ختم نبوت در کلام اسلامی
رویکرد این نوشتار بررسی تخصصی موضوع آن در کلام اسلامی است. برای مطالعه دیگر ابعاد و سویههای آن به ختم نبوت در قرآن و ختم نبوت در حدیث مراجعه کنید. |
ختم نبوت در کلام اسلامی به بررسی مسئله خاتمیت (به فارسی: ختم نبوت) در کلام اسلامی میپردازد. خاتمیت، اصطلاحی کلامی و به معنای این است که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است و بعد از او هیچ پیامبری مبعوث نمیشود. خاتمیت از نگاه شیعه و اهل سنت از ضروریات دین اسلام شمرده شده است.
متکلمین اسلامی برای اثبات خاتمیت به دلایل قرآنی و روایی استناد کردهاند. مصون بودن قرآن از تحریف، جاودانگی و جامعیت قرآن، کمال و جامعیت اسلام و تکامل عقل بشر از جمله فلسفههای خاتمیت شمرده شدهاند. درباره آموزه خاتمیت، خصوصا در دوران معاصر، شبهاتی وارد کردهاند که اندیشمندان اسلامی با دلایل مختلف به رد آنها پرداختهاند.
معناشناسی خاتمیت
خاتمیت در لغت واژهای عربی از ریشه خَتَم به معنای رسیدن به آخر چیزی است[۱]. برخی معنای اصلی ختم را به پایان رسیدن می دانند[۲]. در اصطلاح کلامی خاتمیت باور و اعتقادی است برگرفته از قرآن و روایات بدین معنا که بعد از حضرت محمد (ص) هیچ پیامبری نخواهد آمد و ایشان پایان دهنده سلسله پیامبران الهی هستند[۳] و دین اسلام آخرین دین الهی و کتاب قرآن آخرین کتاب آسمانی است[۴].
موضوع ختم رسالت و نبوت در قرآن به نامهای تشبیه شده است که نویسنده مهر خود را در پایان آن میزند و خودش را به وسیله آن مهر معرفی میکندالگو:Fix/category[نیازمند منبع] .
پیشینه کلامی
از نخستین منابعی که خاتم الانبیاء بودن پیامبر اسلام (ص) را بیان کرده است، قرآن کریم میباشد. مسئله خاتمیت در قرآن و روایات بیان شده و از ضروریات دین اسلام شمرده میشود الگو:یادداشت و با توجه به این مسئله در منابع کهن اسلامی به صورت گسترده و مستقل مورد بحث قرار نگرفته است[۵]، تا اینکه در دوران معاصر، با پیدایش برخی فرقهها مانند بابیت و بهائیت که ادعای دین جدیدی داشتند که لازمهاش وجود پیامبر و شریعت جدید بود و همچنین بروز رویکرد متمایز از نگاه سنتی به دین و ایجاد سوال های ناشی از دوران نوین و متاثر از نظریه تجربه دینی اقبال لاهوری، عالمان دینی در صدد پاسخ برآمده و در این موضوع به صورت خاص آثاری به نگارش درآورده و خاتمیت را به صورت مستقل بررسی کردند[۶].
دلایل خاتمیت
متکلمین مسلمان برای اثبات مسأله خاتمیت پیامبر و دین اسلام به دلایل نقلی شامل آیات قرآن و احادیث و همچنین اجماع استدلال کردهاند.
دلایل قرآنی
دلالت صریح
در آیه چهلم سوره احزاب، خداوند صراحتا حضرت محمد (ص) را پیامبر خاتم (پایان بخش پیامبران) معرفی کرده است: ﴿مَاكَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَاللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ﴾[۷]. از آنجا که ختم نبوت مستلزم ختم شریعت است و خداوند در قرآن پیامبر را خاتم النبیین معرفی کرده است، پس دین اسلام نیز آخرین دین الهی است[۸].
دلالت ضمنی
در برخی آیات به صورت ضمنی به این مسئله اشاره شده است که رسالت پیامبر خاتم (ص) از نظر مکانی و زمانی عام و گسترده است، یعنی محدود به زمان و مکان خاصی نیست؛ از عمومیت زمانی رسالت حضرت محمد (ص) آموزه خاتمیت فهمیده میشود[۹]. برخی از این آیات عبارتند از:
- ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾[۱۰]: ظاهر عبارت ﴿مَن بَلَغَ﴾ (به معنای هرکس که [این قرآن] به او برسد) مطلق و بدون محدودیت زمانی است و این عمومیت زمانی؛ عدم ظهور و مبعوث شدن پیامبر و شریعت دیگری را برای انذار میرساند چرا که این عمومیت زمانی تا پایان دنیا وجود دارد.الگو:Fix/category[نیازمند منبع]
- ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا﴾[۱۱]: با توجه به عبارت ﴿كَافَّةً﴾ این آیه بر عمومیت بشیر و نذیر بودن پیامبر(ص) برای تمام انسانها تا روز قیامت دلالت دارد.الگو:Fix/category[نیازمند منبع]
- ﴿تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا﴾[۱۲]: قرآن کتابی برای انذار عموم بشر در هر مکان و زمانی معرفی شده است. مفسرین با توجه به عدم وجود هیچگونه قیدی در این آیه، بر شمول هدایت نسبت به تمام افراد بشر تا پایان دنیا، استدلال کردهاند.الگو:Fix/category[نیازمند منبع]
دلالت التزامی
برخی آیات به صورت دلالت التزامیالگو:یادداشت بر خاتمیت دلالت دارند:
- ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۱۳]: از آنجا که این آیه کمال و جامعیت شریعت اسلام را می رساند، لازمۀ آن پایان و ختم شریعت و به تبع، ختم نبوت است[۱۴].
- ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۵]: این آیه صراحت در این نکته دارد که با نزول قرآن، وحی الهی به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد. لازمۀ این بیان، ختم شریعت و ختم نبوت پیامبر اسلام است[۱۶].
دلایل روایی
در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت، احادیثی درباره آموزه خاتمیت وجود دارد. مانند:
- در حدیث منزلت پیامبر (ص) تصریح به خاتمیت کرده و خطاب به امیرالمومنین (ع) میفرمایند: "تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی(ع) هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست"[۱۷].[۱۸]
- حدیث نبوی دیگری نقل شده است که ایشان فرمودند: "پیامبری بعد از من و سنّتی پس از سنّت من و امتی بعد از امت شما نیست و اگر کسی پس از من ادعای نبوت کرد، دروغگوست"[۱۹].
- همچنین، امام علی (ع) فرمودهاند: "خدای سبحان، محمد (ص) را برای به انجام رساندن وعدهاش و تمام کردن سلسله نبوت فرستاد[۲۰].
- در حدیث دیگری از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نقل شده که فرمودهاند: »؛ خداوند به وسیلهی کتاب شما «قرآن»، کتابهای آسمانی و به وسیلهی پیامبرتان، سلسله انبیا را خاتمه داد.[۲۱]
اجماع
اجماع علمای اسلام بر این است که بعد از پیامبر اسلام، نبوت و شریعت دینی خاتمه پیدا کرده است[۲۲].الگو:Fix/category[نیاز به گسترش]
فلسفه خاتمیت
با وجود اینکه در آیات قرآن فلسفه و چرایی خاتمیت صراحتا ذکر نشده است، اما اندیشمندان و متکلمین مسلمان با توجه به برخی آیات و روایات و دلایل برداشت هایی به عنوان فلسفه خاتمیت داشتهاند. از آنجا که خاتمیت پایان نبوت تشریعی (پیامبران الهی که دارای شریعت مستقل هستند) و نبوت تبلیغی (پیامبرانی که دارای شریعت مستقل نبوده و مُبلَّغ شریعت پیشین بودند و وظیفهی آنان ترویج شریعت قبل از خود و زدودن تحریف از چهرهی آن شریعت بود) است، فلسفه ختم نبوت در هر دو وجهه خاتمیت به صورت جداگانه ذکر شده است[۲۳].[۲۴]
ختم نبوت تشریعی
عالمان مسلمان با برداشت از آیات و روایات استدلالهایی همچون عدم تحریف قرآن، جاودانگی و جامعیت قرآن و جامعیت دین اسلام را برای فلسفه ختم نبوت تشریعی ذکر کرده اند.
مصون بودن قرآن از تحریف
یکی از دلایل آمدن دین جدید، تحریف کتب آسمانی پیشین بوده است؛ به عبارت دیگر، پیامبر مبعوث میشد تا دین و شریعت را دست نخورده و بدون تحریف بهدست انسانها برساند و دعوت مردم به سوی خدا را زنده کند. اما از آنجا که با استناد به آیات و روایات، کتاب آسمانی قرآن از هرگونه تحریفی مصون و دور است، پس بر این اساس، قرآن برای همیشه در میان مردم خواهد بود و منسوخ شدنی نیست، لذا پس از دین اسلام نیازی به دین جدید نخواهد بود[۲۵].[۲۶]
جاودانگی و جامعیت قرآن
از آنجا که قرآن کتابی است جامع؛ بدین معنی که هم هدف کامل انسانیت را در خود جای داده و هم آن هدف را به کاملترین وجه بیان کرده است، هدف انسانیت، جهانبینی کامل و به کار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی مناسب و ملازم با آن جهانبینی است، قرآن مجید تشریح کامل این مقصود را بر عهده دارد. هر آنچه بشر در پیمودن راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل به آن نیازمند است، در قرآن کریم به طور کامل بیان شده است[۲۷]. لذا با توجه به جاودانگی و جهانی بودن قرآن که در آیات و روایات به آن اشاره شده استالگو:یادداشت نیازی به نبوت جدید و آمدن کتاب آسمانی جدید نیست.
کمال و جامعیت اسلام
با استناد به آیه سوم سوره مائده، معروف به آیه اکمال، دین اسلام، دینی جامع و کامل است و نیاز انسان به دین را تا پایان دنیا کفایت میکند. در نتیجه، باوجود دین اسلام و جامعیت آن نیازی به دین جدید نیست[۲۸]. علامه طباطبایی در کتاب المیزان مینویسد: دین زمانی به مرحله ختم ادیان می رسد که جمیع جهات احتیاج انسان را در برگیرد و در این صورت، دیگر هیچ دینی به دنبال آن نخواهد آمد[۲۹].
ختم نبوت تبلیغی
متکلمین اسلامی برای ختم نبوت تبلیغی ادلهای همچون برطرف شدن نیاز به پیامبران تبلیغی با جانشینی امامان دوازده گانه(ع) و تکامل عقل بشر و بی نیازی به نبوت را به عنوان فلسفه و علت ختم نبوت تبلیغی ذکر کردهاند.
برطرف شدن نیاز به پیامبران تبلیغی با جانشینی امامان دوازده گانه(ع)
یکی از دلایل ارسال پیامبری جدید، تبیین دین و حفظ ارتباط بین خدا و مردم است. این وظیفه در دین اسلام بر دوش پیامبر(ص) و پس از ایشان، امامان معصوم (ع) است، درواقع پیامبر (ص) سرنوشت جامعه بشری بعد از خود را به امامت واگذار کردند نه پیامبر بعدی و در زمان غیبت امام معصوم نیز به عالمان و مجتهدان واجد شرایط سپرده شده است؛ از اینرو، نیاز به ارسال پیامبر و دین جدیدی نیست[۳۰].
تکامل عقل بشر و بینیازی به نبوت
برخی از عالمان معاصر، تکامل عقل بشر که مستلزم بی نیازی از نبوت است را یکی از علل ختم نبوت دانسته است. بدین معنا که خداوند طی هزاران سال با آمدن ادیان و کتب آسمانی مقدمات بلوغ فکری بشر را فراهم کرده است، تا زمان بعثت نبی مکرم اسلام(ص)، جامعه قابلیت کافی برای پذیرش و فهم برنامهای کامل را داشته باشد. اگر از ابتدا این برنامه جامع فرستاده میشد، به راحتی مورد بی توجهی و تحریف قرار میگرفت. پس با وجود این تکامل که مقارن با ظهور اسلام است دیگر نیازی به ارسال پیامبر نیست[۳۱].
