رضایت از تقدیر الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل رضایت از تقدیر الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • این ملکه، در مقابل نارضایتی از مقدّرات الهی و ناخوش داشتن آن قرار دارد؛ و عبارت از ملکه‌ای است که قلب صاحبش را تابع خواست مولی - جلَّ وعلا! - قرار می‌‌دهد. از این رو بنده‌ای که به این ملکه دست یافته، هرآنچه را حضرت حق دوست بدارد دوست خواهد داشت، و هر آنچه را او ناخوش بدارد ناخوش خواهد داشت؛ رضایت او رضایت او خواهد بود، و نارضایی‌اش نارضایی او. حضرت سید الشُّهداء چون نیّت نمودند که رو به سوی عراق کنند فرمودند: "آنچه خداوند بدان راضی است، ما اهل بیت نیز به همان راضی هستیم"[۱][۲].

آثار قرآنی فضیلت رضایت به مقدّرات الهی

  • قرآن کریم، در مرتبه نخست از اینان یاد، و آنان را مورد رضایت حضرت حق قلمداد می‌‌کند: ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ[۳].
  • در بسیاری از آیات قرآن، این رضایت از بهشت نیز بزرگ‌تر و حتی از بهشت عدن نیز ارزشمندتر دانسته شده است: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۴]
  • در مرتبه دوّم، نعمتی برای آنان یاد می‌‌شود که در نگرۀ قرآنی، هیچ چیزی برتر و اشرف از آن نیست؛ و آن این است که رضایتمندان به تقدیر الهی، نزد او - جلَّ وعلا! - در بهشتش به‌سر می‌‌برند:

﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي[۵].

  • در مرتبه سوّم، آنان را در شمار حزب خداوند و رستگاران قلمداد می‌کند: ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۶][۷].
  • و در مرتبه چهارم، آنان را در شمار خاشعان می‌‌داند. خشوع از ارزشمندترین مقامات است، و خاشعان عظمت الهی را دریافته نسبت به آن خاضع می‌‌شوند: ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ[۸].
  • در مرتبه پنجم نیز، آنان را در شمار بندگان صالح خود و در کنار انبیاء(ع)، صدّیقان، شهداء و دیگر طبقات عالی انسانی یاد فرموده است: ﴿وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ[۹]؛
  • در مرتبه ششم نیز، حتّی فرزندان آنان را در شمار صالحان یاد می‌‌فرماید: ﴿وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي[۱۰]؛
  • در مرتبه هفتم، آنان را جزء کسانی می‌‌داند که در قیامت از مقام شفاعت بهره‌مند شده، می‌‌توانند به شفاعت دیگران بپردازند: ﴿وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۱۱][۱۲].
  • و در مرتبه هشتم نیز، وعده می‌فرماید که غیب آسمان و زمین – که همان باطن و حقیقت نهان آن است - را، برای آنان آشکار فرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۱۳]؛
  • در مرتبه نهم نیز، در بسیاری از آیات خودْ مقامات بلندی را برای آنان وعده می‌‌فرماید. یکی از این مقامات همان مقامی است که چون امیرمؤمنان(ع) بر بستر پیامبر اکرم(ص) خفت، تا ایشان به مدینه مهاجرت فرمایند برای ایشان یاد شده: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ[۱۴]؛
  • در مرتبه دهم، وعده فرمود تا آنان را به راه‌های هدایت آورده از ظلمت به سوی نور کشد، و به راه مستقیم طیِّ مدارج کمال راهنمایی فرماید. اگر اهل رضایت از تقدیر الهی را هیچ فضیلت دیگری جز از این فضیلت نبود، باز کافی بود تا آدمی اقرار نماید که رضایتمندی در شمار برترین فضائل قرار داشته، بلکه هیچ فضیلتی برتر از آن نیست؛ چه چنین مقامی تنها دست‌یاب اینان خواهد شد و بس؛ ﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۵][۱۶].
  • آیاتی که از مرتبه شماره پنج تا این مورد اخیر نقل شد، هرچند درباره مرضیّان / آنان که مورد رضایت او قرار دارند، و نه راضیان / آنان که از تقدیر خود راضی هستند، نازل شده، امّا از آنجا که این دو دسته از صاحبان کمال همسان بوده صفت رضایت در هر دوی آنان موجود است، ما فضائل مرضیّان را به راضیان نیز سرایت دادیم. از همین رو است که در قرآن کریم بارها این دو صنف از اصحاب کمال به همراه یکدیگر یاد شده‌اند؛ نمونه را به این آیه شریفه بنگرید: ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ[۱۷][۱۸].

