بحث:ابوموسی اشعری

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نسب

ابو موسی عبد الله بن قیس بن سلیم بن حضار بن حرب بن عامر بن عتر بن بکر بن عامر بن عذر بن وائل بن ناجیة بن حماهر بن الأشعر اشعری مشهور به عبد الله بن قیس اشعری وی از روات حدیث است. نام او را در شمار صحابه رسول الله می‌آورند. در دمشق، بصره، عدن، کوفه زندگی می‌کرد. او در کوفه درگذشت.[۱]

مقدمه

عبدالله بن قیس بن سلیم، مشهور به ابو موسی اشعری، از اهالی یمن و از یاران پیامبر خداست که در مکه به اسلام گروید. او صدایی خوش داشت و به قرائت قرآن، مشهور بود. پیامبر(ص) او را به حکومت مناطقی از یمن گماشت و در زمان عمر و پس از عزل مغیره، فرماندار بصره شد. او به هنگام حکومت بر بصره، بسیاری از مناطق ایران از جمله اهواز، شوشتر، جُندی‌شاپور، اصفهان، و قم را گشود.

در آغاز خلافت عثمان، همچنان فرماندار بصره بود که عثمان، وی را عزل کرد و عبد الله بن عامر را که جوانی کم سن و سال و از امویان بود، بر بصره گماشت. چون کوفیان بر عثمان و فرماندار وی (سعید بن عاص) شوریدند، به درخواست آنها و موافقت عثمان، ابو موسی فرماندار کوفه شد. پس از به خلافت رسیدن علی(ع) با پیشنهاد مالک اشتر، امام(ع) ابو موسی را در حکومت کوفه ابقا کرد. او تنها کارگزار حکومت عثمان بود که در جایگاه خود، باقی ماند.

در فتنه جَمَلیان، ابو موسی مردم را از همراهی با علی(ع) باز می‌داشت. امام(ع) او را برکنار کرد و مالک اشتر، وی را از کوفه بیرون راند. او در جنگ صفین گوشه‌گیری پیشه کرد و به صف قاعدان (کناره گیران از طرفین جنگ) پیوست؛ اما پس از تحمیل حَکمیت بر امام(ع) اشعث بن قیس و خوارج با پافشاری‌ها و صحنه‌سازی‌ها، او را به عنوان حَکم از سوی علی(ع) بر ایشان تحمیل کردند.

علی(ع) می‌دانست که او در چنبر فریب عمرو عاص، حق را تباه خواهد ساخت. یاران ارجمند امام(ع) همانند ابن عباس، مالک اشتر و احنف بن قیس نیز بر این باور بودند. سرانجام، ابو موسی با نیرنگ‌های عمروعاص، فریب خورد و در به خلافت رساندن عبد الله بن عمر- که دامادش بود و بدو دل بسته- ناکام ماند. او به پندار خویش، علی(ع) و معاویه را از خلافت، عزل کرد. عمروعاص نیز از فرصتْ استفاده کرد و با نیرنگ، معاویه را در خلافتْ ابقا کرد. با این حماقت ابو موسی، نقش افتضاح‌آمیز وی در تاریخ، یک بار دیگر رقم خورد و سرنوشت جامعه اسلامی رو به تباهی نهاد.

شگفتا! از دقت در بحث‌های آن دو روشن می‌شود که ابو موسی از موضوع حکمیت نیز به روشنی آگاهی نداشت و به واقع نمی‌دانست درباره چه می‌خواهد داوری کند. ابو موسی پس از آن، به مکه پناهنده شد و به هنگام خلافت معاویه، با وی آمد و شد داشت. معاویه او را می‌نواخت و بدو توجه داشت. علی(ع) در قنوت نماز، وی را به همراه معاویه و عمرو بن عاص، نفرین می‌کرد. تدبر در زندگانی ابو موسی اشعری و دقت در آنچه آوردیم، نشان می‌دهد که وی از یک سو جمود فکری داشت و از دیگر سو، خُمود رفتاری. وی نه از اندیشه‌ای پویا و کارآمد برخوردار بود، و نه از تلاشی ستودنی و شایسته. او مردی بود که ردای‌ ظاهری تعبد به تن داشت، بدون این که راهبری از تعقل، همراه داشته باشد. ابو موسی در سال ۴۲ هجری و در ۶۳ سالگی مُرد[۲].

ابوموسی اشعری و قرآن

به نقل صحیح‌تر وی در سال ششم یا هفتم هجرت پس از فتح خیبر اسلام آورد. [۳] در زمان خلافت عمر به ولایت بصره گماشته شد و این منصب را تا چند سال پس از خلافت عثمان حفظ کرد. [۴] او را مؤسس مکتب تفسیری بصره دانسته‌اند. [۵] در مکتب تفسیری او انحراف شدیدی بود، چنان که پس از وی در بصره، زمینه رشد بسیاری از بدعت‌ها و انحرافات فکری و عقیدتی به ویژه در مسائل اصول دین و امامت و عدل فراهم شد. [۶] به نقل شهرستانی، سخنان ابوموسی کاملاً مطابق مطالبی بود که سال‌ها بعد نواده وی ابوالحسن اشعری در مذهبش ذکر می‌‌کرد،[۷] به هر روی روایات تفسیری چندانی از او نقل نشده است[۸].[۹]

پانویس

  1. موسوعة الحدیث
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۶.
  3. نک: تهذیب التهذیب، ج ۵، ص۳۲۰؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۶۵.
  4. الاصابه، ج ۴، ص۱۸۲؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۶۵؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۱۰۴.
  5. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۷.
  6. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۸.
  7. الملل والنحل، ج ۱، ص۹۴.
  8. مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹.
  9. دشتی، سید حبیب، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.