عقل مدرک حکم شرعی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

نقش و قلمرو حکم عقل در دستیابی به حکم شرعی به عنوان یکی از منابع اجتهاد

عقل در اصل بر حبس و بازداشتن یا معنایی نزدیک به آن دلالت می‌کند[۱] و بندکردن و بستن برخاسته از آن است[۲]. عقل ضد جهل و حمق است[۳] و آدمی چون خود را از هوس‌ها، خواسته‌های نفسانی و هلاکت باز می‌دارد، به وی عاقل گفته می‌شود[۴]. عقل در اصطلاح فلسفی به معنای قوه ادراک کلیات و قوه تمییز میان حسن و قبح افعال[۵] معنا شده است.

عقل از نگاه فقهای شیعه یکی از منابع استنباط احکام شرعی در کنار قرآن، سنت و اجماع و غیر آن است[۶]. و مراد از دلیل عقلی، قضیه و حکم عقلی است که موجب دستیابی به حکم شرعی می‌شود[۷]؛ البته عقل کاربردهای دیگری هم دارد که نبود مرزبندی مفهومی میان آنها موجب شده در عقلی که محل نزاع در اصول فقه است، ابهام پدید آید.

امام خمینی با تکیه بر روایات[۸] عقل را به دو عقل کلی و جزئی تقسیم کرده است؛ عقل کلی جوهری است نورانی، مجرد از علایق جسمانی و نخستین مخلوق از مخلوقات روحانی[۹] و عقل جزئی قوه مدرکه‌ای است که در انسان‌ها وجود دارد و دعوت به عدل و احسان می‌کند[۱۰]. ایشان عقل را در شمار منابع استنباط احکام شرعی قرار داده[۱۱] و مراد از دلیل عقلی را ادراکات و قضایایی می‌داند که به واسطه آن و با درک حسن و قبح اشیا و مصالح و مفاسد آن، احکام شرعی کشف می‌شود[۱۲].

پیشینه: عقل از امور تکوینی است که در نهاد انسان‌ها قرار داده شده و موجب تمایز انسان از حیوانات گردیده است. عقل پیوسته مورد توجه ادیان مختلف بوده است؛ از آن جمله در کتاب مقدس در برخی فرازها به عقل اشاره شده و عقل برای صاحبان آن، چشمه حیات[۱۳] و منشأ نعمت‌های نیکو[۱۴] معرفی شده است؛ همچنین از عقل به عنوان وسیله‌ای برای تشخیص خیر و شر استفاده شده که موجب می‌شود انسان از کارهای دور از عقل پرهیز کند[۱۵].

در آموزه‌های اسلام، از عقل بیش از امور دیگر، ستایش شده است[۱۶]. قرآن کریم در بیش از سیصد آیه[۱۷] درباره تفکر و تعقل سخن گفته و انسان را بدان فراخوانده است[۱۸]. و بارها اندیشیدن و تعقل کردن را ستایش[۱۹] و ضد آن را نکوهش[۲۰] کرده است. در روایات اسلامی نیز عقل از شأن ویژه‌ای برخوردار است[۲۱] و گوهر عقل، غنی‌ترین و ارزشمندترین نعمت الهی برای انسان معرفی شده است[۲۲] تا جایی که از آن، با عنوان اشرف مخلوقات یاد شده است[۲۳].

در کتاب‌های فقهی و اصولی، از دیرباز بر اساس آموزه‌های اهل بیت(ع)[۲۴] بحث از اعتبار حکم و قضایای عقل، مطرح بوده و ابوعلی ابن جنید و ابن ابی عقیل عمانی، نخستین کسانی بوده‌اند که در استنباط احکام شرعی به عقل تمسک کرده‌اند[۲۵]. شیخ مفید نیز با آنکه معتقد بود اصول و منابع احکام شرعی، کتاب و سنت است و عقل یکی از راه‌های رسیدن به این اصول و شناخت حجیت آنهاست[۲۶]، گاه در برخی فروع فقهی در عرض کتاب و سنت از عقل نیز با عنوان سند حکم یاد کرده است[۲۷]. سید مرتضی درباره مسائل نوپیدا که در کتاب و سنت حکمی برای آن بیان نشده، حکم عقل را مطرح کرده است[۲۸] و شیخ طوسی به توضیح نقش عقل در شناخت مسائل، موضوعات و احکام پرداخته است[۲۹]؛ همچنین از عنصر عقل در راستی‌آزمایی، تفسیر و رفع تعارض میان روایات بهره جسته است[۳۰]. با وجود این، به صراحت از منبع بودن آن سخنی به میان نیاورده است[۳۱]. پس از وی ابن ادریس به صراحت به‌کارگیری عقل برای دستیابی به احکام را پذیرفته و تمسک به این روش را سیره محققان دانسته است[۳۲].

