نقش یمن در دوران ظهور چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

نقش یمن در دوران ظهور چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری
مدخل اصلیآثار انتظار
مدخل وابسته؟

نقش یمن در دوران ظهور چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

علی کورانی
حجت الاسلام و المسلمین علی کورانی، در کتاب «عصر ظهور» در این‌باره گفته است:
«روایات متعددی از اهل بیت (ع)، درباره انقلاب اسلامی و زمینه‌ساز ظهور حضرت مهدی (ع) در یمن وارد شده است که برخی از آنها صحیح السند[۱] می‌باشد، که حتمی بودن وقوع این انقلاب را تصریح می‌کند و آن را درفش هدایت و زمینه‌ساز قیام حضرت مهدی و یاری‌کننده آن حضرت توصیف می‌کند .. حتی برخی از روایات انقلاب اسلامی یمن را در زمان ظهور، هدایت بخش‌ترین درفش‌ها به‌طور مطلق بحساب می‌آورد و در وجوب یاری رساندن به آن، همان‌گونه تأکید می‌کند که در یاری درفش مشرق ایرانی، بلکه بیش از آن تأکید می‌نماید و وقت آن را همزمان با خروج سفیانی در ماه رجب یعنی چند ماه قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) و پایتخت آن را صنعا معرفی می‌کند.
اما نام رهبر آن، در روایات، معروف به یمنی می‌باشد و روایتی نام وی را "حسن" و یا "حسین" و از نسل زید بن علی (ع) یاد می‌کند ولی این روایت از نظر متن و سند قابل بحث است.
اینک مهم‌ترین روایات مربوط به انقلاب یمنی: از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: "قبل از قیام قائم وقوع پنج علامت حتمی است: یمنی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیة و فرورفتن در بیابان"[۲]. و نیز فرمود: "خروج سفیانی و یمنی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز و ترتیب آنها همچون رشته مهره‌ها پشت سرهم خواهد بود .. پریشانی و سختی از هر سو پدید می‌آید وای بر کسی که با آنها مخالفت و دشمنی کند، در میان درفش‌ها، هدایت کننده‌تر از درفش یمنی وجود ندارد، چرا که درفش حق است و شما را بسوی صاحب‌تان دعوت می‌کند. وقتی یمنی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است. و آنگاه که خروج کند بسوی او بشتاب که درفش او درفش هدایت است. و بر هیچ مسلمانی، سرپیچی از او جایز نیست. و اگر کسی چنین کند از اهل آتش خواهد بود، زیرا که او مردم را به حق و به راه مستقیم دعوت می‌کند"[۳].
از امام رضا (ع) روایت شده است که فرمود: "قبل از این أمر، سفیانی و مروانی و شعیب بن صالح است پس چگونه می‌گوید این و آن"[۴] مجلسی گوید: "یعنی چگونه محمد بن ابراهیم یا دیگری که خروج می‌کند می‌گوید قائم من هستم" و منظور از مروانی یاد شده در روایت، احتمال دارد که أبقع بوده و یا آنکه اصل او خراسانی باشد که از سوی نسخه‌برداران اشتباهی رخ داده باشد.
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: "خروج این سه تن، خراسانی، سفیانی و یمنی در یک سال و یک ماه و یک روز اتفاق می‌افتد. و درفش یمنی از همه هدایت‌کننده‌تر است زیرا که دعوت به حق می‌کند"[۵].
و از هشام بن حکم نقل شده است که گفت: چون طالب حق خروج کرد به ابو عبد الله (امام صادق (ع)) گفته شد: "آیا امیدوارید این شخص یمنی باشد؟ حضرت فرمود: خیر، یمنی دوستدار علی است و این شخص از آن حضرت بیزاری می‌جوید"[۶] و در همین روایت آمده است که "یمنی و سفیانی همچون دو اسب مسابقه هستند و هریک می‌کوشد که از دیگری سبقت جوید". و در پاره‌ای از روایات درباره حضرت مهدی (ع) وارد شده است: "او از یمن و آبادی‌ای به نام کرعه خروج می‌کند". بعید نیست که منظور از این شخص همان یمنی باشد که قیام خود را از این منطقه آغاز می‌کند، زیرا آنچه در روایات ثابت و متواتر است. این است که مهدی (ع) از مکه و مسجد الحرام قیام می‌کند.
در کتاب بشارة الاسلام آمده است: "آنگاه، فرمانروائی از صنعاء بنام حسین یا حسن، قیام می‌کند و با قیام او فتنه‌ها از میان می‌رود، خجسته و پاک ظاهر می‌شود و در پرتو او ظلمت از بین می‌رود و حق بعد از پنهان شدن، به‌وسیله او آشکار می‌گردد"[۷]. و اینک، بررسی‌هایی چند درباره انقلاب و قیام یمنی: اما نقش آن. به‌طور طبیعی، انقلاب زمینه‌ساز حضرت مهدی (ع) در یمن که سهم و نقش عمده‌ای در مساعدت نهضت آن حضرت و یاری رساندن به انقلاب حجاز دارد .. و یاد نشدن این نقش در روایات، وجود آن را نفی نمی‌کند. بلکه ممکن است به جهت حفظ و زیان نرسیدن به آن باشد و ما بزودی در مبحث نهضت آن حضرت خواهیم گفت که نیروی انسانی‌ای که در مکه و حجاز قیام می‌کند تشکیل دهنده سپاه حضرت مهدی (ع) است، به‌طور عمده و اساسی از یاوران حجازی و یمنی وی خواهند بود.
