ابن زبعری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

وی از شعرای بنام عصر جاهلی بود، و برخی او را بدیع‌گوی‌ترین شاعر مکّه دانسته‌اند؛ هر چند برخی دیگر، چون زبیر بن‌ بکار، چنین باوری ندارند.[۱] وی اشعاری در ستایش و سرزنش افراد و اقوام داشت و همین امر، گاه او یا قومش را دچار مشکل می‌کرد؛ چنان‌که شعرش در ستودن هاشم بن‌ عبدمناف و اطعام او در خشک‌سالی، حسادت امیة بن‌ عبدشمس را برانگیخت و نزاعی را پیش آورد و نیز هجوی که درباره بنی ‌قصی بن ‌کلاب سرود، برای او درد سر آفرید [۲]. اشعار وی گاه مایه صلح و مانع انتقام‌جویی نیز می‌شد؛[۳] به هر روی، سروده‌های ابن‌زبعری درباره تاریخ جاهلیّت، از مستندات مورّخان است[۴]. شعرهای او گاهی در محاوره‌ها نیز به کار می‌آمد؛ چنان‌که یزید، پس از واقعه کربلا، به‌شعری از وی در بزرگی شیوخ مکّه و قریش استناد کرد: {{عربی{"ليت اشياخي ببدر شهدوا"}}.[۵] اینکه ابن‌زبعری در جاهلیّت از چه موقعیّتی برخوردار بوده، در تاریخ روشن نیست. فقط گفته‌اند که در "حِلْفُ ‌المُطَیّبین" شرکت داشت و همیشه پای‌بندی خود را به آن نشان می‌داد [۶].

با ظهور اسلام و آغاز دعوت آشکار پیامبر(ص) او در شمار دشمنان اسلام قرار گرفت و با شعر و شمشیر با اسلام و مسلمانان به ستیز برخاست.[۷] گفته‌اند: او یکی از سه شاعری است که پیامبر(ص) را در مکّه هجو کرده است.[۸] وی در بازداری دیگران از گرایش به اسلام نیز می‌کوشید؛[۹] ازاین‌رو برخی او را از بزرگ‌ترین دشمنان اسلام شمرده‌اند.[۱۰]

نقل است که گاهی از طرف سران قریش مورد بی‌مهری قرار می‌گرفت؛ چنان‌که وقتی خواست به دارالندوه درآید تا مشورت بنی‌قصی را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روی، شعری در نکوهش و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت که آزارش را در پی داشت و در نهایت به ناچار در ستایش آنان نیز اشعاری سرود.[۱۱] ابن‌زبعری تا سال فتح مکّههجری) در سپاه مشرکان بود و در تقویت آنان و تضعیف سپاه اسلام شعر می‌گفت. پس از جنگ بدر، برای کشته‌شدگان قریش مرثیه‌ای خواند که مشرکان را به تدارک نیرو و انتقام‌جویی برانگیخت و حتّی با سه تن دیگر مأموریت یافت تا دیگر تیره‌های اطراف مکّه را نیز به مبارزه با مسلمانان فراخواند.[۱۲] در جنگ احد نیز شرکت کرد و مسلمانی را کشت [۱۳] و پس از پیروزی قریش، با اظهار خشنودی از کشته شدن بعضی مسلمانان چون حمزه، اشعاری سرود که البتّه از طرف حسان‌ بن‌ ثابت بی‌پاسخ نماند [۱۴]. وی در جنگ احزاب نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره مدینه، به وجد آمد و قصیده‌ای در ستایش سران احزاب و خوشحالی از پایان کار مسلمانان سرود؛ امّا پس از پیروزی مسلمانان و شکست مشرکان، وی آن را مرهون خندق دانسته، گفت: اگر خندق نبود، از مسلمانان جز کشته‌هایی برای پرندگان بیابان و گرگ‌ها چیزی باقی نمی‌ماند.[۱۵] ابن‌زبعری در سال فتح مکّه، به اتفاق هبیرة بن‌ ابی‌‌وهب مخزومی به نجران گریخت [۱۶] و به نجرانیان درباره خطر حمله پیامبر(ص) به آنجا هشدار داد.[۱۷] وی مدّتی در آنجا اقامت گزید تا حسان‌ بن ‌ثابت، شاعر مسلمان، در یک بیت پیامی بدین مضمون برای او فرستاد: مردمی را که دشمنی با آنان، تو را به زندگی سخت در نجران واداشت، از دست مده [۱۸] و بدین طریق از او خواست تا اسلام آورد. گویی وی پس از دریافت نامه، در همین سال اسلام آورد و در امان پیامبر(ص) قرار گرفت[۱۹] و با اظهار پشیمانی از گذشته، در ضمن اشعاری، انگیزه‌های مخالفت خود را با پیامبر، قساوتِ قلب و پیروی از هوای نفس و شیطان برشمرد [۲۰]. از وی جمله‌هایی هنگام پذیرش اسلام نقل شده که از پشیمانی او حکایت دارد.[۲۱] او پس از مسلمانی، در حوادث بعدی با پیامبر(ص) بود.[۲۲] پس از آن، اطلاعی از او در دست نیست؛ ولی گویا خلافت عمر را درک کرد. از ابن‌زبعری فرزندی نماند.[۲۳]

