آیا مبنای عقلی ضرورت امامت با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
آیا مبنای عقلی ضرورت امامت با خاتمیت ناسازگار است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل اصلی | امامت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آیا مبنای عقلی ضرورت امامت با خاتمیت ناسازگار است؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- امامت مکمل نبوت و اصل خاتمیت است، اما برخی از اهل سنت و بعضی روشنفکران در سالهای اخیر در صدد متعارض نشان دادن این دو اصل با یکدیگر برآمدند که این شبهه خود به شبهههای متعدد تحلیل میشود که اینک به دلیل اهمیت به تحلیل و نقد شبهات آن میپردازیم: این شبهه در صدد القای این توهم است که بنابر توجیه فلسفه خاتمیت از طریق بلوغ عقلی مردمان صدر اسلام، لازم میآید که دیگر به اصل امامت و وجود امام معصوم بعد ازپیامبر نیازی نباشد؛ چراکه عقل مسلمانان و حداقل عقل نخبگان آنان میتواند جایگزین اصل امامت گردد و این رویکرد به خاتمیت موجب عرفی شدن دین میگردد [۱]. به دیگر سخن، توجیه فلسفه خاتمیت با تمسک به بلوغ عقلی بیشتر با مشرب اهل سنت سازگاری دارد تا با مذهب تشیع. برخی با مقایسه رأی شهید مرتضی مطهری در تکامل و بلوغ فکری مردم از یکسو و تفسیر امامت به حافظ شریعت و مرجع شناسایی اسلام از سوی دیگر، آن دو را ناسازگار وصف میکنند: وقتی مردم به حدی از رشد و بلوغ فکری و عقلی رسیدهاند که میتوانند برنامه هدایت و سعادت خود را یکجا تحویل بگیرند و در پرتو اجتهاد کلیات وحی را تفسیر و توجیه کنند، چه نیازی به مرجع تفسیر دین و شناخت اسلام دارند[۲].
پاسخ
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «امامت» در اینباره گفته است:
«در تحلیل شبهه فوق باید گفت که اولاً: مقصود از بلوغ عقلی مردمان صدر اسلام، نه نیل آنان به مقام تخصص در دینشناسی و تفسیر قرآن، بلکه مقصود استعداد و تکامل آنان در صیانت کتاب آسمانی از آفت تحریف و حفظ و انتقال صحیح آن به نسلهای بعدی است، با این وصف که در پرتو تعلیمات پیامبر (ص) به مرتبهای از دانش و فهم دین و قرآن رسیده و نسل آنان نیز بر تربیت و ظهور دینشناسان امثال سلمان، کمیل و مقداد مستعد است، با این وجود به دلیل عدم عصمت مردم و همچنین عالمان، احتمال خطا و تفسیر ناصواب از دین در صدر اسلام به صورت احتمال بالا وجود داشت؛ چراکه در آن دوره مبانی و اصول مسلم و ثابت دین هنوز منقّح، مدوّن و مضبوط نشده بود، لذا به وجود یک مرجع علمی دینی معصوم با نام "امام" احساس نیاز میشد. بر این اساس تا تدوین و تنقیح اصول و مبانی دینی نیاز به امام و مرجع دینی معصوم کاملاً محسوس و ضروری است تا حداقل اصول و مبانی دین خاتم مصون از خطا باقی بماند.
تفاوت صدر اسلام با عصر غیبت: این اشکال که نیاز به مرجع دینی معصوم در هر دوره مثل دوره غیبت و اجتهاد نیز لازم است؛ چراکه در اجتهاد نیز احتمال خطا وجود دارد[۳]، اشکال موجّه نیست، برای اینکه در عصر غیبت احتمال خطا نه در اصول و مبانی دین که در فروع و جزئیات است که خطای آن به اصل دین آسیب وارد نمیکند و قیاس آن دو قیاس معالفارق است. شهید مرتضی مطهری در تبیین چگونگی بلوغ عقلی مردم برای توجیه خاتمیت به مراتب آن اشاره نمیکند، اما به اشکال منافات آن با اصل امامت متفطن بود، لذا برای پاسخ از اشکال به مرجعیت علمی امام و حل اختلاف دینی اشاره میکند که مسلمانان و نخبگان از حل آنها ناتوان هستند و از اینجا معلوم میشود که منظور شهید مرتضی مطهری بلوغ نسبی مسلمانان صدر اسلام بوده است، چنانکه میگوید: یک سلسله اختلافات و تفرقها، تشتتها و مذهبهای مختلف و گوناگون در شریعت ختمیه پیدا می-شود، باید یک شاخص وجود داشته باشد که اگر مردم در این مذاهب گوناگون که اینها را اهواء آراء و تعصبها ایجاد کرده است، بخواهند بفهمند که حق چیست بروند به سراغ او... علمای امت میتوانند در کار دعوت و تبلیغ و ترویج جانشین پیغمبران باشند، اما نمیتوانند مرجع حل اختلافات باشند[۴].
