آیا علم غیب در شب قدر نازل میشود؟ (پرسش)
آیا علم غیب در شب قدر نازل میشود؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
آیا علم غیب در شب قدر نازل میشود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخهای متفرقه
۱. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله مصباح یزدی، در «شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه» در اینباره گفته است:
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر نادم، در مقاله «رویکردهای کلامی محدثان و متکلمان در تبیین منابع علم امام» در اینباره گفته است:
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» در اینباره گفته است:
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی شاکر نويسنده مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در پاسخ به این پرسش گفته است:
|
۵. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در اینباره گفته است:
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین جزایری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمود جزائری پژوهشگر پایاننامه «کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان» در پاسخ به این پرسش گفته است:
|
۷. آقای دکتر رستمی و خانم آلبویه؛ |
---|
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آلبویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در اینباره گفتهاند:
علامه مجلسی احتمالهای زیر را درباره مراد از تفسیر علم اجمالی بیان میکند:
کمرهای میگوید: منظور از علم کلی همان مقام نبوت و ولایت است که عبارت از ملکه و استعداد درک حقایق از مبدأ به واسطه وحی و الهام و دیدن فرشته یا شنیدن از فرشته است و لازمه این آمادگی و استعداد، اطلاع حضوری و عمومی بر حقایق نیست، بلکه باید به طرق معیّن از طرف خدا افاضه شود و یکی از آنها همان نزول ملائکه در شب قدر است و اینکه امام میفرماید وقتی پیامبر به معراج رفت، علم ما کان و ما یکون را آموخت، به معنای همان کمال استعداد نبوت و درک آخرین مراحل آن است و معنای اینکه هر علمی داشت به علی(ع) آموخت همان کمال معنوی مقام ولایت است که از پیامبر استفاده کرد، زیرا علم عبارت است از ملکات عالی حاصل در نفس که با وسایلی موجب حضور جزئیات میشود، برای مثال، یک عالم به فقه یا نحو یا نجوم کسی است که ملکه استحضار مسائل آن علم را دارد و این منافات ندارد که در احضار مسائل به مراجعه به کتب یا ابزار و اسباب مخصوص نیاز داشته باشد. معنای عالم به فقه یا نحو یا نجوم این نیست که همه مسائل آن علم بدون مراجعه به کتب در خاطر او حاضر است، بنابراین، علم نبوت یک ملکه و استعداد عالی و مخصوصی است در نفس نبی که وسیله دریافت حقایق و احکام است و علم ولایت و امامت هم یک ملکه عالی و استعداد مخصوصی است در نفس ولیّ که وسیله کشف حقایق و احکام است و این منافات ندارد که اوقات مخصوصی چون شب قدر یا حالات مخصوصی در استحضار حقایق و احکام در نفس نبی یا ولیّ و امام دخالت داشته باشد. سؤال شد: آیا در این کلیات تفسیری نبوده است؟ امام فرمود: چرا ولی این تفاصیل به دستور خدا در شبهای قدر به مانند بخشنامه برای پیامبر و امام میآید که چنین و چنان کند. سؤال شد: پس در شبهای قدر جز آنچه از پیش میدانستند برای آنها علمی آشکار نمیشد. امام فرمود: این مقامی است که دستور دارند آن را کتمان کنند و تفسیر آنچه در این پرسش طرح کردی جز خداوند نمیداند[۱۹]. سؤال شد: آیا اوصیا چیزی را میدانند که انبیا نمیدانستند؟ امام فرمود: نه، چطور وصی چیزی میداند جز آنچه به او وصیت شده است[۲۰]. سؤال شد: آیا میشود گفت یکی از اوصیا چیزهایی میداند که وصی دیگر نمیدانست؟ امام(ع) فرمود: نه هیچ پیامبری نمیرد تا دانش خود را یکجا به وصی خود تحویل دهد و نزول ملائکه و روح در شب قدر در هر سال نسبت به حکمی است که در آن سال وظیفه عباد است[۲۱]. سؤال شد: آیا ائمه(ع) پیش از این، حکمی را که در شب قدر برای هر سال نازل میشود را نمیدانستند؟ امام(ع) فرمود: چرا آن را میدانستند، ولی اجرای آن را نمیدانستند تا در شبهای قدر دستور بگیرند که تا سال آینده چه کنند[۲۲]. سؤال شد: آیا برای پیامبر در شبهای قدر چیزی میآمد که پیشتر آن را نمیدانست؟ امام(ع) فرمود: برای تو روا نیست که از این موضوع بپرسی، اما راجع به علم ما کان و ما سیکون باید بدانی که هیچ پیامبری یا وصی پیامبری نمیرد جز آنکه وصی وی آن را میداند، اما این علمی که تو پرسیدی به راستی خداوند نخواسته که جز خود اوصیا بر آن مطلع شوند[۲۳]. امام خمینی میفرماید: لیلة القدر، لیله مکاشفه رسول خدا(ص) و ائمه(ع) است که جمیع امور کلیه از غیب ملکوت برای آنها کشف میشود و ملائکه موکله بر هر امری از امور برای آن حضرات در نشئه غیب و عالم قلب ظاهر میشوند و جمیع اموری که در مدت سال برای خلایق تقدیر شده و در الواح عالیه و سافله مکتوب گردیده، بر آنها معلوم گردد و این مکاشفه، مکاشفه ملکوتیه است که محیط بر جمیع ذرات عالم طبیعت است و هیچ امری از امور مردم بر ولیّ امر مخفی نخواهد بود و منافات ندارد. برای آنها در این شب، امر یک سال و جمیع امور دهر و جمیع مقدرات ملکیه و ملکوتیه به طریق اجمال منکشف میشود و به تدریج در ایام سال، جمیع امور یومیه به طریق تفصیل منکشف میگردد[۲۴]»[۲۵]. |
۸. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران). |
---|
آقای دکتر اصغر غلامی در مقاله «آفاق علم امام در الکافی» در اینباره گفته است:
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه، وبگاه پدیدآورنده
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات ص۲۲۰.
- ↑ همان، ص۱۲۴.
- ↑ مفید، الامالی ب:۷.
- ↑ الامالی ص ۶۲۷.
- ↑ رویکردهای کلامی محدثان و متکلمان در تبیین منابع علم امام، دوفصلنامه پژوهشنامه امامیه، ش۱، ص ۸۰-۸۷.
- ↑ «اگر بر علم ما افزوده نشود، پایان میپذیرد»؛ کلینی، ۱۴۲۹: ج ۱، ۶۳۲.
- ↑ وبگاه خبرگزاری فارس
- ↑ فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود میآیند؛ سوره قدر، آیه: ۴.
- ↑ مکاتبه اختصاصى دانشنامه مجازی امامت و ولایت
- ↑ علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۴-۶۸.
- ↑ مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ در آن (شب)، هر کار استواری را (که اجمال دارد) جدا میکنند (و تفصیل میدهند)؛ سوره دخان، آیه: ۴.
- ↑ و اگر همه درختان روی زمین قلم میگردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری میرساند (و همه مرکّب میشد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمیپذیرفت؛ به راستی خداوند پیروزمند فرزانهای است؛ سوره لقمان، آیه:۲۷.
- ↑ سوره قدر، آیه:۱.
- ↑ که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بیگمان ما بیمدهنده بودیم؛ سوره دخان، آیه:۳.
- ↑ تو، جز بیمدهندهای نیستی ما تو را به حق، نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است؛ سوره فاطر، آیات ۲۳-۲۴.
- ↑ خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند؛ سوره نور، آیه:۵۵.
- ↑ منظور از این پرسش، بیان ارتباط علم به امور جزئی با آن علم کلی است که مقام نبوت و ولایت است و در حقیقت پرسش از کیفیت وحی نسبت به انبیا و الهام و دریافت از ملائکه نسبت به اوصیاست، از این جهت امام میفرماید: این مقام از درک عقول عمومی برکنار است و امری است مکتوم که تنها خدا آن را میداند؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۸۴.
- ↑ علت طرح پرسش این است که چون نزول ملائکه در شبهای قدر در دوران وصایت و امامت بر حسب تجدید زمان، متضمن احکام و معلومات تازهای است، پس باید اوصیا اطلاعات جدیدی پیدا کنند که انبیا از آن بیخبر بودند، امام میفرماید علم اوصیا به وصایت محدود است و از اندازه علم انبیا بیرون نیست و این حوادث سالیانه هم برای انبیا مکشوف بوده و یا آنکه هم زمان انکشاف برای اوصیا برای آنها هم مکشوف میشود و از نظر ارتباط معنوی، رشته وصایت همواره با مقام نبوت، ارتباط طولی دارد.
- ↑ طرح این پرسش هم بر اثر نظریه تدریجی گذشته است و چون در پاسخ گذشته، علم وصی به وصایت محدود شد و از حدود علم نبی نتواند بیرون باشد، برای پرسشگر این فکر پدید شد که علم اوصیا نسبت به یکدیگر این محدویت را ندارد و امام بعدی ممکن است در شب قدر احکام و مطالبی درک کند که امام قبلی از آن بیاطلاع بوده است. در اینجا امام میفرماید: از نظر اصول کلی، معلومات همه اوصیا یکی است و آنچه در شب قدر به وسیله ملائکه تجدید میشود، موضوع احکام جزئی و موارد شخصی است که در آن سال جاری میشود و این علم جدیدی محسوب نمیشود که سبب امتیاز اوصیا در مراتب علمی گردد؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۸۶.
- ↑ این امر در قوانین بشری هم معمول است که وقتی حکمی در مجلس به تصویب رسید با آنکه دولت وقت آن را میداند نمیتواند اجرا کند تا از طرف مجلس آن قانون برای اجرا به دولت وقت ابلاغ گردد.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۸۱.
- ↑ رحیمپور، امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص ۱۸۱ – ۱۸۲.
- ↑ علم امام، ص ۱۰۶ - ۱۱۲
- ↑ فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود میآیند؛ سوره قدر، آیه: ۴.
- ↑ آفاق علم امام در الکافی؛ ص:۵۰۰ - ۵۰۲