بنی‌سلمه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

بنی‌‌سلمه یکی از چند قبیله برجسته خزرجی است که در عصر پیامبر(ص) در یثرب می‌‌زیستند.

سلمه نیای اعلای این قبیله با ۶ واسطه به خزرج می‌‌رسد. آنان در کنار قبایل خزرجی دیگری چون بنی‌‌نجار، بنی‌‌زریق، بنی‌‌حارث و بنی‌‌ساعده خزرج ‌‌بن حارثه نیای اعلای خزرجیان را تشکیل می‌‌دادند.

بنی‌‌سلمه به لحاظ گستردگی خود به سه شاخه حرام، بنی عبید و بنی سواد تقسیم می‌‌شوند و اعضای هر سه شاخه آن را سَلَمی گویند.[۱] بنی‌‌سلمه در شمال غربی مدینه مستقر بودند و سکونتگاه ایشان را خُربی می‌‌نامیدند که پیامبر آن را صُلَحه یا صالحیه نام نهاد. با توجه به موقعیت اقلیمی یثرب که تنها دروازه طبیعی آن شمال آن بود، در حملات نظامی به یثرب، سکونتگاه بنی‌‌سلمه بیش از دیگر سکونتگاه‌ها در معرض خطر قرار می‌‌گرفت، چنان‌‌که در غزوه احزاب منتهی الیه خندق از غرب، مَذاد بود که از مناطق بنی‌‌سلمه شمرده می‌‌شد.[۲] هریک از مجموعه‌‌های سلمی قلعه خاصی داشتند. از جمله قلعه‌‌های ایشان می‌‌توان به اغلب، خیط، منیع، اشنق، اطول، مَذاد، جاعس و اخنس اشاره کرد؛[۳] همچنین میان سکونتگاه ایشان و سکونتگاه بسیاری از قبایل ساکن یثرب آب‌ راهی فاصل شده بود.[۴]

آنان در جنگ‌های پیش از اسلام که میان اوسیان و خزرجیان صورت پذیرفته بود حضور داشتند. در یکی از این جنگ‌ها که اوسیان شکست خوردند و آسیب‌های فراوانی دیدند، بزرگان بنی‌‌سلمه به یکی از سران قبیله اوس از تیره بنی عبدالاشهل پناه دادند و وی توانست جان سالم به در برد، از این رو در جنگ بزرگ بُعاث که خزرجیان از اوس شکست خوردند اوسیان بنی‌عبدالاشهل از بنی سلمه حمایت کردند و مانع صدمه ایشان شدند.[۵] زمانی که پیامبر با یثربیان آشنا گردید بزرگان بنی‌‌سلمه سه تن بودند: براء بن معرور، عمرو بن جموح و جد ‌‌بن قیس. براء بن معرور که خود در پیمان عقبه دوم حضور داشت به عنوان سخنگوی خزرجیان با پیامبر(ص) سخن گفت و پس از بیعت با پیامبر برای حمایت از ایشان، به عنوان یکی از نقبای دوازده‌‌گانه یثرب تعیین گردید؛ اما پیش از رسیدن پیامبر به یثرب از دنیا رفت. عمرو بن جموح نیز هرچند با اندکی تأخیر اسلام آورده بود؛ اما در جنگ احد در سال سوم هجری به شهادت رسید[۶]، از این رو بنی سلمه جد ‌‌بن قیس را رهبر خود می‌‌دانستند؛ اما وی برخلاف رهبران پیشین بنی‌‌سلمه با پیامبر همسو نبود، به هرحال پیامبر در‌‌پی آن بود که از نفوذ وی در میان بنی‌‌سلمه بکاهد و بُشر فرزند براء‌‌ بن معرور را جایگزین وی‌‌ معرفی‌‌کند.[۷]

