فرق بین علم غیب فعلی و شأنى چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Shafipour (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
فرق بین علم غیب فعلی و شأنى چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

فرق بین علم غیب فعلی و شأنی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • چه تفاوتی بین علم غیب بالفعل و بالقوه وجود دارد؟
  • فرق بین علم غیب دائمی و استعدادی چیست؟
  • آیا علم غیب بالفعل با علم غیب ارادی تفاوتی دارد؟
  • چه تفاوتی بین علم غیب دائمی و اختیاری می‌تواند وجود داشته باشد؟

پاسخ نخست

سید محمد علی قاضی طباطبایی

آیت‌الله سید محمد علی قاضی طباطبایی در مقاله «مقدمه‌ای بر کتاب علم امام» در این‌باره گفته‌ است:

«تمامی اوصاف امام(ع) و کمالات وی در مقام فعليت و در مرحله موجودیت است؛ یعنی امام، عالِم است فعلاً و دارای مقام علم فعلی است و اوصافش از علم و غیر آن در مرحله شأنیّت نیست؛ به این معنی که اگر خداوند به امام(ع) علم آموخت، می‌داند و اگر نياموخت و یاد نداد، نمی‌داند. این حرف ناشی از جهالت پاره‌ای از اشخاص است که به فکر قاصر خودشان تصور کرده‌اند؛ زیرا این حرف اگر خدا به پیغمبر(ص) و امام(ع) یاد داد، می‌داند و اگر یاد نداد، نمی‌داند نسبت به تمامی موجودات و سایر اشخاص یکسان است. در مرحله شأنیت، اگر خدا به شخصی و به موجودی چیزی یاد داد و علم داد، می‌داند و اگر نداد، نمی‌داند، چنانچه تمامی اوصاف از قوای ظاهری و باطنی ماها در مقام فعلیّت است. اگر شما از کسی سؤال کنید که آیا خدا به شما قوه بینایی داده است یا نه؟ در جواب خواهید شنید: بلی، خدا به من قوه باصره و بینایی داده و با آن می‌بینم. هرگز در جواب نخواهد گفت: اگر خدا قوه باصره و بینایی به من داده باشد، خواهم دید و اگر نداده باشد، نخواهم دید، زیرا خدا آن قوه را به او داده است و فعلاً آن قوه در او موجود است، هر چند از اندازه و کمّیّت دیدن او، ما اطلاع نداشته باشیم، ولی قطع داریم که خدا قوه دیدن را به او داده و در مقام فعلیّت است و لذا در جواب اظهار خواهد کرد: قوه بینایی را به من داده و می‌بینم. و همچنین است اگر شما سؤالی از سایر اوصاف و قوای شخصی کرده باشید، از مرحله فعلیت آنها جواب خواهید شنید، نه از مرحله شأنیت آنها، مانند علم و قدرت و حیات و قوه باصره و سامعه و قوه ذائقه و شامه و لامسه و دیگر از قوای انسانی که تماماً در مرحله فعلیت است و در مقام سؤال از آنها، جواب از آن مرحله داده می‌شود، نه از مرحله شأنیت آنها، زیرا مرحله شأنیت نسبت به تمامی موجودات، چنانچه گفته شد، یکسان است. اگر خداوند به آنها آن صفت و قوه را داده باشد، می‌دانند و می‌بینند و می‌شنوند و اگر نداده باشد، نمی‌دانند و نمی‌بینند و نمی‌شنوند؛ و همین‌طور است تا آخر آن اوصاف و قوای انسانی، اگر یک به یک شمرده شود. حالا این مطلب که واضح گشت، اگر نسبت به علم پیغمبر(ص) و امام(ع) در مقام شأنيت بگذاریم و بگوییم: اگر خداوند به آن بزرگواران آموخته و فهمانیده، می‌دانند و اگر نیاموخته و نفهمانیده، نمی‌دانند، باید از ماها هم در صفت علم پایین‌تر باشند، زیرا علم ما نسبت به ما در مرحله فعلیت است، ولو مقدارش هر قدر باشد، اما علم پیغمبر(ص) و امام(ع) نسبت به آنها در مقام شأنیّت باشد و بگوییم: اگر ما شک کرده باشیم که آیا پیغمبر(ص) و امام(ع) به فلان حکم شرعی و یا موضوع خارجی علم دارد یا نه، باید در جواب بگوییم: علم ندارد. اصل، عدم علم اوست، به جهت اینکه اگر خداوند علم آن چیز را به او آموخته باشد، می‌داند و اگر نیاموخته باشد، نمی‌داند و در مقام شک، اصل، عدم علم است. پس پیغمبر(ص) و امام(ع) در صفت علم از ماها هم باید کمتر باشند، زیرا علم ما در مرحله فعلیت است و علم آنها در مرحله شأنیت، بنا به آن توهمی که در حق پیغمبر و امام شده است. منظور ما در اینجا تنها اشاره به این مطلب نادرست بود که از بعضی افواه شنیده شده است و ناشی از جهالت و نبودن مراتب علمی و عدم آشنایی به معارف دینی است. و اما آنچه در علم اصول فقه، در باب عام و خاص، بعضی گفته‌اند که اصل، عدم علم امام(ع) است، آن مطلب دیگر است. راجع به علم امام(ع) از اسباب ظاهری است که مکلف است به آن عمل نماید و از مدّعی در مقام دعوا شاهد بخواهد و بر حسب عادت از امور عادی و از آمدن و رفتن کسی مثلاً سوال کند و مربوط به علم امامت نیست و این موضوع را اِبنُ عَمِّنا العَلّامَةُ الكَبيرُ المُجتَهِدُ الفقيه، آقا ميرزا محمّد تقى قاضی طباطبائی در حواشی خود بر کتاب قوانین، در مبحث عام و خاص به بهترین وجهی تحقیق فرموده و در هوامش قوانین به خط مرحوم شیخ عبدالرحیم چاپ شده است[۱]. پس با صراحت بیان باید گفت: پیغمبر(ص) و امام(ع) عالم هستند به علم فعلی؛ و علم آنها را شأنی دانستن، چنانچه توضیح داده شد، جهل و نادانی است. اما از جهت کمّیت و مقدار و از جهت کیفیّت و حصولی و یا حضوری بودن علم، آن مطلب دیگر است، و مشروط است به حصول علم و از واجبات مشروطه است؛ گرچه نسبت به خواصّ، از قبیل اول است، چنانچه اشاره شد و نیز تحقیق خواهیم کرد»[۲].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. حواشی آن بزرگوار در هوامش قوانین، به سال ۱۳۰۳ق، در تبریز، به خط مرحوم عبدالرحیم چاپ شده و آنچه راجع به مطلب مزبور نگارش داده، در صفحه۲۲۷ مذکور است و نسخه خطّی از حاشیه آن مرحوم در کتابخانه ما موجود است.
  2. علم امام، ص ۴۹۵.
  3. تفسیر نمونه، ج٢٥، ص١٤٦
  4. سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (ع) عَنِ الْإِمَامِ يَعْلَمُ الْغَيْبَ؟ فَقَالَ:« لَا، وَلكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‌ءَ، أَعْلَمَهُ اللهُ ذلِكَ».اصول کافی ج۱، ص۶۴۰. «باب نادر فیه ذکر الغیب».
  5. تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۱۰۰.
  6. «يُبسَطُ لَنَا العِلمُ فَنَعلَمُ، ويُقبَضُ عَنّا فَلا نَعلَمُ. وقالَ: سِرُّ اللّه ِ عَزَّوجَلَّ أسَرَّهُ إلى جَبرَئيلَ، وأسَرَّهُ جَبرَئيلُ إلى مُحَمَّدٍ (ص)، وأسَرَّهُ مُحَمَّدٌ إلى مَن شاءَ اللّه ُ»؛الکافی، ج۱ ، ص۲۵۸.
  7. ادب فنای مقربان ج۳، ص۴۱۸.
  8. الکافی، ج۱ ص۲۵۸.
  9. شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه، وبگاه پدیدآورنده
  10. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۹۵- ۲۹۸.
  11. اگر امام اراده کند چیزی را بداند خدا او را آگاه می‌گرداند؛ کلینى، الکافی، ج۱، ص ۲.
  12. علم غیب ائمه (ع)، دوفصلنامه مطالعات اهل بیت‌شناسی، ص ۱۷ و ۱۸.»
  13. نه، ولی هرگاه بخواهد چیزی را بداند خدا آن را باو بیاموزد؛ کافی، ج۱، ص۲۵۸.
  14. پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۴۶۲.
  15. «امامان هرگاه بخواهند چیزى را بدانند به آنها تعلیم داده مى‌شود»؛ کافى، ج١، ص٢۵٨.
  16. «هنگامى که امام اراده مى‌کند چیزى را بداند، خدا او را از آن چیز آگاه مى‌کند»؛ کافى، ج ١، ص ٢۵٨.
  17. منابع علم امامان شیعه، ص ۸۰.
  18. گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۱۹۰ و ۱۹۱.
  19. علم غیب معصوم، ماهنامه معرفت شماره ۴۸.
  20. علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام
  21. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  22. راهنماشناسی، ص ٧۲.
  23. «امامان از آن چه در گذشته و آینده واقع می‌شود آگاه‌اند و چیزی بر آنها مخفی نیست».
  24. «عن أبی عبد الله جعلت فداک یفرض الله طاعة عبد علی العباد و یحجب عنها خبر السماء قال لا والله اکرم و ارحم و ارأف بعباده من أن یفرض الله طاعة عبد علی العباد ثم یحجب خبر السماء عشاء و صباح».
  25. عن أبی عبید الیمنی، عن ابی عبد الله قال: اذا اراد الامام أن یعلم شیئا اعلمه الله ذلک با
  26. علم ائمه از نظر عقل و نقل؛ ص۸۹.
  27. اصول کافى، ج۱، «باب ان الائمه(ع) یعلمون علم ماکان و ما یکون ...» و بحارالانوار، ج۱۶، باب۱۴.
  28. «هر گاه امام اراده کند که چیزى را بداند، خداوند او را آگاه خواهد کرد»؛ اصول کافى، ج۱، «باب ان الائمه اذا شاؤا ان یعلموا علموا» و بحارالانوار، ج۲۶، ص۵۶، ۱۱۶و۱۱۷.
  29. وبگاه پرسمان.
  30. چند پاسخ درباره چگونگی علم امام
  31. وبگاه پرسمان.
  32. وبگاه راسخون
  33. وبگاه اسلام کوئست