ابلیس در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابلیس (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- واژه ابلیس در قرآن کریم یازده بار به کار رفته که نُه بار آن در ضمن داستان آفرینش آدم و فرمان سجده بر وی آمده است. ﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۱]؛ ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾[۲]؛ ﴿إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ﴾[۳]؛ ﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا﴾[۴]؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا ﴾[۵]؛ ﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى﴾[۶]؛ ﴿إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴾[۷] شرح داستان بر اساس آیات سوره اعراف که با تفصیل بیش تری به این موضوع پرداخته، چنین است: هنگامی که خداوند، بشر را از گِل آفرید و از روح خویش در او دمید، به فرشتگان فرمان سجده بر وی داد. همه فرشتگان، جز ابلیس سجده کردند؛ ولی او تکبر ورزید و از سجده سرباز زد. وقتی خداوند سبب را پرسید، ابلیس گفت: من از او بهترم؛ زیرا مرا از آتش و او را از گِل آفریدی؛ آن گاه خداوند ابلیس را از آن مقام راند و او را لعنت کرد. ابلیس از خداوند تا روز بعث مهلت خواست و خدا به او مهلت داد؛ سپس ابلیس سوگند یاد کرد که همه بندگان به جز مخلَصان را از راه به در بَرَد و خداوند به او و پیروانش وعده جهنم داد. در دو مورد دیگر نیز واژه ابلیس آمده است: یکی در سوره سبأ/۳۴،۲۰ که به پیروی قوم سبأ از او اشاره دارد و دیگری در سوره شعراء/ ۲۶، ۹۵ که پایان کار او و پیروانش در روز بازپسین را گزارش میدهد.
واژه شیطان و شیاطین نیز ۸۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. شیطان، اسم جنس و نامی فراگیر برای هر موجود شریر متمرد و فریب کار است. از بررسی موارد کاربرد واژه شیطان در قرآن و گفته مفسران بر میآید که در اغلب موارد، مقصود از شیطان یا دست کم، مصداق بارز آن، همان ابلیس است[۸]. برخی تصریح کردهاند که شیطان اغلب به معنای ابلیس به کار[۹] رفته و عَلَم بالغلبه [برای آن شده است][۱۰] و به نظر برخی، «الشیطان» همه جا مرادف ابلیس است[۱۱]. قرآن پس از سرباز زدن ابلیس از سجده، او را «الشیطان» یاد میکند. (بقره/ ۲، ۳۶؛ اعراف/ ۷، ۲۰؛ طه/۲۰، ۱۱۷) در پارهای از آیات دیگر، واژه شیطان معنایی جز ابلیس را نمیرساند؛ به طور مثال، در آیه: ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ﴾[۱۲] به اتفاق گفته شده که مقصود از «شیطان»، جز ابلیس موجود دیگری نیست[۱۳]؛ البته در پارهای از موارد چون آیه ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ﴾[۱۴]در این که مقصود، ابلیس است یا دیگر فریب کارانِ جن و انس را نیز در بر میگیرد، اختلاف نظر وجود دارد[۱۵]. برآیند کاوشها آن است که مقصود از مفرد معرفه (الشیطان)، ابلیس است، مگر آن که قرینهای برخلاف باشد و در بیشتر موارد، مقصود از مفرد نکره (شیطان) نیز ابلیس به شمار میرود و صیغه جمع آن (شیاطین) نیز ابلیس را که یکی از مصادیق روشن است، فرا میگیرد[۱۶]. برابر برخی روایات، نام اصلی ابلیس، حارث (حرث) بوده است که به دلیل عبادت طولانی، او را عزازیل، یعنی عزیز خدا، خطاب میکردند. وی پس از عُجب، ابلیس نامیده شد و پس از امتناع از سجده و رانده شدن از درگاه الهی، الشیطان نام گرفت[۱۷]. نامهای دیگر او، «ضریس، سرحوب، المتکون و المتکوز» است[۱۸]. زرتشتیان او را «انگْرَ مَینیو» angra maienyoخوانند. کنیه و القاب ابلیس عبارتند از: ابومُره (ابوقره) ابوکردوس، ابولبینی (نام دختر وی)[۱۹] نائل، ابوالحسبان، ابوخلاف، ابودجانه[۲۰]. درباره ریشه لغوی واژه «ابلیس» دو دیدگاه وجود دارد: ۱. برخی از لغتشناسان[۲۱] و مفسران[۲۲]، ابلیس را واژهای عربی بر وزن «افعیل» دانستهاند که از ریشه (ب - ل - س) اشتقاق یافته است. این واژه در لغت به معنای یأس، حزن، درماندن، سکوت و حزن ناشی از یأس و ترس، پشیمانی و حیرت آمده و ابلیس، بدان روی بدین نام خوانده شده که از هر خیر یا از رحمت الهی مأیوس و پشیمان شد[۲۳]. زبیدی میگوید: «بلس» به معنای کسی است که خیری نزد او یافت نشود یا آن کس که از او شر برخیزد[۲۴]. براساس این دیدگاه، غیر منصرف بودن ابلیس به دلیل آن است که در زبان عربی کم نظیر و به اعلام بیگانه شباهت دارد[۲۵]. ۲. بیشتر لغت دانان، واژه ابلیس را برگرفته از زبانهای بیگانه میدانند و علت غیر منصرف بودن آن را عَلَم و اعجمی بودن ذکر میکنند[۲۶]. برخی از صاحبان این رأی، از مأخذ اصلی این واژه و چگونگی انتقال آن به زبان عربی سخن نگفتهاند. کسانی هم که به بررسی و کاوش پرداختهاند، به نظر یک سانی نرسیدهاند. در این زمینه، سه احتمال ذکر شده است: بیشتر خاورشناسان، چون «گایگر» Geiger، «فون کومر» Vonkremer و «فرنکل» Fraenkel این واژه را برگرفته از کلمه یونانی «دیابولس» diabolos دانستهاند[۲۷]. لفظ «دیابولس» در ترجمه، معادل لغتِ عبری STN (شیطان) است که در عهد عتیق به کار رفته است. گفته شده: لغت دیابولس در زبان یونانی به معنای نمام و مفتری است[۲۸]. پژوهش گران، انتقال مستقیم آن را از زبان یونانی به عربی بعید میدانند و با عنایت به آن که واژه دیابولس در عهد جدید و آثار مفسران آن، در قالب موجودی شرور و فتنه گر، بلکه سرکرده سپاهیان شر ظهور یافته، احتمال انتقال این واژه را از طریق مسیحیان (نه یهودیان) به زبان عربی به واقعیت نزدیکتر میدانند. «هوروویتس» Horovitz عقیده دارد که این لفظ، نخست به سریانی و از آن به عربی منتقل شده است. برخی انتقال مستقیم آن را از زبان یونانی به عربی محتمل دانسته، رواج آن را در میان مسیحیان عرب زبان که با کلیسای روم شرقی در ارتباط بودهاند، مطرح ساختهاند؛ ولی «گریم» حدس میزندکه این واژه ازطریق عربستان جنوبی انتقال یافته و مردم حبشه، واسطه انتقال آن به اعراب دوران صدر اسلام هستند[۲۹]. دو احتمال دیگر درباره مأخذ اصلی واژه ابلیس این که ابلیس یا از ماده «بالوس» به معنای آمیخته و غربال ناشده و یا از ماده «بالش» به معنای جستوجو، تفتیش و کاوش است. «بلاش» از همین ریشه، پلیسِ مخفی داخلی را گویند؛ به جهت آن که ابلیس، پلیس سری داخلی است یا بدان روی که خالص و صاف نبوده؛ بلکه آمیختگی و اختلاط دارد و در معرض آزمون و غربال قرار گرفته، او را به این نام خواندهاند[۳۰]. از دیرباز اعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور در میان ادیان و مذاهب وجود داشته است؛ به همین جهت در متون مقدس ادیان و مذاهب پیشین، از ابلیس، ماهیت، گستره کوشش و راههای مقابله با او، کنام و فرجام وی سخن گفته