مرجعیت علمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مرجعیت علمی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مرجعیت علمی عبارت است از مورد رجوع قرار گرفتن افرادی به عنوان أعلم و صاحب‌نظر، در مسائلی همچون سنت نبوی‌، تفسیر قرآن‌، قضاوت‌، فرایض‌ و... به گونه‌ای‌ که‌ عموم مردم و دانشمندان‌ به‌ این برتری‌های علمی اعتراف داشته باشند. براساس آیات و روایات، پیامبران (ع) و اهل بیت (ع) دارای چنین شأنی هستند.

معناشناسی

مرجعیت علمی بدین‌معناست که ائمه(ع) به عنوان خلفای راستین پیامبر اسلام(ص)، مفسر و مبیّن دین و بیان‌کنندۀ معارف و احکام الهی و حافظان و شارحان دین هستند[۱]. به عبارت دیگر مراد‌ از‌ مرجعیت‌ علمی عبارت است از مورد رجوع قرار گرفتن افرادی به عنوان أعلم و صاحب‌نظر، در مسائلی همچون سنت نبوی‌، تفسیر قرآن‌، قضاوت‌، فرایض‌ و... به گونه‌ای‌ که‌ عموم مردم و دانشمندان‌ به‌ این برتری‌های علمی اعتراف داشته باشند[۲].

پیامبران، مرجع و بیان کننده راه سعادت

مراجعۀ هم‌زمان به عقل و نقل، بیانگر آن است که هدف از آفرینش انسان، تکامل و سعادت او به وسیله عبادت خداوند بوده است:[۳] ازهمین‌رو همه پیامبران قوم خود را به عبادت خداوند متعال فراخوانده‌اند[۴]. ابزارهای معرفتی انسان ـ یعنی عقل و حس ـ برای شناخت راهِ عبادت کارایی لازم را نشان نمی‌دهند؛ از‌این‌رو بر خداوند لازم است تا راه تکامل را به وسيله پیامبرانش برای مردم بیان کند؛ زیرا در غیر این صورت، بندگان در برابر خداوند معذورند. قرآن کریم نیز دلیل فرستادن پیامبران را اتمام حجت بر بندگان بیان فرموده است[۵]. قرآن کریم، درباره هدف از بعثت پیامبر اکرم(ص) آشکارا می‌فرماید: ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ[۶]. بر اساس این آیه، پیامبر اکرم(ص) وظیفه دارد آیات الهی را بر مردم تلاوت نماید؛ آنها را تزکیه کند و کتاب و حکمت و آنچه را نمی‌دانستند، به آنها بیاموزد. بنابراین پیامبران فرستاده می‌شوند تا راه رسیدن به سعادت و کمال را به مردم بیاموزند. بی‌گمان نمی‌توان گفت که سعادت اخروی مردم تنها هدف و غایت خداوند از آفرینش انسان بوده است، بلکه هدف راستین آفرینش انسان، کمال و سعادت ابدی اوست که در آخرت تأمین می‌شود و زندگی دنیوی او مقدمه‌ای برای رسیدن به سعادت اخروی است. اما به هر روی، سعادت دنیوی نیز بالعرض مورد توجه بوده است؛ شاهد این مدعا آن است که اسلام دستورها و رهنمودهای اجتماعی و دنیوی فراوانی اعم از معاملات و سیاسات دارد. آیا دانستن علوم غیردینی تأثیری در سعادت دنیوی انسان دارد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، بر پیامبران و جانشینان آنها لازم است از جانب خداوند علوم غیردینی را نیز به مردم بیاموزند تا به سعادت دنیوی دست یابند[۷].

فراگیری علوم سودمند در سعادت انسان

از احادیث استفاده می‌شود برخی علوم غیرنافع‌اند. چنین علومی تأثیری در سعادت انسان ندارند. امام علی(ع) در نامۀ معروف خود به امام حسن مجتبی(ع) تأكيد می‌کند که در علم غیرسودمند، خیری نیست[۸]. از قرآن کریم نیز می‌توان دریافت که آموختن علم سحر سودی ندارد، اما برای دفع سحر ساحران لازم است[۹]. در دعاها نیز از خداوند خواسته می‌شود تا ما را از علم غیرسودمند حفظ کند[۱۰]. همچنین نقل شده روزی پیامبر گرامی اسلام(ص) وارد مسجد شد درحالی‌که مردم دور مردی جمع شده بودند. حضرت پرسید: این مرد کیست؟ گفتند: او علامه است. فرمود: علامه چیست؟ گفتند: او داناترین مردم به نسب‌های عرب و وقایع گذشته و تاریخ جاهلیت و اشعار است. حضرت فرمود: «این علمی است که جاهل به آن، زیانی نمی‌بیند و سودی هم به حال عالم به آن ندارد»[۱۱]. برخی علوم غیردینی دیگر نیز سودمندند و حتی خداوند آنها را به برخی پیامبران یا غیر پیامبران آموخته است[۱۲]. به طور طبیعی می‌توان گفت دانستن علوم مربوط به سلامتی بدن، انسان را وامی‌دارد که از بدنش بهتر مراقبت کند، در نتیجه بتواند عبادت بهتری انجام دهد و این امر می‌تواند تا حدی او را در رسیدن به کمال یاری رساند. از‌این‌رو پیشوایان معصوم سخنان فراوانی درباره سلامتی بدن و راهکارهای آن بیان فرموده‌اند. اما آیا می‌توان گفت همه علوم سودمند در سعادت انسان تأثیرگذارند؟ به نظر می‌رسد پاسخ این پرسش دشوار باشد، اما می‌توان برخی علوم را در خوشبختی انسان تأثیرگذار دانست.

