علی اصغر
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
«اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ اَلطِّفْلِ اَلرَّضِيعِ...»[۱].
علی اصغر کوچکترین فرزند امام حسین(ع) است که با تیر «حرمله کاهلی اسدی» در روز عاشورا به شهادت رسید. مادرش رباب دختر امرئ القیس بن عدی است، وی در مدینه به دنیا آمد و در هنگام شهادت، شش ماهه بود[۲].
نحوه شهادت علی اصغر
در کیفیت شهادت علی اصغر شش ماهه در کتب تاریخ و مقاتل اختلاف است: مشهور بین گویندگان و اهل قلم این است که امام(ع) طفل را گرفت و روی دست گذاشت و دشمن را مخاطب قرار داد و فرمود: «ای قوم، شما شیعیان و اهل بیت مرا کشتید و تنها این طفل باقی مانده، آن هم از شدت تشنگی (مانند ماهی) تلظی میکند. (یعنی دهان باز میکند و میبندد و در حال جان دادن است) به او جرعه آبی بنوشانید»[۳] امام(ع) در همین حال که با آن قوم سیه روی سخن میگفت تیری آمد و گلوی او را درید، و شیرخواره به شهادت رسید[۴]. از ابو مخنف نقل شده: آن کس که تیر را رها کرد، حرملة بن کاهل اسدی بود.
در برخی دیگر از مقاتل آمده است: امام(ع) وقتی کودک را جلو لشکر آورد تا برای او آب طلب کند چنین فرمود: «ای مردم، اگر به من رحم نمیکنید به این کودک شیرخوار رحم کنید»[۵]، ناگهان تیری رها شد و گلوی طفل را درید. امام(ع) چون این منظره دید عرضه داشت: «بار خدایا، بین ما و این قومی که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند اما دست به کشتار ما زدند خودت حکم نما»[۶]؛
و به قولی امام چنین فرمود: «ای مردم! شیر در سینه مادرش خشک شده؛ در همین حال که حضرت با آنان سخن میگفت تیری شوم از سوی ظالمی وحشی «حرملة بن کاهل اسدی» آمد و رگ تا رگ یا گوش تا گوش ـ گلوی ـ علی اصغر را برید؛ سپس امام(ع) کف دست خود را از خون گلوی او پر کرد و به آسمان فشاند»[۷]؛ در این موقع بود که ندائی از آسمان شنیده شد: «ای حسین، طفل را واگذار همانا برای او در بهشت شیر دهندهای است»[۸]
پس از آنکه طفل به شهادت رسید امام(ع) قنداقه غرقه به خون او را به کنار خیمهها آورد و با غلاف شمشیر قبر کوچکی حفر کرد و او را با همان حالت به خاک سپرد[۹].
سلام امام(ع) در زیارت ناحیه مقدسه بر این شیرخواره سیدالشهدا(ع) چنین است: «السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ، الطِّفْلِ الرَّضِيعِ وَ الْمَرْمِيِّ الصَّرِيعِ، الْمُتَشَحِّطِ دَماً، الْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِي السَّمَاءِ، الْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِي حَجْرِ أَبِيهِ، لَعَنَ اللَّهُ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِيَّ»[۱۰]؛ سلام بر عبدالله پسر حسین کودک شیرخواره، که با تیر غرق خون شد خون او به آسمان رفت و گلویش به تیر در حالی که در دامان پدرش بود دریده شد، خداوند تیرانداز او را که حرمله کاهل اسدی است لعنت کند[۱۱].
"علی اصغر، یعنی درخشانترین چهرۀ کربلا، بزرگترین سند مظلومیّت و معتبرترین زاویۀ شهادت... چشم تاریخ، هیچ وزنهای را در تاریخ شهادت، به چنین سنگینی ندیده است"[۱۲]. علی اصغر را "باب الحوائج" میدانند، گرچه طفل رضیع و کودک کوچک است، اما مقامش نزد خدا والاست[۱۳].
سرانجام حرمله
در سال ۶۶ هجری مختار بن أبی عبید بن مسعود ثقفی شخصیتی که با یاری و فداکاری شیعیان، در کوفه قیام کرد تا انتقام خون حسین و یاران او را بگیرد و با شعار «یا منصور امت» و «یا لثارات الحسین» قیام خود را در روز چهارشنبه ۱۶ ربیع الآخر ۶۶ ه.ق آغاز کرد و پس از مدتی جنگ و گریز در شهر کوفه با نیروهای عبدالله بن مطیع که از جانب عبدالله بن زبیر حاکم کوفه بود جنگید و بر سپاه و لشکریان او غالب شد و کوفه را به تسلط خود درآورده[۱۴] پس از آنکه شهر را به تصرف خود گرفت و بر اوضاع مسلط شد بر انتقام و خونخواهی شهدای کربلا قیام کرد و هر کدام از آنها را مییافت به کیفر اعمالشان میرساند. شرح تسلط مختار بر کوفه و شهرهای اطراف و مجازات قاتلین کربلا، بسیار طولانی است که نیاز به کتابی مستقل دارد. در اینجا تنها به مجازات حرمله کاهل اسدی اکتفا میکنیم.
منهال بن عمرو اسدی از اصحاب امام حسن(ع) و امام حسین(ع)[۱۵] میگوید: موقعی که قصد بازگشت از مکه داشتم برای وداع و خداحافظی در حالی که با بشر بن غالب اسدی بودم خدمت امام سجاد(ع) در مدینه رسیدم، امام(ع) وقتی مرا دیدند فرمودند: «حرملة بن کاهلی چه میکند و در چه حالی است؟» عرض کردم: هنگام بیرون آمدنم از کوفه او زنده و سالم بود.
منهال میگوید: دیدم امام(ع) دست مبارک را بالا برد و در حق او چنین فرمود: «خدایا، حرارت آتش را به او بچشان، خدایا، حرارت آهن را به او بچشان»[۱۶]
پس از دعای امام سجاد(ع) من از امام خداحافظی کردم و به کوفه بازگشتم، در حالی وارد کوفه شدم که مختار قیام کرده بود و بر شهر کوفه تسلط یافته بود، روزی بر مرکب سوار شدم و به قصد دیدار با مختار از خانه بیرون آمدم و در بیرون قصر، مختار را زیارت کردم، چون از قبل با هم دوست و آشنا بودیم به من گفت، از وقتی که حکومت کوفه در اختیار ماست به دیدار ما نیامدی و ما را در امر حکومت یاری ندادی؟ به او گفتم: در این مدت در مکه بودم و اکنون آمدهام تا با تو صحبت کنم، قدم زنان رفتیم و با هم سخن میگفتیم تا به کناسه کوفه رسیدیم، جمعی با شتاب آمدند و گفتند: بشارت باد تو را ای امیر، که حرمله دستگیر شد و حرمله را نزد او آوردند.
در همین هنگام حرمله را آوردند، مختار همین که چشمش به او افتاد گفت: «خدا تو را لعنت کند، و سپاس خدا را که مرا بر تو مسلط گردانید»، بعد فریاد زد: ای جلاد، ای جلاد بیا، وقتی جلاد آمد دستور داد دست و پاهای او را قطع کردند، سپس دستههایی از نی آوردند و او را در آتش انداختند.
منهال میگوید: این منظره را که دیدم یاد فرمایش امام سجاد(ع) افتادم. بیاختیار گفتم: «سُبْحَانَ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ!»، مختار گفت: همواره تسبیح خدا خوب است اما چرا الان تسبیح گفتی؟ گفتم: در بازگشت از مکه خدمت امام سجاد علی بن الحسین(ع) رسیدم و ایشان درباره حرمله از من پرسید و در حق او نفرین کرد که خداوند حرارت آتش و حرارت آهن را به او بچشاند. و چون دعای امام سجاد(ع) را به دست شما مستجاب دیدم شگفت زده شدم و این جمله سبحان الله بر زبانم جاری گشت. تا مختار این جمله را از من شنید به شکرانه این موفقیت از مرکبش پیاده شد و دو رکعت نماز گزارد و سجدهای طولانی کرد[۱۷].