مراتب رضایت از تقدیر الهی و تسلیم نسبت به آن

  • این فضیلت بزرگ را مراتبی است، که از ناحیه ضعف به ناحیه قوّت رو می‌‌کند؛ چه سالکان نخست به مراتب ضعیف آن دست می‌‌یابند، و زان پس اندک اندک مراتب قوی‌تر آن را به دست می‌‌آورند؛ ما در اینجا به شماری از مهمترین مراتب آن اشاره می‌‌کنیم:

مرتبه نخست

  • این فضیلت، آن است که آدمی نسبت به مشکلاتی که برایش پدید می‌‌آید رضایت داشته، نسبت به آن ابراز ناخرسندی ننماید؛ چرا که می‌‌داند مصلحت کاملی در تقدیر الهی نهفته است، که تمامی پهنه هستی را هدایت کرده به سوی هدف خود می‌‌راند. سالک هرچند نسبت به اجزاء این مصلحت آگاهی ندارد، اما اجمالاً می‌داند که وجود آن مصلحت کامل، آدمی را وا می‌دارد تا نسبت به وقایع این عالم رضایتمند بوده نسبت به آن احساس ناخرسندی ننماید. به این آیه شریفه بنگرید: ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ[۱۹].
  • به عبارت دیگر، او به قضاء الهی راضی می‌‌باشد، چه یقین دارد که نظام کامل هستی مقتضی پدید آمدن چنین مشکلاتی برای او بوده است[۲۰].

مرتبه دوّم

  • رضایت آدمی نسبت به مصیبت‌ها و بلاهایی است که در مسیر زندگی برای او پدید می‌‌آید؛ چه او در می‌‌یابد که این مصیبت‌ها از جانب حضرت حق - جلَّ وعلا! ۔ بوده، و بدین ترتیب چون منبع آن مصیبت‌ها زیباست، خود آن بلاها و مصیبت‌ها را نیز زیبا می‌‌داند، و بدان به چشم زیبایی مطلق می‌‌نگرد!. برای واصلان به این مرتبه، بلا محبوب و دوست داشتنی است، چرا که از جانب محبوب به او رسیده است؛ حضرت حق خود می‌‌فرماید: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۲۱].
  • مرتبه نخست، از معرفت و شناخت نسبت به حضرت حق پدید می‌‌آمد؛ و این مرتبه از محبّت الهی سرچشمه می‌‌گیرد[۲۲].

مرتبه سوّم

  • مرتبه سوم فضیلت رضا، آن است که آدمی نسبت به بلاها راضی باشد؛ چرا که این رضایت را مقتضای قانون بندگی می‌‌شمارد. بنده بودن مقتضی آن است که بنده نسبت به اوامر و اراده‌های مولای خود رضایت داشته، نسبت به آن - هرچند تلخ و سخت نماید- اظهار ناراحتی ننماید. این مرتبه در قرآن کریم مقام تسلیم نامیده شده است. خداوند -عزّوجلَّ! - چنین مقامی را برای حضرت ابراهیم خلیل(ع) یاد می‌‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ * إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۳]
  • این مرتبه از فضیلت رضا، خود نه تنها از ثواب‌های بسیار درشت بهره‌مند است، که آثار فراوانی را نیز در پی دارد. خداوند متعال آنان که به این مرتبه دست نیافته‌اند را، سفیه / نادان می‌‌خواند، و به شماری از آثار آن این‌گونه اشاره می‌‌فرماید: ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۴]؛ ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ[۲۵]؛ ﴿وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى[۲۶][۲۷].
  • دست یافتن به این مرتبه از فضیلت رضا، سخت مشکل است و تحصیل آن به تحمّل ریاضت‌های شرعی بسیار و گذر کردن گام به گام از منازل نخست به سوی منازل برتر، نیازمند است.
  • به روشنی از قرآن کریم استفاده می‌شود که حضرت ابراهیم(ع) به مقام امامت نرسید، مگر آنکه نخست مقام تسلیم را به دست آورد، و مقام تسلیم را به دست نیاورد، مگر آنکه سخت‌ترین مصیبت‌ها و بزرگترین آزمایش‌ها را آزمود و از آن سربلند بیرون آمد.
  • با این همه قرآن کریم بر آن است که تمامی مؤمنان می‌‌باید به این مرتبه برسند، و نهال آن فضیلت عظیم را در جان خود بارور سازند: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۸][۲۹].
  • گذشته از همه اینها، این فضیلت بزرگ با فضائلی چند ملازمت و همراهی داشته؛ و رذائلی چند را نیز از جان آدمی می‌‌زداید. حبّ خداوند متعال، توکّل و اعتماد بر او، سپاس‌داشت نعمت‌هایش، حمد او، خضوع و خشوع در برابرش، زهد، قناعت، بخشش و... در این شمار است.
  • در عین حال اگر این فضیلت بزرگ هیچ رذیلتای جز از حبّ دنیا را از جان آدمی نمی‌زدود، باز کافی بود تا سالکان، آن را برترین فضائل دانسته همّتی به کار برند تا آن را به دست آورند. این در حالی است که مراتب برتر رضا ۔ که تسلیم خوانده می‌‌شود-، می‌‌تواند رذائلی دیگر همچون حسد، کینه، ریاء و پستی طبع را از نفس انسان زدوده، او را از شرّ این صفات پست آسوده سازد.
  • جالب توجّه آنکه رضایت به قضای الهی و تسلیم بودن در برابر آن، همچون دو سدّ محکم هستند که از فروافتادن در گناهان و محرّمات، به ویژه آنچه مربوط به حقّ الناس است، جلوگیری می‌‌کنند؛ از این رو این فضیلت از این جهت نیز در شمار برترین فضائل قرار دارد[۳۰].

