نبرد امام مهدی با سفیانی چگونه شکل میگیرد؟ (پرسش)
نبرد امام مهدی با سفیانی چگونه شکل میگیرد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
نبرد امام مهدی با سفیانی چگونه شکل میگیرد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- آیت الله شهید سید محمد صدر در کتاب «تاریخ پس از ظهور» در اینباره گفته است:
- « سیوطی از نعیم بن حماد و او نیز از ولید بن مسلم روایت کرده است که امام محمد بن علی (ع) فرمود: " إذا سمع العائذ الذی بمکة الخسف خرج مع اثنی عشر ألفا، فیهم الأبدال حتی ینزلوا إیلیاء، فیقول الذی بعث الجیش حین یبلغه الخبر من إیلیاء: لعمر الله لقد جعل الله فی هذا الرجل عبرة. بعثت إلیه ما بعثت، فساخوا فی الأرض. إن فی هذا لعبرة و نصرة. فیؤدی إلیه السفیانی الطاعة. فیخرج حتی یلقی کلبا، و هم أخواله، فیعیرونه بما صنع، و یقولون: کساک الله قمیصا فخلعته! فیقول: ما ترون؟ أستقیله البیعة؟ فیقولون: نعم. فیأتیه إلی ایلیاء فیقول: أقلنی فیقول له: أ تحب أن أقیلک؟ فیقول: نعم. فیقتله. ثم یقول: هذا رجل قد خلع طاعتی. فیأمر به عند ذلک، فیذبح علی بلاطة باب ایلیاء. ثم یسیر إلی کلب فینهبهم.
فالخائب من خاب یوم نهب کلب" [۱]. وقتی آن پناهنده به مکه (یعنی حضرت مهدی (ع)) خبر فرو رفتن در زمین بیدا را میشنود با دوازده هزار نفر که در میان آنها ابدال نیز حضور دارند قیام میکند و از مکه خارج میشود تا آن که در ایلیاء فرود آید. سفیانی که این خبر را میشنود، میگوید: به خدا سوگند، خداوند در این مرد عبرتی قرار داده است من سپاهی مقتدر و مجهز را به سوی او فرستادم اما در زمین فرو رفتند. این امر مایه عبرت است. از این رو سفیانی تسلیم وی شده، پیروش میگردد. او از آنجا بیرون میرود تا آن که به داییهایش از طایفه کلب بر میخورد. آنها او را سرزنش میکنند و میگویند: خدا پیراهن [سروری و فرماندهی] را بر تنت کرده بود اما تو خود آن را بیرون آوردی! میگوید: نظر شما چیست؟ آیا بیعتش را پس دهم؟ میگویند: آری. سپس سفیانی به ایلیا به نزد امام (ع) رفته و میگوید: بیعتم را پس بگیر. حضرت میفرماید: آیا چنین دوست میداری؟ میگوید: آری. امام بیعتش را از او بر میدارد و سپس میگوید: این مرد از طاعت من خارج شده است. آنگاه دستور میدهد در دروازه ایلیا سرش را جدا کنند. سپس به سوی طایفه کلب رفته و غنایمی بدست میآورد و محروم کسی است که از آن غنایم، بیبهره بماند.
-
- امام مهدی (ع) پس از حادثه "خسف" وارد آنجا میشوند. در خبر آمده است که: "در میان دوازده هزار نفر از یارانش که أبدال نیز در میان آنها هستند [از مکه] بیرون میرود تا آن که وارد ایلیا شود". و پیشتر دانستیم که پس از خروج حضرت از مکه و ورود به عراق، کوفه پایگاه حضرت بقیة الله (ع) خواهد شد.
- کوفه مرکز دولت امام علی بن ابی طالب (ع) بوده و از این رو به "ایلیا" که مشتق از واژه "علی" است، نامبردار گردیده است.
- پس از واقعه خسف و فرو رفتن لشکریان سفیانی در سرزمین بیدا، برای سفیانی - به هر دلیل - آشکار میشود که حق با مهدی (ع) است بنابراین میگوید: "به خدا سوگند که خداوند در وجود این مرد عبرتی قرار داده است؛ زیرا من لشکری قوی پنجه را به سویش گسیل کردم اما در زمین فرو رفتند. در این رویداد [برای ما] عبرتی است و [برای او] کمک و یاری [الهی] است". مهدی موعود (ع) در جوی آرام و خالی از تنش وارد کوفه میشود. قبلا دانستیم که این خود طرحی است تا بر حرکت آن حضرت پوششی مسالمتجویانه بنهد.
- پس از این، سفیانی درخواست دیدار با امام (ع) را در کوفه مطرح مینماید. این خواسته بر آورده میشود و امام (ع) با وی به گفتگو پرداخته، باور سفیانی به او افزون میگردد. بنابراین با آن حضرت بیعت مینماید و به امامت او معتقد میگردد. روایات به سخنانی که بین آن دو رد و بدل میشود، تصریح نکردهاند، ولی به طور کلی چنین به نظر میرسد که سفیانی کاملا از موضع خویش دست بر نمیدارد و به طور مطلق در برابر حضرت خاضع نمیگردد؛ یعنی با وجود بیعت با امام (ع)، کما کان در مسند حاکمیت سیاسی باقی میماند. وی از نزد امام (ع) به پایتخت خود بازمیگردد و در هنگام ورود، گروهی از کارگزاران دولتش که در میان آنها عدهای از تندروهای صاحب نفوذ حضور دارند، به پیشواز او میآیند. در روایات میخوانیم آن گروه تندرو که از قبیله مادری او (قبیله کلب) میباشند از او درباره نتیجه مذاکرات میپرسند وی پاسخ میدهد که با مهدی (ع) بیعت کرده است. آنها کار او را محکوم کرده، به نکوهش وی میپردازند که چگونه از امیری دست کشیده، زیر دست و پیرو شده است.
- سفیانی توان ایستادگی در برابر اطرافیان و وزیرانش را ندارد. از این رو به مشورت پرداخته، نظر آنان را جویا میشود. آنها نیز او را به بیعتشکنی و رویارویی بیرحمانه و خونین با امام (ع) ترغیب مینمایند. سفیانی به نزد حضرت بازگشته، خواستار بازپس بازپسگیری بیعتش میگردد. امام (ع) چنان میکند و بدین ترتیب سفیانی از اطاعت امام (ع) خارج میشود. حضرت او را به جنگ تهدید مینماید و سفیانی نیز چارهای جز قبول آن ندارد. از ظاهر روایات بر میآید که امام (ع) در آن مکان که از پایتخت سفیانی دور است با او و گروه اندکی که به همراهش برای گفتگو آمدهاند، به نبرد میپردازد و پس از تار و مار کردن اطرافیانش، سفیانی را به دست خویش میکشد.
- در این حال، پایتخت سفیانی بدون حاکم میماند. از این رو امام (ع) بیدرنگ با سپاهش به آنجا میشتابد و به آسانی به سقوطش میکشاند و ثروت و دارایی آنها را به غنیمت میبرد. "و در آن روز، ناکام و نامراد کسی است که دستش از غنیمتهای قبیله کلب تهی باشد".
-
بدین ترتیب همه سرزمینهای زیر فرمان سفیانی به دست حضرت بقیة الله (ع) خواهد افتاد و آن حضرت فرمانروا و حاکم کل آن مناطق خواهد شد»[۲].
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ السیوطی، جلال الدین، الحاوی للفتاوی؛ ج ۲، ص ۱۴۶.
- ↑ صدر، سید محمد،تاریخ پس از ظهور، ص۳۳۷-۳۳۹.