نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۶ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۶ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۵۶ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
به طور کلّی، قرآن مجموعه قوانین و احکام و معارفی است که از شدّت عمق و حکمت، احدی نمیتواند تا قیامت همتایی برای آن بیاورد؛ چنانکه شاهدیم که تحدّی قرآن حتّی به یک سوره دو سطری نیز، در سراسر تاریخ بدون پاسخ مانده است و بنا بر اِخبار الهی، همچنان باقی خواهد ماند.
از سوی دیگر، قرآن دریای بیانتهایی است که معارف آن هرگز تمامی ندارد و هیچ غوّاصی نمیتواند به عمق آن برسد. این کتاب ارجمند، در همه زمانها جدید است و همه نیازهای بشر تا آخرالزمان را تأمین میکند. روایات درباره عظمت معارف قرآن فراوان است. در اینجا تنها به کلامی نورانی از رسول خدا(ص) اشاره میکنیم که خطاب به مقداد فرمود: «هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ»[۱]؛ چنانکه خود فرمود: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾[۲].
بدیهی است این همه معارف که ابلغالموعظه و احسن الحدیث و طراوت قلوب و بهاردلها است و هر روز ارمغانی نو بر بشریّت عرضه میکند، مشتمل بر آیات و سورههای محدودی است و طبعاً چنین مجموعهای از معارفتوحیدی، نیازمندتبیین و تفسیر است و هرگز افراد عادّی، با علوم رایج ادبی و آگاهیهای متعارف علمی، نمیتوانند از اسرارقرآن رمزگشایی نمایند و از دفائن و گنجهای بیپایان آن بهرهمند شوند[۳].
عقلحکم میکند، همانطور که در قوانین اساسی بشری، وجود مبیّن و مفسّری در کنار قانون به طور مستمر ضرورت دارد، به طریق اولی، برای کتاب الهی، با مشخّصاتی که گفته شد، قطعاً وجود مفسّری الهیواجب است؛ تا تفسیری مرضیّ رضای صاحب کتاب در همه ادوار تاریخ ارائه نماید و راه تدسیس و تحریف را برآن ببندد.
معارف و احکام آن از سنخ علوم متعارف بشری نیست؛ تا به آنجا که خداوند به رسول اکرم(ص) میفرماید:﴿وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۴]. یعنی خداوند با نزولکتاب الهی، باب معارف و حکمی را بر پیامبرش(ص) گشود که هرگز از طرق دیگر برای ایشان قابل دسترسی نبود. هنگامی که مسئله برای شخص اوّل عالم امکان چنین است، به طریق اولی تکلیفمردم عادّی در فهممعارف قرآن روشن است؛ که اگر انبیاء الهی(ع) مبعوث نمیشدند و باب وحی بر انسان گشوده نمیشد، به طور کامل و برای همیشه از علوم فراوانی محروم بودند.
تفسیرقانون، در هر عصری توسّط مرجع تفسیرکننده انجام میگیرد؛ تا رفع مخاصمه کرده و راهکاری عملی برای برونرفت از مشکل و اختلاف بین امّت ارائه دهد. طبعاً ممکن است که راهکار این مرجع، حکایت از حقیقت ننماید و ممکن است تفاسیر کاملتری نیز خارج از مرجع مذکور وجود داشته باشد. همچنین ممکن است که تفسیر مذکور در اعصار گوناگون تغییر نماید و برداشتی متفاوت از متن قانون ارائه گردد. حال آنکه تفسیر قرآن توسط ائمه(ع)، در همه اعصار، حکایت از یک حقیقتواحد مینماید؛ گرچه ممکن است به حسب ظاهر با یکدیگر مخالف باشد.
خداوند از جمله معجزاتقرآن را یکنواختی و همسویی آیات آن بر میشمارد و میفرماید:﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾[۵].
گرچه نزولآیات الهی طیّ دورهای ۲۳ ساله بوده است، ولی هیچگونه اختلاف و تغییری در اهداف و احکام آن مشاهده نمیشود: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا﴾[۶].
این همه، نشاندهنده آن است که آیات مختلف قرآن، از حقیقتروح واحدی نشأت گرفته است و بر این مبنا، مفسّر قرآن نیز باید متّصل به حقیقت و مبدأ این کتاب باشد؛ تا اختلاف در تفسیر و تبیینآیات گوناگون آن رخ ندهد[۷].