فقهای شیعه از زمان قطب‌الدین راوندی (م ۵۷۳ق)[۳۳] و محقق حلی[۳۴] و علامه حلی[۳۵] از عقل به عنوان یکی از منابع استنباط احکام، در عرض کتاب، سنت و اجماع یاد کرده‌اند[۳۶]؛ هرچند پذیرش گستره دامنه حجیت آن، با فراز و فرودهایی همراه بوده است[۳۷]. در قرن یازدهم و دوازدهم با اوج‌گیری فکر اخباری‌گری حوزه دخالت عقل در استنباط احکام بسیار محدود شد[۳۸] و در دوره‌های بعد با اوج‌گیری دوباره جریان اصول‌گرا، عقل نقش خود را بازیافت.

رویکرد علما به طرح بحث عقل در کتاب‌های اصولی نیز متفاوت است. برخی آن را از مسائل اصول ندانسته‌اند و در مقدمات گنجانده‌اند[۳۹] و بعضی نیز دیل مباحث دیگر اصولی مانند قطع حاصل از دلیل عقلی و علم اجمالی از آن یاد کرده‌اند[۴۰]. در برابر، گروهی فصل مستقلی به آن اختصاص داده‌اند و بسیار گسترده به بحث از حجیت و قلمرو آن پرداخته‌اند[۴۱].

امام خمینی افزون بر فقه، در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل نیز به بیان حقیقت عقل[۴۲] و برخی از ویژگی‌ها و صفات آن[۴۳] بر اساس احادیث نورانی معصومان(ع)[۴۴] پرداخته است. در حوزه استنباط احکام شرعی، عقل نقش مهمی را در اندیشه ایشان به خود اختصاص داده است[۴۵]؛ از این رو ایشان در مباحث فقهی خود نیز از عنصر عقل مدد گرفته است[۴۶] و با اینکه باب معینی را در کتاب‌های اصولی خود به این بحث اختصاص نداده است، اما از لابه‌لای کلمات ایشان تعریف، اقسام و کاربردهای عقل، قابل برداشت است[۴۷].[۴۸]

