بنی‌ضبیب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

نسب بنی ضبیب

بنی ضبیب -که از افراد آن در منابع، علاوه بر نسبت «الضُبیبی»[۱]، با نسبت‌های «الضُبینی»[۲]، «الضَبَنی»[۳] و «الضبابی»[۴] یاد شده است- از قحطانیان[۵] و از فروعات قبیلۀ بزرگ جُذام‌اند[۶] که نسب از ضُبَیب بن قُرط بن حدیدة بن نبیح بن عبید بن کعب بن علی بن کعب بن ایاس بن عنیس بن غطفان بن سعد بن ایاس بن حرام بن جذام می‌برند[۷]. ضبیب فرزندانی به اسامی امیّه، زید، عمرو، مالک و ثعلبه داشت که طایفه بنی ضبیب بن قرط بر پایه آنها و فرزندانشان شکل گرفت[۸]. بنی ضبیب نیز چونان دیگر طوایف و قبایل عرب از فروعات و شعب متعددی تشکیل یافته بود که از مهمترین این فروعات می‌‌توان از ثعلبة بن أمیّة بن ضبیب[۹]، عمرو بن مالک بن ضبیب[۱۰] و زیر شاخه‌های آن همچون: بنی زهیر[۱۱]، بنی خلیفه (خلیف)[۱۲] و بنی حصن[۱۳] یاد کرد[۱۴].[۱۵]

مساکن و منازل این قوم

خاستگاه اولیه این قوم را بمانند دیگر خویشاوندان هم نسب شان –چونان بنی عامله و بنی لخم- یمن گفته‌اند[۱۶]. ضبیبی‌ها در کنار دیگر اقوام جذامی خود در سده‌های نخستین میلادی در پی سیل عرم و ویرانی سد مأرب[۱۷]، همراه با قبایل لخم و عامله و غسان به نواحی شمالی جزیرة العرب و شام کوچ کردند[۱۸] و در مناطق وسیعی از این سرزمین که مورخین و نسب‌شناسان دامنه آن را از منطقۀ حِسمی در شمال تبوک و وادی القری -که امروزه در شمال‌غربی شبه جزیرۀ عربستان سعودی و جنوب ‌غربـی اردن قـرار دارد- تا فلسطین ترسیم کرده‌اند، و شامل مناطقی چون اِرم، معان، مدین و اَیله می‌شد، امتداد داشت[۱۹]. «حَمقَتین»[۲۰]-[۲۱] و نیز فلسطین[۲۲]، از جمله مساکن و منازل بنی جذام در منطقه شام بودند که در آن، حضور جمعی از مردم بنی ضبیب گزارش شده است. پس از پذیرش اسلام، جمع زیادی از مردم بنی ضبیب، در پی اجازه پیامبر(ص) به رفاعة بن زید جذامی، به منطقه حجاز وارد شدند و در نقاطی از آن از جمله «حرة الرجلاء»[۲۳] و نیز «کراع ربه» و «دره مدان» در قسمت مسیل شرقی حره ساکن شدند[۲۴]. همچنین، پس از انجام فتوحات اسلامی در مصر و شمال افریقا، بسیاری از ضبیبی‌ها به مصر کوچ کردند و در بخش‌هایی از این سرزمین، به‌ویژه در دلتای شرقی رود نیل منزل گرفتند. از جمله این ضبیبی‌ها، بنی زهیر بودند که مردمان آن علاوه بر سکونت در شام، جمعی نیز در مصر سکنی گزیدند.[۲۵] نقل است که برخی از ایشان، در دقهلیه و مرتاحیه منزل گرفتند و در آنجا با بنی اعمام خود از طایفه زید بن حرام بن جذام در هم آمیختند[۲۶]. «قلقشندی» به نقل از «همدانی»، محل سکونت آنان را در این سرزمین، از گذرگاه منطقه خوف تا نزدیکی اشموم الرمان عنوان کرده است[۲۷]. بنی حصن نیز تیره ای دیگر از بنی ضبیب بودند که در منطقه خوف در ساحل شرقی رود نیل در شرق مصر سکونت داشتند[۲۸]؛ ضمن این که بخشی از توابع هریبط در ساحل شرقی که به نام «الاحراز»[۲۹] یا «الاحراره»[۳۰] شناخته می‌‌شد نیز، از مساکن آنها به شمار می‌‌رفت. بنی خلف (خلیفه) هم از دیگر شاخه‌های این قوم بودند که در دقهلیه و مرتاحیه مصر ساکن بودند[۳۱]. ضمن این که قسمی از توابع هریبط به نام «الحرار» را نیز از مواضع محل سکونت این قوم برشمرده اند[۳۲]. «طمبشا»، -روستایی در غرب مصر که برخی محدثین بدان منسوبند،- هم، از دیگر متعلقات قوم بنی ضبیب در این سرزمین به شمار رفته است[۳۳].[۳۴]