مطلب نخست

  • "رضایت به مقدّرات الهی"، به اعتبار آنچه مورد رضایت بنده واقع می‌‌شود، به دو نوع اصلی تقسیم می‌‌گردد:

رضایت تعبّدی

  1. گویا آن را در شمار شرایط ایمان قرار داده؛ از این منظر کسی که به رضایت تعبّدی آراسته نشده باشد، از ایمان بی‌بهره مانده است. به این آیه شریفه بنگرید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۳۱]
  • نیز قرآن کریم می‌‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ[۳۲].
  1. در برخی از حکایات قرآنی، به‌گونه‌ای به آن امر فرموده که گویا متّصف شدن مؤمنان به این اوصاف، در شمار اهداف آن حکایات بوده است. این مطلب به‌ویژه در داستان حضرت ابراهیم(ع)- که ما مأموریم تا روش سلوک توحیدی را از او بیاموزیم - به چشم می‌‌آید: ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ[۳۳]؛ ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۳۴][۳۵].
  • نیازی به توضیح ندارد که این نوع از رضایت و تسلیم، به‌شدّت مشکل بوده و در هر روزگاری تنها انگشت‌شماری از مردان مرد، می‌‌توانند بدان دست یابند.
  • آورده‌اند که غلامی ادّعا می‌‌کرد که رسم بندگی و روش بنده‌پروری را به نیکی می‌‌شناسد. ارباب او تا او را بیازماید، فرمود تا به بندش کشند و در آن حال با تازیانه بر پشتش بنوازند. آن غلام امّا سکوت کرده بود و هرچند بر شدّت تازیانه‌ها می‌‌افزودند، او هیچ شکایت و فریادی از خود ظاهر نمی‌کرد. مولی که از سکوت او تعجّب کرده بود، علّت آن را از او باز پرسید؛ و غلام - که به‌حقیقت رسم بندگی و مولایی را می‌‌شناخت -، پاسخ داد: من بنده تواَم، از این رو صلاح و فلاح من به دست توست، اگر مرا بنوازی صلاح من در آن است و اگر مرا به تازیانه کِشی باز صلاح من در همان است، از این رو فریاد و ناراحتی من در مقابل شلاق‌های تو تنها می‌‌تواند از سر بی‌ادبی صورت گیرد، ورنه تو خود به حال من واقفی و صلاح مرا نیک می‌‌دانی!.
  • آیات و روایاتی که پیش از این نقل نمودیم نیز، بر همین مطلب دلالت می‌‌نماید.
  • اهل دل نیز ناراحتی و فریادهای مردمان به هنگام بروز مشکلات و سختی‌ها را، تنها و تنها از سر بی‌ادبی با او و پستی نفس بنده می‌‌دانند و بس؛ حضرت حق نیز خود می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّينَ[۳۶][۳۷].