شده است که در بسیاری از موارد، مشابه، بلکه هم سان و در برخی موارد متفاوت است. در میان تیوتنها، الهه Loki عامل انواع شقاوت و بدبختی، مصائب و بلایا و پروردگار شیطانها شناخته میشد[۳۱]. اسلاوها از شیطان با واژه بسو Besu مکروه و ناپسند یاد میکردند[۳۲]. در اوستا از وی با نام انگْرَمَینیو و در پَهْلوی، اَهرِمَن یا اهریمن یا آهِرْمَن به معنای «مینوی ستیهنده و دشمن» و در ادبیات پارسی، گنامینو به معنای «مینوی از میان برنده و نابود کننده» و با وصف «مایل به از میان بردن و نابود کردن» یاد شده است[۳۳]. در میان یهودیان و مسیحیان نیز ابلیس، موجودی منفی و منفور شناخته میشود؛ اگرچه در سفر پیدایش، عامل فریب آدم و حوا و هبوط آنان از بهشت، «مار» معرفی شده است[۳۴]؛ البته عهد جدید به صراحت، ضمن گزارش ماجرای اخراج وی از آسمانها که به گونهای متفاوت آمده، مار را همان ابلیس شناسانده است[۳۵]. در کتاب مقدس، ابلیس مترادف با شیطان[۳۶]، و فرشته چاه بی انتها دانسته شده که به زبان عبری، او را «ابدون» و به یونانی «اپولیون» به معنای نابود کننده[۳۷] میخوانند؛ هم چنین مکرر درباره وسوسه و فریبهای وی هشدار داده[۳۸] و از ویژگیهای وی با این تعابیر یاد شده است: رئیس دیوها[۳۹]، رئیس ارواح ناپاک[۴۰]، رئیس نیروهای پلید[۴۱]، از همان اول قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت و در وجود او ذرهای حقیقت پیدا نمیشود، ذاتاً دروغگو، پدر تمام دروغگوها[۴۲]، پدر واقعی کفر پیشگان[۴۳]، و دشمن شما که چون شیری گرسنه، غران به هر سو میگردد تا طعمهای بیابد و آن را ببلعد[۴۴]. در کتاب مقدس، ابلیس از فرشتگان دانسته شده[۴۵] و دامنه قدرتوی به گونهای گسترده است که از او با عنوان فرمان روای این دنیا[۴۶]، حاکم این دنیای پر از گناه[۴۷] و موجب جنون[۴۸] و صرع[۴۹] یاد شده و به توانایی او از این که به شکلی حتی به هیأت فرشتگان نور درآید تا مردم را بفریبد، اشاره شده است[۵۰]. کتاب مقدس، قساوت قلب را موجب سلطه وی معرفی[۵۱] و به آدمیان چنین سفارش کرده است: خودرا با تمام سلاحهای خدا مجهز کنید تا بتوانید در برابر وسوسهها و نیرنگهای شیطان بایستید[۵۲]؛ هم چنین از بخشش دیگران برای جلوگیری از بهره برداری شیطان[۵۳]، و ازدواج جهت رهایی از وسوسه شیطان[۵۴] وعدم پیوند با بیایمانان[۵۵] و تکیه برخداوند و استواری[۵۶] به صورت راههای مقابله با وی سخن به میان آمده است و آتش ابدی را سرای شیطان و ارواح شریر و فرجام وی دانسته است[۵۷]. وجود ابلیس: عده ای، ابلیس را همان نیروی درونی غرایز انسان که او را به سوی شر فرا میخواند دانستهاند[۵۸]. تعابیر قرآن، ابلیس را به صراحت موجودی حقیقی، نه پنداری و نه همان نفس اماره معرفی میکند که نه به صورت استقلالی، بلکه در حیطه حاکمیت خداوند، آدمیان را به شر و گناه فرا میخواند، از این رو وجود شیطان که به شر و معصیت فرا میخواند، از ارکان نظام عالم انسانی شمرده میشود؛ نظامی که بر سنت اختیار جریان داشته، هدف آن سعادت نوع انسان است[۵۹] و از آیاتی مانند: ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ﴾[۶۰] استفاده میشود که خداوند، ابلیس را به طور مشخص و روشن به آدم و حوا شناسانده و از آیاتی مانند: ﴿هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ﴾[۶۱]، ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ﴾[۶۲][۶۳] که گفتوگوی آدم و ابلیس را گزارش میکند، به دست میآید که ابلیس مخاطبی آشنا برای آدم بوده است؛ چنان که پارهای از روایات، از تمثل و سخن گفتن وی با بسیاری از پیامبران چون آدم، نوح و ابراهیم و...[۶۴]. و شنیدن صدای او از سوی امامان معصوم دلالت دارند[۶۵]؛ هم چنین به تصریح قرآن، ابلیس از ذریه (کهف/۱۸، ۵۰)، حزب (مجادله/ ۵۸،۱۹ و لشکریان سواره و پیاده نظام (شعراء/۲۶،۹۵؛ اسراء/۱۷،۶۴) برخوردار است. ماهیت ابلیس: درباره این که ماهیت و حقیقت ابلیس از جن است یا ملائکه، دو دیدگاه مهم وجود دارد: ۱. ابلیس از جن: حسن بصری و قتاده در روایت ابن زید،بلخی، رمانی[۶۶] و بسیاری دیگر چون سید مرتضی، ابوالفتوح رازی[۶۷]، زمخشری[۶۸]، قمی[۶۹]، سید قطب[۷۰] و مغنیه[۷۱]، ابلیس را از جن میدانند. شیخ مفید، شیعه را بر این رأی دانسته[۷۲] و فخر رازی آن رابه معتزله نسبت داده است[۷۳]. بسیاری از دارندگان این رأی، به استناد پارهای از روایات، او را پدر جن (ابوالجن) دانستهاند؛ در برابرِ حضرت آدم که ابوالانس است[۷۴]. صاحبان این رأی، افزون بر برخی روایات[۷۵]، ادله ذیل را نیز اقامه کردهاند: الف. به تصریح قرآن، ابلیس از جنیان بوده است: ﴿فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ﴾[۷۶] ب. برابر آیات قرآن، انسان از خاک، و جن از آتش آفریده شدهاند (حجر/۱۵، ۲۶ و ۲۷) و طبق روایات، آفرینش ملائک از نور، ریح و روح بوده[۷۷] و ابلیس، جنس خود را از آتش معرفی کرده است: ﴿خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾[۷۸]بر این اساس، ابلیس از جنیان است که از آتش آفریده شدهاند. ج. ابلیس که استکبار ورزید و از انجام فرمان خداوند سرباز زد نمیتواند از ملائک باشد؛ زیرا ملائک معصومند و هرگز در برابر فرمان الهی سرپیچی و گناه نمیکنند: ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾[۷۹]بلکه از جن است که برخی فرمان بردار و برخی منحرفند: ﴿وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ﴾[۸۰]، ﴿وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا﴾[۸۱] د. ابلیس که از کافران بود و از امر الهی سرپیچید نمیتواند از ملائک باشد؛ زیرا خداوند فرشتگان را رسولان خویش معرفی کرده است: ﴿جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا﴾[۸۲]و کفر و فسق در ساحت رسولان الهی راه ندارد. ه-. ابلیس که به تصریح قرآن، ذریه و نسل دارد، از جن است[۸۳]: ﴿أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي﴾[۸۴] زیرا جنیان دارای جنسیت، آمیزش و در نتیجه، توالد و تناسلند: مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه میبرند: ﴿وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ﴾[۸۵] و در وصف زنان بهشتی میفرماید: دست هیچ انس و جنی پیش از ایشان به آنها نرسیده است: ﴿لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ﴾[۸۶]در حالی که فرشتگان از جنسیت و در نتیجه از توالد و تناسل مبرا هستند﴿وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ﴾[۸۷]براساس این دیدگاه، شمول فرمان سجده یا استثنای ابلیس از ملائک نشان دهنده آن نیست که وی جزو فرشتگان بوده است، زیرا این استثنا، یا استثنای منقطع است؛ یعنی استثنایی است که مستثنا(ابلیس) از جنس مستثنا منه (ملائک) نیست که این نوع استثنا در کلام عرب متداول بوده و کاربرد فراوانی دارد یا استثنایی متصل است؛ اما به ادله ذیل، در ردیف فرشتگان شمرده میشده است: یک. به علت فزونی تعداد ملائک، لفظ ملائک از باب تغلیب بر ابلیس نیز اطلاق شده است[۸۸]. دو. از آن جا که ابلیس در معیت ملائک به عبادت اشتغال داشت، وقتی ملائک که مقامشان از وی برتر بود، به سجده مأمور شدند، ابلیس که از جنس جن و همراه ایشان بود، به طریق اولی به سجده کردن سزاوارتر است[۸۹]. سه. به دلیل آن که ابلیس از نظر فعل، فرشته واز جهت نوع، از جن بوده، امر به فرشتگان، او را نیز در بر میگرفته است[۹۰]. چهار. ضمیر جمع در «فسجدوا» به همه مأموران به سجده باز میگردد که اعم از فرشتگان و جنیان است؛ ولی خداوند به ذکر ملائک که با همه علو شأن، مأمور به تذلل و خضوع در برابر آدم بودهاند، بسنده کرده است[۹۱]. ۲. ابلیس از ملائک: ابن عباس، ابن مسعود، قتاده، سعید بن مسیب، ابن جریح، ابن انباری، ابن جریر طبری، شیخ طوسی، بیضاوی و گروهی دیگر، ابلیس را از ملائک دانستهاند[۹۲]. آلوسی این رأی را به بیشتر صحابه و تابعان نسبت داده است[۹۳]. صاحبان این دیدگاه، مسؤولیت ابلیس را (پیش از تمرد) رئیس فرشتگان دنیا، سلطان دنیا، سلطان زمین، و خزانه دار بهشت[۹۴] شمردهاند. صاحبان این نظر، افزون بر روایات[۹۵]، به ظاهر آیاتی مانند: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا﴾[۹۶]تمسک کرده و گفتهاند: اگر ابلیس از ملائک نبود، فرمان الهی شامل او نمیشد و میتوانست به این بهانه از سجده سرباز زند؛ هم چنین استثنای ابلیس از فرشتگان در چند آیه، نشان میدهد که ابلیس از ملائک بوده است؛ در غیر این صورت باید استثنا را منقطع بدانیم که مستلزم حمل بر مجاز و بر خلاف ظاهر و نیز مستلزم[۹۷] تخصیص عمومات است که محذور آن بیشتر از آن است که ابلیس را از ملائک بدانیم[۹۸]. صاحبان این رأی، از آیه ﴿كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾[۹۹] پاسخهایی را گفتهاند: برخی برآنند که تفاوت میان فرشتگان و جن، تفاوت نوعی نیست؛ بلکه جن، صنفی از ملائک است. شاید بتوان قدیمترین مأخذ این عقیده را روایت ابن عباس دانست که میگوید: ###313### از طایفهای از ملائک بوده که آنان را «الجن» مینامیدند و از میان ملائک، فقط این گروه، از «نارالسموم» آفریده شده بود و اما این که چگونه ممکن است فرشتهای از فرمان الهی سر باز زند، گفته میشود از قرآن فقط عصمت برخی از فرشتگان و نه همه آنان فهمیده میشود[۱۰۰]. علت نام گذاری این فرشتگان به جن، به دلیل خزانه داری جنت یا پنهانی از دیدگان بوده است[۱۰۱] بر اساس نظر برخی، ابلیس ابتدا از ملائک بود؛ اما پس از نافرمانی، مسخ و از جنیان شد[۱۰۲]. صاحبان این رأی، آیه ﴿كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾[۱۰۳] را به معنای «صار من الجن» گرفتهاند. شاید بتوان کلام زمخشری را به این رأی ناظر دانست که بر اساس آن، جمله«فَاخرُج مِنهَا» را به خروج از آفرینش نخستین معنا کرده است؛ یعنی پس از آن که سفید، زیبا و نورانی بود، او را سیاه، زشت و ظلمانی گردانید[۱۰۴]. از بررسی مجموع ادله و روایات بر میآید که ابلیس از جن بوده؛ ولی به دلیل عبادت فراوان، در جای گاه قدسی ملائک قرار داشته؛ از همین رو امر به سجده او را نیز در بر گرفته است.
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد ؛ سوره بقره، آیه: 34.
- ↑ و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهرهنگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید! همه فروتنی کردند جز ابلیس که از فروتنان نبود خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای؛ سوره اعراف، آیه: 11- 12 .
- ↑ جز ابلیس که از بودن با فروتنان خودداری ورزید فرمود: ای ابلیس! تو را چه میشود که با فروتنان نیستی؟؛ سوره حجر، آیه: 31- 32.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که با فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید و فروتنی کردند جز ابلیس که گفت: آیا برای کسی فروتنی کنم که از گل آفریدهای؟؛ سوره اسراء، آیه: 61.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند؛ سوره کهف، آیه: 50.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید (همگان) فروتنی کردند جز ابلیس که سر باز زد؛ سوره طه، آیه: 116.
- ↑ جز ابلیس که سرکشی کرد و از کافران بود.فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟؛ سوره ص، آیه: 74-75.
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۳۳۶؛ روض الجنان، ج ۸، ص۱۵۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۴۳.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۳۲۱.
- ↑ روح المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۰۲.
- ↑ اعلام القرآن، ص ۸۳.
- ↑ «و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریاد» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۷۸.
- ↑ «شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید میدهد؛ و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۶۸.
- ↑ الفرقان، ج۱، ص۳۰۶؛ اعلام القرآن، ص۸۳.
- ↑ تاریخ بلعمی، ج ۱، ص ۱۶؛ روح البیان، ج ۸، ص ۵۹؛ البدایة و النهایه، ج۱، ص۶۹ وبحارالانوار، ج۶۰، ص ۲۴۱؛ اعلام قرآن، ص۸۲.
- ↑ دائرة المعارف الشیعیه، ج۲، ص ۱۹۹.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۲۳۹؛ روح البیان، ج ۸، ص ۵۹.
- ↑ ابلیس فی القرآن و الحدیث، ص ۱۲؛ اعلام قرآن، ص ۷۸؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۴۵.
- ↑ مفردات، ص ۱۴۳، «بلس»؛ تاج العروس، ج ۸، ص ۲۰۹، «بلس»؛ مقاییس، ج ۱، ص ۳۰۰، «بلس».
- ↑ روح المعانی، مج۱، ج۱، ص۳۶۴؛ جامع البیان، مج۱، ج۱، ص۳۲۵.
- ↑ مفردات، ص۱۴۳؛ مقاییس، ج۱، ص ۳۰۰؛ العین، ص ۹۳، «بلس».
- ↑ تاج العروس، ج ۸، ص ۲۰۸، «بلس».
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۳۲۶.
- ↑ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۳۹؛ لسان العرب، ج۱، ص۴۸۳، «بلس».
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۱۴، ص ۵۱؛ قاموس کتاب مقدس، ص۵۴۵؛ معجم الاهوت، ص ۴۶۶.
- ↑ لسان العرب، المصطلحات العلمیه، ج۴، ص۶۹؛ اعلام قرآن، ص۷۷.
- ↑ واژههای دخیل در قرآن، ص۱۰۲ - ۱۰۴.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۳۳۰.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۸۰.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۸۲.
- ↑ اوستا - پیوستها، ص ۹۳۴.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش ۳.
- ↑ همان، مکاشفه ۱۲: ۷ - ۱۰.
- ↑ همان، ۱۲: ۱۰.
- ↑ همان، ۹: ۱۱.
- ↑ همان، اعمال رسولان، ۲۶: ۱۸.
- ↑ همان، متی ۱۲: ۲۴.
- ↑ همان، ۹: ۳۴؛ مرقس ۴: ۲۲.
- ↑ همان، افسیسان ۲: ۲.
- ↑ همان: یوحنا ۸: ۴۳ - ۴۵.
- ↑ همان: یوحنا ۸: ۴۳ - ۴۵.
- ↑ همان، نامه اول پطرس ۵: ۸.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص ۵۴۵.
- ↑ کتاب مقدس، یوحنا ۱۲: ۳۱ - ۳۲.
- ↑ همان: نامه دوم قرنتیان ۴: ۳ - ۵.
- ↑ همان، مرقس ۵: ۱- ۲۰.
- ↑ کتاب مقدس، مرقس ۹: ۱۷-۲۷.
- ↑ همان، نامه دوم قرنتیان ۱۱: ۱۴ - ۱۶.
- ↑ همان، مرقس ۴: ۱۵.
- ↑ همان، افسیسان ۶: ۱۱.
- ↑ همان، نامه دوم قرنتیان ۲: ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، نامه اول قرنتیان ۷: ۵.
- ↑ همان، نامه دوم قرنتیان ۶: ۱۲ - ۱۵.
- ↑ کتاب مقدس، نامه اول پطرس ۵: ۸.
- ↑ کتاب مقدس، متی ۲۵: ۴۱ و نامه دوم قرنتیان ۱۱: ۱۴.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۳۷.
- ↑ همان، ص ۳۸.
- ↑ «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
- ↑ «اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! میخواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمیشود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم» سوره اعراف، آیه ۲۱.
- ↑ همان، ج ۱، ص ۱۳۱.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۲۹۱؛ مکاشفة القلوب، ص ۷۰و۷۱؛ جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۱۹۲.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۱.
- ↑ روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۲.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۷.
- ↑ کنز الدقائق، ج ۱، ص ۳۵۱.
- ↑ فی ظلال، ج ۱، ص ۵۸.
- ↑ الکاشف، ج ۱، ص ۸۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۸۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۱۳.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۵۷۰؛ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۲.
- ↑ عیاشی، ج ۱، ص ۳۴؛ البرهان، ج ۱، ص ۱۷۰؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۴۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۱۴، الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۲۴.
- ↑ «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:» سوره اعراف، آیه ۱۲.
- ↑ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ «و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست ، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند» سوره جن، آیه ۱۴.
- ↑ «و اینکه برخی از ما شایستهاند و برخی جز آنند؛ ما دستههایی بر راههای گونهگونیم» سوره جن، آیه ۱۱.
- ↑ «سپاس خداوند را، آفریننده آسمانها و زمین، همان که فرشتگان دارنده دو دو، و سه سه، و چهار چهار، بال را پیامرسان گمارده است؛ در آفرینش هر چه بخواهد میافزاید، بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره فاطر، آیه ۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ۱۸۹ و ۱۹۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ «و اینکه مردانی از آدمیان به مردانی از پریان پناه میبردند از این رو بر تباهکاری آنان (می) افزودند» سوره جن، آیه ۶.
- ↑ «در آن (بهشت) ها زنان چشم فرو هشته اند که پیش از آن (شوی) ها، هیچ آدمی و پری به آنها دست نزده است» سوره الرحمن، آیه ۵۶.
- ↑ «و فرشتگان را که بندگان (خداوند) بخشندهاند مادینه پنداشتهاند، آیا در آفرینش آنان گواه بودهاند؟ زودا که گواهی آنان نوشته شود و آنان بازخواست گردند» سوره زخرف، آیه ۱۹.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۷.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۹۱؛ تفسیرموضوعی، ج۶، ص۲۵۷.
- ↑ روح البیان، ج ۸، ص ۵۹؛ ابن کثیر، ج ۱، ص ۸۰.
- ↑ کنزالدقائق، ج ۱، ص ۳۵۱.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۰؛ بیضاوی، ج ۱، ص ۲۹۴؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص۳۲۱.
- ↑ روح المعانی، مج ۱، ج ۱، ص ۳۶۵.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۱.
- ↑ تاریخ بلعمی، ج ۱، ص ۱۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۶ - ۳۸۷؛ جامع البیان، مج۱، ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۱۵؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۲۳۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۱۵۲.
- ↑ جامع البیان، مج۱، ج۱، ص۳۲۲؛ التبیان، ج۱، ص۱۵۲؛ روح المعانی، مج۱، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ روح المعانی، مج ۱، ج ۱، ص ۳۶۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمیگزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۱۰۷.
- ↑ محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 192.