بنی ضبیب و پذیرش اسلام

گویا طلیعه نفوذ اسلام در این قوم و نخستین تلاش گروهی این قوم جهت پذیرش اسلام را باید در وفد رفاعه بن زید جذامی نزد پیامبر(ص) در ذی القعده سال ششم یا هفتم هجرت جست[۳۵]. رفاعه بن زید جذامی پیش از جنگ خیبر (سال ششم هجری) و در زمان صلح حدیبیه با جماعتی نزد پیامبر(ص) رفتند و ضمن تقدیم بُرد‌هایی یمانی[۳۶] و غلامی به نام «مدعم» -که بعدها در نبرد خیبرکشته شد،-[۳۷] مسلمان شدند. پیامبر(ص) در این دیدار، پیامی با این مضمون: «بسم الله الرحمن الرحیم. این نامه برای رفاعه بن زید جذامی نوشته شده است تا آن را برای تمامی افراد قبیله خود و کسانی که همراه او هستند ببرد و آنها را به سوی خدا و رسول خدا(ص) فرا خواند. هر کس از قبیله رفاعه، این دعوت را بپذیرد، از حزب خدا و رسول خدا(ص) خواهد بود و هر کس که دعوت را نپذیرد، دو ماه به او امان داده خواهد شد». برای او صادر فرمود و آن را همراه با رفاعه نزد قومش بنی ضبیب فرستاد. رفاعه نزد قوم خود رفت و نامه پیامبر خدا(ص) را برای آنان قرائت کرد. قوم رفاعه، دعوت او را پذیرفتند و همگی مسلمان شدند[۳۸]. آنان پس از پذیرش اسلام به «حرة الرجلاء»[۳۹] کوچ کردند و در آنجا اقامت گزیدند[۴۰].[۴۱]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۳، ص۱۴۰؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۵۰۰؛ ابو نعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۸۴.
  2. صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۵۷.
  3. این گروه این شاخه از قبیله جذام را نه با نام «بنی ضُبَیب»، بلکه با نام «بنی ضُبَینَه» می‌‌شناسند. (ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۲۶۰؛ سیوطی، لب اللباب فی تحریر النساب، ص۱۶۵.) ابن اثیر در ادامه متذکر می‌‌شود که علمای نسب از مردم این طایفه با نسبت «الضبنی» و اهل حدیث از ایشان با نسبت «الضبیبی» یاد کرده‌اند. (ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۲۶۱)
  4. ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۴۰۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۰.
  5. ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۰۴.
  6. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۰۴؛ ابن حبیب بغدادی، مختلف القبائل و مؤتلفها، ص۷۵؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۱.
  7. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۰۴. نویری با اندکی اختلاف، نسب او را چنین برشمرده است: ضبیب بن قرط بن حفید بن؟؟؟ حبن عبید بن کعب بن علی بن یامة بن عنبس بن غطفان بن سعد ابن مالک بن حرام بن جذام. (نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۸)
  8. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۰۴.
  9. نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۸.
  10. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۶۴؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۸.
  11. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۶۴ و ۲۷۵.
  12. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۶۴ و ۲۴۷.
  13. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۶۴ و ۲۳۴.
  14. قلقشندی به نقل از همدانی، بنی خلیفه (بنی خلیف) و بنی حصن را از طوایفی دانسته که بواسطه حلف با بنی عبید، که به این طایفه پیوسته‌اند. (قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۶۴ و نیز صفحات ۲۳۴ و ۲۴۷)
  15. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  16. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۹.
  17. محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۹۴.
  18. سمعانی، الانساب، ج۳، ص۲۲۴. بر اساس برخی روایات منتسب به پیامبر(ص) نیز، از لخم و جذام و عامله و غسان، به عنوان چهار قبیله سبئی که از یمن به شام کوچیده و در آن سرزمین منزل گزیده‌اند، نام برده شده است. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۹؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۴۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۱۵۹)
  19. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵ و ج۲، ‌ص۲۵۸-۲۵۹؛ بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۲۰۱و ص۱۲۴۷؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۹۸؛ زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج۳، ‌ص۱۶۳.
  20. «حمقتین» منطقه ای است از بلندی‌های شام. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج‌۲، ص۳۰۵)
  21. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۳، ص۲۴۳ و ۲۴۹.
  22. ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۰.
  23. «حرة الرجلاء» حره‌ای است در دیار بنی القین بن جسر بین مدینه و شام. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۶)
  24. ابن هشام، السیرة النبویه، ج‌۲، ص۶۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۳، ص۱۴۱. نیز، یاقوت حموی، معجم البلدان، ج‌۵، ص۷۴؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۳۰۷.
  25. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۲۷۵.
  26. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۲۷۵.
  27. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۲۷۵.
  28. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۲۳۴.
  29. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۶۴.
  30. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۲۳۴.
  31. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۲۴۷.
  32. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب ‌العرب، ص۲۴۷.
  33. زبیدی، تاج العروس، ج۹، ص۱۳۵.
  34. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  35. ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۷.
  36. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶.
  37. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷؛ ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۰.
  38. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۰.
  39. حره ای است در دیار بنی القین بن جسر بین مدینه و شام. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۶)
  40. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۰.
  41. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت