بشر بن محتفز مزنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۵۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

در نسب بِشر بن محتفز، به ابن عثمان بن بشر[۱]، یا ابن اوس بن زیاد[۲] اختلاف است. ابن ماکولا [۳] پس از اشاره به اختلاف در نسب او گفته است: شاید محتفز نام دو نفر باشد که محتفز کوچک‌تر، از فرزندان محتفز بزرگ‌تر و از تابعین باشد. وی از قبیله مزینه است[۴]. خلیفة بن خیاط[۵] نام وی را بشیر بن مخنفر بن نصر بن زایده گفته که به نظر می‌رسد «محتفز» به «مخنفر» تصحیف شده است. خلیفه همچنین کنیه او را «ابو وکیع» ثبت کرده است. ابن حجر[۶] دو مدخل با نام بِشر آورده که به نظر می‌رسد مربوط به یک نفر است.

به موجب نقلی، وی از کسانی بود که در وفد خُزاعی بن عبد نُهم مُزنی در سال پنجم به مدینه آمد و اسلام آورد[۷]. از نواده او حسین بن عثمان بن بشر نقل شده که محتفز در بیعت رضوان حضور داشت[۸]. وی را از کارگزاران عمر بر جندی شاپور، از توابع اهواز[۹] یا عامل شوش دانسته‌اند [۱۰]. گویند هنگامی که عمر او را به محل مأموریتش اعزام می‌کرد؛ از عمر پرسید: درخصوص هدایای عجمان چه کنم؟ عمر وی را از دریافت آنها منع کرد[۱۱].

مطابق گزارش‌هایی، در خصوص سه مورد از بِشر نزد عمر شکایت کردند: نخست آنکه دیوارهای مسجد را از حد متعارف بلندتر ساخته است. دیگر آنکه لباس بزیون (از حریر) می‌پوشد و سوم اینکه به رسم عجمان دندان‌هایش را خلال می‌کند. بشر در جواب شاکیان گفت: چون در محل مأموریت او خنزیر زیاد است، از این رو دیوارهای مسجد را مرتفع ساخته تا مانع ورود خنازیر به داخل آن شود. پوشیدن لباس بزیون را نیز به دلیل زیبایی و با دوام بودن آن انتخاب کرده است و خلال دندان‌ها به شیوه عجمان نیز به علت کهولت سن و ضعف دندان‌هایش است، عمر پس از شنیدن پاسخ‌های او ساکت شد و اقدامی نکرد. در خبر دیگری آمده است: عمر در پی این شکایت، نصف دارایی (مقاسمه) بِشر را گرفت[۱۲].

ابن حزم، شاکی بِشر را ابومختار کلابی ذکر کرده است[۱۳]. بِشر از ابن عمر، روایتی از رسول خدا(ص) درباره پوشیدن لباس حریر نقل کرده است «الحرير ثِيابُ مَنْ لَا خَلَاقَ لَهُ». قتاده نیز این روایت را از بشر نقل کرده است[۱۴]. از ابوذرعه درباره بِشر سؤال شد، گفت: جز این حدیث او را نمی‌شناسد[۱۵]. بِشر نخست در بصره ساکن شد و پس از آن به خراسان رفت و در برخی فتوحات آنجا شرکت کرد و در یکی از آنها کشته شد[۱۶]. بِشر دو پسر به نام‌های عثمان و عبدالرحمان داشت که عثمان در منازعات میان طرفداران این زبیر و مروانیان نقش داشت و در خراسان بر بنی تمیم ریاست و فرماندهی کرد[۱۷]. وقتی محمد بن عبدالله بن خازم در هرات کشته شد، پدرش عبدالله بر عثمان بن بشر چیره شد و او را به قتل رساند[۱۸].[۱۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بلاذری، أنساب، ج۱۱، ص۳۳۵.
  2. ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۶۶.
  3. ابن ماکولا، ج۶، ص۱۶۳.
  4. ابن حزم، ص۲۹۱.
  5. خلیفه بن خیاط، ص۳۲۹.
  6. الاصابه، ج۱، ص۴۳۶.
  7. ابن سعد، ج۱، ص۲۲۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۳۸؛ شامی، ج۶، ص۴۱۱.
  8. ابن حجر، تهذیب، ج۱، ص۴۰۰.
  9. بلاذری، انساب، ج۱۱، ص۳۳۵.
  10. بخاری، ج۲، ص۷۹.
  11. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۳۶.
  12. بلاذری، انساب، ج۱۱، ص۳۳۶.
  13. ابن حزم، ص۲۱۹.
  14. ابن ابی حاتم، ج۲، ص۳۶۵ و ج۳، ص۵۹؛ نیز ر.ک: ابن حبان، الصحیح، ج۳، ص۴۵۵.
  15. ابن ابی حاتم، ج۲، ص۳۶۵.
  16. ابن حبان، مشاهیر، ص۱۴۹.
  17. بلاذری، ج۱۱، ص۳۳۶؛ طبری، ج۶، ص۷۷.
  18. بلاذری، فتوح، ج۳، ص۵۱۱.
  19. سامانی، سید محمود، مقاله «بشر بن محتفز مزنی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۴۲-۲۴۳.