نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Saqi(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۵۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۵۲ توسط Saqi(بحث | مشارکتها)
امام مهدی میفرماید هر کس بگوید مرا دیده دروغ میگوید اما از شخصیتهای بزرگی نقل شده که حضرت را دیدهاند این تناقض نیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«پیش از بیان پاسخ ابتدا متن توقیع شریف را ذکر میکنیم، آنگاه به بررسی سندی و دلالی آن میپردازیم. در توقیع منسوب به آن حضرت خطاب به علی بن محمد سمری آمده است: "ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادران دینی تو را در سوگ تو افزون کند. تو زندگی را شش روز دیگر بدرود خواهی گفت. کار خویش را سامان بخش و به کسی در مورد جانشینی خود در نیابت خاصهوصیت نکن که غیبت کامل کبری آغاز گردیده و ظهور جز به اذن الهی تحقّق نیابد و آن، پس از مدّتی دراز و قساوت دلها و آکنده شدن زمین از جور و ستم خواهد بود. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانیادعای مشاهده ما را داشته باشند، سخت دروغگو و افترا زننده است"[۱] از این توقیع استفاده میشود کسانی که پیش از خروج سفیانی و شنیده شدن صیحه آسمانی، ادعای رؤیت و مشاهده کنند، "کذّاب و مفتری" خواهند بود و تکذیب آنان لازم است. بخشی از این توقیع، نهی از وصیت و سفارش خاص "بعد از علی بن محمد سمری" است و مدعیان خاص را پس از وی ردّ میکند و کسانی که تا هنگام ظهورحضرت، چنین ادعایی بکنند، باید تکذیب شوند. همچنین از این توقیع استفاده میشود که ظهورحضرت در بین مردم، به اجازه خدا و پس از مدّت طولانی است؛ آنگاه که قلبها سخت گردد و زمین پر از ستم شود. با توجه به اینکه خواص یارانحضرت در غیبت صغری ایشان را مشاهده کردهاند، توقیع نفی ظهور و رؤیت کلّی میکند و جمله "فَلَا ظُهُورَ ..." این معنا را میرساند؛ زیرا ظهور به معنای بروز پس از خفا است. و "لای نفس جنس"، همراه استثنا بدین معنا است که هیچ ظهوری ندارد و افراد، وی را مشاهده نمیکنند؛ مگر پس از اذن الهی [۲].
پس برابر این توقیع، مدعی مشاهده دروغگو است و ادعای وی قابل پذیرش نیست. پاسخهای چندی به اشکالات و مباحث مطرح در این توقیع ارائه شده که به بعضی از آنها اشاره میشود:
بررسی سندی به نظر برخی، این روایت مرسل و سند آن ضعیف است. حسن بن احمد مکتّب "راویتوقیع"، شناخته شده نیست و صدور توقیع مذکور ثابت نمیشود. محدّث نوری در نجم الثاقب میگوید: "این خبر ضعیف و غیر آن، خبر واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد. پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا میشود. هرچند از هریک از آنها پیدا نشود؛ بلکه از جملهای از آنها دارا بودن کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آنها از غیر آن جناب استفاده میشود. پس چگونه رواست اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن "شیخ طوسی"، عمل نکرده به آن در همان کتاب» [۳].
اعراض از توقیع: توقیع- به فرض صحّت سند- معرض عنه است؛ چرا که اصحاب حکایات زیادی نقل کردهاند که اشخاص معتمدی با امام زمان(ع) دیدار داشتهاند و حتّی خود شیخ طوسی که توقیع را نقل کرده، به آن عمل نکرده است. صاحبمنتخب الاثر میگوید: "این ###313### منافی است با آنچه کلّ افراد بر آن ظاهرا اتفاقنظر دارند. حتّی شیخ طوسی که این توقیع را نقل کرده، شمار زیادی را نام برده که حضرت را مشاهده کردهاند ... خود وی به آن عمل نکرده و اصحاب از آن اعراض کردهاند. پس توان معارضه با این وقایع و حکایاتی که از مجموع آنها قطع حاصل میشود، ندارد"[۶]. در واقع، عملکنندگان به این توقیع بسیار اندک هستند.
تعارض با ادعیه و روایات: این روایت ضعیف السند با روایاتی که مشتمل بر ادعیه و اعمال خاصّ برای رؤیت صاحب الزمان میباشند، متعارض است و آنها از نظر سند قویتر و از نظر دلالت روشنتر هستند؛ بلکه بعضی از اینروایات، دارای سند صحیح هم هستند. همانطور که محدّث نوری در باب دوازدهم کتاب نجم الثاقب، دعاهایی برای دیدارصاحب الزمان ذکر کرده است.
مفهوم توقیع: ممکن است مراد از توقیع مذکور، نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد؛ یعنی، اگر کسی مشاهده و ارتباط را به اختیار خود ادعا کند- به این صورت که هروقت بخواهد خدمت امام عصر(ع) شرفیاب میشود یا ارتباط پیدا میکند- کذّاب و افترا زننده است و این ادعا از احدی در غیبت کبری پذیرفته نیست؛ یا اینکه چنین کسی که این سمت را به راستی داشته باشد، پیدا نخواهد شد و اگر هم کسی آن را دارا باشد، از دیگران مکتوم میدارد و به کسی اظهار و افشا نمیکند. اجمالا با این توقیع، در آن همه حکایات و وقایع مشهود و متواتر نمیتوان خدشه کرد و برحسب سند نیز، ترجیح بااین حکایات معتبر است.
اگر به کتابهایی چون نجم الثاقبرجوع کنیم، میبینیم که در این حکایات، وقایعی است که هرگز شخص عاقل در صحّت آنها نمیتواند شک کند. بنابراین هم شرفیابی اشخاص به حضور آن امام عزیز ثابت است و هم کذب و بطلان ادعای کسانی که در غیبت کبری، ادعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را مینمایند، معلوم است [۷]. پس صرف دیدار، در روایت منتفی نشده است و علما نیز نفی اصل دیدار را استفاده نکردهاند؛ اما از آنجایی که قطعا نمیتوان توقیع را ردّ کرد، باید تا حدّ امکان به مفاد آن عمل نمود و مدعیان دیدار و مشاهده را- به خصوص در جاهایی که هیچ قرینه و شاهدی بر اثبات ادعای آنها وجود ندارد- تکذیب کرد. به علاوه روایت، مدعی مشاهده را "کذّاب" میداند؛ حال اگر کسی امام را ببیند و به دیگران نگوید، مشمول این روایت نمیباشد و بر این اساس اصل دیدار، امر ممکنی خواهد بود.
نکته دیگر آنکه بیشتر بزرگان و علمایی که موفّق به دیدارحضرت شده بودند، آن را برای مردم بازگو نمیکردند؛ بلکه اطرافیان و خواص آنان- از روی شواهد و قراینی و یا در زمانهای بعد- متوجّه دیدار آن عالم با امام میشدند. لذا علما، تحت عنوان مدعی مشاهده، قرار نمیگیرند و این توقیع، با داستان ملاقات برخی از بزرگان منافات ندارد.
بدیهی است پذیرفتن امکان دیدارامام عصر(ع)، بدین معنا نیست که هرکس مدعی دیدار شد، میتوان او را تصدیق کرد. بیتردید، تصدیق مطلق، مانند تکذیب مطلق ناروا است. مدعیان دروغگو و شیاد بسیارند و سادهاندیشی در این باب، بسیار خطرناک است! نمونههای فراوانی از این موارد، در عصر حاضر دیده و شنیده شده که در اینجا مجالی برای ذکر آنها نیست و تنها یک نمونه کافی است که مشخص شود، خطر تا چه اندازه جدّی است و شیادان در اینباره تا کجا پیش میروند. یکی از مدعیان ارتباط با امام عصر(ع) در زمان حیات امام خمینی با یکی از مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی تماس گرفته، میگوید: پیغامی از حضرت بقیة اللّه(ع) (عج) برای امام دارم که باید حضوری به ایشان عرض کنم. گویا آن مسئول بلندپایه باور کرده بود که مدّعی راست میگوید. لذا جریان را به اطلاع امام خمینی میرساند. امام در پاسخ میفرمایند: به او بگویید "من کور باطن هستم- اشاره به اینکه بیدلیل چیزی را نمیپذیرم- سه سؤال از وی بکنید و بگویید: اگر با ولی عصر(ع) ارتباط دارد، ابتدا پاسخ این سؤالها را بیاورد، بعد پیغام آن حضرت را بگوید:
امّا مدّعی- یا مدعیان- به جای پاسخ به پرسشهای امام، نامهای سراسر اهانت به ایشان مینویسند که چرا از واسطه ولی عصر(ع) برای اثبات ادعایش دلیل و برهان میخواهد! امامنامه را میفرستند که در جلسه سران قوا خوانده شود تا ...".
