جنگ بدر در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جنگ بدر یا "بدرالکبری" نخستین و مهم‌ترین جنگ میان مسلمانان و کافران قریش است که در هفدهم ماه رمضان سال دوم هجری واقع شد. در این جنگ، مسلمانان علی‌رغم کم تعداد بودنشان به پیروزی رسیدند و چند تن از بزرگان مشرکان از جمله ابوجهل کشته یا اسیر شدند. از علل پیروزی مسلمانان، جانفشانی و دلاوری مسلمانان به‌ویژه علی (ع) و حمزه سیدالشهداء، بود. در قرآن کریم از این غزوه یاد شده و نمونه‌ای از امدادهای الهی دانسته شده است.

دو غزوه دیگر نیز به نام بدر خوانده می‌شوند:بدر الاُولی و بدر صغرا (بدر الموعد)؛ اما مراد از جنگ یا غزوه بدر در منابع تاریخی بدر الکبری است.

مقدمه

بدر نام سه غزوه در صدر اسلام است:

  1. «بدر اولی» یا «غزوه سَفَوان»؛
  2. «بدر کبری» یا «بدر القتال»؛
  3. «بدر الموعد»؛

ولی اگر به صورت مطلق به کار رود، مورد دوم منظور است. غزوه بدر، نخستین و مهم‌ترین جنگ میان مسلمانان و کافران قریش است که خداوند در قرآن از آن نام برده:﴿وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱] و با عنایتی خاص آن را به طور گسترده در سوره‌هایی مانند انفال و آل عمران آورده و نکاتی را درباره آن بیان کرده که کمتر مورد توجه مؤرخان قرار گرفته است. ابن‌اسحاق و واقدی نیز آیات مربوط به جنگ بدر را که بیشتر در سوره انفال است، آورده و به تفسیر آنها پرداخته‌اند[۲]. قرآن روز بدر را ﴿ يَوْمَ الْفُرْقَانِ[۳] یعنی روز جدایی حق از باطل نامیده[۴] و آن را آیتی برای مردم دانسته است: ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ[۵][۶]. خداوند در این جنگ به وضوح وعده پیروزی دین خود بر مشرکان و قطع ریشه کافران را به رسولش‌داده است: ﴿وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ[۷] منطقه بدر جایگاهی برای گردهمایی اعراب به شمار می‌رفت و بازار آن هر سال از آغاز ماه ذیقعده به مدت ۸ روز بر پا می‌شد. هم اکنون منطقه بدر به شهری در ۱۵۵ کیلومتری مدینه تبدیل شده که فاصله‌ای در حدود ۳۱۰ کیلومتر با مکه و حدود ۴۵ کیلومتر با ساحل دریای سرخ دارد[۸].[۹]

علل و عوامل شکل‌گیری جنگ بدر

بنابر نقل مشهور، این رخداد مهم در صبحگاه روز جمعه، هفدهم رمضان[۱۰] و بنا بر نقلی روز دوشنبه هفدهم یا نوزدهم رمضانِ[۱۱] سال دوم هجرت (نوزدهمین ماه هجرت) اتفاق افتاد.

مسلمانان تا پیش از هجرت به طُرق گوناگون مورد اذیت و آزار و شکنجه و تبعید کافران قرار گرفته و از خانه و کاشانه خود بیرون رانده﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۲] و از مناسک حج بازداشته شدند﴿وَمَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۳]؛ ولی از سوی خداوند اجازه رویارویی و جنگ با مشرکان قریش را نداشتند و تنها به صبر فرا خوانده می‌شدند. با هجرت مسلمانان به مدینه، خداوند ضمن برشمردن ستم‌هایی که بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه داد: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ[۱۴].

