نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۱۴ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
این واژه در قرون اخیر و در مباحث کلامی و فلسفهدین مبدل به اصطلاحی شده است به معنای مطلق احساس، که حالتی است انفعالی[۲]. مراد از دینی بودن تجربه آن است که در عرصه مسائل دینی پدید میآید و برای وصف آن، از مفاهیم دینی سود میبرند[۳][۴].
برخی متفکران غربی، تجربه دینی را نوعی احساس میدانند و برخی دیگر، آن را از قبیل ادراکات حسی به شمار میآورند و گروهی دیگر آن را گونهای تبیینفوق طبیعی محسوب میکنند[۵][۶].
عواملی که تجربهگرایی را در غرب پدید آوردند و به آن دامن زدند، عبارتاند از: مخالفت با الهیات طبیعی و اثبات حقایق دینی از طریق عقل، رواج فلسفه نقادی کانت و برگرداندن دین به قلمرو اخلاق، تعارضعلم جدید با کلام مبتنی بر طبیعیات قدیم، نقد کتاب مقدس، پیدایی مکتب رمانتیک و توجه به احساسات و عواطف و امور ذوقی به جای عقل[۷][۸].
به سخن دیگر، تجربه دینی، درک حقایق فراتر از جهان مادی و رسیدن به شهود حقایق عالم با چشم باطنی است. نکته مهم آنکه در تجربه دینی، پیامی از طرف خدا به پیامبرالقا نشده؛ بلکه بر مواجهه پیامبر با خدا تأکید میشود. پیامبر از این مواجهه، تفسیری دارد که آن را عرضه میکند و آنچه ما، به عنوان پیاموحی میشناسیم، در واقع تفسیرپیامبر(ص) و ترجمان او از تجربهاش میباشد. همچنین تجربه فارغ از زبان است، و میان خدا و پیامبر سخنی رد و بدل نشده، زبان صورتی است که پیامبر در قالب آن، تفسیر خود را به دیگران انتقال میدهد[۲۳].
اولبار در قرن نوزدهم، شلایر ماخر، متکلم و فیلسوف آلمانی، این واژه را مطرح کرد و اظهار داشت که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل فطرتآموز؛ بلکه "تجربه دینی" است[۲۶]. این داستان از آنجا رخ میدهد که وقتی رویکردهایی مانند عقلگرایی در غرب، از اثبات حقایق دینیناتوان است و یا لااقل نسبت به رفع تناقضهای موجود در کتاب مقدس، به خصوص در هماوردی با علوم طبیعی توانا نیست، رویکردهای معنویتگرا و ارتباط با عالم غیب در قالب تجربه دینی با حال معنوی خود را نشان داد.
ازاینرو گفته میشود، انگیزه شلایر ماخر دو چیز بود: یکی اینکه میخواست گروهی روشنفکران را که به هنر و نقاشی و مسائل ذوقی اهتمام داشتند، ولی از دین اظهار تنفر میکردند، به دیانتدعوت کند (با این توجیه که حقیقتدین از مقوله احساس و ذوق میباشد)؛ دیگر اینکه اشکالاتی که به نام علم و عقل به دین وارد شده است، بر حقیقتدین که از مقوله احساس روحی و روانی است، وارد نیست؛ بلکه بر جنبههای بیرونی دین وارد است که حقیقتدین به آن بازنمی گردد[۲۷]. ازاینرو، از جمله برهانهای خداشناسی، برهانتجربه دینی است که برهان دریافتها و شهودهای غیر عقلی است[۲۸].
در یک تقسیمبندی جامعتر، گفته میشود، انواع تجربههای دینی عبارتند از:
تجارب تفسیری؛ یعنی تفسیر تجربه بر اثر باورهای پیشین دینی؛ مانند تحملمصیبتها و سختیها با توجه به فلسفههایی که دین ارائه داده است.
تجارب شبه حسی؛ آن دسته تجاربی که به نحوی حواس انسان در آنها نقش دارد؛ مانند: موارد پیش گفته که از نگاه سوئینبرن مطرح شد.
تجارب وحیانی؛ اینگونه تجارب، شامل وحی و الهام که به طور ناگهانی و بدون انتظار قبلی به تجربهکننده خطور میکند؛ و دینی بودن آنها به لحاظ محتوایشان است.
تجارب احیاگر؛ تجربههایی که بر اثر آنها، ایمان شخص شکوفاتر و محکمتر میشود.
تجارب مینوی؛ تجاربی معنوی و غیر قابل وصف هستند که شخص در مواجهه با حقیقت متعالی و امر قدسی به دست میآورد.
تجارب عرفانی؛ از مهمترین تجارب هستند و رخداد آنها زمانی است که عارف از جمع، کنارهگیری کرده و در ژرفای وجودی خود غرق میشود و میکوشد قدرت قدسی را که در نهاییترین نقطه روح او هست، دریابد[۳۰][۳۱].
"تجربه دینی" با ویژگیهای پیش گفته و مصادیق ذکر شده، دیدگاهیی است که در ادبیاتدینی و به خصوص عرفانی، میتواند مقبول و مورد توجه باشد؛ اما فراتر از این، یعنی همسان دیدن وحی با تجربه دینی، به علل متعدد، امری غیر قابل قبول است؛ زیرا همانگونه که پیش از این آمد، خاستگاه و زمینههای پیدایش تجربه دینی به کتاب مقدس و شرایط ناهمخوانی آن با خردگرایی و مدرنیته مربوط بود، و این، غیر از وحی قرآنی است که علاوه بر عدم مشکلات پیش گفته، در مراحل مختلف آن، مانند ارسال، دریافت و تبلیغ از سهو و نسیان و خطا مبراست و ضمانت این سلامت، به تعبیر علامه طباطبایی، سه نوع عصمت است: عصمت در تلقی وحی، عصمت در تبلیغ و عصمت از معصیت[۳۲].
به سخن دیگر، اصل تجربه دینی برای همه پیامبران، با ویژگیهای شخصیتی آنها و در امور مختلف زندگیشان، امری مستند و پذیرفته است؛ همانگونه که در روایات آمده است، خواب مرحلهای از پیامبری است؛ اما قرار دادن قرآن در سلک تجربه دینی، با ویژگیهای خاص، به این معنا که شخص و شخصیت فاعل تجربه، در دریافت وحی مؤثر اصلی باشد؛ امری است که پیامدهای منفی متعددی را در بر خواهد داشت و راه را برای هر نوع تفسیر به رأی و نگاه غیرضابطهمند به مهمترین مصدر و منبع دینی و الهی فراهم میکند[۳۳][۳۴].
↑پس از طرح شبهه مذکور از سوی آقای سروش، نزدیک به پنجاه نفر از علما و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی با رویکردهای مختلف دروندینی و بروندینی، به ارائه جواب پرداختند که جهت مطالعه کاملتر، به کتاب سروش وحی که مجموعه ایرادات و تمام جوابهای اندیشمندان را جمعآوری مراجعه شود.