ادعای ارتباط با امام عصر(ع) آسان است. هرکس میتواند این ادعا را داشته باشد، مهم این است که مدّعی میتواند ادعای خود را با دلیل اثبات کند، یا نمیتواند؟ و بالاخره تصدیق و تکذیب مدّعی، باید متّکی بر دلیل و برهان باشد.
دلیلی میتواند ارتباط مدّعی را اثبات کند که حاکی از ارتباط با عالم غیب باشد؛ لذا امام سؤالهای خود را به گونهای طراحی کرد که پاسخ دادن به آنها ممکن نبود "مگر از طریق علم غیب و ارتباط با معصوم"[۱۰].
با این حال برای خود امام راحل مواردی اتفاق افتاده بود که از آن احتمال مشاهده و دیدار برداشت میشد؛ ولی ایشان آنها را بروز نمیداد.
مرحوم حجة الاسلامسید محمد کوثرینقل میکند: یک روز من در منزل آیة اللّهفاضل لنکرانی بودم و یکی از فضلای مشهد نیز آنجا بود. وی به نقل از یکی از دوستانشان گفت: در نجف اشرف در خدمت امام بودیم؛ صحبت از ایران به میان آمد. من گفتم: این چه فرمایشهایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران میفرمایید؟ یک مستأجر را نمیشود از خانه بیرون کرد؛ آن وقت شما میخواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ امامسکوت کرد؛ من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیدهاند، سخنم را تکرار کردم!! امام برآشفت و فرمود: فلانی چه میگویی؟ مگر حضرت بقیة اللّه(ع) به من خلاف میفرماید؟! شاه باید برود و شاه از مملکت بیرون رفت. ایشان چنین پیوندی با حضرت بقیة اللّه(ع) (عج) داشت [۱۱].
یکی از علمانقل میکند: "روز ۲۲ بهمن که امام راحلدستور دادند که مردم در خیابانها بریزند؛ چون ما حکومت نظامی نداریم. این جریان را به مرحوم آیة اللّهطالقانی اطلاع دادند. در آنجا من در خدمت ایشان بودم. آیة اللّهطالقانی از منزلشان به امام راحل در مدرسه علوی تلفن زد و مدت نیم تا یک ساعت با امام راحل صحبت کرد. برادران بیرون از اتاق بودند، فقط میدیدند که آیة اللّهطالقانی، مرتب به امام راحل عرض میکند: آقا! شما ایران نبودید، این نظام پلید است! به صغیر و کبیر ما رحم نمیکند؛ شما حکمتان را پس بگیرید! برادران یک وقت متوجّه شدند که آقای طالقانی گوشی را زمین گذاشت و به حالت تأثّر در گوشه اتاق نشست. بعد از لحظاتی خدمت ایشان رفتند و با این تصور که احیانا امام راحل به ایشان تندی کرده است، گفتند: آقا! شما چرا دخالت میکنید و از این قبیل حرفها ... و با اصرار از آیة اللّهطالقانی جریان را سؤال کردند؛ ایشان گفت: هرچه به امام راحل عرض کردم، حرف مرا رد کرد و وقتی دید من قانع نمیشوم، فرمود: آقای طالقانی شاید این حکم از طرف امام زمان(ع) باشد. این را که از امام راحل شنیدم، دست من لرزید و با امام راحل خداحافظی کردم؛ زیرا دیگر قادر نبودم سخنی بگویم» [۱۲]. با حضور به موقع مردم در خیابانها و بیاعتنایی به حکومت نظامی، توطئه رژیم شکست خورد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید»[۱۳].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«نظر به اینکه مدعیان در بسیاری از مواقع میخواهند با این ادعا سوء استفاده کنند، چنانکه در تاریخ مکرر دیده شده است. و نظر به اینکه در بعضی از موارد در زمانهای معاصر امامان(ع) و نزدیک به آن، برای حفظ جان، تقیهواجب بوده است و اگر کسی چنین ادعایی میکرد، در مخاطره قرار میگرفت. و امور دیگر که بر ما پنهان است، موجب آن شده که ائمه(ع) دستور دادهاند هرکس بگوید: من امام زمان (ع) را دیدهام، او را تکذیب کنید، و یا اینکه تکذیب مربوط به احکام است، یعنی هرکس حکمی از اسلام را از امام زمان (ع) نقل کند، او را قبول نکنید. وانگهی داستان دیدارکنندگان نوعاً بعد از مرگشان آشکار شده است، به هر حال اگر سوء استفاده و تقیه و آثار سوء و یا عوامل مهمتری در کتمان نباشد، اظهار آن ظاهرا بلامانع خواهد بود»[۱۴].