منکران خاتمیت
با توجه به برخی روایات[۳۲] منکران خاتمیت اگر بدانند خاتمیت از ضروریات دین اسلام است و با اینکه خود را مسلمان می دانند این اصل را انکار کنند، مرتد و کافر شدهاند، در این صورت دیگر مسلمان نیستند.الگو:Fix/category[نیاز به گسترش]
منکران خاتمیت به دوقسم منکران قدیم و جدید تقسیم می شوند:
منکران قدیم
در این میان میتوان مدعیان دروغین نبوت پس از حضرت محمد(ص) را به عنوان اولین منکران خاتمیت و پس از آنان بعضی از طایفهها و فرق را نام برد.
عبهلة بن کعب بن غوث الاسود العنسی
عبهلة بن کعب بن غوث الاسود العنسی ملقب به ذالخمار اهل یمن بود و در اواخر عمر پیامبر(ص) ادعای نبوت کرده و عدهای به او ملحق شده و توانستند بر یمن مسلط شوند و پیامبر(ص) سپاهی برای مقابله با او فرستاد. ذالخمار در این جنگ کشته شد[۳۳].
مسیلمة بن ثمامة
مسیلمة بن ثمامة بن کبیر حنفی وائلی از اهالی یمامه (از منطقه نجد) که به رحمن یمامه شهرت داشت، در سال نهم هجری بعد از بازگشت از دیدار پیامبر(ص) ادعای پیامبری کرد و گروهی نیز اطراف او جمع شدند. پس از شهادت پیامبر(ص)، سپاه اسلام در جنگی سخت بر او چیره و مسیلمه کشته شد[۳۴].
طایفهی عیسویه
گروه دیگری از منکران خاتمیت، پیروان عیسی اصفهانی هستند که از طایفه شارکانیه و گروهی از مصیحیان بودند ودر عصر منصور عباسی ادعای خود را آشکار کردند،آنها حقانیت پیامبر و دین اسلام را قبول دارند اما جهانی بودنش را نمی پذیرفتند که لازمه حرف آنها انکار خاتمیت است[۳۵].
فرقه یزیدیه
فرقهای به نام یزیدیه از مذهب اباضیه بر این باورند که شریعت اسلام نسخ می شود و پیامبری از عجم میآید که دین آنها صائبه و صاحب کتاب و شریعت هستند، این گروه پیرو ابن یزید بن انیس هستند[۳۶].
منکران معاصر
منکران جدید شامل فرقه های نوظهوری مانند بابیه، بهاییه و قادیانیه است.
فرقه بابیه
میرزا علی محمد شیرازي ملقب به باب (متولد ۱۲۳۵ق)، تعلیمات شیخیه را فراگرفت و در درس سید کاظم رشتی (شیخی مذهب) حضور یافت. پس از وفات سید کاظم رشتی (۱۲۶۰ق) ابتدا خود را جانشین او و باب امام زمان(عج) و پس از آن خود را ارشادگر جهان و به دنبال آن ادعای مهدویت و پس از آن ادعای رسالت کرد که از جانب خدا مبعوث شده و کتابی که بر وی نازل شده ناسخ قرآن است. پیروان باب که فرقه بابیه را تشکیل میدهند، خاتمیت پیامبر اکرم (ص) را انکار میکنند[۳۷].
فرقه بهائیه
پس از باب گروهی اطراف میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء جمع شدند و مدعی شدند باب یک مقام و یک پیام داشت. مقام، همان پیامبري مستقل و صاحب کتاب بود و پیام او بشارت ظهور پیامبری دیگر به نام میرزا حسینعلی بود. حسینعلی بهاء خود را پیامبر بعدی میدانست و منکر خاتمیت حضرت محمد (ص) بود[۳۸].