رضایت تکوینی

مطلب دوّم

  • در کتب علم اخلاق، شایع و مشهور است که در این باب مسأله‌ای را به صورت اشکال مطرح، و به آن پاسخ می‌‌دهند. ما نیز به تبعیّت از اخلاق‌پژوهان آن اشکال را مطرح و جواب خود را بدان ارائه می‌‌کنیم.
  • آن پرسش اشکال‌گون چنین است که: دعا و توسّل به حضرت باری با مقام رضا و تسلیم منافات دارد؛ چه دعا برای رفع بلاء و ناخواستنی‌ها است، در حالی که آن کس که به قضاء الهی راضی شده در مقام تسلیم در برابر آن به سر می‌‌برد، نباید برای رفع بلاها به دعا بپردازد؛ چه این دعا تنها از آن رو به وجود آمده که قضای الهی نزد انسان ناپسند بوده آدمی از آن خوشنود نمی‌باشد. بدین ترتیت دعا کردن انسان با مقام رضا و تسلیم او منافات داشته، آدمی یا نباید خود را در این مقام بداند، و یا اگر دانست نباید دست به دعا و مناجات برای رفع مکروهات و بلاها بردارد.
  • اخلاقیان پس از طرح این اشکال، جواب‌های گوناگونی به آن داده‌اند؛ این جواب‌ها به باور ما نفس را راضی و آدمی را آرام نمی‌کند، از این رو این اشکال همچنان در مقابل دیدگان پرسش‌گر اهل سلوک باقی خواهد ماند.
  • بر این اساس، ما در اینجا با صرف نظر از نقد و بررسی آن جواب‌ها، تنها به طرح پاسخی که به نظر خود ما صحیح می‌‌نماید، می‌‌پردازیم. این پاسخ از قرآن کریم برگرفته شده، و می‌‌تواند روح جستجوگر انسان را آرام سازد[۳۹].
  • آن پاسخ این است که: دعا و توسل از مهم‌ترین عبادات بوده، و ترک آن دو در قرآن کریم یکی از مراتب کفر عملی شمرده شده است: ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ[۴۰].
  • از این رو، دعا کلامی است که به سوی آسمان پرواز می‌‌کند، همان‌گونه که قرآن کریم کلامی است که از آسمان به سوی زمین آمده است. بر این اساس انسان با خواندن قرآن به سخن حضرت حق گوش می‌‌دهد، و با دعا و مناجات با او سخن می‌‌گوید. جالب آنکه این هردو از زبان تلاوت کننده قرآن و دعا کننده صورت می‌‌گیرد. توجه به این نکته والا آدمی را از همه عالم و اجزاء آن روی گردان کرده به سوی او - جلَّ وعلا! - و واسطه‌های فیض‌اش متوجّه می‌‌سازد.
  • با این وجود، دعا آثار بسیار دیگری نیز در پی دارد، که هریک از آنها به تنهایی از تمامی دنیا و اجزاء آن برتر شمرده می‌‌شود؛ بلکه بعضی از این آثار از خود بهشت و مراتب آن نیز والاتر است[۴۱].

مطلب سوم

  • پیش از این، به گونه مختصر از روش به دست آوردن این فضیلت سخن گفتیم. در اینجا با توجه به اهمیّت بسیار این فضیلت والا، شایسته است که به گونه تفصیلی از آن سخن به میان آوریم. از این رو در اینجا اضافه می‌‌کنیم که توجّه به این نکته که خداوند را در عالم آفرینش نظامی استوار است، که نه برتر از آن نظامی دیگر متصوّر است، و نه کسی می‌‌تواند آن نظام را تغییر داده به صورتی دیگر در آورَد، آدمی را به سوی مقام رضا سوق داده تمامی اندوه‌ها و ناراحتی‌های او را برطرف می‌‌سازد. به این چند آیه از کتاب آسمانی بنگرید: ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ[۴۲]؛ ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ[۴۳]؛ ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۴۴][۴۵].
  • برتر از این امّا، آن است که دوستداران او که لذّت عبادت او را چشیده‌اند و در بحر محبّت او غرق شده‌اند، در سراسر عالم تنها نیکی می‌‌بینند و نیکویی؛ زبان حال آنان دائماً به این نکته مترنّم است که در عالم هستی، تنها زیبایی می‌‌بینیم و زیبایی می‌‌یابیم!: ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا[۴۶].
  • برتر از اینان، بندگان خاصّ او هستند، که او را تنها به خاطر خودش به بندگی می‌‌گیرند، و در عباداتشان هدفی جز او ندارند. اینان نه تنها از نظر به عالم چشم برداشته‌اند، که تنها او را می‌‌بینند و از آنچه او انجام می‌‌دهد شادمانند.
  • اینان بر آنچه می‌‌رود شادمانند و از قضای الهی راضی، گویا اینان در این عالم نیز در محضر الهی به سر برده تنها او را می‌‌بینند و حتّی نظری به افعال و اراده او نیز ندارند: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي[۴۷][۴۸].

