هند همسر یزید

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

در منابع قدیم و جدید درباره ابراز احساسات و عواطف هند همسر یزید و دیگر زنانی که در خانه یزید به عنوان همسر یا کنیزان او زندگی می‌کردند، مطالب فراوانی آمده است. برای نمونه بسیاری از منابع آورده‌اند که هند همسر یزید وقتی فهمید کسانی را که به عنوان اسیر به شام و قصر همسرش وارد شده‌اند، اهل بیت امام حسین(ع) می‌باشند، شیون‌کنان جامه بر خود دریده با پای برهنه از پرده بیرون آمد و در حالی که یزید با میهمانان خاص خود نشسته بود به شدت به او اعتراض کرد و گفت: سر حسین فرزند فاطمه و دختر رسول خدا را بر در خانه من آویخته‌ای؟ یزید که همسر خود را بدان حال دید، برخاست و او را پوشانید و گفت: ای هند! بر دخترزاده رسول خدا گریه و زاری کن، هم چنان که همه قبیله قریش بر او گریه می‌کنند[۱].

خوارزمی با اندک تفاوتی همین گزارش را آورده و یادآور شده است: هند دختر عبدالله بن عامر بن کریز، که پیش از این همسر امام حسین بود، از پرده بیرون آمد.[۲]. اما کتاب‌های متأخر با شرح بیشتری از واکنش هند به شهادت امام حسین(ع) سخن گفته‌اند. برای نمونه، آورده‌اند که معاویه هند را پس از فوت پدرش در خانه علی و پس از شهادت علی(ع) به ازدواج یزید درآورد. او در شام و از شهادت امام حسین(ع) اطلاعی نداشت و قتی کاروان اسیران را وارد شام کردند، با زنی به تماشای اسیران رفت و در گفت و گویی مفصل دریافت که این اسیران اهل بیت امام حسین(ع) می‌باشند. وقتی حقیقت واقعه را فهمید، فریاد و شیون سر داد در حالی که با فریادی جان‌سوز می‌‌گفت: ای امام من، ای آقای من، ای حسین من! کاش پیش از این کور میشدم و دختران فاطمه رابا این حال نمی‌دیدم.[۳]

سپس هند با سر برهنه و لباسی که آن را چاک داده بود با پای برهنه نزد یزید که در مجلس عمومی بود آمد و فریاد زد: ای یزید! آیا تو دستور داده‌ای که سر حسین را در کنار دروازه شام روی نیزه قرار داده و آویزان کنند. یزید که در هیئتی شاهانه نشسته بود، تا همسرش را در آن حال دید، برخاست و او را پوشانید و گفت: آری، برای پسر دختر پیامبر(ص) گریه و فریاد کن. خدا لعنت کند ابن زیاد را که درباره حسین شتاب کرد و او را کشت. وقتی هند دید که یزید او را پوشانید، چنین گفت: ای یزید، وای برتو! درباره من غیرت کردی و مرا پوشاندی، پس چرا این غیرت را درباره دختران فاطمه زهرا نکردی. پوشش آنها را دریدی، چهره‌های شان را آشکار ساختی و آنان را در خرابه جای دادی...[۴].

این واکنش تنها ویژه هند که آشنایی بیشتری با این خاندان داشت، نبود بلکه بسیاری از اهل خانه یزید وقتی از جریان با خبر شدند به گریه و زاری پرداختند. ابن جوزی از زهری نقل می‌کند: چون زنان و دختران حسین بن علی(ع) بر زنان یزید در آمدند، زنان یزید بر خاستند و شیون و ماتم بر پا کردند[۵].

شعبی نیز نقل کرده است که چون زنان حسین بر زنان یزید در آمدند، گریه کردند و بانگ «یا حسیناه» برآوردند. یزید شنید و شعر زیر را خواند:

یَا صَیْحَةً تُحْمَدُ مِنْ صَوَائِحِمَا أَهْوَنَ الْمَوْتَ عَلَی النَّوَائِح
فریادی است که از زنان شایسته است. نوحه گران را مرگ دیگران سهل نماید.

در جای دیگر آمده است: یزید دستور داد سر حسین بن علی را بر در سرایش آویختند و سپس زنان و دختران او را ندا داد که وارد مجلس کنند. هنگامی که آنان وارد شدند، همه زنانآل معاویه و آل سفیان نیز فریاد و شیون کرده لباس‌ها و زیورها را از تن بیرون آورده، لباس سیاه پوشیدند و سه روز عزاداری و ماتم سرایی کردند. همچنین نقل شده که همه خانه‌ها در دمشق خالی شد و هیچ زن هاشمی و قرشی در دمشق نماند، مگر همه سیاه پوش شدند و هفت روز ماتم گرفتند[۶].

یزید هرگز تصور نمی‌کرد که خانه او روزی جایگاه زنان قریش و هاشمی شود و زنان و مردم شام حتی زنان و اهل خانه‌اش او را برکشتن امام حسین سرزنش کنند و بالاتر از آن، به او دشنام دهند و نفرینش کنند تا جایی که ناگزیر شود گریه تصنعی بر امام حسین و یارانش داشته باشد. اهل بیت به ویژه زینب با سخنان افشاگرانه خود چنان مردم را بر یزید شوراند که او ناگزیر شد آنان را میان رفتن به مدینه و ماندن در شام مخیّر کند و اجازه دهد که آنان در شام یک هفته عزاداری کنند.[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۵؛ الکامل، ج۴، ص۸۴؛ تسلیة المجالس، ج۲، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۲؛ دمع السجوم، ص۲۶۵.
  2. خوارزمی، ج۲، ص۷۳.
  3. وا إماماه، وا سیّداه، وا حسیناه، لیتنی کنتُ قبلَ هذا الیومِ عمیاءَ، و لا أنظرُ بناتِ فاطمةَ الزهراءِ علی هذهِ الحالِة
  4. «ویلک یا یزید اُخَذتْک الحمیّةُّ علیَّ، فِلَم لا أخَذَتْک الحمیّةُ علی بناتِ فاطمةَ الزهراءِ، هَتکتَ سُتورهنّ، و أبدیتَ وجوهَهُنّ، و أنزلتهنّ فی دارٍ خَربةٍ...»؛معالی السبطین، ج۲، ص۱۷۳ - ۱۷۵.
  5. ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۳۸؛ دمع السجوم، ص۲۶۴.
  6. دمع السجوم، ص۲۶۵؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۵.
  7. مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص:۲۸۳-۲۸۵.