معجزه در لغت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث معجزه است. "معجزه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل معجزه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معناشناسی

معنای لغوی

اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع‌ ـ‌ ج‌ ـ‌ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی به‌کار رفته[۱] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است: وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ[۲]. واژه معجزه، اسم فاعل ماده "عجز" از باب افعال به معنای ناتوان کننده است[۳].

معنای اصطلاحی

معجزه عمل خارق عادتی را گویند که انجام آن از قدرت افراد عادی ـ حتی نوابغ ـ بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکان‌پذیر است. معجزه عملی است از طرف مدعی نبوت و دارای برخی شرایط و خصوصیات و نشانه‌ای روشن و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن[۴].

معجزه را می‌توان این‌چنین تعریف کرد: معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک مأموریت الهی صورت می‌گیرد و همراه با تحدی است، منظوری الهی از او در کار است، این است که محدود است به شرایط خاص[۵]. به عبارت دیگر معجزه کار و اثری است که از پیغمبری به‌عنوان تحدی ـ یعنی برای اثبات مدعای خودش ـ آورده بشود و نشانه‌ای بشری است به‌طورکلی[۶]. بر اساس این تعریف، معجزه دارای چهار رکن اساسی است که عبارت‌اند از:

  1. معجزه آیت و نشانه الهی است. مقصود از آیت الهی بودن یعنی کاری که با نمایاندن قدرت خداوند به مردم همراه است که از این رکن در تعریف‌های متکلمان مسلمان با قید "خارق عادت" یاد شده است.
  2. معجزه اثبات‌گر مأموریت الهی است. گاهی از مأموریت الهی با عنوان "منصبی از مناصب الهی" یاد می‌شود که مقصود از آن مقام رسالت و نبوت است. زیرا رسول یا نبی از سوی خداوند، مأموریت ابلاغ پیام‌ها و دستوراتی را دارد.
  3. معجزه همراه با تحدی و هم‌آورد طلبی است. یعنی هماره در معجزه از مردم خواسته می‌شود اگر در صداقت و رسالت و ادعای اعجاز تردید دارند، می‌توانند چیزی همسان با معجزه را ارائه کنند.
  4. معجزه محدود به شرایط خاص است. مقصود از شرایط خاص آن است که پیامبران در منشی حکیمانه آنجا که واقعاً جای اثبات رسالت و نبوت بوده و ضرورت داشت برای اثبات این منصب، معجزه ارائه شود، بنا به اذن و فرمان الهی معجزاتی را متناسب با شرایط زمان ارائه می‌کردند و چنان نبود که طبق دلخواه مردم، به درخواست‌ها و فزون‌طلبی‌های آنان یکسره پاسخ مثبت داده، معجزاتی را ارائه کنند. بدین‌جهت قرآن تأکید می‌کند که رسول اکرم(ص) در برابر درخواست‌های مکرر مشرکان برای ارائه معجزاتی همچون جاری ساختن چشمه، برخورداری از خانه‌ای از طلا و نقره و... به آنان پاسخ منفی داده و اعلام کرده که جز انجام درخواست و اراده الهی کاری از او ساخته نیست[۷].[۸]

معجزه بدین‌گونه توجیه می‌‌گردد: علل واقعی اشیا و پدیده‌ها برای بشر که می‌خواهد با علم و تجربه به حقیقت روابط آنها برسد، همواره مجهول است و تنها خداوند بر علت‌های واقعی اشیا و پدیده‌ها آگاه است و بشر به وسیله تجربه و آزمایش فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می‌‌کند و آن را رابطه علیت می‌‌پندارد. بر این اساس، معجزه به معنای به وقوع پیوستن حوادث و رویدادها از طریق روابط علمی و معلولی ناشناخته برای بشر است. در این چرخه هیچ علتی نفی نمی‌گردد، اما علت‌های ناشناخته جایگزین علت‌های تجربی و مألوف شده است[۹].

