ابلیس در کلام اسلامی
چیستی ابلیس
- ابلیس موجودی است از جنس جن و ذیشعور که در آغاز با فرشتگان الهی بود و به دلیل نافرمانی خداوند متعال، رانده شد[۱]. در لغت به معنای یأس و ناامیدی است[۲]. نام پیشین ابلیس، "حارث" و به زبانی عبرانی "عزازیل ـ بزائین" و کنیهاش "ابومر" بوده است و چون از بارگاه الهی رانده شد، "شیطان" نام گرفت. همچنین، گفته شده است واژۀ "ابلیس" با "شیطان" مترادف است؛ اما فرقشان این است که "ابلیس" اسم خاص است و بر همان موجود رانده شده دلالت میکند ولی "شیطان" اسم عام است که هم بر ابلیس و هم بر ذریهاش دلالت میکند[۳].
- در قرآن کریم، هرگاه شیطان با الف و لام میآید، مراد ابلیس است. ابلیس، خاندان و ذریه و گروه و لشکر دارد، از این روی، او موجودی واقعی است نه خیالی و وهمی. ابلیس در قلمرو حاکمیت خداوند زندگی میکند و پیش از آفرینش انسان به عبادت او مشغول و مقرب درگاهش بود و زمانی که از فرمان خدا سرپیچی کرد و بر اثر تکبر، به انسان سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد و قسم یاد کرد فرزندان آدم را گمراه کند[۴].
نگاه ادیان و مذاهب، درباره ابلیس
- اعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور در میان ادیان و مذاهب از گذشته وجود داشته است؛ به همین جهت در متون مقدس ادیان و مذاهب پیشین، از ابلیس، ماهیت و راههای مقابله با او و چگونگی فریب دادنش و عاقبتش سخن گفته شده است که در بسیاری از موارد، این عناوین مشابه و در برخی موارد متفاوت است.
- در میان تیوتنها، الهه عامل انواع شقاوت و بدبختی، مصائب و بلایا و پروردگار شیطانها شناخته می شد؛ اسلاوها از شیطان با واژه بسو ـ مکروه و ناپسند ـ یاد میکردند؛ در اوستا از وی با نام انگْرَمَینیو و در پَهْلوی، اَهرِمَن یا اهریمن به معنای "مینوی ستیهنده و دشمن" و در ادبیات پارسی، گنامینو به معنای (مینوی از میان برنده و نابود کننده) و با وصف "مایل به از میان بردن و نابود کردن" یاد شده است؛ در میان یهودیان و مسیحیان ابلیس، موجودی منفی و منفور شناخته میشد؛ تفاوت اعتقادات یهودیان و مسیحیان با اسلام در این است که آنان معتقدند عامل فریب آدم و حوا و هبوط آنان از بهشت توسط مار صورت گرفته است نه ابلیس[۵]. البته عهد جدید به صراحت، ضمن گزارش ماجرای اخراج وی از آسمانها که به گونهای متفاوت آورده و معتقد است مار همان ابلیسِ شناخته شده است[۶].
- در کتاب مقدس، ابلیس مترادف با شیطان و فرشته چاه بی انتها دانسته شده که به زبان عبری، او را "ابدون" و به یونانی "اپولیون" به معنای نابود کننده میخوانند؛ همچنین درباره وسوسه و فریبهای وی هشدار داده و از ویژگیهای وی با این تعابیر یاد شده است: رئیس دیوها، رئیس ارواح ناپاک، رئیس نیروهای پلید، او از همان اول قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت و در وجود او ذرهای از حقیقت پیدا نمیشود، ذاتاً دروغگو، پدر تمام دروغگوها، پدر واقعی کفر پیشگان و دشمن شماست. او همچون شیری گرسنه، غران به هر سو میگردد تا طعمهای پیدا کند و او را ببلعد.
- در کتاب مقدس، ابلیس از فرشتگان دانسته شده و دامنه قدرتش به قدری وسیع است که او را به عنوان حاکم این دنیای پر از گناه و موجب جنون و صرع یاد شده و به توانایی او از این که به هر شکلی حتی به شکل فرشتگان نور دربیاید تا مردم را فریب دهد، اشاره شده است. کتاب مقدس، قساوت قلب را موجب سلطۀ وی معرفی و به آدمیان چنین سفارش کرده است: خود را با تمام سلاحهای خدا مجهز کنید تا بتوانید در برابر وسوسهها و نیرنگهای شیطان بایستید؛ همچنین از بخشش دیگران برای جلوگیری از بهره برداری شیطان و ازدواج جهت رهایی از وسوسه شیطان و پیوند نداشتند با افراد بی ایمان و تکیه برخداوند برای راههای مقابله با وی سخن گفته شده است و آتش ابدی را سرای شیطان و ارواح شریر آن میداند[۷].
ماهیت ابلیس
- برخی از دانشمندان مانند: حسن بصری، قتاده، سید مرتضی، ابوالفتوح رازی، زمخشری، قمی و...[۸] براساس آیات قرآن قائلند ابلیس از جنیان است وبا استناد به پارهای از روایات، او را پدر جن (ابوالجن) دانستهاند؛ در برابرِ حضرت آدم که ایشان را ابوالانس میدانند.