  • اما نقش یمنی‌های زمینه‌ساز در عراق: روایات می‌گوید: یمنی در پی نبرد سفیانی با وی وارد عراق می‌شود. نیروهای یمنی و ایرانی جهت رویارویی با سفیانی وارد عمل می‌شوند و از روایات چنین ظاهر می‌شود که نقش نیروهای یمن در نبرد سفیانی نقش پشتیبانی از نیروهای ایرانی است، زیرا از لحن أخبار چنین فهمیده می‌شود که طرف درگیر با سفیانی، مردم مشرق زمین یعنی یاران خراسانی و شعیب هستند. و گویا یمنی‌ها پس از یاری رساندن به آنان به یمن باز می‌گردند. اما در منطقه خلیج، علاوه بر حجاز، یمنی‌ها نقش اساسی خواهند داشت، گرچه روایات، آنرا خاطرنشان نساخته‌اند ولی به‌طور طبیعی با توجه به روند حوادث ظهور و جغرافیای منطقه، بایستی فرمانروائی یمن و حجاز و کشورهای حوزه خلیج در دست نیروهای یمن، پیرو حضرت مهدی (ع) قرار گیرد. اما بحث پیرامون اینکه چرا درفش یمنی از درفش خراسانی هدایت بخش‌تر است؟
در حالی‌که درفش خراسانی و درفش‌های اهل مشرق به‌طور کلی به درفش هدایت، توصیف شده و کشته‌شدگان آنها شهید محسوب می‌شوند و خداوند دین خود را به‌وسیله آنان یاری می‌نماید .. با آنکه تعداد نسبتا زیادی از ایرانیان وزیران و مشاوران حضرت مهدی (ع) و یاران خاص او خواهند بود، که از جمله آنان فرمانده نیروهای ایرانی، شعیب بن صالح است که امام مهدی (ع) وی را بسمت فرماندهی کل ارتش خود برمی‌گزیند و با آنکه نقش ایرانیان، در زمینه‌سازی قیام حضرت مهدی (ع) در تمام سطح‌ها، نقش وسیع و فعالی است وآنگهی آنان با قیام و فداکاریهای خود، که آغاز نهضت حضرت مهدی (ع)، به‌وسیله قیام آنان خواهد بود، برتری خاصی دارند و ما آن را در نقش آنان در دوران ظهور بیان خواهیم کرد. بنابراین چرا انقلاب یمنی و درفش وی هدایت‌بخش‌تر از ایرانیان و درفش آنهاست؟ ممکن است دلیل آن، این باشد که سیستم اداری که یمنی در رهبری سیاسی و اداره یمن به‌کار می‌برد صحیح‌تر و از لحاظ سادگی و قاطعیت به روش اداری اسلام نزدیک‌تر باشد. در حالیکه دولت ایرانیان از پیچیدگی و دوباره‌کاری و شائبه‌هایی برکنار نیست، بنابراین تفاوت بین این دو تجربه فرمانروائی به طبیعت سادگی و قبیله‌ای جامعه یمن و طبیعت وراثت تمدن و ترکیب جامعه ایرانی برمی‌گردد. و ممکن است انقلاب یمنی ازاین‌رو هدایت‌بخش‌تر بشمار آید که سیاست و دستگاه اجرائی آن قاطع باشد. و نیروهای مخلص و مطیع در اختیار داشته باشد و پیوسته رسیدگی شدید نسبت به آنها کند، البته این همان دستور العملی است که اسلام به اولیاء امور می‌دهد که با کارمندان و کارگزاران خود عمل نمایند چنانکه در منشور امیر مؤمنان (ع) به مالک اشتر استاندار و نماینده امام در مصر می‌بینیم و همانطور که در صفات حضرت مهدی (ع) آمده است که "نسبت به کارگزاران و کارمندان خود سختگیر و نسبت به بینوایان مهربان می‌باشد" در حالیکه ایرانیان براساس چنین سیاستی عمل نمی‌کنند، مسئول مقصر، یا خیانتکار نسبت به مصالح مسلمانان را در ملأ عام، جهت عبرت سایرین مجازات نمی‌کنند. زیرا می‌ترسند این عمل باعث تضعیف دولت اسلامی که مظهر موجودیت اسلام است گردد.
