جنگ بدر در معارف و سیره علوی
مقدمه
رسول اکرم(ص) با هجرت خود به مدینه در تاریخ بشریّت به طور عام و در تاریخ رسالت به شکل خاص، دوران جدیدی گشود. ارکان دولت او، پدیدار و جلوههای توان و قدرت مسلمانان آشکار گشت. از سویی قریش و همدستان مشرک آنها و یهود مدینه که از سر نفاق و سرپوش نهادن بر واقعیتها، به ظاهر از در صلح و آشتی درآمده بودند، برای نابودی اسلام و مسلمانان، از طرح و برنامهریزیهای نهانی لحظهای آرام ننشسته بودند و رسول خدا(ص) با حکمت و دوراندیشی، به سروسامان دادن امور میپرداخت و طبیعی بود که در مقابل توطئههای دشمنان اسلام و تحریکات آنان، موضعی ضعیف و انفعالی نشان ندهد، ازاینرو، دستههایی از سپاهیان خویش را برای تهدید و بعضا تعقیب دشمن به سوی آنان اعزام میداشت.
از آنجا که مدینه به دلیل راههای بازرگانی و ارتباطی جزیرة العرب از موقعیتی استراتژیک برخوردار بود، مسلمانان با افزایش جمعیت خود، به نیروی فشاری تبدیل شده بودند که میبایست روی آنها حساب کرد. به مجرد ورود علی(ع) به مدینه رسول خدا(ص)، آن حضرت در تمام زوایای زندگی و اموری که رسالت اسلامی میطلبید و در ساختار دولت و گسترش آیین الهی، با نیروی فوقالعاده و قدرت و ارادهای که خدا به او ارزانی داشته و قدرت جمع زیادی با آن قابل مقایسه نبود، دوشادوش نبی اکرم(ص) دست به فعالیت زد. او به بازوی پرتوان پیامبر میماند که به وسیله آن دشمن را سرکوب میساخت و این واقعیت را در کلیه نبردهایی که علی(ع) در آن شرکت داشته به روشنی میتوان دید. طبیعی است که نبردها معمولاً در نخستین درگیری متوقف نمیشود، هر گروه در این بخش به موفقیت دست یابد، برنده جنگ است چنانکه جنگ بدر[۱] سر فصل آغازین نابودی قوای نظامی جزیرة العرب به ویژه قریش و نقطه شروع و خاستگاه پیروزیها و فتوحات مسلمانان، به شمار میآمد.
منقول است که: [در جنگ بدر] عتبه و شیبه پسران ربیعه و ولید پسر عتبه از صف لشکر بیرون آمده و مبارزطلبیدند در آغاز، عوف و معوّذ پسران عفراء و عبد الله بن رواحه که همگی از انصار بودند، برای مبارزه با آنان به میدان شتافتند، مشرکان فریاد زدند شما کیستید؟ گفتند: از انصار.
در پاسخ گفتند: شما هماوردانی گرامی هستید، ولی ما را به شما نیازی نیست، باید افراد همشأنی از قبیله خودمان به جنگ ما بیرون آیند. پیامبر اکرم(ص) به عمویش حضرت حمزه و عبیدة بن حارث و علی(ع) فرمان داد به مصاف آنان بیرون روند، هر یک از آنان به یک تن از طرف مقابل نزدیک شدند به این ترتیب که عبیدة بن حارث با عتبه، حمزه با شیبه، و علی(ع) با ولید درگیر شدند حضرت حمزه شیبه را لحظهای مهلت نداد و به هلاکت رساند و علی(ع) ولید را کشت و میان عبیده و عتبه دو ضربت رد و بدل شد و هریک دیگری را مجروح ساخت که حمزه و علی بر عتبه یورش برده و او را به هلاکت رساندند[۲]. آنگاه آتش نبرد بین طرفین از جنبه نظامی به صورت جنگی نابرابر، شعلهور گردید، جبهه مسلمانان با تعداد ۳۱۳ تن که با ایمان و اعتقاد میجنگیدند و از حق دفاع کرده و مردم را به حق فرا میخواندند و جبهه قریش متشکل از ۹۵۰ تن بود که بر اساس غرور و تعصب جاهلی مبارزه میکردند، در اینجا عناصر جدیدی از جمله دعای رسول اکرم(ص) و پایداری و دلاور مردی حضرت حمزه و توانمندی امیر مؤمنان(ع) در جنگ دخالت داشتند.
علی و حمزه(ع) و دلیر مردان لشکر اسلام به قلب سپاه قریش تاختند و خود و تعداد زیاد دشمنانشان را فراموش کرده بودند به گونهای جنگ در گرفت که سرها از بدنها جدا و به آسمان پرتاب میشد و خداوند، مسلمانان را با توان و عزم و اراده و پایداری، مورد حمایت قرار داد، بدین ترتیب مسلمانان تمام دشمنانی را که از فرار باز ماندند به اسارت گرفتند تا آنجا که تعداد اسیران دشمن به ۷۰۲ و تعداد کشتههای آنان به هفتاد تن رسید.
روایات به صراحت بیان میدارد که بیشترین تعداد کشتهها به دست باکفایت علی(ع) به هلاکت رسیدند، بدینسان، حداقل ۲۴ تن توسط امیر المؤمنین(ع) کشته شدند و آن حضرت در کشتن ۲۸ تن دیگر نیز شرکت داشت و به نظر میرسد همه کسانی که به دست علی(ع) کشته شدند پهلوانان نامی و دلاوران قریش به شمار میآمدند[۳].
در این نبرد مهم، علی(ع) افزون بر نقش برجستهاش در پیروزی جنگ، پرچمداری رسول خدا(ص) را نیز بر عهده داشت[۴].
نقل شده مردی از بنی کنانه بر معاویة بن ابی سفیان وارد شد، معاویه به او گفت: آیا در بدر شرکت داشتی؟ گفت: آری! گفت: بگو ببینم در آن عرصه چه دیدی؟
گفت: ما گرچه در آن صحنه بودیم ولی چیزی ندیدیم و فتح و ظفری نزدیکتر از آن مشاهده نکرده بودیم. معاویه گفت: آنچه را دیدی برایم توصیف کن؟
گفت: علی ابن ابی طالب را دیدم در سن جوانی چون شیری دلاور قهرمانانه، صفوف نیروهای دشمن را پارهپاره میکرد و هرکس در برابرش پایداری میکرد وی را به هلاکت میرساند و ضربتش بر هرچه فرود میآمد آن را نابود میساخت، هیچ یک از مردم را از خود گذشتهتر از او ندیدم، بر دشمن یورش میبرد و سپس چون روباهی زیرک باین سو آن سو مینگریست گویی دو چشم نیز از پشت سر داشت و در جستوخیز به شیر درنده میماند[۵].[۶]
منابع
پانویس
- ↑ به آن جنگ بدر بزرگ گفته میشود و در هفده رمضان سال دوم هجری و به گفتهای نوزدهم آن ماه اتفاق افتاده است.
- ↑ کامل، ج۲، ص۱۳۴ و ۱۳۵ چاپ مؤسسه اعلمی؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵.
- ↑ ارشاد المفید، ص۴۶، فصل ۱۹، باب ۲؛ کشف الغمه، ج۱، ص۱۸۲.
- ↑ استیعاب ابن عبد البر مالکی در حاشیه اصابه، ج۳، ص۳۳؛ تاریخ دمشق ابن عساکر، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ حلیة الاولیاء ابو نعیم، ج۹، ص۱۴۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۹۹.