تا پیش از جنگ بدر مسلمانان چند سریّه و غزوه داشتند که هدف از آنها ضربه زدن به قریش و تصرف کاروان‌های تجاری آنان بود، هر چند که جز سریه نخله، هیچ یک نتیجه‌ای نداشت. در این سریّه که در ماه حرام و به فرماندهی عبداللّه‌ بن جحش و حدود یک ماه و نیم پیش از غزوه بدر رخ داد، با کشته شدن یک تن از مشرکان (عمرو بن حضرمی) و اسارت دو تن، کاروان تجاری به غنیمت گرفته شد[۱۵]. قریش این شکست را مایه سرافکندگی خود در میان قبایل عرب می‌دانست و طالب خون‌بهای عمرو بن حضرمی بود. این موضوع نقش قابل توجهی در وقوع جنگ بدر داشت.

از جمله کاروان‌های تجاری که به دست مسلمانان نیفتاد کاروانی بود که به سرکردگی ابوسفیان به مقصد غزه می‌رفت[۱۶]. پیامبر(ص) تا ذوالعُشَیره (در ۵ منزلی مدینه) پیش رفت؛ ولی بدان دست نیافت[۱۷]، پس پیامبر به مدینه بازگشت. ابوسفیان با هشدارهایی که دریافت کرد می‌دانست که در بازگشت، مسلمانان در کمین کاروان او خواهند نشست، از این‌رو، از سرزمین تبوک، ضمضم بن عمرو را برای جلب کمک قریش، به مکه اعزام کرد[۱۸]. از سوی دیگر گزارش‌گران پیامبر(ص) و به روایتی، جبرئیل[۱۹] نیز خبر بازگشت کاروان را از غزه به سوی مکه به رسول خدا(ص) دادند[۲۰].[۲۱]

خروج مسلمانان از مدینه

با بازگشت کاروان از غزه به سوی مکّه خداوند پیامبرش را برای خروج از مدینه برای پیروزی بر کاروان یا سپاه مشرکان فرمان داد.﴿يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ[۲۲] رسول خدا(ص) نیز با اعلام این مطلب از مدینه خارج شد.

زمان خروج از مدینه به اختلاف روز شنبه، یکشنبه و دوشنبه، هشتم یا دوازدهم ماه رمضان، نوزدهمین ماه از هجرت گفته شده است[۲۳]؛ اما بر اساس تقویم تطبیقی هشتم ماه رمضان و روزهای یکشنبه و دوشنبه نمی‌تواند درست باشد؛ زیرا آن زمان مصادف با روز سه شنبه است و تنها روز شنبه مصادف است با ۱۲ رمضان مطابق با ۲۵ فروردین و ۱۱ آوریل ۶۲۱ میلادی[۲۴]. واقدی آورده است که بخشی از مسلمانان مایل نبودند با سپاه بدر اعزام شوند و می‌گفتند که ما گروهی اندک هستیم و بیرون رفتن به صلاح نیست[۲۵]. در آیات ﴿كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ[۲۶] اشاره شده که بخشی از اصحاب به جهت همراهی نکردن با پیامبر به بحث و نزاع پرداخته، شرکت در این نبرد را با مرگ خویش برابر می‌دانستند. گویا مؤرخانی چون واقدی با تصریح به اینکه درباره خروج از مدینه بین مسلمانان گفت و گویی فراوان بوده، خواسته‌اند نیآمدن گروهی از مردم را، با این بیان که گمان نمی‌کردند جنگی روی دهد، توجیه کنند، چنان که وقتی رسول خدا(ص) با پیروزی وارد مدینه شد گروهی با این توجیه از آن حضرت عذر خواستند[۲۷]. میبدی نیز به تبعیت از واقدی با توجیهاتی خواسته این نقیصه را از اصحاب بزداید[۲۸].

در تفسیر ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلاً[۲۹] نیز آمده که ابتدا گروهی از مهاجران بر اثر سختی‌ها و شکنجه‌هایی که در مکه می‌دیدند از پیامبر(ص) اذن جنگ می‌خواستند و حضرت می‌فرمود که چنین دستوری نیامده است؛ ولی هنگامی که جنگ بدر پیش آمد و دستور جهاد داده شد این گروه از رفتن به جنگ از خود کراهت شدید نشان دادند، چنان که در آیه مزبور به خوبی حال آنان وصف شده است[۳۰].