- تصریح قرآن بر این است که ابلیس از جنیان است: ﴿فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾[۹]. در آیات دیگر قرآن، آمده است که انسان از خاک و جن از آتش آفریده شدهاند: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ﴾[۱۰] و طبق روایات، آفرینش ملائک از نور، ریح و روح بوده و ابلیس، جنس خود را از آتش معرفی کرده است: ﴿خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾[۱۱].
- ابلیس در برابر امر خداوند با تکبر نافرمانی کرد و این در حالی است که ملائکه به خاطر عصمتشان نمیتوانند در برابر خداوند نافرمانی کنند: ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾[۱۲]. براساس آیات قرآنی جنیان در مواقعی اطاعت فرمان خداوند را میکنند و در برخی از مواقع از اطاعت سر پیچی میکنند: ﴿وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ﴾[۱۳]، ﴿وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا﴾[۱۴][۱۵]
- عده ای از دانشمندان به دلایل مختلف معتقدند ابلیس از ملائکه است:
- خداوند، فرشتگان را فرمان داد که به آدم سجده کنند. شمول فرمان الهی بر فرشتگان و آنگاه استثنای ابلیس، شاهد بر این است که ابلیس از فرشتگان بوده است[۱۶].
- اگر ابلیس را از فرشتگان ندانیم، فرمان خدا مبنی بر سجده به حضرت آدم شامل او نمیشود، به همین دلیل نمیتوان او را نافرمان الهی دانست و در نتیجه خروجش از درگاه الهی بیدلیل خواهد شد[۱۷].
- این عده درصدد بر آمدند تا منظور آیۀ ﴿كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾ را توضیح دهند تا فرشته بودن شیطان ثابت شود. این عده معتقدند، تفاوت میان فرشتگان و جن، تفاوت نوعی نیست؛ بلکه جن، صنفی از ملائکه است. شاید بتوان گفت منبع اینها روایت ابن عباس است که میگوید: ابلیس از طایفهای است به نام جن که آن طایفه جز ملائکه بوده است و از میان ملائک، فقط این گروه، از "نارالسموم" آفریده شده بود، اما اینکه چگونه ممکن است فرشتهای در برابر امر خداوند نافرمانی کند، مدعی شدند در قرآن فقط عصمت بعضی از فرشتگان، فهمیده میشود، نه تمامی آنها[۱۸].
- اما بر اساس نظر برخی، ابلیس ابتدا از ملائک بود؛ اما پس از نافرمانی، مسخ و از جنیان شد صاحبان این رأی، آیه ﴿كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾[۱۹] را به معنای (صَارَ مِنَ الْجِنِّ) توجیه کرده است. شاید بتوان کلام زمخشری را مبتنی بر این رای دانست که جملۀ ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا﴾[۲۰] را به خروج از آفرینش نخستین معنا کرده است؛ یعنی پس از آنکه سفید، زیبا و نورانی بود، او را سیاه، زشت و ظلمانی گردانید.
- در پاسخ به این افراد گفته شده است:
- به علت تعداد زیاد ملائک، لفظ ملائکه از باب تغلیب بر ابلیس نیز اطلاق شده است.
- از آنجا که ابلیس همراه ملائکه به عبادت مشغول بود، وقتی ملائکه که مقامشان از وی برتر بود، به سجده مأمور شدند، ابلیس که از جنس جن و همراه ایشان بود، به طریق اولی به سجده کردن سزاوارتر است[۲۱].
- به دلیل آنکه ابلیس از نظر فعل، فرشته و از جهت نوع، از جن بوده، امر به فرشتگان، درباره او هم صادق بود[۲۲].
- ضمیر جمع در ﴿فَسَجَدُوا﴾ به همه مأموران به سجده باز میگردد که اعم از فرشتگان و جنیان است؛ ولی خداوند به خاطر مقام رفیع فرشتگان امر به سجده در برابر آدم را متوجه فرشتگان کرد، در حالی که فرشتگان و جنیان مأمور به سجده بودند[۲۳].
ابلیس دشمن انسان
- در یازده آیه از قرآن کریم از ابلیس سخن گفته شده است که نه بار آن مربوط به ماجرای رانده شدنش از درگاه الهی است. واژه شیطان و شیاطین نیز ۸۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. ابلیس پس از آفرینش آدم، از فرمان خدا، مبنی بر سجده به حضرت آدم، سرکشی کرد و به همین دلیل از درگاه الهی رانده شد[۲۴]. به همین منظور، قرآن هنگامی که از ابلیس یا شیطان سخن میگوید در صدد بیان دشمنی این موجود با انسان هاست. برخی از آیاتی که دلالت بر دشمنی ابلیس و یا شیطان نسبت به انسانها میکند عبارت است از: ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ﴾[۲۵]؛ ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۲۶]؛ ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا﴾[۲۷]؛ ﴿قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ﴾[۲۸]؛ ﴿وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۲۹]؛ ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا﴾[۳۰]؛ ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۳۱].
- قرآن کریم با توجّه به دشمنیهای عظیم شیطان، در موارد فراوانی دربارۀ دوری جستن از ابلیس به انسانها هشدار داده است و وعدههای شیطان را فقط فریب میداند: ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا﴾[۳۲]، ﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا﴾[۳۳].
