عتاب بن اسید در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۲۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث عتاب بن اسید است. "عتاب بن اسید" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

کنیه‌اش ابوعبدالرحمن یا ابو محمد بود. پدرش، ابوالعیص بن امیة بن عبدشمس اموی و مادرش، زینب دختر عمرو بن امیة بن عبدشمس است. وی یکی از سردمداران مکه بود و پس از آنکه شهر مکه فتح شد، اسلام آورد[۱]. علت اسلام آوردن عتاب این بوده که: روزی عتاب و ابوسفیان و حارث بن هشام در کنار خانه کعبه نشسته بودند که پیامبر(ص) بلال را مأمور ساخت تا بر بام خانه کعبه رفته و اذان بگوید. هنگامی که صدای بلال به گفتن الله اکبر بلند شد، عتاب گفت: خداوند پدرم اسید را چقدر احترام کرد که او را برد و او نماند تا این صدا را بشنود و از شنیدن آن به خشم آید".

حارث بن هشام گفت: "به خدا قسم، اگر می‌دانستم که محمد بر حق است از او پیروی می‌کردم". ابوسفیان گفت: "من چیزی نمی‌گویم، زیرا هر چه بگویم این سنگ ریزه‌ها به محمد خبر می‌دهند".

در این هنگام پیامبر(ص) نزد ایشان آمد و فرمود: "هر چه گفتید من به آن آگاهم". و سپس سخنان ایشان را بازگو کرد. عتاب و حارث گفتند: "نشهد انك رسول الله؛ گواهی می‌دهیم که تو فرستاده خدایی؛ زیرا کسی با ما نبود تا بگوییم که او به شما خبر داده است. پس جز آنکه از راه وحی آگاه شده باشی، راهی نیست. و هر دو مسلمان شدند[۲].[۳]

عتاب و استانداری مکه

پیامبر اکرم(ص) در سال هشتم هجری پس از فتح مکه به سوی طائف رفت و مدتی آنجا را محاصره کرد ولی مردم آنجا تسلیم نشدند تا بالاخره با جنگی که دوازده نفر در آن کشته شدند، طائف را در اختیار گرفت و مردمش مسلمان شدند. چون پیامبر(ص) از طائف برگشت و به جعرانه رسید به قصد عمره به سوی مکه رفت و در این سفر عتاب بن اسید را که مردی شایسته و سیاستمدار بود با حقوق روزی دو درهم به استانداری مکه گماشت و به او گفت: "می‌دانی تو را حاکم چه کسانی قرار می‌دهم؟ تو را فرمانده اهل الله قرار می‌دهم و اگر برای ایشان بهتر از تو کسی را می‌شناختم این حکومت را به او می‌سپردم"‌ [۴].

با اینکه عتاب، وقتی به حکومت مکه گماشته شد، بیش از ۲۷ سال نداشت و برخی سن او را ۲۰ سال نقل کرده‌اند، اما از عهده این کار خوب برآمد و همان طور که پیامبر(ص) می‌خواست رفتار می‌کرد. او روزی به سخنرانی پرداخت و در آن چنین گفت: "مردم، از حقوقی که پیامبر(ص) برایم در نظر گرفت، دو جامه خریدم و بر غلام خود، کیسان پوشاندم. فردا کسی نگوید: شاید عتاب این پول را از کسی گرفته باشد؛ پیامبر روزی دو درهم حقوق برایم تعیین فرمود، و این حقوق مرا کافی است، خدا سیر نکند شکمی را که با روزی دو درهم سیر نشود"[۵]. پس از رحلت رسول خدا(ص) بسیاری از قبائل عرب از دین برگشتند، و تعداد زیادی از مردم مکه نیز می‌خواستند تا از اسلام برگردند، به طوری که عتاب بن اسید (که در آن زمان والی مکه بود) به وحشت افتاد و پنهان شد ولی سهیل بن عمرو در میان مردم به پاخاسته و پس از حمد و ثنای الهی خبر رحلت رسول خدا را گوشزد کرده، سپس گفت: "مرگ آن حضرت هیچ گونه سستی در دین اسلام ایجاد نخواهد کرد بلکه قدرتش را بیشتر خواهد کرد و هر کس که بخواهد علیه این دین کاری بکند گردنش را خواهیم زد. و همین سخنرانی موجب شد که مردم آرام شوند و آنان که داشتند از دین اسلام بیرون روند از تصمیم خود باز گردند و عتاب بن اسید نیز خود را به مردم بشناساند[۶].[۷]

فرزندان عتاب

عتاب با جویریه، دختر ابوجهل ازدواج کرد و نتیجه ابن ازدواج، فرزندی به نام عبدالرحمن است که یعسوب قریش نیز نامیده می‌شد، او با عایشه در جنگ جمل شرکت کرد و دستش را که بریده شده بود، عقابی برداشت و در یمامه افکند و آن را از انگشتری او شناختند[۸].[۹]

سرانجام عتاب

درباره تاریخ وفات عتاب اختلاف است ولی بیشتر تاریخ نگاران بر آن‌اند که چند روز پس از مرگ خلیفه اول (ابوبکر) او نیز از دنیا رفت[۱۰]. و گروهی دیگر می‌گویند که عتاب بعد از مرگ ابوبکر نیز استاندار مکه بوده و در آخر زندگی عمر از دنیا رفته است[۱۱].[۱۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۰۲۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۵۲ و الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۳۵۶.
  2. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۱۳ و البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۴، ص۴۱۳.
  3. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «عتاب بن اسید»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۲۲۷-۲۲۸.
  4. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۵؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۴۵۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۵۲.
  5. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۵۲؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۶۱۲.
  6. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۶۶۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۸؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۴؛ البدایة و النهایه ابن کثیر، ج۵، ص۲۷۹.
  7. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «عتاب بن اسید»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۲۲۸-۲۲۹.
  8. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۴۵۶؛ البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی، ج۵، ص۱۰۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۳۵.
  9. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «عتاب بن اسید»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۲۲۹.
  10. تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۱۹؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۰۲۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۵۲.
  11. الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۳۵۷.
  12. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «عتاب بن اسید»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۲۲۹.