فرقه قادیانیه
قادیانیه (که به احمدیه و میرزائیه نیز خوانده میشوند) پیروان میرزا غلام احمد ابن مرتضی اهل روستای قادیان در ایالت پنجاب هند هستند. میرزا غلام احمد در پنجاه سالگی ادعا کرد به او وحی می شود و مأمور است از مردم بیعت بگیرد. دو سال بعد خود را مسیح و مهدی موعود خواند و سرانجام خود را همان رهبري خواند که زرتشتیها، هندوان، مسیحیان و مسلمانان منتظر آن هستند و مدعی شد به زبان هاي هندي (اردو) انگلیسی، عربی و فارسی به او وحی می شود، ازآنجا که ادعای او مخالف ضروری دین اسلام که خاتمیت حضرت محمد(ص) بود، لذا با مخالفت جهان اسلام، هندوها و حتی مسیحی ها روبرو شد[۳۹].
خاتمیت و امامت
از منظر عالمان شیعه وجود امام معصوم(ع) محور و مبنای خاتمیت است.امام معصوم(ع) حجت الهی بعد از پیامبراکرم(ص) است؛ حجتی که همچون نبی مکرم اسلام(ص) قابلیت تحمل وحی کامل را داشته باشد و بتواند میراثدار این ودیعه گرانبار باشد، صرف نظر از توانمندیهای دین اسلام و ویژگیهایی که آنرا جاودانه می سازد، بلوغ عقلی بشر نبوده است که قابلیت و شایستگی دریافت تمام و کمال وحی را فراهم آورد، بلکه این ظهور سلسلهای متصل از انسانهای کامل، چون معصومین(ع) بود که چون ظرفیت وجودی تحمل بار تمامی وحی را داشتند، وظیفه حفظ وحی و مواریث نبوی و تبیین کتاب خدا را برعهده گرفتهاند، از اینرو دیگر نیازی به ارسال انبیای بعدی برای حفظ و تبیین و تبلیغ وحی باقی نماند و پیامبری پایان یافت.الگو:Fix/category[نیازمند منبع]
شبهات وابسته
درباره آموزه خاتمیت، خصوصا در دوران معاصر، شبهاتی وارد کردهاند که اندیشمندان اسلامی با دلایل مختلف به رد آنها پرداختهاند.
خاتم پیامبران به معنای زینت پیامبران
فرقه بهائیه که ادعای پیامبر جدید و شریعت جدید داشتهاند، واژه "خاتم" در آیه چهلم سوره احزاب را به "انگشتر" معنا کرده واز آنجایی که انگشتر برای زینت است میگویند پیامبر(ص)، زینت پیامبران است نه آخرین آنها.
در پاسخ گفته شده است خاتم یعنی ختم(مُهر) کردن (یا به انتها رساندن)، به انگشتر هم از آن جهت که به وسیله آن نامه و مانند آنرا ختم و مُهر میکردند (و به بیان دیگر به پایان می رساندند) به آن خاتم گفتهاند، نه اینکه خاتم یعنی انگشتر و معنا کردن خاتم به انگشتر و زینت با معنای ظاهری آیه مغایرت دارد[۴۰].
آخرین نبی، نه آخرین رسول
در چهلمین آیه از سوره احزاب حضرت محمد (ص) با عنوان "خاتم النبیین" معرفی شده است و نه "خاتم الرسل"؛ از اینرو، اگر چه هیچ نبیای بعد از ایشان مبعوث نشود اما ممکن است بعد از ایشان رسول دیگری مبعوث شود.
در جواب این اشکال گفته شده است باتوجه به معنای رسول و نبی، یا هر دو یکی هستند و یا اینکه رسالت، مرتبهای بالاتر از نبوت و نبوت مقدمه رسالت است و ممکن نیست کسی نبی نبوده ولی رسول باشد، پس با ختم شدن نبوت، رسالت هم به پایان میرسد[۴۱].
نفی عمومیت دعوت پیامبر از آیات
برخی با استفاده از برخی آیات[۴۲] که انذار پیامبر را مخصوص یک قوم میداند سعی در نقض عمومیت دعوت پیامبر(ص) که از لوازم خاتمیت است داشتهاند.
در پاسخ گفته شده است،اولا، آیات زیادی وجود دارد که دلالت بر عمومیت دارد[۴۳] و ثانیا، خطاب قرار گرفتن قوم خاص، نقض عمومیت دعوت پیامبر(ص) نیست چراکه خود پیامبر (ص)هم در ابتدا دعوت را از قوم خود شروع کرد و سپس اهل حجاز و در پایان مردم جهان را دعوت کردند[۴۴].
امکان بعثت پیامبرانی در آینده
برخی از منکران خاتمیت با استدلال به برخی آیات مانند آیه ۳۵ سوره اعراف (ای فرزندان آدم، چون پیغمبرانی از جنس شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانندالگو:یادداشت) درصدد اثبات امکان بعثت پیامبرانی پس از حضرت محمد (ص) برآمدهاند.
در جواب گفته شدهاست این آیه در مورد خروج آدم(ع) از بهشت و خطاب خداوند به انسانهاست که برای هدایت شما در آینده پیامبران و شریعتی خواهد فرستاد.[۴۵]
نزول حضرت عیسی(ع) وحضرت خضر(ع) در آخر الزمان
منکرین در این شبهه می گویند چطور پیامبر اسلام(ص) آخرین پیامبر است درحالی که حضرت عیسی(ع) و حضرت خضر(ع) زنده هستند و در آخر الزمان دوباره رجعت میکنند.
در جواب گفته شدهاست که بازگشت آنان به عنوان یک مسلمان است نه یک پیامبر[۴۶].
عقل جایگزین وحی
اقبال لاهوری با نگاهی خاص و مطالعاتی که از فلسفه غرب دارد، عقل را جایگزین وحی کرده و ادامه زندگی اجتماعی و دینی بشر را به عقل تجربی استقرایی می سپارد. او بر این باورست که عقل در برابر دین و وحی قرار گرفته و با آمدن عقل استقرایی و بلوغ بشر به دوران جوانی و پشت سرگذاشتن دوران کودکی، دیگر نیاز به وحی به پایان رسیده است. از نظر اقبال، عقل استقرایی از همان آغاز و بلافاصله پس از رحلت پیامبر به جاي وحی نشسته است؛ بنابراین امامت و مهدویت را چندان با خاتمیت سازگار نمیداند[۴۷].
در پاسخ به اقبال، استاد مطهری با توجه به معناي دقیق وحی و تفکیک ختم تبلیغی و تشریعی نبوت، جایگاه عقل در عصر خاتمیت را اینگونه ترسیم کرده است که عقل در کنار نقل است و هر دو از منابع دین محسوب شدهاند، یعنی عقل می فهمد و کشف می کند که نقل چه گفته است. عقل و نقل همدوش هم، در خدمت وحی و دین هستند؛ در اندیشه استاد مطهري رسالت پیامبر پس از رحلت به دوش عقل و عالمان دین افتاده است که در عصر حضور و ظهور ائمه، آنان پیشگام عالمان دینی اند و در عصر غیبت، دیگر عالمان، با اتکاء به سخنان امامان معصوم(ع)، قرآن، سنت پیامبر(ص) و عقل به اجتهاد میپردازند[۴۸].
منابع
پرسشهای وابسته
- آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا مبنای عقلی ضرورت امامت با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا واجبالاطاعة انگاری امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا حجت الهیانگاری امامان با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا الهام و ولایت باطنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا ولایت تشریعی امام با کمال و خاتمیت دین ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا علم لدنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا تفویض شئون نبوت به امام ناقض خاتمیت است؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵
- ↑ ابن فارس، المقاییس،ماده خ، ت، م
- ↑ المیزان ، ج۱۶، ص۳۲۵.
- ↑ سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۲ ص ۴۶۳.