و احتمال دارد، درفش یمنی از این جهت هدایت‌کننده‌تر باشد که در ارائه طرح جهانی اسلام رعایت عناوین ثانوی فراوان و ارزیابی‌ها و مفاهیم کنونی (و مقررات بین المللی) را نمی‌کند. در حالیکه انقلاب اسلامی ایران معتقد و ملزم به رعایت آنهاست. اما آنچه بعنوان دلیل اساسی، پسندیده است این است که انقلاب یمنی اگر هدایت‌گری بیشتری دارد به این دلیل است که مستقیما از رهنمودهای حضرت مهدی (ع) برخوردار می‌گردد و جزء لاینفک قلمرو و طرح نهضت آن حضرت شمرده می‌شود، همچنین یمنی بدیدار حضرتش نائل می‌شود و کسب شناخت و رهنمود می‌کند. مؤید این امر روایات مربوط به انقلاب یمنی‌هاست که رهبر انقلاب یمن یعنی شخص یمنی را می‌ستاید و با این عبارات توصیف می‌نماید: "بسوی حق هدایت می‌کند" و "شما را بسوی صاحبتان می‌خواند" و اینکه "برای هیچ مسلمانی سرپیچی از آن جایز نیست و کسی که چنین کند اهل آتش خواهد بود" ... اما انقلاب زمینه‌ساز ایرانیان در روایات آن بیش از ستایش رهبران آن، ستایش از عموم گردیده است، مانند یاوران درفش‌های سیاه و اهل مشرق و قومی از مشرق بجز، شعیب بن صالح که با توجه به روایات، نسبت به بقیه فرماندهان درفش‌های سیاه، امتیاز و برتری ویژه‌ای دارد و پس از آن سید خراسانی و سپس مردی از قم مورد ستایش قرار گرفته است.
أخبار مؤید این معناست که انقلاب یمنی به نهضت ظهور امام (ع) نزدیکتر است تا انقلاب زمینه‌ساز ایرانیان، حتی اگر فرض کنیم یمنی قبل از سفیانی قیام می‌کند یا آنکه یمنی دیگری زمینه‌ساز یمنی وعده داده شده می‌باشد. در حالیکه انقلاب ایرانیان بدست‌ مردی از قم که سرآغاز نهضت و قیام حضرت مهدی (ع) می‌باشد که "آغاز آن از مشرق است" و فاصله بین شروع انقلاب آنها و بین خراسانی و شعیب بیست یا پنجاه سال و یا آنچه خدا اراده کند، بطول می‌انجامد ... و آغاز چنین انقلابی بر پایه اجتهاد فقهاء و نمایندگان سیاسی آنان قرار دارد و از موقعیتی پاک و خالص آنگونه که انقلاب یمنی به‌طور مستقیم از ناحیه امام مهدی (ع) رهنمود یافته، بهره‌مند نیست.
نکته دیگر، درباره اینکه ممکن است یمنی متعدد بوده و دومی، یمنی وعده داده شده و موردنظر باشد. روایات گذشته خروج یمنی موعود را با صراحت همزمان با ظاهر شدن سفیانی، یعنی سال ظهور حضرت مهدی (ع) بیان کرده است. و روایات دیگری با سند صحیح از امام صادق (ع) وجود دارد که می‌گوید: "مصری و یمنی قبل از سفیانی قیام می‌کنند"[۸].
بنا به این روایت، بایستی این شخص یمنی اول باشد که زمینه‌ساز یمنی موعود خواهد بود، همچنانکه "مردی از قم" و غیر او از اهل مشرق، زمینه‌ساز خراسانی و شعیب که هردو وعده داده شده‌اند، خواهند بود. اما هنگام خروج یمنی اول را تنها این روایت، پیش از سفیانی تعیین می‌کند. البته ممکن است اندکی قبل از او و یا سالهای طولانی باشد. و الله العالم. مطلب دیگر، خبر "کاسر عینه در صنعاء" است که عبید بن زرارة آنرا از امام صادق (ع) چنین روایت نموده است، که گفت: "نزد ابو عبد الله (امام صادق (ع)) در مورد سفیانی سخن گفته شد. فرمود: او چگونه خروج می‌کند در حالیکه کاسر عینه‌[۹] در صنعاء هنوز خروج نکرده است"[۱۰].
این خبر از روایات قابل توجه است که در منابع درجه اول همچون کتاب غیبت نعمانی آمده و شاید سند آن صحیح باشد و احتمال دارد مردی که قبل از سفیانی ظاهر می‌شود یمنی اول باشد که زمینه‌ساز یمنی وعده داده شده است چنانکه ذکر کردیم و ممکن است چند احتمال در تفسیر "کاسر عینه" وجود داشته باشد که بهترین آنها می‌تواند یک بیان رمزی از ناحیه امام صادق (ع) باشد که معنای آن جز در وقت خود آشکار نمی‌گردد»[۱۱].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. سند صحیح، سندی است که راوی عادل شیعه آن روایت را از مانند خودش در همه سلسله سند از امام معصوم نقل کند.
  2. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۴.
  3. بشارة الاسلام، ص ۹۳ از غیبت نعمانی.
  4. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۳.
  5. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰.
  6. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۷۵.
  7. بشارة الاسلام، ص ۱۸۷.
  8. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰ بنقل از کتاب غیبت طوسی.
  9. شکننده چشمش، چشم شکسته.
  10. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۵.
  11. کورانی، علی، عصر ظهور، ص:۱۵۵.
  12. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۰.
  13. عصر ظهور، علی کورانی، ص ۱۵۷.
  14. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص:۷۸۵.