مطلب چهارم

اکنون اضافه می‌‌کنیم که اگر این فضیلت والا را، هیچ فایده‌ای دیگر جز از برطرف کردن اندوه و ترس از قلب آدمی، و نشانیدن اطمینان و آرامش به جای آن نبود، باز همین مطلب کافی بود تا سالکان کوی کمال با شتاب به سوی آن روند، و در تحصیل آن تلاش نمایند. حضرت حق در این رابطه با ترغیب مؤمنین به تحصیل این فضیلت می‌‌فرماید: ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ[۴۹]؛

  • و نیز می‌‌فرماید: ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۵۰].
  • برتر از این، آنکه آنان که در دریای محبّت او غرقه شده‌اند، تنها به سوی او می‌‌نگرند؛ اینان نه به شیرینی دنیا نظری دارند، و نه حتّی به شیرینی آخرت نیم‌نگاهی می‌‌افکنند. آری! همسر فرعون در حالی که در زنجیرها به اسارت گرفته شده بود فریاد برآورد که: ﴿رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۵۱]؛
  • آیا او جز از این مقام، در مقامی دیگر به سر می‌‌برد؟!. قرآن کریم حال این عاشقان را این‌گونه ترسیم می‌‌نماید، که اینان تنها تنها واله جمال اویند و حیران تجلّیش: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ[۵۲][۵۳].
  • گویا اینان به مظاهر جمال او- همچون حور و قصور بهشت- نیز نظری نمی‌افکنند، و تنها او را می‌نگرند و بس.
  • این حالت آنان در دنیا است، و آن حالتشان در اخرت؛ با این اوصاف جای آن است که آدمی از بُن جان بانگ دهد که: «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ»![۵۴].


منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ»؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۶۶.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۳۹.
  3. «خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند» سوره مائده، آیه ۱۱۹ و نیز سوره توبه، آیه ۱۰۰ و سوره مجادله، آیه ۲۲ و سوره بینه، آیه ۸.
  4. «خداوند به مردان و زنان مؤمن، بوستان‌هایی، نوید داده است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند، نیز جایگاه‌هایی پاک در بوستان‌های جاودان (نوید داده است) و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است؛ این همان رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۷۲.
  5. «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.
  6. «خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  7. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰.
  8. «خداوند از ایشان خرسند است و آنان از او خرسندند، این از آن کسی است که از پروردگار خویش بیم کند» سوره بینه، آیه ۸.
  9. «و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.
  10. «و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی قرار بده» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  11. «و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.
  12. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱.
  13. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
  14. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  15. «به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است * خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد » سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.
  16. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۲.
  17. «خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند» سوره مائده، آیه ۱۱۹ و نیز سوره توبه، آیه ۱۰۰ و سوره مجادله، آیه ۲۲ و سوره بینه، آیه ۸.
  18. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۳.
  19. «هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.
  20. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۳-۴۴.
  21. «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
  22. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۴.
  23. «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است * آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۰-۱۳۱.
  24. «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بی‌گمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمی‌شوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
  25. «و بهدین‌تر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد» سوره نساء، آیه ۱۲۵.
  26. «و هر که روی (دل) خویش به سوی خداوند نهد و نکوکار باشد بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است» سوره لقمان، آیه ۲۲.
  27. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۵-۴۶.
  28. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  29. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۶.
  30. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۷.
  31. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  32. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  33. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  34. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  35. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۸-۴۹.
  36. «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند * چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است * و چون خیری بدو رسد بازدارنده است * جز نمازگزاران» سوره معارج، آیه ۱۹.
  37. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۹-۵۰.
  38. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۵۰.
  39. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۵۰.
  40. «مرا بخوانید تا پاسختان دهم که آنان که از پرستش من سر برمی‌کشند به زودی با خواری در دوزخ درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۶۰.
  41. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۵۱.
  42. «هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است» سوره حدید، آیه ۲۲.
  43. «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید» سوره سجده، آیه ۷.
  44. «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
  45. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۶۲.
  46. «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
  47. «ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! * آنگاه، در جرگه بندگان من درآی * و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.
  48. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۶۳.
  49. «هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید» سوره حدید، آیه ۲۲.
  50. «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره یونس، آیه ۶۲.
  51. «پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
  52. «چهره‌هایی در آن روز شاداب است * (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.
  53. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۶۴.
  54. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۶۵.