تعاریف دیگر

برخی دیگر از تعاریف معجزه چنین هستند:

  1. بعضی مانند مادی مسلکان و نیز آنان که قصد نفی معجزه را دارند، ممکن است معجزه را این طور تعریف کنند که معجزه، یعنی آنچه بدون علت روی می‌‌دهد. این تعریف نادرست است؛ زیرا اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد، دلیل بر هیچ امری نخواهد بود.
  2. ممکن است گروهی دیگر معتقد باشند معجزه پیدایش چیزی بدون علت و نیز استثنای در قانون علیت نیست، بلکه معجزه به این معناست که به جای علت واقعی یک رویداد، علت دیگری جانشین آن می‌‌گردد. در حقیقت، در معجزه اصل علیت نفی نشده، بلکه جانشین علت دیگر گردیده است؛ مثلاً علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان، آمیزش دو انسان است؛ حالا چنانچه این علت جای خود را به علت دیگری دهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است. این گفتار ناشی از عدم اطلاع بر علوم عقلی است؛ زیرا در عالم، نظام علت و معلول حکمفرماست. این نظام، نظامی قراردادی نیست که بتواند آن را تغییر و تبدیل نمود، بلکه بر اساس رابطه‌ای حقیقی و واقعی و تخلف‌ناپذیر است.
  3. فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه آن نیست که چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد، بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده باشد، معجزه نام دارد. به بیان بهتر: معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشکار باشد[۱۰].
  4. بعضی ممکن است معجزه را این‌طور تعریف کنند: معجزه یعنی آنچه که بدون علت روی می‌دهد. ولی این تعریف بسیار نادرست است و شاید مادی مسلکان و آنان که می‌خواهند معجزه را نفی کنند این نغمه را آغاز کرده‌اند و سپس کم و بیش به سر زبان‌ها افتاده است، زیرا کسانی که طرفدار معجزه هستند می‌خواهند آن را دلیل به چیزی بدانند و حال اینکه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد؛ دلیل بر هیچ امری نخواهد بود!! وانگهی اگر (به فرض محال) یک چیزی بدون علت پیدا شود دیگر هیچ چیز را در عالم نمی‌شود اثبات کرد، نه اصلی از اصول علمی و طبیعی برجای می‌ماند و نه از اصول فلسفی و کلامی و حتی اثبات خدا هم متزلزل می‌گردد. چرا؟ زیرا ما خدا را به دلیل اینکه علت عالم است می‌شناسیم و اگر فرض کنیم که در هستی نظامی وجود ندارد بلکه ممکن است چیزی بدون علت پدید آید، این احتمال را که عالم به کلی صدفه و بدون علت پدید آمده است، نمی‌توانیم رد کنیم. پس این تعریف برای معجزه بسیار نادرست است[۱۱].
  5. ممکن است گروهی دیگر بگویند معجزه پیدایش چیزی بدون علت نیست؛ استثناء در قانون علیت نیست. بلکه به این معناست که به جای علت واقعی یک شیئی، علت دیگری جانشین آن می‌گردد، و بالاخره معجزه یعنی جانشین شدن علتی به جای علت دیگر. مثلاً علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان آمیزش دو انسان است حالا اگر این علت حقیقی کنار رود و جایش را به علت دیگری بدهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است. این گفتار نیز ناشی از عدم اطلاع بر علوم عقلی است، زیرا پس از آنکه پذیرفتیم که در عالم، نظام علت و معلول حکم‌فرماست؛ این نظام یک نظام قراردادی نیست که بشود آن را تغییر و تبدیل نمود بلکه طی یک رابطه حقیقی و واقعی و تخلف‌ناپذیر است. یعنی در طبیعت اگر “الف” علت “ب” بود بین “الف و ب” یک رابطه واقعی و حقیقی برقرار است که نه “الف” آن‌چنان رابطه را با غیر “ب” دارد و نه “ب” با غیر “الف” می‌تواند داشته باشد و هیچ‌گاه “ب” بدون “الف” هستی نمی‌یابد. و بالاخره علت واقعی یک امر؛ یک امر است و بس؛ و هیچ چیز با دو چیز نمی‌تواند رابطه علت و معلولی داشته باشد. پس در مثال فوق هیچ‌گاه نمی‌شود “ج” به جای “الف” بنشیند و یا بالعکس “د” به جای ب معلول “الف” گردد[۱۲].
  6. در مقابل این دو تعریف؛ تعریف سومی برای معجزه هست که اشکالات عقلی فوق به هیچ‌وجه بر آن وارد نمی‌گردد. و آن این است که بگوییم معجزه نه نفی قانون علیت است و نه نقض و استثناء آن، بلکه خرق ناموس طبیعت است. فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه نه آن است که چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده است، معجزه نام دارد.