بنا به نقل ابن‌عباس آیه ﴿لاَّ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۱] نیز دراین باره نازل شده است که به یکسان نبودن کسانی که در نبرد بدر حاضر شده و آنان که از آن باز ماندند اشاره دارد[۳۲]. بنا بر روایتی از عکرمه آیه ﴿إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳۳] به تخلف کنندگان از نبرد بدر اشاره دارد[۳۴]. البته با توجه به نزول سوره توبه در سال‌های متأخر دوره مدنی صحت چنین روایتی بعید به نظر می‌رسد و ارتباط آن با غزوه تبوک از شهرت برخوردار است.

به هر حال پیامبر(ص) در دوازدهم ماه رمضان از مدینه خارج شد و در سُقْیا فرود آمد و کم سالان را به مدینه بازگرداند[۳۵]. شامگاه همان روز به همراه ۳۰۵ یا ۳۱۳ تن (۲۷۰ تن از انصار و باقی از مهاجران) از سقیا خارج شدند[۳۶]. یعقوبی شمار مسلمانان را ۳۰۰ نفر دانسته که ۲۳۲ نفر از انصار و باقی از مهاجران بودند[۳۷]. در بیشتر روایات شمار مسلمانان شرکت کننده در بدر به طور دقیق ۳۱۳ تن بیان نشده، بلکه غالباً می‌گویند: ۳۰۰ و چند نفر بوده‌اند؛ ولی چون گفته می‌شود: شمار آنان به عدد سپاه طالوت یعنی ۳۱۳ تن بوده این عدد شهرت یافته است[۳۸].[۳۹]

قریش و خروج از مکه

ضمضم طبق خواسته ابوسفیان با شترِ بینی بریده خون آلود و جهاز واژگون و لباس‌های پاره شده وارد مکه شد و مشرکان را برای نجات کاروان تجاری قریش تحریک کرد[۴۰]. مشرکان با دیدن این صحنه و فریادهای ضمضم به جنبش درآمدند. ابوجهل نیز بر بام کعبه، مکیان را برای نجات اموالشان تشویق می‌کرد [۴۱]؛ اما خواب بدی که عاتکه دختر عبدالمطلب سه روز پیش از ورود ضمضم دیده و در مکه شایع شده بود چنان وحشتی در میان مکیان افکنده بود که تا رسیدن به بدر پیوسته از آن یاد می‌کردند[۴۲]. وی خواب دیده بود که مردی وارد مکه شد و گفت که تا سه روز دیگر شما به کشتارگاه خویش می‌روید. آن مرد سه بار مطلب خود را بر کعبه و کوه ابوقبیس فریاد زد و بعد سنگی به زیر افکند که هر ذره آن داخل خانه‌ای از قریش ـ جز بنی‌هاشم و بنی‌زهره ـ شد[۴۳] بعدها عمروعاص نیز مدعی بود که او نیز آن رؤیا را دیده است[۴۴]. با این حال ترس از دست رفتن کاروانی که تقریبا همه قریش در آن سرمایه‌گذاری کرده بودند و حفظ آن، بر ایشان جنبه حیثیتی داشت، و هشدارها و ترغیب‌های بزرگانی از قریش برای نجات کاروان، همه را واداشت که یا خود به جنگ بیایند یا کسی را به جای خود بفرستند. ابولهب بر اثر بیماری یا بنا بر نظر واقدی به سبب ترس از خواب عاتکه، در جنگ بدر شرکت نکرد و سخنان قریش از جمله ابوجهل در او اثر نگذاشت[۴۵] او به جای خود عاص بن هشام را که در قمار، از ابولهب باخته بود[۴۶] ملزم کرد در سپاه حاضر شود [۴۷]. افزون بر خواب عاتکه، سخنان ضَمْضَم[۴۸] و گفتار عِداس مسیحی مبنی بر عدم استواری کوه‌ها در مقابل پیامبر(ص)[۴۹] و قرعه زدن با تیر و نهی از رفتن[۵۰] که ابوسفیان به ضمضم سفارش کرده بود تا قریش را از این کار باز دارد[۵۱].

سایه ترس و دو دلی را چنان بر سر گروهی از بزرگان قریش انداخته بود که برخی چون حارث بن عامر با یقین به مرگ خود، بخشی از اموالشان را میان فرزندانشان قسمت کردند[۵۲]؛ همچنین هراس عجیبی امیه‌ بن خلف را فرا گرفته بود؛ زیرا که سعد بن معاذ پیش‌تر سخن پیامبر(ص) را درباره کشته شدنش، به او گزارش داده و ازاین‌رو به شدت نگران بود[۵۳]. افزون بر حارث و امیه، عتبه و شیبه فرزندان ربیعه، حکیم بن حزام، ابوالبختری، علی بن امیه و عاص بن مُنَبَّه نیز رغبتی به جنگ نداشتند و ازاین‌رو ابوجهل و عقبة بن ابی معیط این افراد را ترسو می‌خواندند[۵۴]. سخنان این دو[۵۵] بر طبل جنگ می‌نواخت و به سخنان خردمندان و خیرخواهان قریش از جمله حکیم بن حزام که آنان را از رفتن باز می‌داشتند گوش نمی‌دادند[۵۶]. مشرکان با تعداد ۹۵۰ یا ۱۰۰۰ نفر با نوازندگان و آوازه خوانان و با ساز و برگ تمام و تکبر و غروری خاص از مکه بیرون آمدند و ۱۰۰ اسب را نیز برای خودنمایی یدک می‌کشیدند[۵۷]. خداوند وضع آنان را چنین وصف می‌کند: ﴿وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِم بَطَرًا وَرِئَاء النَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَاللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ[۵۸].[۵۹]

از ظاهر خطاب آیه به مسلمانان برمی‌آید که سپاه اعزامی قریش پیش از مسلمانان از مکه به سوی بدر حرکت کرده‌اند. شواهدی نیز همین نکته را تأیید می‌کند؛ نخست آنکه کراهت برخی صحابه برای حضور در نبرد بدر مؤید اطلاع ایشان از تعداد و امکانات سپاه قریشیان پس از خروج از مکه است؛ همچنین تلاقی همزمان دو سپاه در بدر با اینکه مسلمانان نسبت به قریش به بدر بسیار نزدیک‌تر بوده‌اند مؤید این مطلب است. همچنان که مشخص است مسلمانان ۵ روزه (شامگاه ۱۲ تا ۱۷ رمضان) این مسافت را پیموده‌اند با توجه به اینکه فاصله مکه تا بدر نسبت به فاصله مدینه تا آنجا حدود دو برابر بوده است رسیدن قریش به بدر طی همین زمان بسیار بعید است.

این در حالی است که گزارش‌های مؤرخانی چون ابن‌اسحاق و واقدی نشان می‌دهد که مسلمانان پیش از حرکت قریش بدون آمادگی برای جنگ و به قصد گرفتن کاروان تجاری از مدینه خارج شدند و چون خبر حرکت سپاه مکه را شنیدند گفتند که ما برای جنگ بیرون نیامده بودیم[۶۰]؛ اما این توجیه با آیات و شواهدی که بیان شد سازش ندارد، به خصوص که برخی مفسران گفته‌اند: آیه ﴿وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ[۶۱] پیش از آیه ﴿كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ[۶۲] نازل شده است [۶۳].

۱۲۲ نفر تهیه خوراک سپاه قریش را بر عهده داشتند که عبارت‌اند از: عتبه و شیبه فرزندان ربیعه، نبیه و منبه فرزندان حجاج، ابوجهل، ابوالبختری بن هشام، نضر بن حارث، حکیم بن حزام، ابی بن خلف، زمعة بن اسود، حارث بن عامر و عباس بن عبدالمطلب. این افراد که در تاریخ به عنوان "مُطْعِمین" شهرت یافته‌اند در قرآن چنین نکوهش شده‌اند:﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ[۶۴][۶۵]. شیخ طوسی نزول آیه بعدی را نیز در این ارتباط می‌داند: ﴿لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ[۶۶][۶۷]. سپاهیان قریش پیکی برای ابوسفیان فرستادند تا او را از حرکت خود آگاه سازند؛ ولی بر اثر تغییر مسیر کاروان تجاری، پیک با ابوسفیان دیدار نکرد. رخدادهای گوناگون در جریان حرکت کاروان تجاری، از جمله خواب دیگری که یکی از مشرکان حاضر در کاروان به نام جهیم بن صلت در جُحفه دید و در آن از کشته شدن بزرگان قریش آگاهی یافت[۶۸] همگی بر تردید کاروانیان در ادامه مسیر و تمایل ایشان به بازگشت به سوی مکّه می‌افزود.

از سوی دیگر، وقتی ابوسفیان نزدیک مدینه رسید ترس شدیدی او را گرفت و با یافتن آثار شتران دو تن از جاسوسان پیامبر(ص) در بدر، مسلم دانست که پیامبر(ص) با نیروهایش برای دستیابی به کاروان از مدینه خارج خواهند شد، از همین رو بلافاصله مسیر کاروان را از منطقه بدر به سوی کناره دریای سرخ تغییر داد و توانست از محدوده آنان خارج شود و پیکی نیز به سوی سپاه قریش فرستاد تا آنان را از ماجرا باخبر کند و به بازگشت به مکه فراخواند[۶۹]. در جحفه (چند منزلی بدر) پیام به سپاه قریش رسید؛ ولی آنان بازگشت را مایه سرافکندگی خود می‌دانستند و می‌خواستند با قدرت‌نمایی، ضعفی را که از سریه نخله بر آنان تحمیل شده بود جبران کنند تا در میان قبایل عرب بار دیگر سرافکنده نشوند، ازاین‌رو تصمیم گرفتند سه روز در بدر برای قدرت نمایی خود به عیش و نوش و نوازندگی بپردازند[۷۰]. تنها بنی‌زهره با سخنان و حیله اخنس بن شریق (از همپیمانان بنی زهره) توانستند از سپاه جدا شده، به مکه بازگردند[۷۱]. بنو عدی نیز گروه دیگری بودند که با تغییر مسیر خود به سوی دریا، به مکه بازگشتند[۷۲].[۷۳]

استقرار دو سپاه در بدر

پیامبر(ص) پس از پیمودن منازلی که ابن‌هشام همه آنها را برشمرده است[۷۴]، در پانزدهم ماه رمضان به "روحا" رسید و کنار چاهِ آن نماز گزارد و بزرگان قریش از جمله ابوجهل و زمعة بن اسود را نفرین کرد[۷۵]. نزدیک بدر جبرئیل خبر نزدیک شدن سپاه قریش را به رسول‌خدا(ص) داد[۷۶].پیامبر(ص) اصحاب خود را به مشورت‌‌طلبید.

گویند: ابوبکر و عمر سخنانی گفتند؛ ولی از عدم نقل سخنانشان[۷۷] معلوم می‌شود که سخنانشان نیکو نبوده است. واقدی تنها کسی است که سخنان عمر را نقل کرده که کاملاً بر ترس و نومیدی از قدرت مسلمانان در برابر قریش دلالت دارد؛ اما مقداد از مهاجران گفت: ای رسول خدا ما چون قوم یهود نیستیم که به موسی گفتند: تو و خدایت بروید و بجنگید و ما اینجا نشسته‌ایم، بلکه ما از راست و چپ و پیش و پس تو می‌جنگیم[۷۸]. باز رسول خدا(ص) خواستار نظر اصحاب شد. خطاب پیامبر(ص) در حقیقت متوجه انصار بود، آنان بیشترین جمعیت سپاه پیامبر(ص) را تشکیل می‌دادند لکن بر اساس پیمان خود با پیامبر(ص) متعهد دفاع از رسول خدا(ص) در خارج از مدینه نبودند [۷۹]، ازاین‌رو سعد بن معاذ رئیس اوس که متوجه این موضوع شده بود به نمایندگی از انصار سخنان پرشوری گفت و اطاعت انصار را از فرمان پیامبر(ص) اعلام کرد.

