محمد بن فضل هاشمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

از یاران و خدمتکاران امام موسی کاظم(ع) بود. امام(ع) بدلیل اعتمادی که به وی داشتند، ایشان را مأمور أخذ هدایا و امانات مردم کرده بودند. محمد بن فضل، بعد از شهادت امام موسی بن جعفر(ع)، به خدمت امام رضا(ع) رسیدند و عرض ادب نموده و به امامت ایشان شهادت دادند.

وی در این زمینه روایت کرده: «بعد از شهادت امام موسی بن جعفر(ع) به مدینه آمدم و خدمت حضرت رضا(ع) رسیدم و به عنوان امام، بر حضرت سلام کردم. آنچه از امانات پدرشان نزد من بود، به ایشان دادم و گفتم: من می‌خواهم به بصره بروم و می‌دانی که خبر رحلت موسی بن جعفر(ع) به رسیده است و آنها به شدت اختلاف دارند، مطمئن هستم که از من در مورد ادله امامت سؤال می‌کنند، ای کاش چیزی از آن معجزات را به من نشان دهی؟ حضرت رضا(ع) فرمودند: این مسأله بر من پوشیده نیست، به دوستان ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. سپس امام(ع) تمامی آنچه از پیامبر(ص) نزد امامان می‌باشد که عبارت است از لباس و چوبه‌دستی و اسلحه و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی می‌آیید؟ حضرت فرمودند: وقتی به بصره رسیدی، سه روز بعد من به بصره خواهم آمد انشاء الله تعالی. من به بصره آمدم و خبر آمدن حضرت رضا(ع) را به مردم دادم. حضرت رضا(ع)، بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمدند و دستور دادند تا بزرگان ادیان را برای مناظره بیاورند. مجلسی آراستند که از شیعه و زیدیه و یهود و نصاری پر بود. وقتی مجلس آماده شد، حضرت رضا(ع) وارد شده، پس از سلام فرمودند: منم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(ع) و پسر پیامبر(ص). امروز صبح نماز را در مدینه با والی خواندم و او پس از نماز، نامه‌ای از خلیفه به من داد و قرار شد بیاید به منزل من و جواب نامه را در حضور من بنویسد. انشاء الله امروز عصر می‌روم و به قرار خود عمل می‌کنم. سپس فرمودند: شما را جمع کردم تا اشکال‌ها و سؤال‌های خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم نبوت و امامت که آنها را جز نزد ما اهل بیت(ع) نخواهید یافت. هر که می‌خواهد سؤال کند، من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر پیامبر(ص)! با این دلیل، دیگر دلیلی نمی‌خواهیم و شما نزد ما راستگویی. و خواستند بلند شوند که حضرت فرمودند: متفرق نشوید و از من درباره امامت سؤال کنید»[۱].[۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۵۵۷.
  2. محمدی، حسین، رضانامه ص۶۴۳.