توانم، ولی می‌ترسم درباره من به رسول خدا(ص) کافر شوید. آگاه باشید که من به خواص اصحاب خود که کفر و غلو در آنها راه نخواهد یافت، این اخبار را خواهم رساند. سوگند، به خدایی که پیغمبر اکرم(ص) را به حق و راستی فرستاده و او را بر خلایق برگزیده [این سخن را] نمی‌گویم، مگر به راستی، و آن حضرت همه اینها و تباه شدن آنکه هلاک می‌گردد و رهایی آنکه نجات می‌یابد و پایان امر خلافت را به من خبر داده است. هیچ چیزی را باقی نگذاشته، مگر آن را در گوشم گفته و به من رسانده است»[۱۴].[۱۵]

سخنان امیر مؤمنان(ع) درباره علم ویژه اهل بیت(ع)

حضرت امیر(ع) در جای جای نهج‌البلاغه از علم ویژه اهل بیت(ع) خبر داده و آنان را دارای بصیرت خاص و علم ویژه و وارث علوم انبیا دانسته است:

  1. «اهل بیت(ع) حیات علم و سبب مر رگ نادانی می‌باشند. شکیبایی آنها شما را از دانش آنان آگاه می‌کند. اهل پیامبر(ص) دین را از گذرگاه فهم و بصیرت [دانش ویژه] فرا گرفته‌اند نه اینکه بدون بصیرت، آن را از دیگران شنیده باشند و برای دیگران بازگو کنند؛ چراکه بازگو کنندگان علم فراوان‌اند، ولی بصیران و عمل‌کنندگان آن اندک»[۱۶].
  2. «دانش و حکمت، با بصیرت حقیقی، آنان را فرا گرفته و با آرامش و یقین کامل، آن علوم را به کار می‌برند»[۱۷].
  3. «به خدا سوگند که تبلیغ رسالت‌ها، وفای به پیمان‌ها و همه معانی را به من آموخته‌اند و ابواب علم و حکمت و روشنایی حقیقت دینی نزد ما اهل بیت و عترت پیامبر(ص) است»[۱۸].
  4. «آل پیامبر(ص) نگه‌دارنده راز نهان و پناه فرمان خداوند و خزینه دانش او هستند»[۱۹].
  5. «پس کجایند کسانی که گمان می‌برند راسخان در علم، به جز ما اهل بیت، کسانی دیگرند؟ ادعای آنان دروغ و ستم بر ماست؛ زیرا خداوند ما را برتری داده و آنان را فرو گذاشته [و این مقام استواری در علم و معارف دینی] را به ما عطا فرموده است»...[۲۰].
  6. «سوگند به خدا که رساندن پیام‌ها و وفای به وعده‌ها و همه معانی را [از پیامبر(ص)] آموختم و ابواب علم و راه روشن، نزد ما اهل بیت است»...[۲۱].[۲۲]

نگاه اجمالی به روایات علم اهل بیت(ع)

در جوامع روایی شیعه ابواب متعددی درباره علم ویژه امامان معصوم(ع) وجود دارد که در آنها تعابیری چون: «ائمه کانون علم و درخت نبوت‌اند»، «ائمه وارثان دانش‌اند»، «امامان علوم همه پیامبران را دارند»، «امامان راسخان در علم‌اند»، «غیر از آنان کسی تمام علم قرآن را نمی‌داند»، «امامان هرگاه بخواهند چیزی را بدانند، می‌دانند»، به چشم می‌خورد[۲۳].

اکنون به پاره‌ای از این روایات اشاره می‌شود:

  1. امام رضا(ع) می‌فرماید: «خدای تعالی به پیامبران و امامان توفیق عطا فرموده و از علم و حکم مخزون خود، چیزی را به آنها داده که به غیرشان نداده؛ پس علم آنها فوق علم اهل زمانشان است»[۲۴].
  2. از امام صادق(ع) رسیده است که پیامبر(ص) فرمود: «فهم و دانش من به علی و اوصیای بعد از او از ذریه من عطا شده است»[۲۵].
  3. در روایات متعددی از رسول اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: اهل بیت من، اهل بیت رحمت، درخت نبوت، جایگاه رسالت، محل رفت و آمد فرشتگان و معدن علم‌اند»[۲۶].

در بصائرالدرجات، اصول کافی و سایر جوامع روایی شیعه روایات بسیاری ذکر شده که امامان معصوم(ع) وارثان علوم همه پیامبران اولوالعزم و آگاه به تمام علوم قرآن و علم منایا و بلایا هستند و این علوم، ویژه آن بزرگواران است و دیگران از آن بهره‌ای ندارند[۲۷]. این روایات از نظر صحت سند و زیادی ناقلان آن، در حدی است که مجالی برای انکار صدور آنها از پیامبر و امامان معصوم(ع) باقی نمی‌ماند. از جهت دلالت نیز به صراحت، علم ویژه و خطاناپذیر را برای امامان معصوم(ع) به اثبات می‌رساند؛ دانشی که گستره آن تمام شریعت و همه علوم قرآن و علوم همه پیامبران را فرا می‌گیرد[۲۸].