- شیطان درصدد فتنه و فریب انسانها است: ﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ﴾[۳۴]، ابلیس، ذلیل و خوار کنندۀ آدمی است: ﴿وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا﴾[۳۵]، یاری شیطان، مصداق عذاب الهی است: ﴿يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا﴾[۳۶]، هرکس شیطان را دوست خود نماید دچار ضرر عظیم میشود: ﴿وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا﴾[۳۷]، شیطان، همنشین بدی است: ﴿وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا﴾[۳۸]، رستگاری با دوری گزیدن از اعمال شیطانی به دست میآید: ﴿فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۳۹][۴۰]
- در روایات نیز نقش دشمنی شیطان بسیار برجسته است؛ چنانکه امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «ای بندگان خدا، از دشمن خدا بترسید که همۀ شما را به درد خود مبتلا میکند و با فریب و فراخواندنش، شما را به هلاکت میرساند و با سوارهنظام و پیادگان خویش بر شما میتازد. سوگند به جانم که او تیر هلاک و شر را بر کمانش نهاده است و چلّه آن را تا نهایت میکشد و از جایگاهی نزدیک و دقیق شما را هدف قرار میدهد؛ چراکه او خودش گفته: پروردگارا، به خاطر آنکه مرا فریب دادی، اعمال، ناپسند بندگانت را در نظرشان زیبا جلوه میدهم و حتماً همگان را گمراه میکنم»[۴۱][۴۲]
دلیل دشمنی ابلیس
- اینکه چطور شد ابلیس با این همه اجر قرب جزء دشمنان انسان شد؛ دلیلش در قرآن چنین بیان شده است که ابلیس نسبت به برتری آدم بر فرشتگان و تکریم ویژۀ او از سوی خداوند، حسادت ورزید و این عمل موجب طرد ابلیس از مقام قرب الهی شد و لذا تا روز قیامت مورد لعن خداوند قرار گرفت[۴۳].
- چرایی حسادت شیطان نسبت به انسان از تکبر او نشأت میگیرد، با توجه به آیات و روایات سبب حسادت شیطان تکبر چنانکه آیۀ ﴿قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾[۴۴] نقش تکبر شیطان را به وضوح نشان میدهد. و یا در آیۀ ﴿قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ﴾[۴۵] نیز چنین تکبری از شیطان کاملا مشخص است.
- امام سجاد (ع) هم در روایتی اولین گناه شیطان را کبر معرفی میکند: «نخستین گناهی که معصیتِ خداوند بدان صورت گرفت تکبر بود که گناه شیطان بود»[۴۶]. امیرالمؤمنین (ع) علت تمرد ابلیس از امر خداوند را اینگونه بیان کرده است: «ابلیس به دلیل وجود دو صفت تعصب و تکبر پیشوای متعصبان و مستکبران است. خداوند تلاشهای طولانی او را فقط به خاطر یک لحظه خودبزرگبینی و تکبّر از بین برد، در حالیکه او شش هزار سال خداوند را پرستید، آن هم معلوم نیست که این شش هزار سال از سالهای دنیاست یا از سالهای آخرت»[۴۷].[۴۸]
- براساس آیات قرآن دلیل دیگر خروج شیطان از بارگاه الهی کفر او بود، چراکه تکبر و خود را برتر از خداوند دیدن موجب کفر میشود. چنانکه در آیۀ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۴۹]. کفر شیطان به خاطر تکبر کاملا مشهود است[۵۰].
- نکته جالبی که وجود دارد این است که آیه درصدد اثبات این مطلب است که شیطان از گذشته کافر بوده است، چراکه از لفظ "کان" که فعل ماضی است استفاده کرده است، به همین دلیل بین مفسرین نسبت به این لفظ اختلاف ایجاد شده است:
- عده ای تمسک به ظاهر آیه کردند و قائل شدند ابلیس از اول و قبل از نافرمانی از امر خداوند کافر بوده و بر همین اساس عبادت طولانی ابلیس را نه از سرِ ایمان و اخلاص، بلکه از روی ریا، نفاق و همرنگ شدن با جماعت فرشتگان میدانند.
- عده ای هم معتقدند شیطان از اول کافر نبوده بلکه قبل امر بر سجده به خداوند ایمان داشته و کفر او در هنگام امر به سجده محقق شده است، این عده در توجیه لفظ "کان" سه احتمال را ذکر کردند:
- گرچه ابلیس ایمان داشت، اما چون خداوند از ازل میدانست او کافر م یشود عنوان کفر را با فعل ماضی آورد.
- از آنجا که ابلیس پس از ایمان، کافر شد، تعبیر به ﴿كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾ پس از گذشت زمانی هر چند کوتاه، امری مُجاز و متداول است.
- ابلیس مؤمن بود و بعد کافر شد و جمله ﴿كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾ به معنای صَارَ مِنَ الْکافِرِینَ است[۵۱].
صفات ابلیس
- تکبر شیطان تنها موجب کفر او نسبت به خداوند نشد، بلکه این تکبر باعث صفات و رذایل دیگری برای شیطان شد که در آیات قرانی به آن اشاره شده است و برخی از آنها عبارتند از:
- عصیانگر: ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا﴾[۵۲]؛
- مارد (سرکش): ﴿وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ﴾[۵۳]؛ ﴿وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا﴾[۵۴]؛
- مذءوم (نکوهیده): ﴿قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا﴾[۵۵]؛
- رجیم (رانده شده): ﴿وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ﴾[۵۶]؛ ﴿قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ﴾[۵۷]؛ ﴿فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ﴾[۵۸]؛
- مدحور (رانده): ﴿قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا﴾[۵۹]؛
- ملعون: ﴿وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ﴾[۶۰]؛
- مُنظَر(مهلت یافته): ﴿قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ﴾[۶۱]؛
- دشمن آشکار: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۶۲]؛ ﴿وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۶۳]؛ ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۶۴]؛
- همنشین بد: ﴿وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا﴾[۶۵]؛
- خذول:ذلت آور: ﴿وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا﴾[۶۶]؛
- مُضلّ مبین: گمراه کننده آشکار: ﴿هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ﴾[۶۷]؛
- غرور، فتنهگری، فریبکاری:﴿فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ﴾[۶۸]؛
- وعده کاذب: ﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا﴾[۶۹]؛
- دعوت کردن به سوی جهنّم:﴿أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ﴾[۷۰][۷۱]
قیاس عامل تکبر شیطان
- براساس آیات و روایت، ابلیس از قیاس استفاده کرد و به وسیلۀ آن مدعی شد از انسان بالاتر است چنانکه آیۀ ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾ این مطلب را تأیید میکند.
- در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «اولین کسی که در امر دین قیاس کرد ابلیس بود»[۷۲]. همچنین در روایتی امام صادق (ع) فرمودند: «ابلیس با این سخن، میان آتش و گِل قیاس کرد. اگر او نورانیّت آدم را با روشنایی آتش مقایسه میکرد، به مزایای یکی از آن دو نور، و صفا و زلالی آن بر دیگری آگاهی مییافت»[۷۳].
فلسفه آفرینش ابلیس
- در صورتی که اثبات شود شیطان از ابتدای وجودش به خدا کافر بوده است، این سوال پیش میآید که فلسفۀ وجودی شیطان برای چیست؟ فلاسفه، متکلّمان و مفسّران، بر اساس مبانی خود پاسخهای گوناگونی دادهاند:
- آفرینش ابلیس به اعتبار وجود نفسانیاش چیزی جز خیر نیست و به اعتبار وجود لغیره (برای دیگران)، هرچند وجودش خیر محض نیست اما نفعش از شرّ او بیشتر است؛ زیرا وجود هر موجودی، به دو گونه اعتبار میشود: وجود فی نفسه یعنی اعتبار موجود به خودش و وجود لغیره (اضافی) یعنی سنجش و اعتبار آن موجود، به موجودات دیگر. بنابراین زمانی که براساس حکمت الهی، وجود نفسانی موجودی شر مطلق باشد و یا وجود او برای دیگران، ضررش بیشتر از نفعش و یا خیر و شر یکسان باشد، در این صورت چنین خلقتی با حکمت خداوند سازگار نیست، ولی در غیر اینصورت یعنی زمانی که موجودی وجودش برای دیگران سبب خیر بیشتری نسبت به ضررش برای موجودات دیگر شود آفرینش و حکمت خداوند نسبت به آفرینش چنین موجودی زیر سوال نمیرود. وجود ابلیس، شرّ محض نیست؛ بلکه شرّ مخلوط به خیر است و چون جنبۀ خیر او از جنبۀ شرّش بیشتر است، در مجموع وجودش برای جهان هستی خیر است. بر همین اساس؛ اگر موجودی منفعتی اعظم یا دفع مفسدهای اکبر را در خود نداشته باشد آفریده نمیشود؛ چنانکه اگر اوهام شیطانی نبود، اولیای الهی برای کشف حقایق به دنبال ادلۀ اثبات حقایق نمیرفتند. در بعضی از مواقع انسانها از عداوت دشمن، بیشتر از محبّت دوست بهرهمند میبرند. چنانکه امیرالمؤمنین (ع) درباره هدف خلقت شیطان فرمودند: «خدا میخواهد کرامتش را بر مؤمنان ظاهر سازد؛ زیرا اگر ابلیس و وسوسههایش نبود، نور معرفت بر دل مؤمن نمیتابید و عطر محبّت از آن پیدا نمیشد»[۷۴].[۷۵]
- وجود ابلیس برای نظام انسانی که بر سنّت اختیار بنا شده است، ضرورت دارد. فلسفۀ وجودی انسان ایجاب میکند انسان آزاد و مختار باشد تا بتواند کمال و فعلیّت خویش را از راه اختیار و انتخاب به دست آورد؛ از این رو همواره باید بر سر دو راه: ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ﴾[۷۶] و میان دو دعوت: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[۷۷] قرار بگیرد. راه راست و صراط مستقیم همان راه سعادت و رهایی است که فطرت و فرشته وی را به این راه میخوانند و بیراهه و فجور که شیطان با وسوسههایش انسان را به این سمت دعوت میکند؛ بنابراین، وجود شیطان برای آدمی ضرورت دارد؛ زیرا اطاعت از خداوند بدون وسوسههایی شیطانی معنایی ندارد است[۷۸].
- آفرینش ابلیس، برای امتحان بندگان است: ﴿وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ﴾[۷۹] خداوند، القائات شیطان را برای بیماردلان و سنگ دلان مایه آزمایش قرار داده است: ﴿لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ﴾[۸۰]. ابلیس، با بهرهگیری از هوای نفس انسان، او را وسوسه کرده و در بوته آزمایش قرار میدهد؛ چنانکه تکلیف و هدایتپذیری، بدون آفرینش ابلیس تحقّق نمییابد. القائات شیطانی، به منزلۀ آزمون عامّۀ مردم است و این امر از سنتهای خداوند بر عالم انسانی است که سعادت و شقاوتِ انسان بدان بستگی دارد. البتّه خداوند انسان را در مقابل وسوسههای شیطان بیدفاع رها نکرده است؛ بلکه به وسیلۀ عقل، فطرت پاک و عشق به تکامل، انسان را به سوی حق راهنمایی میکند. به بیان دیگر میتوان گفت؛ نسبت ابلیس با ملائکه، نسبت وهم به قوّه عقلیه است یعنی همانگونه که وجود وهم در عالم صغیر (عالم انسانی) در درک جزئیات لازم و ضروری است، وجود شیطان نیز برای عالم دنیوی ضرورت دارد و شّر او با نور اسلام و شریعت دفع شدنی است[۸۱].
- فلاسفه معتقدند تضادّ و کشمکش زمینۀ فیض حق و سبب تکامل است. فلاسفه میگویند: حرکت، بدون وجودِ تضاد ممکن نیست؛ زیرا حرکت، تکاپویی است که با اصطکاک محقّق میشود. تضادّ و اختلاف، زمینهساز فیض و منشأ خیرات و پیدایش موجودات است به همین دلیل وجود ابلیس برای پیدایش هستی و زمینه تکامل، وجودی ضروی است[۸۲].
- پاسخهایی که دربیان فوق گفته شد دلیل بر مهلت دادن شیطان نیز هست، اما اگر به طور خاص بخواهیم دلیل مهلت دادن به شیطان را بیان کنیم میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
- براساس برخی از روایات، خداوند برای پاداش عبادتهای شیطان، تقاضای مهلت دادن شیطان را پذیرفت.
- هدف خداوند در مهلت دادن به ابلیس این بود که به او فرصت توبه کردن بدهد.
- برای تحقّق وعید (وعده به عذاب) به او مهلت داده شد: ﴿قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۸۳]. چنانکه امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه فرمودند: «خداوند به شیطان مهلت داد تا خشم الهی شامل حالش شود و آزمایش او به اتمام برسد تا وعده ای که با او داده (جهنم) محقق شود»[۸۴].
گسترۀ فعالیت ابلیس از منظر قرآن
- در آیات بسیاری، تأثیر ابلیس و یارانش بسیار محدود و مکر و حیلۀ شیطان ضعیف دانسته شده است: ﴿إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾[۸۵] این محدودیّت از جهات گوناگون است:
- ابلیس و ذرّیّۀ او در عرصۀ تکوین و آفرینش هیچ نقشی ندارند؛ چنانکه خداوند تأکید کرده آنان نه تنها در آفرینش این عالم و وخودشان هیچ نقشی نداشتهاند بلکه شاهد خلقت آفرینش هم نبوده اند: ﴿مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا﴾[۸۶]. زیرا، اولاً ولایت در هرچیزی متوقف بر این است که فرد دارای ولایت، از هر لحاظ احاطه علمی به تمام موجودات داشته باشد؛ در حالی که براساس آیه فوق، ابلیس و ذرّیّهاش نه تنها از مبدأ و آغاز آفرینش آسمانها و زمین بی خبر بودند؛ بلکه از مبدأ و آغاز پیدایش خودشان نیز آگاهی نداشتند[۸۷]. ثانیاً انواع مخلوقات به صورت فطری به سوی کمال هدایت میشوند: ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾[۸۸] اگر تصدی تدبیر آسمان و زمین و انسان به دست شیاطین باشد، سنّت الهی در هدایت عامه نقض میشود که امری محال است[۸۹].
- ابلیس، شیاطین و جنّیان نمیتوانند بر عوالم غیب و اخبار پنهان آگاهی یابند و در کسب اخبار آسمانی ناتوانند: ﴿وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ﴾[۹۰]، به همین دلیل جنّیان اعتراف کردند وجود نگهبان و تیرهای شهاب، سبب شد نتوانند تشخیص بدهند که خداوند برای زمینیان چه چیزی را در نظر گرفته است[۹۱].
- ابلیس و یارانش از انجام هرگونه تصرّف درکلام وحی عاجز هستند، چنانکه خداوند، نزول وحی و حفظ آن را به خود نسبت میدهد: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۹۲]. و هرگونه کژی و کاستی نسبت به وحی الهی را نفی میکند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا﴾[۹۳] و برای همه روشن میکند فرشتۀ امین وحی قرآن را بدون کم و کاست بر قلب پیامبر (ص) نازل کرده است: ﴿وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ﴾[۹۴].[۹۵].
- ابلیس و یارانش بر بندگان خداوند هیچگونه سلطنتی ندارند. خداوند در پاسخ تهدیدهای ابلیس، مبنی بر فریبدادن و گمراه ساختن همگان، به جز مخلَصان، به ابلیس فرمود ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾[۹۶]؛ ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[۹۷]، بسیاری از مفسّران، مقصود از بندگان را همۀ فرزندان آدم میدانند[۹۸].
اهداف و شیوههای ابلیس برای فریب انسان
- ابلیس، هم در حوزۀ اندیشه و هم در حوزه عمل، فعّالیت دارد و میکوشد در ارتباطهای فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، آدمیان را مختل کند. او برای تحقّق مهمترین هدف خود که انحطاط انسان و انحراف او از صراط مستقیم است تلاش میکند.
- برخی از روشهای فریب انسان توسط ابلیس عبارتاند از:
- تهاجم همه جانبه: ابلیس به خداوند گفت: چون مرا گمراه ساختی، من هم برای فریفتن آدمیان بر سر راه راست تو خواهم نشست و از پیش رو و پشت سر و طرف راست و چپشان برآنها میتازم؛ به گونهای که بیشتر آنان را شکرگزار نخواهی یافت: ﴿ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ﴾[۹۹].
- بازداشتن از یاد خدا به ویژه در نماز:﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾[۱۰۰].
- ایجاد حزن و افسردگی در جامعۀ اسلامی و به هراس افکندن مؤمنان: نجوا از القائات شیطان است تا در کسانی که ایمان آوردهاند، ناامیدی ایجاد کند: ﴿إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا﴾[۱۰۱]
- دعوت به کفر: ﴿كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ﴾[۱۰۲] دعوت ابلیس به کفر، بدان جهت است که کفر زمینۀ دوستی و ولایت، بلکه سلطۀ کامل او را فراهم میسازد: ﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۱۰۳].
- ایجاد آرزوهای طولانی برای انسان: یکی از شیوههای ابلیس برای گمراهی انسانها، شعله ورکردن آرزوهایی دنیوی آدمی است: ﴿وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ﴾[۱۰۴].
- فراموشاندن: یکی از راههای نفوذ ابلیس در حزب خویش، اصلی نمایاندن موضوعات فرعی و جلب توجّه ایشان بدان است تا بدین وسیله، یاد خداوند یا عمل به وظایف خود، فراموششان گردد: ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ﴾[۱۰۵].
- تزیین گناه: روش دیگر شیطان برای ارتکاب بندگان به گناه کردن تزیین کردن اعمال زشت آنان به زیبایی است: ﴿الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ﴾[۱۰۶].
- گسترش فساد و ترویج فحشا و منکر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ﴾[۱۰۷].
- ایجاد حسد، درگیری و تنازع: حضرت یوسف برهم خوردن ارتباط میان خودش و برادرانش را به شیطان نسبت داد: ﴿إِذْ أَخْرَجَنىِ مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي﴾[۱۰۸]
- توسعه ربا:شیطان با ایجاد تردید و شبهه در ماجرای ربا و بیع، قدرت تشخیص را از مردم سلب میکند: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾[۱۰۹]
- وعده فقر برای جلوگیری از انفاق: ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ﴾[۱۱۰][۱۱۱]
راههای مقابله با ابلیس
- اخلاص: ابلیس از همان آغاز، معترف بود در برابر انسانهای مخلص مغلوب است، به همین دلیل اخلاص را حصن تسخیرناپذیر ورود شیاطین به انسان میدانست: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۱۲].
- ایمان و توکّل:شیطان برکسانی که بر خدا توکّل میکنند، هیچگونه سلطنتی ندارد: ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[۱۱۳].
- استعاذه: پناه بردن به خدای یگانه و پناه جستن از وی در برابر دشمن بیامان، یکی از راههای مقابله با ابلیسیان است که قرآن ما را متوجۀ آن کرده است: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۱۴]؛ ﴿وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ﴾[۱۱۵] و ﴿فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ﴾[۱۱۶].
- پاکیزگی و طهارت: پاکیزگی و طهارت، آدمی را از پلیدی شیطان دورمیسازد: ﴿وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ﴾[۱۱۷]. چنانکه تحصیل ملکۀ تقوا و تحکیم آن، چشم بیداری برای دوری از وسوسههای ابلیس است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾[۱۱۸][۱۱۹]
کوشش ابلیس برای وسوسه پیامبران
- باید توجه داشت ابلیش تنها انسانهای عادی را وسوسه نمیکند بلکه تمام تلاش او برای فریب پیامبران هم بوده است مانند:
- تلاشهای خصمانه ابلیس بر ضدّ حضرت آدم مشتمل بر: وسوسه: ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ﴾[۱۲۰]؛ سوگند دروغ مبنی بر خیر خواهی: ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ﴾[۱۲۱] و....
- وسوسه ابراهیم (ع): یکی از آزمونهای الهی، مأموریّت قربانی کردن فرزند ابراهیم بود که ابلیس بسیار تلاش کرد با وسوسۀ هایش در دل ابراهیم و همچنین همسر و فرزندانش تردید ایجاد کند، اما خداوند براساس آیۀ وَ﴿نَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۲]، رویای صادقانه ابراهیم را تثبیت کرد تا شک و تردید از دل ابراهیم بیرون برود.
- وسوسه ایوب (ع): ایجاد زمینۀ پیدایش امور سخت برای ایوب وسوسههای ابلیس نسبت به ایوب بود: ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾[۱۲۳].
- موسی (ع): تلاش ابلیس برای درگیر کردن حضرت موسی (ع)، میان یکی از یاوران موسی و دشمنان آن حضرت که در قرآن، این اقدام به صراحت عملی از سوی شیطان معرّفی شد: ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ﴾[۱۲۴].
- یوشع (ع): سعی در فراموش کردن آوردن ماهی به وسیله یوشع که قرآن از او با عنوان "فتاه" آورده است از اقدامات شیطان بود: ﴿فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ﴾[۱۲۵].
- یوسف (ع): ایجاد آتش حسادت در برادران یوسف که موجب سختیهای بسیار در زندگی یوسف شد: ﴿إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي﴾[۱۲۶]. همچنین فراموشی نقل داستان حضرت یوسف توسط بنده آزاد شده از زندان نزد عزیز مصر که موجب بقای یوسف در زندان تا چندین سال دیگر شد: ﴿فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ﴾[۱۲۷][۱۲۸]
عاقبت ابلیس
- خداوند در همان آغاز تمرد ابلیس، جایگاه این موجود خبیث و پیروانش را برای آنان مشخص کرد: ﴿قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۱۲۹]. در واقع خداوند نتیجه اعمال ابلیس را ورود او به جهنم دانست: ﴿قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا﴾[۱۳۰].
- بر اساس آیات قرآن، در روز حشر، پس از داوری خداوند، ابلیس با اعلام بیزاری از پیروانش، هیچ مسئولیتی در برابر انحرافات انسانها را قبول نمیکند و میگوید: ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۳۱] و در پایان همه آنها از جمله ابلیس به فرجام خویش یعنی "جحیم" افکنده خواهند شد: ﴿فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ﴾[۱۳۲][۱۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۶۰.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۴۳؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۳۲۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۶۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۶۱.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۱.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۱.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۱.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ «(همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از جن بود» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ «و به راستی ما آدمی را از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، آفریدیم و پیشتر پری را از آتشباد آفریدیم» سوره حجر، آیه ۲۶ ـ۲۷
- ↑ «گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريده اى و او را از گِل» سوره اعراف، آیه ۱۲.
- ↑ «از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ «و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست» سوره جن، آیه ۱۴.
- ↑ «و اینکه برخی از ما شایستهاند و برخی جز آنند؛ ما دستههایی بر راههای گونهگونیم» سوره جن، آیه ۱۱.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۶۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۶۲؛ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ «از جن بود» سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ «از آن (بهشت) بیرون رو» سوره حجر، آیه ۳۴.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۷۳.
- ↑ «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست» سوره طه، آیه ۱۱۷.
- ↑ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
- ↑ «به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید!» سوره فاطر، آیه ۶.
- ↑ «(موسی) گفت:: اين كار شيطان بود. او به آشكارا دشمنى گمراه كننده است.» سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ «و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
- ↑ «بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
- ↑ «بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.
- ↑ «و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در داراییها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۴.
- ↑ «(شیطان) به آنان وعده میدهد و در آرزو (های دور و دراز) میافکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعدهای نمیدهد» سوره نساء، آیه ۱۲۰.
- ↑ «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد!» سوره اعراف، آیه ۲۷.
- ↑ «و شيطان همواره فروگذارنده انسان است.» سوره فرقان، آیه ۲۹.
- ↑ «ای پدر! من میهراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی» سوره مریم، آیه ۴۵.
- ↑ «و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند قطعاً دستخوش زيان آشكارى شده است.» سوره نساء، آیه ۱۱۹.
- ↑ «و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۸.
- ↑ «پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ «فاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِهِ وَ أَنْ یَسْتَفِزَّکُمْ بِنِدَائِهِ وَ أَنْ یُجْلِبَ عَلَیْکُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ [رَجْلِهِ] فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ وَ أَغْرَقَ إِلَیْکُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِیدِ وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ فَقَالَ ﴿رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۷۴.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ «گفت: من از او بهترم. مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل آفريدى» سوره اعراف، آیه ۱۲.
- ↑ «گفت: سر آن ندارم که برای بشری فروتنی کنم که او را از گلی خشک برآمده از لایی بویناک آفریدهای» سوره حجر، آیه ۳۳.
- ↑ «فَأَوَّلُ مَا عُصِیَ اللَّهُ بِهِ الْکِبْرُ مَعْصِیَةُ إِبْلِیس»؛ کافی، ج ۲، ص ۳۱۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۷۴.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
- ↑ «ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است» سوره مریم، آیه ۴۴.
- ↑ «و (آن را) از هر شیطان سرکشی نیک نگاه داشتهایم» سوره صافات، آیه ۷.
- ↑ «و جز شیطانی سرکش را نمیخوانند» سوره نساء، آیه ۱۱۷.
- ↑ «فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو!» سوره اعراف، آیه ۱۸.
- ↑ «و این سخن شیطان رانده، نیست» سوره تکویر، آیه ۲۵.
- ↑ «فرمود: پس از آن (بهشت) بیرون رو که تو راندهای؛» سوره حجر، آیه ۳۴.
- ↑ «پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو؛» سوره نحل، آیه ۹۸.
- ↑ «فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو!» سوره اعراف، آیه ۱۸.
- ↑ «و تا روز پاداش و کیفر بر تو نفرین باد!» سوره حجر، آیه ۳۵.
- ↑ «فرمود: تو از مهلتیافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.
- ↑ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
- ↑ «و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
- ↑ «بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.
- ↑ «و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۸.
- ↑ «و شیطان آدمی را وا مینهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.
- ↑ «گفت: «اين كار شيطان است، چرا كه او دشمنى گمراه كننده [و] آشكار است.» سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ «پس آنان را با فریب فرو لغزاند» سوره اعراف، آیه ۲۲.
- ↑ «(شیطان) به آنان وعده میدهد و در آرزو (های دور و دراز) میافکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعدهای نمیدهد» سوره نساء، آیه ۱۲۰.
- ↑ «آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا میخواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲.
- ↑ "فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیس"، کافی، ج۱، ص۵۸؛ الدّرالمنثور، ج۳، ص۴۲۵؛ المیزان، ج۸، ص۵۹.
- ↑ «إن إبلیس قاس نفسه بآدم، فقال خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ و لو قاس الجوهر الذی خلق الله تعالی منه آدم (ع) بالنار کان ذلک أکثر نورا و ضیاء من النار»؛ البرهان، ج ۲، ص ۵۲۰؛ قمی، ج ۱، ص ۷۰؛ بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۱۹۸ و ۲۷۳.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۲، ص ۷۰۱.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲.
- ↑ «و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟» سوره بلد، آیه ۱۰.
- ↑ «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۸.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
- ↑ «و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۲۱.
- ↑ «تا آنچه را شیطان (در دلها) میافکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزهای ژرف به سر میبرند» سوره حج، آیه ۵۳.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲؛ فرهنگ شیعه، ص ۶۳.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
- ↑ «فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت» سوره اعراف، آیه ۱۸.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
- ↑ «نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
- ↑ «آنان را نه در آفرینش آسمانها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲.
- ↑ «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲.
- ↑ «و آن را از هر شیطان راندهای نگه داشتهایم مگر آن کس که (بخواهد از آسمان، چیزی) دزدانه بشنود که شهابی روشن در پی او میافتد.» سوره حجر، آیه ۱۷ ـ۱۸
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ «سپاس خداوندی را که بر بنده خود این کتاب را فرو فرستاد و در آن هیچ کژی ننهاد» سوره کهف، آیه ۱.
- ↑ «و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۲ ـ ۱۹۳
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
- ↑ «بیگمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.
- ↑ «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
- ↑ «آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۷.
- ↑ «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.
- ↑ «رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند»؛ سوره مجادله، آیه ۱۰.
- ↑ «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو» سوره حشر، آیه ۱۶.
- ↑ «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر میکند تا شرمگاههایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمیبینید میبینند؛ بیگمان ما شیطین را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
- ↑ «و بیگمان آنان را گمراه میکنم و به آرزو (های دور و دراز) میافکنم و به آنان فرمان میدهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافهپرستی) میشکافند و به آنان فرمان میدهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه میسازند» سوره نساء، آیه ۱۱۹.
- ↑ «شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد» سوره مجادله، آیه ۱۹.
- ↑ «بیگمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.
- ↑ «ای مؤمنان! گامهای شیطان را پی نگیرید و هر کس گامهای شیطان را پی بگیرد (بداند که) بیگمان او به کار زشت و ناپسند فرمان میدهد» سوره نور، آیه ۲۱.
- ↑ «آن گاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان [كنعان به مصر] باز آورد- پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ «آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
- ↑ «شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
- ↑ «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹ ـ ۴۰
- ↑ «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ «و اگر دمدمهای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
- ↑ «و بگو: پروردگارا! از وسوسههای شیطانها به تو پناه میآورم» سوره مؤمنون، آیه ۹۷.
- ↑ «پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو؛» سوره نحل، آیه ۹۸.
- ↑ «و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید» سوره انفال، آیه ۱۱.
- ↑ «بیگمان پرهیزگاران چون دمدمهای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد میکنند و ناگاه دیدهور میشوند» سوره اعراف، آیه ۲۰۱.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۸۳.
- ↑ «اما شیطان او را وسوسه کرد» سوره طه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم» سوره اعراف، آیه ۲۱.
- ↑ «و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۴ ـ ۱۰۵
- ↑ «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
- ↑ سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ سوره کهف، آیه ۶۳.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ «اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۸-۵۷۹.
- ↑ «فرمود: (سخن من) راستین است و من راست میگویم که دوزخ را از تو و هر کس از ایشان که از تو پیروی کند همگی، خواهم انباشت» سوره ص، آیه ۸۴ ـ۸۵
- ↑ «فرمود: برو که از آنان هر که از تو پیروی کند بیگمان دوزخ کیفر شماست، کیفری تمام (و کامل)» سوره اسراء، آیه ۶۳.
- ↑ «و چون كار از كار گذشت [و داورى صورت گرفت] شيطان مى گويد: «در حقيقت، خدا به شما وعده داد وعده راست، و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم، و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود، جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد. پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد. من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من نيستيد. من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مى دانستيد كافرم». آرى! ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ «و آنان و گمرهان را سرنگون در آن (دوزخ) میافکنن و همه سپاه ابلیس را» سوره شعراء، آیه ۹۴ ـ ۹۵.
- ↑ ر. ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۸۳-۵۸۴.