با توجه به مطالب بیان‌شده می‌توان گفت فراگیری علوم دینی امری واجب است؛ چراکه تأثیری مستقیم در سعادت انسان دارد. به‌همین طریق، فراگیری علوم غیردینی که در سعادت انسان‌ها تأثیر دارند، برای او لازم است. بنابراین وقتی فراگیری علم بر مسلمانان واجب می‌شود[۱۳]، می‌توان گستره آن را فراتر از علوم دینی دانست. حال باید گفت اولاً وظيفه پیامبران و امامان(ع) بیان مسائلی است که در خوشبختی دنیا و آخرت انسان مؤثرند؛ ثانیاً علومی غیردینی هست که سودمند است و در سعادت انسان‌ها تأثیر دارند. بنابراین بیان علوم غیردینی یادشده نیز از وظایف پیامبران و امامان(ع) است[۱۴].

مرجعیت علمی امام و پاسخ به دو شبهه

در اینجا چند مسئله در خور تأمل است:

  1. نخست: خداوند به انسان حس و عقل داده و او را بر یافتن این‌گونه علوم توانمند ساخته است، اما علوم دینی که یافتن آنها خارج از توان عقل و حس است، باید با وحی به مردم رسانده شود؛ بنابراین نیازی نیست علوم غیردینی به وسیله وحی به مردم گفته شود. در پاسخ به این دیدگاه می‌توان گفت اولاً داده‌های عقل و حس که بیشتر از راه آزمون و خطا به دست می‌آیند، قابل اعتماد نیستند تا بتوان با تکیه بر آنها سعادت دنیا و آخرت را تأمین کرد؛ ثانياً بسیاری یا برخی از آموزه‌های دینی ـ مانند حسن عدل و قبح ظلم و... ـ نیز از بدیهیات عقلی‌اند که پیامبران آنها را برای مردم گفته‌اند تا ایشان به درستی آنها یقین یابند.
  2. دوم: سیره پیامبران و امامان(ع) بیانگر آن است که ایشان موارد نادری از علوم غیردینی را بیان کرده‌اند. به دیگر سخن، تعداد علوم غیردینی از علوم دینی بسیار بیشتر است. این در حالی است که سخنان امامان(ع) درباره علوم غیردینی درصد ناچیزی از مجموع سخنان ایشان را دربرمی‌گیرد. این امر نشان می‌دهد که یا علوم غیردینی که در سعادت انسان تأثیرگذار است، بسیار اندک‌اند، یا آنکه اساساً طرح این مسائل وظیفه آنها نبوده است.

در پاسخ به این دیدگاه نیز می‌توان گفت علوم مطرح شده در سخنان امامان(ع) نشان از سودمندی این علوم دارد، اما طرح نکردن دیگر علوم را نمی‌توان به منزلۀ سودمند نبودن آنها دانست یا آنکه معتقد شد طرح دیگر علوم وظیفه ایشان نبوده است. افزون بر آن، سیره امامان(ع) بیانگر آن است که ایشان همه علوم دینی را نیز به همگان آموزش نمی‌دادند و گاه یک پرسش را برای دو نفر، دو گونه پاسخ می‌دادند[۱۵]. این واقعیتِ تاریخی نشان می‌دهد بیان علوم غیردینی که گاه نیازمند هوش و ذکاوتی ویژه در مخاطب است، به دلیل نبود مقتضی، آموزش داده نمی‌شود. با وجود این، به نظر می‌رسد این دیدگاه که بیان علوم غیردینیِ سودمند بر امام لازم است، خالی از تأمل نیست؛ چراکه اولاً علوم غیردینی سودمند گستره‌ای بسیار دارد، هرکدام از این علوم نیز خود دارای فروعاتی فراوان و هرکدام از آنها نیز دارای مسائل بسیاری‌اند. اثبات اینکه تمام آنها در سعادت دنیا و آخرت انسان تأثیرگذارند، بسیار دشوار است؛ ثانیاً گفتن بسیاری از علوم غیردینی نیازمند وجود شرایط لازم نیست و فهم آنها برای عامه مردم نیز آسان است. دست‌کم فهم بسیاری از آنها از فهم معارف عمیق ماورایی دشوارتر نیست، اما معارف و علوم غیردینی در سخنان امامان(ع) بسیار کمتر از معارف دینی است. در نتیجه نمی‌توان مرجعیت امام در علوم غیردینی را از راه هدف نصب امام ثابت کرد[۱۶].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲.
  2. ر.ک: رفیعی، محسن، شریفی، معصومه، مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۸.
  3. ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  4. برای نمونه، ر.ک: اعراف (۷)، ۶۵؛ هود (۱۱)، ۵۰.
  5. نساء (۴)، ۱۶۵.
  6. «همچنان که پیامبری از خود شما را بر شما فرستادیم تا آیات ما را برایتان بخواند و شما را پاکیزه گرداند و کتاب و حکمت آموزد و آنچه را نمی‌دانستید، به شما یاد دهد» (بقره، ۱۵۱).
  7. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.
  8. «وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ"» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه ۳۱)؛ ایشان در بیانی دیگر نیز فرمودند: «لَا خَيْرَ فِي... عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ"» (عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم، ص۷۹۳).
  9. ر.ک: بقره (۲)، ۱۰۲.
  10. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ... مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ"» (محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ج۱، ص ۷۵؛ نیز ر.ک: ابراهيم بن على عاملی کفعمی، البلد الامین، ص۲۰).
  11. محمد بن علی بن بابویه قمی، الامالی، ص۲۹۷.
  12. ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ (انبيا، ۸۰).
  13. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۲.
  14. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 549.
  16. ر.ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.