به نظر می‌‌رسد در پی تلاش پیامبر(ص) بنی‌‌سلمه دو دسته شدند و عده‌‌ای رهبری بُشر را بر جد ‌‌بن قیس ترجیح دادند و به رغم آنکه جد‌‌ بن قیس در نبرد خیبر (سال هفتم هجری) حاضر نشد و بنی سلمه را از حضور در این اعزام باز می‌‌داشت، جمعی از بنی‌‌سلمه به پیروی از بُشر بن براء در این نبرد شرکت کردند؛ اما بشر، رهبر پیشنهادی پیامبر بر اثر خوردن گوشتی سمّی در خیبر به شهادت‌‌رسید [۸] و از آن پس جد‌‌ بن قیس رهبر بلامنازع بنی‌‌سلمه محسوب می‌‌شد. وی پیش از این در صلح حدیبیه (در سال ششم هجری) نیز حاضر نشده بود تا با پیامبر(ص) عهد بندد که در صورت حمله قریش فرار نکند و از این‌‌رو وی تنها فردی از‌‌ صحابه حاضر در حدیبیه بود که در پیمان بیعت ‌‌رضوان شرکت نکرد [۹] و در سال نهم هجری نیز به جهت خودداری از شرکت در نبرد تبوک در شمار منافقان درآمد ﴿أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۰] و پس از بازگشتِ پیامبر، از کار خود توبه کرد ﴿وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۱].[۱۲] از این‌‌رو می‌‌توان گفت رهبران بنی‌‌سلمه در نوسان جریان حمایت بنی‌‌سلمه از پیامبر نقش مؤثری داشتند. در مجموع می‌‌توان گفت بنی سلمه در مقایسه با دیگر قبایل یثرب از ‌‌سوابق برجسته‌‌تری در روابط با پیامبر(ص) برخوردار بودند و این مسئله از آغاز نمایان بود.

در نخستین روابطی که میان پیامبر و یثربیان در مراسم حج (سال یازدهم بعثت) ایجاد شد ۶ تن مسلمان شدند که دو تن از بنی سلمه بودند.[۱۳]در سال بعد ۱۲ نفر از مسلمانان یثرب با پیامبر پیمانی بستند که به پیمان عقبه اول شهرت یافت. دو نفر از بیعت کنندگان این پیمان نیز بنی‌‌سلمه‌‌ای بودند.[۱۴] در بیعت عقبه دوم که یک ‌‌سال پس از بیعت عقبه نخست روی داد و بر اساس آن بیعت کنندگان، حمایت خود را از پیامبر اعلام کردند و آنگاه هجرت از مکه به مدینه آغاز گردید، ۷۰ مرد و دو زن از مسلمانان یثرب حضور داشتند که از این بین ۳۰ تن از مردان و یکی از آن زنان همگی از اعضای بنی سلمه بودند.[۱۵] در همان پیمان پیامبر برای مسلمانان یثرب نقیبانی تعیین کرد. تعیین دو نقیب برای بنی‌‌سلمه حکایت از رواج پرشتاب اسلام در آن قبیله داشت.[۱۶] بتهای این قبیله همگی به دست برخی جوانان سلمه‌‌ای شکسته شد [۱۷] و تنها عمرو‌‌ بن ‌‌جموح بود که قدری مقاومت کرد و هر بار جوانان سلمه‌‌ای به بت او اهانت می‌‌کردند تا آنکه عقیده‌‌اش را به آن بت از دست داد.[۱۸] پیامبر پس از حضور در یثرب در محله خزرجیان بنی نجار مستقر گردید که از محلّه بنی‌‌سلمه فاصله داشت.

در مسیر حرکت پیامبراکرم(ص) از قبا، برخی سلمه‌‌ای‌ها تلاش کردند با تحریک شتر وی ایشان را به منازل بنی سلمه ببرند.[۱۹]پس از تأسیس مسجد نبوی در آن محلّه، بنی‌‌سلمه تصمیم گرفتند خانه‌‌های خود را بفروشند و به زمینهای بایر اطراف مسجد نقل مکان کنند تا از روابط بیشتری با پیامبر برخوردار باشند، از این رو پیامبر به محلّه بنی سلمه رفت و ایشان را از این اقدام منصرف ساخت و در عوض از ثواب گام‌هایی که به سمت مسجد بر می‌‌دارند سخن گفت.[۲۰] گفته شده: پیامبر به سبب موقعیت حساس و امنیتی بنی سلمه مایل نبود این منطقه از سکنه تهی گردد.[۲۱]

مفسران ذیل آیه ﴿إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۲۲] به این مسئله اشاره کرده‌‌اند و مراد آیه را ثبت گام‌هایی دانسته‌‌اند که بنی سلمه از محلّه خود تا مسجد نبوی برمی‌‌دارند.[۲۳] بنی سلمه افزون بر حضور در مسجد نبوی، مسجدی در محله خود تأسیس کردند که معاذ ‌‌بن ‌‌جبل امامت آن مسجد را به عهده داشت.[۲۴] معاذ ‌‌بن جبل سلمی تبار نبود؛ اما از نظر نسبی قرابت فراوانی با بنی‌‌سلمه داشت و بسیاری منابع از او به عنوان عضو بنی‌‌سلمه یاد کرده‌‌اند.[۲۵] ۱۷ ماه پس از هجرت پیامبر، هنگامی که ایشان به دیدن بنی‌‌سلمه رفته بود و در مسجد آنان در حال ادای نماز ظهر بود آیاتی نازل شد و آنگاه مسلمانان در حالی که رکعاتی از نماز‌‌ظهر را به جای آورده بودند متوجه تغییر قبله شده، بقیه نماز را به سمت کعبه به جا آوردند، از این رو این مسجد از آن پس به مسجد ذوقبلتین (مسجد دو قبله) شهرت یافت.[۲۶]

آیه ﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ[۲۷] در این حادثه نازل شد[۲۸] اندکی بعد و در جنگ بدر ۴۰ و اندی اعضای بنی‌‌سلمه شرکت کردند.[۲۹] انصاریان حاضر در این نبرد حدود ۲۳۰ نفر بودند.[۳۰] فردی که عباس‌‌ بن ‌‌عبدالمطلب عموی پیامبر را به اسارت درآورد [۳۱] و همچنین برخی از قاتلان ابوجهل [۳۲] از بنی‌‌سلمه بودند. در نبرد احد بنی‌‌سلمه جانفشانی فراوانی از خود نشان دادند، چنان‌‌که از میان ۷۰ و اندی شهدای نبرد‌‌احد، ۴۳ تن (حدود ۵۹ از بنی‌‌سلمه بودند؛[۳۳] همچنین در این نبرد ۴۰ تن از آنان زخمی شدند.[۳۴] عمرو ‌‌بن جموح از بزرگان این قبیله و نیز عبدالله بن عمرو پدر جابر بن عبدالله و یکی از نقبای بنی سلمه در این نبرد شهید شدند.[۳۵] گفته شده که بنی سلمه به سبب موقعیت جغرافیایی خود، در آغاز بر اثر ترس و نگرانی مدتی در همراهی پیامبر تردید کردند؛ زمانی که عبدالله بن اُبّی با ۳۰۰ تن (حدود ۳۰ کل سپاه) از همراهان خود پیامبر را تنها نهاد، از این رو مفسران در روایت مشهوری آیه ﴿إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۳۶] را در شأن ایشان و قبیله بنی‌‌حارثه (از اوس) دانسته‌‌اند که از همین امر حکایت دارد. در این آیه خداوند پس از اشاره به مجموعه‌‌هایی که به هراس افتاده بودند از مؤمنان می‌‌خواهد بر او توکل کنند.[۳۷] پس از نبرداحد پیامبر برای ترساندن سپاه قریش و جلوگیری از بازگشت آنها به مدینه شماری از سپاهیان را با خود همراه ساخت و غزوه حمراء‌‌الاسد را سامان داد. صرفاً کسانی می‌‌توانستند در این اعزام حضور داشته باشند که در احد شرکت کرده بودند. ۴۰ تن از مجروحان بنی‌‌سلمه در این اعزام شرکت کردند، با اینکه چند‌‌تن از ایشان بیش از ۱۰ زخم بر تن داشتند، از این‌‌رو هنگامی که پیامبر با آنان مواجه شد از خداوند برای بنی سلمه طلب آمرزش کرد.[۳۸] از مجموع ۶ تن شهدای خندق دو تن سلمی بودند.[۳۹] ایشان در محاصره بنی قریظه هم حضور داشتند، از این رو پس از تقسیم غنایم بنی‌‌قریظه به ‌‌۴ سهم، یک سهم آن به سه قبیله خزرجی بنی‌‌سلمه، بنی زریق، و بنی حارث رسید.[۴۰] گزارشها حکایت از حضور قابل توجه بنی سلمه و بهره‌‌مند شدن ایشان از یک هجدهم غنایم خیبر در سال هفتم دارد.[۴۱] پیامبر جبار بن صخر سلمی را مأمور اداره نخلستان‌های خیبر گردانید.[۴۲] از ۱۵ شهید نبرد خیبر نیز دو تن از بنی سلمه بودند.[۴۳] یک سال پس از آن ایشان برای فتح مکه همراه پیامبر شدند و طبق درخواست پیامبر پرچمی ویژه خود داشتند که در دست قطبة ‌‌بن عامر بود.[۴۴] در سال نهم هجری جد ‌‌بن قیس، رهبر بنوسلمه از حضور در اعزام تبوک خودداری کرد و تشویق‌های پیامبر در این زمینه سودی نبخشید. وی افزون بر این دیگران را به ماندن فرا می‌‌خواند [۴۵]. در مقابل، منابع از برخی از اعضای بنی سلمه یاد کرده‌‌اند که بر اثر فقر و برخوردار نبودن از تجهیزات جنگی نمی‌‌توانستند در این نبرد شرکت کنند و به سبب محرومیت از این اعزام گریان بودند ﴿وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ[۴۶].[۴۷]، با این حال بنی‌‌سلمه در تبوک حاضر بودند و پرچم آنان در اختیار معاذ ‌‌بن جبل بود[۴۸].[۴۹].