به بیان بهتر: معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشکار باشد. با این بیان در پیدایش معجزه، علتی به جای علت دیگر نمی‌نشیند، بلکه این مطلب که بین علت و معلول یک نوع رابطه حقیقی و تخلف‌ناپذیر برقرار است پذیرفته شده؛ ولی مسئله معجزه بدین گونه توجیه می‌گردد که: علل واقعی اشیاء برای بشر که می‌خواهد با علم و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علت‌های واقعی اشیاء است و بشر به‌وسیله تجربه و آزمایش فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می‌کند و بی‌جا آن را رابطه علیت می‌پندارد. روی این حساب معجزه امری است که از غیر مسیر عادی که بشر تنها مسیر پیدایش آن امر پنداشته است؛ پدید آید. این نکته را باز توضیح خواهیم داد.

آیا معجزه ممکن است؟ جواب این سؤال تا حدودی در بخش قبل روشن شد یعنی اینکه معجزه ممکن است، یا محال، بستگی دارد به تعریف معجزه و اینکه ما آن را چگونه توجیه نماییم. اگر بگوییم معجزه یعنی آنچه که بدون علت پدید می‌آید بدیهی است که محال است. و نیز اگر بگوییم معجزه نقض قانون علیت است یعنی همان که علتی به جای علت حقیقی و واقعی امر بنشیند، باز هم ممکن نیست. اما اگر به معنای سوم گرفتیم یعنی خارج شدن طبیعت از جریان عادی خودش؛ در این صورت معجزه ممکن است نه محال[۱۳]. پس معجزه خرق نوامیس طبیعت است[۱۴].[۱۵]

منابع

پانویس

  1. راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص‌۵۴۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۹، ص‌۵۸؛ مقائیس اللغة، ج۴، ص۲۳۲.
  2. و شما به ستوه آورنده‌ی خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه۱۳۴.
  3. دشتی، سید محمود و عزیزی، غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۵۸ – ۵۶۴؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴۴؛ فرهنگ شیعه، ص۴۱۶؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۶.
  4. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۸۱؛ فرهنگ شیعه، ص۴۱۶.
  5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۲۷.
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵ ص۴۲۷.
  7. سوره اسراء، آیات ۹۷-۹۳
  8. نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص۴۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۶-۱۷۷.
  9. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۷.
  10. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۷.
  11. این مطلب؛ در کنار «عدل الهی» مشروحاً بحث شده که این گمان باطلی است کسی که خیال کند: اینکه ما کارها را از طریق سیب و مسبب و علت و معلول انجام می‌دهیم به خاطر عجز ماست و چون خدا قادر مطلق است دیگر علت و معلول برای او مطرح نیست!! خیر، در جای خود به اثبات رسیده و نزد حکما مسلما است که قدوسیت و کمال ذات الهی اقتضا می‌کند که کارها در نظام علت و معلول انجام گیرد و به عبارت واضح‌تر نظام علت و معلول یعنی نظام فعل خدا و نظام کار خدا. در قرآن مجید آیات زیادی بر این مطلب دلالت دارد که همواره خدای بزرگ از طریق اسباب، أوامر خویش را به اجرا در می‌آورد، چه اسباب طبیعی مانند نزول باران و روییدن گیاهان و امثال آنها و چه اسباب غیر طبیعی و ماوراء محسوس مانند ملائکه وجود غیر مرئی حق متعال.
  12. در اینکه رابطه بین علت و معلول چگونه رابطه‌ای است و چرا نمی‌شود از یک علت بیش از یک معلول پدید آید و با یک شیء معلول در علت بوده باشد؟ در پاورقی‌های جلد سوم اصول فلسفه مشروحاً بحث شده و خوانندگان محترم می‌توانند به کتاب مزبور مراجعه فرمایند.
  13. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۲۰۷-۲۱۱.
  14. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۲۱۴ و ۲۱۷.
  15. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴۴.