بنی‌قریظه در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

بنی قریظه

پس از رفتن احزاب، روشن بود که خیانت بنی قریظه و بیعت شکنی آنان قابل عفو و چشم پوشی نیست و خیانت آنان به مراتب از خیانت بنی قینقاع و بنی نضیر خطرناک‌تر و بزرگ‌تر بود. پس از جنگ خندق، مسلمانان به دیار بنی قریظه رهسپار شدند و آنان را محاصره کردند. پس از گذشت مدتی از محاصره، یهودیان پیشنهاد مذاکره دادند و از رسول خدا(ص) خواستند با آنان رفتاری همچون بنی نضیر داشته باشد. رسول خدا(ص) نپذیرفت و فرمود باید به فرمان آن حضرت تسلیم شوند. اوسیان نیز از رسول خدا(ص) خواستند همانگونه که بنی قینقاع را به خزرجیان بخشیده، بنی قریظه را نیز به ایشان ببخشد. رسول خدا(ص) سرانجام حُکم درباره ایشان را به سعد بن معاذ، بزرگ قبیله اوس واگذاشت. سعد حُکم کرد که مردان ایشان کشته، اموالشان تقسیم و فرزندان و زنانشان اسیر شوند.

درباره تعداد کشته‌های بنی قریظه اختلاف است. تعداد آنها را از چهارصد تا نهصد نفر گفته‌اند که به نظر می‌رسد در این زمینه مبالغه شده است[۱]. اعدام دسته جمعی یهودیان بنی قریظه را سیره‌نویسان، تاریخ‌نگاران و مفسران متقدم نوشته‌اند، ولی برخی نویسندگان معاصر در صحت آن تردید کرده‌اند [۲] این عده با توجه به عطوفت و بخشش رسول خدا(ص) که روش آن حضرت بود، در چنین آماری تردید کرده‌اند؛ به ویژه که در این حادثه، رهبران و بزرگان بنی قریظه پیمان شکنی کردند و دیگران را به این اقدام واداشتند. ضمن آنکه رفتار با اسیران بر اساس آیات قرآن، گرفتن فدیه یا آزاد کردن ایشان است. وجود حادثه‌ای شبیه حادثه کشتار بنی قریظه در تاریخ یهود، تردید در وقوع حادثه بدان گونه که سیره‌نویسان کهن ثبت کرده‌اند را افزایش می‌دهد و احتمال آمیخته شدن تاریخ قدیم یهود با تاریخ جدید آن را تقویت می‌کند؛ زیرا در تاریخ قدیم یهود، از حادثه قلعه مساده (= ماساده) یاد شده که اشترکاتی در اجزا و جزئیات داستان، مانند تعداد کشته شدگان و پیشنهاد یهودیان مبنی بر کشتن زنان و فرزندان خویش، با داستان بنی قریظه دارد. در ساختن و پرورش این داستان بدین گونه، رقابت‌های قبیله‌ای میان اوس و خزرج نیز بی‌تأثیر نبوده است. ضمن آنکه شجاع نشان دادن یهودیان در این ماجرا و عدم تزلزل در دین خود حتی در صورت مشاهده مرگ، می‌تواند از بر ساخته‌های اخباریان یهودی تازه مسلمان باشد که در این زمینه مشغول فعالیت و نگارش بودند.

پس از جنگ خندق، دوران تثبیت قدرت رسول خدا(ص) فرا رسید. در فاصله جنگ احزاب تا صلح حدیبیه، دو موضوع در دستور کار رسول خدا(ص) قرار داشت؛ یکی زمینه‌سازی برای پذیرش اسلام و دیگری ایجاد امنیت و جلوگیری از تعرضات، غارت و چپاول اعراب بیابان‌گرد. عقب نشینی قریش و متوقف شدن فعالیت‌های نظامی ایشان بر ضد اسلام، زمینه مساعدی را برای پیامبر به وجود آورد تا آن حضرت به تقویت دولت اسلام بپردازد و نفوذ خود را بر قبایلی که به عنوان خطری برای دولت و قدرت آن حضرت به شمار می‌آمدند، گسترش دهد. به همین مناسبت، رسول خدا(ص) حملات خویش را بر آن قبایل متمرکز ساخت.

اتخاذ این روند از سوی آن حضرت بدان سبب بود که رخدادهای جنگ احزاب و حوادث حاشیه‌ای آن، آشکار ساخت که مدینه در معرض خطر قبایل ساکن در مناطق شرقی و شمالی و حائل میان مکه و مدینه است. مشهورترین این قبایل عبارت بودند از: قبایل غطفان، بنی کلاب و بنی سلیم که همگی در سرزمین کم آب و فاقد چراگاه زندگی می‌کردند.

در سال ششم هجری، رسول خدا(ص) ناگزیر شد برای پاسخ به توطئه‌ها و تحرکاتی که بر ضد وی انجام شده بود، نزدیک به بیست حمله انجام دهد که خود فرماندهی دو حمله را به عهد داشت. نخستین حمله بر ضد بنی لحیان بود که در نزدیکی عسفان در فاصله کمی از مکه زندگی می‌کردند. هدف رسول خدا(ص) از این حمله، گرفتن انتقام از کشته‌های بئر معونه بود. هنگامی که آنان از نزدیک شدن پیامبر آگاه شدند، به کوه‌های مجاور فرار کردند و در آن پناه گرفتند. در این حمله، هیچ درگیری رخ نداد و رسول خدا(ص)، فرصت را غنیمت شمرد و گروهی از سپاهیان خویش را به سوی کُراع الغَمیم در ۶۴ کیلومتری مکه فرستاد و با این حرکت، قدرت خویش را بر آنان نمایان ساخت. رسول خدا(ص) در آن سال، شش حمله به مناطق واقع در چشمی، وادی القری، دومة الجندل و فدک انجام داد که هدف از آنها، یا گوشمالی دادن تجاوزگران به کاروان‌های تجارتی مسلمانان در این مسیر با ایجاد امنیت راه تجاری برای مسلمانان بود.

در سال ششم همچنین چون شتران شیرده پیامبر از سوی عیینة بن حصن به غارت رفت، رسول خدا(ص) در غزوه ذی قرد به برخورد با این حرکات پرداخت. چنان که چون خبر یافت که بنی مصطلق، شاخه‌ای از خزاعه درصدد حمله به مدینه است، پیش دستی نمود و با سپاهی به منطقه مریسیع رفت و بر آنان پیروز شد. در راه بازگشت، میان مهاجران و انصار در برداشتن آب از چاه، نزاع درگرفت. عبدالله بن ابی نیز که حضور داشت با تعریض به مهاجران گفت: سگت را چاق کن تا تو را بخورد و قسم یاد کرد که اگر به مدینه بازگردند، افراد عزیز، افراد ذلیل را خارج خواهند نمود. رسول خدا(ص) برای آنکه آتش این فتنه را خاموش و از دامن زدن به آن جلوگیری کند، دستور حرکت ناگهانی و بی موقع سپاه را صادر کرد و سپاه بی‌وقفه حرکت کرد و چون آن حضرت اجازه فرود آمدن داد، مسلمانان بی درنگ به خواب رفتند[۳].

در بازگشت از همین غزوه، داستان إفک پیش آمد و تهمت ناروایی به عایشه همسر رسول خدا(ص) زده شد. ماجرای افک و اینکه این حادثه درباره عایشه است، در بیشتر منابع سنی و تعدادی از منابع شیعه آمده است. با این وصف برخی از علما و مفسران شیعه، از جمله علی بن ابراهیم قمی[۴] و عدهای دیگر[۵]، موضوع را بدین گونه انکار کرده و می‌گویند ماجرای افک درباره ماریه قبطیه بوده است. طراحان حادثه افک، بیش از اینکه درصدد لطمه زدن به آبروی عایشه باشند، از طرح این شایعه و دامن زدن به آن، تضعیف موقعیت رسول خدا(ص) را قصد کرده بودند؛ زیرا پذیرش این شایعه در اجتماع مسلمانان، موجب انزوای سیاسی - اجتماعی پیامبر و از دست رفتن مقبولیت و پایگاه اجتماعی آن حضرت می‌شد که در این صورت، امکان رهبری و هدایت جامعه از کف رسول خدا(ص) می‌رفت. آنچه در این ماجرا به چشم می‌آید، بردباری پیامبر و درایت و شکیبایی آن حضرت در خاموش کردن فتنه است.[۶]

  1. ر.ک: منتظر القائم، ص۲۰۰.
  2. شهیدی، ص۹۴؛ ولید عرفات، سایت کتابخانه تاریخ اسلام و ایران.
  3. واقدی، ج۲، ص۴۱۹.
  4. علی بن ابراهیم، قمی، ج۲، ص۹۹
  5. جعفر مرتضی عاملی، حدیث الإفک، ص۲۶۷.
  6. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۶۲-۶۳.