شخصیت‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. المعارف، ص ۸۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۸ ـ ۳۵۹.
  2. الطبقات، ج ۴، ص ۸۳؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۸۸.
  3. وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲.
  4. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۷۸؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۰۳.
  5. الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.
  6. الطبقات، ج ۳، ص ۶۱۹ ـ ۶۲۰؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۹۳.
  7. السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۳۱۶؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۴؛ بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۱۹۳.
  8. السیرة‌‌النبویه، ج ۳، ص ۳۳۸؛ رجال الطوسی، ص ۲۸؛ تاریخ ابن خیاط، ص ۵۰.
  9. السیرة‌‌النبویه، ج ۳، ص ۷۸۰ ـ ۷۸۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۸۰.
  10. «آیا آب دادن به حاجیان و آبادسازی مسجد الحرام را همگون کار آن کس قرار داده‌اید که به خداوند و روز واپسین ایمان آورده و در راه خداوند جهاد کرده است؟ (هرگز این دو) نزد خداوند برابر نیستند و خداوند گروه ستمگران را رهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۱۹.
  11. «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توب» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
  12. الطبقات، ج ۳، ص ۵۷۱.
  13. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۶ ـ ۸۷؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۱۹.
  14. الطبقات، ج ۱، ص ۲۲۰.
  15. الاحاد والمثانی، ج ۳، ص ۴۰۰؛ السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸.
  16. السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۳۰۴.
  17. اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۷۴؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۲۱.
  18. السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۳۰۹ ـ ۳۱۰؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص‌‌۲۰۲.
  19. وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۶۰.
  20. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۷۷ ـ ۷۸.
  21. السنن الکبری، ج ۳، ص ۶۴؛ المصنف، ج ۲، ص ۱۱۲.
  22. «ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  23. جامع‌‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ مجمع‌‌البیان، ج ۸، ص ۶۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۴۹.
  24. المحلی، ج ۴، ص ۲۳۴؛ الاصابه، ج ۳، ص ۱۴۲.
  25. اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۷۶؛الاصابه، ج ۶، ص ۱۰۷ ـ ۱۰۸.
  26. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۲؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۴۲.
  27. «گرداندن رویت را به آسمان، می‌بینیم پس رویت را به قبله‌ای که می‌پسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید، و اهل کتاب بی‌گمان می‌دانند که آن (حکم) از سوی پروردگارشان، راستین است و خداوند از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۴.
  28. تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۸۵ ـ ۸۴؛ تفسیرقرطبی، ج ۲، ص ۱۰۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۱۶۱.
  29. الطبقات، ج ۳، ص ۴۲۳ ـ ۴۴۳؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۶۹؛ المحلی، ج ۴، ص ۲۳۴.
  30. المغازی، ج ۱، ص ۱۵۷؛ الطبقات، ج ۳، ص ۴۲۰ ـ ۴۴۳.
  31. الاغانی، ج ۴، ص ۲۰۷؛ الطبقات، ج ۴، ص ۱۲؛ بحار الانوار، ج ۱۹، ص ۲۲۸.
  32. اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۸۱ ـ ۳۸۲.
  33. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۲۵۱.
  34. المغازی، ج ۱، ص ۳۳۵.
  35. المغازی، ج ۱، ص ۳۰۶.
  36. «(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.
  37. التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۱.
  38. المغازی، ج ۱، ص ۳۳۵.
  39. المغازی، ج ۲، ص ۴۹۶
  40. المغازی، ج ۲، ص ۵۲۱.
  41. المغازی، ج ۲، ص ۶۹۰.
  42. البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۲۳۰؛ ج ۷، ص ۱۷۵.
  43. المغازی، ج ۲، ص ۷۰۰.
  44. الطبقات، ج ۳، ص ۵۷۸ ـ ۵۷۹؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۲۰۵.
  45. المغازی، ج ۳، ص ۹۹۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۸۱.
  46. «و نه بر کسانی که چون نزد تو آمدند تا آنان را سوار کنی گفتی چیزی نمی‌یابم تا بر آن سوارتان کنم؛ بازگشتند در حالی که چشم‌هاشان لبریز از اشک بود از غم اینکه چیزی نمی‌یافتند تا (در این راه) ببخشند» سوره توبه، آیه ۹۲.
  47. المغازی، ج ۳، ص ۹۹۴.
  48. تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۳۶.
  49. اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی سلمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.