به دیگر سخن تنها بلوغ و تکامل عقلی مخاطبان اسلام منافاتی با اصل امامت ندارد بلکه استعداد و تکامل فکری به معنای فوق شرط و مقدمه بهرهگیری از وجود امام است؛ چراکه در صورت عدم رجوع مردم و یا عالمان دین به امام برای تفسیر متشابهات و حل اختلاف دینی، این امر یا از جمود فکری و خشک شدن اندیشه دینی در جامعه حکایت میکند یا بیانگر جهالت مردم و عالمان دین به اصل امامت و عدم درک نیاز رجوع به امام در حل مسائل دین است، که هر دو فرض نشانگر عدم بلوغ فکری و عقلی مسلمانان صدر اسلام است که در این صورت امامت ثمربخش نخواهد بود. پس برای توجیه خاتمیت از طریق اصل امامت نیز باید به بلوغ فکری - هر چند نسبی - مسلمانان صدر اسلام ملتزم شویم.
سخن آخر اینکه بلوغ عقلی نه ملاک منحصره توجیه خاتمیت بلکه یکی از ملاکها و دلایل است که در عرض دلایل دیگر از جمله اصل امامت قرار دارد که مجموع آن دلایل، اصل خاتمیت را توجیه و تبیین میکند[۵]»[۶].
پرسشهای مصداقی همطراز
- آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا واجبالاطاعة انگاری امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا حجت الهیانگاری امامان با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا الهام و ولایت باطنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا ولایت تشریعی امام با کمال و خاتمیت دین ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا علم لدنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا تفویض شئون نبوت به امام ناقض خاتمیت است؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
- امامت چیست؟ (پرسش)
- امامت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- امامت در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- قرآن در مورد امامت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد امامت وجود دارد؟ (پرسش)
- امام کیست؟ (پرسش)
- امام در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- امام در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- قرآن در مورد امام چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد امام وجود دارد؟ (پرسش)
- امامت چه کاربردهایی دارد؟ (پرسش)
- بحث از امامت چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
- دیدگاههای مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟ (پرسش)
- موارد اختلافی امامیه و اهل سنت در مورد امامت چیست؟ (پرسش)
- نظر امامیه در مورد تعیین تکلیف بر خداوند بر وجوب امامت چیست؟ (پرسش)
- آیا وجوب تعیین امام بدعتآمیز است؟ (پرسش)
- آیا کلامیانگاری امامت بدعتآمیز است؟ (پرسش)
- آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش)
- آیا امامت موروثی است؟ (پرسش)
- آیا امامت از دوران کودکی امکانپذیر است؟ (پرسش)
- آیا مقام امامت بر مقام نبوت برتری دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان شیعه بر دیگر پیامبران برتری دارند؟ (پرسش)
- آیا میتوان به مقام امامت بدون مقام نبوت رسید؟ (پرسش)
- آیا امامت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا غیبت امام با فلسفه ضرورت امامت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا مهدویت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ «پذیرش این تفسیر از ختم نبوت و گونه شیعه آن، فلسفه غیبت کبری که انقطاع وحی علامتی از رشید شیدن بشریت تحت تعالیم پیامبران است و از آن پس بشر قادر است به مدد چراغ عقل راهی را ادامه دهد که انبیاء آن را طی کرده و به گامهای خود هموار کردهاند، طریق دیگری برای عرفی شدن شریعت است»؛ از شاهد قدسی تا شاهد بازاری، ص ۸۲.
- ↑ حجتالله نیکویی، تئوری امامت در ترازوی نقد، ص ۱۳.
- ↑ «مگر در هنگام اجتهاد (ارجاع جزئیات به کلیات) امکان خطا رفع میشود و احتمال استنباط غلط از بین میرود؟ مسلم است که پاسخ منفی است. پس با این حساب اجتهاد نیز نیاز به عصمت دارد و غیرمعصوم حق اجتهاد ندارد، اما آیا این را میپذیرید؟»؛ تئوری امامت در ترازوی نقد، صص ۱۱ و ۱۲.
- ↑ خاتمیت، ص ۵۳.
- ↑ برای توضیح بیشتر از ملاکهای خاتمیت ر.ک: نگارنده، آیین خاتم، صص ۴۳۳ و ۴۹۹.
- ↑ محمد حسن قدردان قراملکی، امامت، ص۱۴۳ - ۱۴۶.