رباب، مادر علی اصغر (همسر امام حسین(ع))
رباب دختر امرئ القیس همسر امام حسین(ع) است که دو فرزند از امام(ع) آورد: علی اصغر و سکینه.
رباب زن بسیار با شخصیت و با فضیلتی بود و امام حسین(ع) بسیار به او علاقهمند بود و منزلت والایی برای او قائل بود[۱۸]. او در حادثه کربلا حضور داشت و شاهد پریر شدن شیرخوارهاش در روز عاشورا بود و در میان اسیران، به کوفه و از آنجا به شام برده شد و با قافله کربلا در بازگشت به مدینه همواره در غم اندوه حسین(ع) مینالید و میگریست.
برخی از مورخان گفتهاند: او پس از شام به مدینه آمد و بسیاری از اشراف قریش به خواستگاری او آمدند، اما رباب نپذیرفت و میگفت: هرگز پس از فرزند رسول خدا(ص) همسری فرزند دیگری را نخواهم پذیرفت. وی تا یک سال همچنان میگریست و از زیر آسمان به زیر سقفی نمیرفت تا از شدت گریه و اندوه پس از یک سال درگذشت[۱۹].
برخی دیگر از مورخان گفتهاند: رباب پس از مراجعت از شام با اذن امام سجاد(ع) تا یک سال در کربلا ماند و پس از آن به مدینه رفت و از شدت اندوه درگذشت[۲۰].[۲۱]
منابع
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۶.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۱۹۹-۲۰۱.
- ↑ «يا قَوْمُ! قَدْ قَتَلْتُمْ شِيعَتِي و أَهْلَ بَيْتي وَقَدْ بَقي هذَا الطِّفْلُ! فَاسقُوُهُ شَربَةً مِن المَاءِ!»
- ↑ الملهوف، ص۱۶۹.
- ↑ «يَا قَومِ، إنْ لَمْ تَرْحَمونِي فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»
- ↑ «اللّهُمَّ احْکُمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمٍ دَعَوْنَا لِيَنصُرونَا، فَقَتَلُونَا»؛ نفس المهموم، ص۳۳۸.
- ↑ «يا قَوْمِ لَقَدْ جَفَّ اللَّبَنِ فِي ثَدْيِ أُمِّهِ؛ فَبَيْنَمَا هُوَ يُخَاطِبُهُمْ اذ أَتَاهُ سَهْمُ مَسْمُومُ مِنْ ظَالِمٍ غَشُومُ وَ هُوَ حَرْمَلَةَ بْنِ كَاهِلِ الْأَسَدِيِّ، فَذُبِحَ الطِّفْلِ مِنَ الْوَرِيدِ إِلَيَّ الْوَرِيدِ أَوْ مِنْ الاذن الي الاذن فَجَعَلَ الْحُسَيْنِ يتلقي الدَّمُ حتي امْتَلَأَتْ كقه وَ رُمِيَ بِهِ الي السَّمَاءِ»؛ معالی السبطین فی أحوال الحسن و الحسین(ع)، ص۲۵۹.
- ↑ «دَعْهُ يَا حُسَيْن فَإِنَّ لَهُ مُرْضِعَاً فِي الْجَنَّةِ»
- ↑ تذکرة الخواص، ص۱۴۴؛ ر.ک: مقتل مقرم، ص۲۷؛ ابصارالعین، ص۵۵؛ قصه کوفه، ص۳۵۳.
- ↑ زیارت ناحیه مقدسه، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۶۶.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۲۰۲-۲۰۶.
- ↑ اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، شهید پاکنژاد، ج۲، ص۴۲.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۴۸.
- ↑ ر.ک: تاریخ طبری، ج۶ وقایع سنه ۶۶ هجری قمری.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۸.
- ↑ «اللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ النَّارِ، اللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ الْحَدِيدِ»
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۲۰۶-۲۰۸.
- ↑ نفس المهموم، ص۵۳۷.
- ↑ . منتخب التواریخ، ص۲۹۲.
- ↑ نفس المهموم، ص۴۵۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۲۰۹.