  1. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۶۹.
  2. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۱، ص۱۵۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، ج۴، ص۶۹.
  3. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۱، ص۵۹؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۵۸.
  4. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۵۸؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۲۵.
  5. ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۲۵۸.
  6. محقق حلی، المعتبر فی شرح المختصر، ج۱، ص۲۸؛ علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۳، ص۴۲۳؛ شهید اول، ذکری الشیعه، ج۱، ص۵۲.
  7. میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، ج۳، ص۷؛ شیخ انصاری، مطارح الانظار، ج۲، ص۳۱۹؛ اصفهانی غروی، نهایة الدرایه، ج۲، ص۷.
  8. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶.
  9. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱ - ۲۳؛ الطلب و الاراده، ص۶۴.
  10. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱.
  11. امام خمینی، الاستصحاب، ص۶.
  12. امام خمینی، انوار الهدایه، ج۱، ص۲۲۷؛ تنقیح الاصول، ج۴، ص۱۵.
  13. کتاب مقدس، تورات، امثال سلیمان، ب۱۶، ص۲۲.
  14. همان، ب۱۲، ص۱۵.
  15. همان مزامیر، ص۱۳۱.
  16. حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۸۵ و ص۲۰۴ -۲۰۹.
  17. ﴿أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ «آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴؛ ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳؛ ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶؛ ﴿...وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است، بی‌گمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفته‌ایم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸؛ ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید» سوره زخرف، آیه ۳؛ ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «اوست که شما را از خاک سپس از نطفه و آنگاه از خونی بسته آفرید، سرانجام شما را به گونه نوزادی برآورد سپس (توان می‌دهد) تا به رشد کاملتان برسید، پس از آن تا پیر گردید- و جان برخی از شما پیش‌تر (از پیری) گرفته می‌شود- و تا به زمانی معیّن برسید و باشد که شما» سوره غافر، آیه ۶۷.
  18. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۵۶.
  19. ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳؛ ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴؛ ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹؛ ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ «به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانه‌ای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ می‌کردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم می‌دیدند (و می‌هراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پش» سوره آل عمران، آیه ۱۳؛ ﴿كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى «بخورید و چارپایانتان را بچرانید! بی‌گمان در آن برای خردمندان نشانه‌هایی است» سوره طه، آیه ۵۴؛ ﴿أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى «آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسل‌ها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانه‌های آنان راه می‌روند؟ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای (پندگیری) خردمندان است» سوره طه، آیه ۱۲۸.
  20. ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ «و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ می‌کند که جز فراخواندن و آوایی نمی‌شنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱؛ ﴿وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۸؛ ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  21. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۰- ۲۹.
  22. نهج البلاغه، ح۵۱ و ۱۰۹.
  23. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶.
  24. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۰ – ۲۹.
  25. استرآبادی، ملامحمدامین، الفوائد المدنیه، ص۱۲۳.
  26. شیخ مفید، التذکرة بأصول الفقه، ص۲۸.
  27. شیخ مفید، تفسیر القرآن المجید، ص۱۴۸.
  28. سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۲۱۰.
  29. طوسی، محمد بن حسن، العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۲-۲۴؛ ج۲، ص۷۶۲.
  30. طوسی، محمد بن حسن، العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۴۳.
  31. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۳، ص۱۲۹.
  32. ج۱، ص۴۶.
  33. ج۱، ص۶.
  34. ج۱، ص۲۸.
  35. علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۳، ص۴۲۳.
  36. شهید اول، ذکری الشیعه، ج۱، ص۵۲؛ القواعد و الفوائد، ج۱، ص۷۴؛ فاضل مقداد، نضد القواعد الفقهیه، ص۶.
  37. کرکی، ص۲۲؛ شهید ثانی، ج۳، ص۶۲.
  38. استرآبادی، ملامحمدامین، الفوائد المدنیه، ص۱۲۹ - ۱۳۱؛ بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره، ج۱، ص۱۲۵.
  39. علامه حلی، نهایة الوصول، ج۱، ص۱۱۸؛ فاضل مقداد، نضد القواعد الفقهیه، ص۱۳.
  40. شیخ انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۱۵؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۲۵۸؛ ایروانی، علی، الاصول فی علم الاصول، ج۲، ص۲۰۵.
  41. میرزای قمی، القوانین المحکمة فی الاصول، ج۳، ص۷؛ حائری اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویه، ص۳۱۶؛ اصفهانی نجفی، محمدتقی، هدایة المسترشدین، ج۳، ص۴۹۶؛ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۲، ص۲۶۱؛ ج۳، ص۱۲۸.
  42. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱ – ۲۴.
  43. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۵ – ۳۸.
  44. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸؛ حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۱.
  45. امام خمینی، مناهج الوصول، ج۱، ص۳۹۰- ۳۹۲؛ انوار الهدایه، ج۱، ص۲۲۵- ۲۳۱ و ص۳۴۰ – ۳۴۲.
  46. امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۲، ص۱۱۶- ۱۱۷؛ کتاب البیع، ج۴، ص۵۵.
  47. امام خمینی، انوار الهدایه، ج۱، ص۲۲۵-۲۳۱؛ الاجتهاد و التقلید، ص۳۲ و ۶۱؛ الاستصحاب، ص۱۳ - ۱۶.
  48. مقیمی حاجی و سخائی‌فر، مقاله «عقل»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۳۶۱.