ابن زبعری در شان نزول

  1. در غررالتبیان، ذیل آیه ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ[۲۴] آمده است که مقصود از شعرا در آیه، شعرای مشرکان از جمله عبداللّه ‌بن ‌زبعری است که در وادی‌ها سرگردانند[۲۵]. طبرسی، تمام این شعرا جز یک تن را از قریش دانسته که به گزاف، مدّعی بودند چون محمد(ص) سخن می‌گویند[۲۶].
  2. ﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا[۲۷] بر پایه قولی، منظور از انسانِ مجادله‌گر، عبداللّه بن زبعری ذکر شده که به مجادله با پیامبر(ص) برمی‌خاست[۲۸].
  3. چون پیامبر آیات ﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ لَوْ كَانَ هَؤُلاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لا يَسْمَعُونَ [۲۹] را بر مشرکان تلاوت کرد که در آن از پرستش غیر خدا نهی و معبودهایشان، هیزم آتش دوزخ خوانده شده‌اند، ابن‌زبعری گفت: اگر چنین باشد، پس فرشتگان، مسیح و عزیر که معبود ما، نصارا و یهودند، هیزم دوزخند! پیامبر(ص) در پاسخ بدو گفت: همه آنها (جز خدا) که می‌پسندند معبود واقع شوند، با پرستندگانشان شیطانی‌اند [۳۰]. در مجمع‌البیان، تفصیلِ داستان چنین آمده است: چون آیات ﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ لَوْ كَانَ هَؤُلاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لا يَسْمَعُونَ [۳۱] نازل شد، وی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای محمد! آیا گمان نداری که عزیر و عیسی، مردانی صالح و مریم زنی نیکوکار بودند؟ چون پیامبر(ص) پاسخ مثبت داد، پرسید: اینان‌که به جای خداپرستیده می‌شوند، آیا در آتش دوزخند؟ در پاسخ به او، خداوند آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ[۳۲] را فرود آورد. بدین طریق، عیسی، عزیر و مریم و ملائکه که به جای خداپرستیده می‌شدند، در حالی که خود ناخرسند بودند، مستثنا شدند [۳۳].
  4. قرطبی [۳۴] به نقل از ماوردی، مقصود از ﴿الظَّالِمُونَ را در آیه ﴿أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا[۳۵] ابن‌زبعری دانسته است[۳۶]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.
  2. الطبقات، ج ۱، ص ۶۲.
  3. المنمّق، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.
  4. سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۱۳۶ به بعد؛ البدایة و النهایه، ج ۸، ص ۱۷۹ به بعد.
  5. البدایة و النهایه، ج ۸، ص ۱۷۹.
  6. المنمّق، ص۵۰ و ۵۱؛ سیره ابن‌هشام، ج۳، ص ۲۷۸.
  7. المنمّق، ص ۵۰ و ۵۱.
  8. الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۴.
  9. سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۲۷۸.
  10. البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۴۷.
  11. المنمّق، ص ۳۴۳ و ۳۴۴.
  12. المغازی، ج ۱، ص ۲۰۱.
  13. المغازی، ج ۱، ص ۳۰۲.
  14. سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۱۳۶ و ۱۳۷.
  15. سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
  16. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۶۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.
  17. المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.
  18. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.
  19. الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص ۷۶.
  20. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.
  21. المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷ و ۸۴۸.
  22. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۸.
  23. جمهرة انساب‌العرب، ص ۱۶۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۴۰.
  24. «و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.
  25. غررالتبیان، ص ۳۷۶.
  26. مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۲۵.
  27. «و بی‌گمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.
  28. مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۱۶۷.
  29. «بی‌گمان شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید فروزینه دوزخید؛ شما در آن در می‌آیید اگر اینان (به راستی) خدایان می‌بودند در آن (دوزخ) درنمی‌آمدند؛ و همه در آن جاودانند آنان را در آن خروشی است و در آنجا (سخنی دلپسند) نمی‌شنوند» سوره انبیاء، آیه ۹۸-۱۰۰.
  30. جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۱۲۶ و ۱۲۷.
  31. «بی‌گمان شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید فروزینه دوزخید؛ شما در آن در می‌آیید اگر اینان (به راستی) خدایان می‌بودند در آن (دوزخ) درنمی‌آمدند؛ و همه در آن جاودانند آنان را در آن خروشی است و در آنجا (سخنی دلپسند) نمی‌شنوند» سوره انبیاء، آیه ۹۸-۱۰۰.
  32. «کسانی که برای آنان از سوی ما از پیش نیکی مقرّر است ، از آن (آتش)، برکنارند آوای آن (دوزخ) را نمی‌شنوند؛ و آنان در میان آنچه دلخواه آنهاست جاودانند» سوره انبیاء، آیه ۱۰۱-۱۰۲.
  33. مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۰۲ و ۱۰۳.
  34. قرطبی، ج ۱۳، ص ۶.
  35. «یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمی‌افکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟» سوره فرقان، آیه ۸.
  36. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابن زبعری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.