- ↑ لطیفی، رحیم، 1347، خاتمیت، امامت و مهدویت
- ↑ رضانژاد، عزالدين،«خاتمیت، نفی بابیت»، ص۳۹۷
- ↑ «محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست؛ و ليكن فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است»
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ۱۰۶-۱۰۸
- ↑ مطهری، مرتضی، خاتمیت، ص۱۷؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ذیل آیه ۴۰ سوره احزاب.
- ↑ «و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ «و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
- ↑ «بزرگوار است آن (خداوند) كه فرقان را بر بنده خويش فرو فرستاد تا جهانيان را بيم دهنده باشد»؛ سوره فرقان، آیه۱.
- ↑ «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۷۹.
- ↑ «و کسانی که به آنان کتاب دادهایم میدانند که آن (قرآن) فرو فرستادهای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش! و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۴ ـ ۱۱۵
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.
- ↑ «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی»، وسايل الشيعه، ج۱، ص۱۵
- ↑ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج7، ص۱۲۰.
- ↑ «أَيُّهَا النّاسُ إِنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدى و لا سنّةَ بَعد سنّتى» وسائل الشیعة، طبع اسلامیه، ج۱۸، ص۵۵۵/ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶۳
- ↑ «الی ان بعث الله محمدا رسول الله و آله لانجاز عدته و تمام نبوته» نهج البلاغه خطبه 1
- ↑ «لقد ختم الله بکتابکم الکتب و ختم بنبیکم الانبیاء» ثقةالاسلام کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۹.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۳۳۴.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۰-۱۱۱.
- ↑ ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾«بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۴-۱۸۵
- ↑ ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام، ص ۲۲ و ۲۳.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۵-۱۸۶
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۰
- ↑ مطهری، مرتضی، خاتمیت، ج۲، ص۱۸۴ـ ۱۸۶، ج۳، ص۱۵۶ـ۱۵۷، ۱۹۵ـ۱۹۶؛سبحانی، جعفر، الخاتمیة، ص۴۷ـ۴۹
- ↑ مطهری، مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، ص۳۶۷.
- ↑ به عنوان نمونه ببینید: از امام صادق (ع) سوال شد، کسی که در وجود خدا و نبوت رسول اکرم(ص) شک کند آیا کافر است؟ حضرت فرمود: «انّما یَکفُر إذا جَحَد»،(در صورتی که انکار کند کافر شده است) نراقی، جامع السعادات ۱۲۳غ کلینی، اصول کافی و در حدیثی دیگر فرمود: «لو انّ العِبادَ اذا جَهَلوُا و توفّقُوا وَ لَم یَجحَدُوا لَم یَکفُروا»؛ هر گاه بندگان [چیزي را] ندانند، توقف کنند [خود سرانه چیزي نگویند] و اقدام به انکار نکنند، هرگز کافر نمی شوند، کلینی، اصول کافی، ج٦، ص۳۸۸.
- ↑ غامدی، احمد بن سعد، عقيدة ختم النبوة بالنبوة المحمدية، ص به نقل از البدایة ۶/۳۳۶.
- ↑ غامدی، احمد بن سعد، عقيدة ختم النبوة بالنبوة المحمدية، ص ۱۷۹-۱۸۰.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد ص۳۵۹.
- ↑ عبد القادر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۱۱و۱۶۲.
- ↑ لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص ۹۰.
- ↑ لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص ۹۱.
- ↑ فرمانیان، مهدی، قادیانیه ص 1
- ↑ مصباح، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۱ـ۱۸۲
- ↑ طباطبایی، محمد حسین،المیزان، ذیل آیه/مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ص۳۳۸
- ↑ مریم: ۹۷؛ قصص: ۴۶؛ سجده: ۳؛ یس: ۶
- ↑ سبحانی، محمد تقی، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۴۷۷ـ ۴۷۸
- ↑ سبحانی، محمد تقی، مفاهیم القرآن،ج۳، ص۴۷۷ـ ۴۷۸
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ذیل آیه۳۵ سوره اعراف.
- ↑ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ص۵۴۵.
- ↑ لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص۲۲۴.
- ↑ لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص۲۲۴؛ مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص ۵۲-۵۳.