منابع

پانویس

  1. علم منایا یعنی علم به مرگ و میر و کیفیت و مکان هر شخصی و علم به بلایا یعنی علم به بلاهایی که افراد بدان مبتلا می‌شوند. فصل الخطاب نیز یعنی قضاوت به حق که طبق آیه قرآن کریم، چنین قضاوتی را خدا به حضرت داوود داده بود.
  2. حسن بن سلیمان حلی، بصائرالدرجات، ج۱، ص۳۰۲؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص۲۸۳.
  3. حافظ ابونعیم احمد بن عبد الله اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۰۵؛ تاریخ ابن عساکر، ج۲، ص۳۲۹؛ متقی هندی، کنز العمال، ح۳۶۵۲۴؛ جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۳۴۷.
  4. مرحوم سید هاشم بحرانی، چهار حدیث از اهل سنت و ۲۹ حدیث از طریق شیعه در این باره گرد آورده است (ر.ک: غایة المرام و حجة الخصام، ج۵، ص۲۱۶-۲۲۴).
  5. بررسی سند و نقل‌های مختلف این حدیث و ذکر منابع آن در فصل سوم این نوشتار به صورت مبسوط خواهد آمد.
  6. «قَامَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَوْماً فِينَا خَطِيباً بِمَاءٍ يُدْعَى خُمّاً بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ وَعَظَ وَ ذَكَرَ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِيَنِي رَسُولُ رَبِّي فَأُجِيبَ وَ أَنَا تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَ النُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَ اسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ رَغَّبَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ وَ أَهْلُ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي»؛ (مسلم بن الحجاج القشیری، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۸۷۳).
  7. «... أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ...». (محمد بن یعقوب کلینی اصول کافی، ج۲، ص۴۱ و ج۴، ص۴۰۰).
  8. «... أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ أَعْلَمْتُكُمْ مَفْزَعَكُمْ بَعْدِي وَ إِمَامَكُمْ وَ وَلِيَّكُمْ وَ هَادِيَكُمْ بَعْدِي وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ هُوَ فِيكُمْ بِمَنْزِلَتِي فَقَلِّدُوهُ دِينَكُمْ وَ أَطِيعُوهُ فِي جَمِيعِ أُمُورِكُمْ فَإِنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ مَا عَلَّمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أُعَلِّمَهُ إِيَّاهُ وَ أَنْ أُعَلِّمَكُمْ أَنَّهُ عِنْدَهُ فَسَلُوهُ وَ تَعَلَّمُوا مِنْهُ وَ مِنْ أَوْصِيَائِهِ وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ وَ لَا تَتَقَدَّمُوا عَلَيْهِمْ وَ لَا تَتَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَإِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ لَا يُزَايِلُهُمْ وَ لَا يُزَايِلُونَهُ»؛ (محمد بن الحسن شیخ طوسی، الغیبة، ص۷۲).
  9. عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسش‌های نو ج۲، ص۶۳.
  10. مسلم بن الحجاج القشیری، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۸۱؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۸۳؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۳۴۶؛ الموفق بن احمد بن محمد المکی الخوارزمی، المناقب، ص۹۱؛ الشریف المرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۹۱؛ محمد بن علی بن الحسین بابویه القمی، التوحید، ص۹۲، ۳۰۵، ۳۰۶؛ حسن بن سلیمان حلی، بصائرالدرجات، ص۱۹۸؛ الشریف الرضی، خصائص الائمة، ص۶۲؛ محمد بن محمد بن النعمان العکبری (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۲۳۵؛ الارشاد، ص۳۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۶۵ و ج۱۴، ص۶۱۲؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۸۲؛ ابوجعفر الاسکافی، المعیار و الموازنة، ص۸۲؛ ابن سلامة، دستور معالم الحکم، ص۱۰۴.
  11. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۳، ص۱۰۶.
  12. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۹: «يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ! هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً».
  13. نهج‌البلاغه، خطبه ۹۲: «يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَ الطَّيْرُ».
  14. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۴.
  15. عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسش‌های نو ج۲، ص۶۸.
  16. نهج‌البلاغه، خطبه ۲۳۹، ص۸۲۵.
  17. نهج‌البلاغه، حکمت ۱۳۹، ص۱۱۵۸.
  18. نهج‌البلاغه، حکمت ۱۳۹، ص۱۱۵۸.
  19. «هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ‌...»؛ (نهج‌البلاغه، خطبه ۲).
  20. «أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ...»؛ (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۴۴).
  21. «تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلِيغَ الرِّسَالاتِ وَ إِتْمَامَ الْعِدَاتِ وَ تَمَامَ الْكَلِمَاتِ، وَ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَبْوَابُ الْحُكْمِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْرِ...»؛ (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۱۹).
  22. عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسش‌های نو ج۲، ص۶۹.
  23. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۰۸- ۳۷۵.
  24. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۰۳.
  25. حسن بن سلیمان حلی، بصائرالدرجات، ص۶۸.
  26. حسن بن سلیمان حلی، بصائرالدرجات، ص۷۶ - ۷۸.
  27. حسن بن سلیمان حلی، بصائرالدرجات، ص۱۳۴-۱۳۷.
  28. عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسش‌های نو ج۲، ص۷۰.