«برای آن که بتوان به درستی در این باره گفت و گو کرد و به قضاوت نشست، ابتدا لازم است متن کلامحضرت را به دقت مرور کرد، تا روشن شود مراد امام مهدی(ع) چیست. حدیثی که بحث "مشاهده و دروغگو بودن مدعی مشاهده" را مطرح میکند، آخرین توقیع و نامهای است که امام زمان(ع) به آخرین نایب خاص خود، چند روز پیش از مرگ او نوشته است. متن نامه چنین است:
ای علی بن محمد سمری! خداوند، اجر برادرانت را در عزای تو عظیم گرداند. به درستی که تو تا شش روز دیگر از دنیا میروی. پس به کارهای خود رسیدگی کن و به احدی وصیت مکن که پس از وفات، جانشین تو شود. به تحقیق، دومین غیبت "غیبت کامل" واقع شده است. پس ظهوری نیست؛ مگر بعد از اذن خدای عزّوجّل و آن، بعد از مدّتی طولانی و قساوت دلها و پرشدن زمین از ظلم خواهد بود. به زودی نزد شیعیان من میآید، کسی که ادعای مشاهده میکند. بدانید کسی که ادعای مشاهده کند، پیش از خروج سفیانی و ندا، او دروغگو و افترا زننده است. " وَ لَاحَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِ الْعَظِيم".[۱۵]
مدعی مشاهده، پیش از خروج سفیانی و ندا "دو علامت حتمی ظهور" هم دروغگو است و هم افترا زننده. افترا یا تهمت، آن است که فردی به شخص دیگر، عملی یا قولی را نسبت دهد، در حالی که او چنین نکرده باشد؛ بنابراین، بین دروغگو بودن و تهمت زدن، تفاوت است. هر دروغگویی، تهمت زننده نیست. اگر کسی فقط مدعی دیدن باشد؛ ولی به حضرت، نسبتی ندهد، ممکن است دروغگو باشد؛ ولی تهمت زننده نیست. امام، در این نامه هر دو صفت ناپسند را به مدعی مشاهده، وارد کرده است؛ یعنی، مدعی مشاهده، نسبتی نیز به حضرت میدهد.
این نکات در نامه، بزرگان را بر آن داشت، تا با تأمل و تدبّر دقیقتر، به محتوای نامه بنگرند و سپس اظهار نظر کنند.
بنابراین میتوان دریافت که در روایت، صِرف دیدار، منتفی نشده است و عالمان نیز نفی اصل دیدار را استفاده نکردهاند. به علاوه، روایت، مدعی مشاهده را کذّاب میداند؛ حال اگر کسی امام را ببیند و به دیگران نگوید، تحت این روایت قرار نمیگیرد؛ لذا اصل دیدار، امر ممکنی خواهد بود.
نکته آخر این که علمای ما که موفق به دیدارحضرت شده بودند، آن را برای مردم بازگو نمیکردند؛ بلکه اطرافیان و خواص آنان، از روی شواهد و قراینی یا در زمانهای بعد، متوجه وقوع دیدار آن عالم با امام میشدند؛ لذا عالمان تحت عنوان "مدعی مشاهده" قرار نمیگیرند و این روایت، با داستان ملاقات برخی بزرگان تنافی ندارد»[۲۰].