رسول خدا(ص) از سخنان مقداد و سعد بن معاذ بسیار خوشحال شد و فرمود: خداوند به من وعده پیروزی بر یکی از دو گروه (تجاری یا سپاه اعزامی مکه) را داده است. ﴿ وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ[۸۰] به خدا سوگند هم‌اکنون محل کشته شدن آنان را می‌بینم[۸۱] و حتی آن را به اصحاب خود نشان داد[۸۲]. مسلمانان با سخنان پیامبر(ص) متوجه فرار کاروان تجاری شدند و آنان که تا آن هنگام پرچم جنگ نبسته بودند، پرچم‌های جنگ را برافراشته، و به راه افتادند و شامگاه هفدهم ماه رمضان در بدر فرود آمدند. مسلمانان از لشکرگاه قریش بر اثر وجود تپه‌های شنی که میان آنان بود خبر نداشتند. پیامبر(ص) چند نفر از جمله علی(ع)، را برای کسب خبر به سوی چاهی که در نزدیک آنان بود فرستاد. آنان با ساقیان قریش برخورد و دو تن از آنان را اسیر کردند. پس از بازجویی معلوم شد که سپاه قریش با شمار ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر که اغلب بزرگان قریش را همراه دارد در پشت تپه‌های شنیِ منطقه اردو زده‌اند. پیامبر(ص) فرمود: مکه جگرگوشه‌های خود را به سوی شما روانه کرده است[۸۳]. پیامبر(ص) از یاران خود درباره محلّی که فرود آمده بودند مشورت خواست. حباب بن منذر انصاری ضمن نامطلوب خواندن آن موضع، پیشنهاد کرد تا در کنار چاه‌های بدر فرود آیند و دیگر چاه‌ها را پُر کنند. بر اساس روایتی که مورد نقد برخی محققان نیز قرار گرفته [۸۴]. جبرئیل فرود آمد و نظر حباب بن منذر انصاری را تأیید کرد [۸۵] و او را حباب ذوالرأی خواندند[۸۶]، از این‌رو اردوگاه خود را در کنار چاه‌های بدر قرار داد.

خبر رسیدن سپاه پیامبر(ص) به وسیله یک نفر ساقی فراری به مشرکان رسید. در این هنگام حکیم بن حزام و عتبة بن ربیعه از لشکرکشی بیهوده خود سخن به میان آورده، به ابوجهل اعتراض کردند و از ترس شبیخون زدن مسلمانان آن شب را پاسداری دادند و حتی نتوانستند گوشت‌هایی را که کباب کرده بودند بخورند و آن شب را گرسنه سپری کردند[۸۷].

قرآن وصف دقیقی از موقعیت مسلمانان و مشرکان ارائه کرده است: ﴿إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ[۸۸]

میان مؤرخان و مفسران درباره اینکه کدام‌ یک از دو سپاه زودتر به بدر رسیدند اختلاف وجود دارد؛ مؤرخانی چون واقدی و ابن‌اسحاق گفته‌اند که مسلمانان زودتر به بدر رسیدند و چاه‌های آب را گرفتند؛ ولی مفسران ورود سپاه قریش را پیش از مسلمانان دانسته‌اند، از همین روست که وقتی در شب بدر مسلمانان خوابیدند و صبح نیاز به آب پیدا کردند نتوانستند غسل کنند و شیطان آنان را بر اثر وضعیت بدی که پیدا کرده بودند وسوسه می‌کرد. خداوند بدین منظور و نیز جهت محکم کردن زمین زیر پای آنان باران فرستاد:﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ[۸۹][۹۰]ساختن حوض‌های آب نیز پس از این باران بود؛ زیرا آن‌قدر آب در آبراه‌ها جاری شد که این حوض‌ها را برای جمع‌آوری آب‌ها ساختند[۹۱]. خداوند در آن شب برای آرامش مسلمانان، خواب را بر آنان مسلط کرد: ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ[۹۲] بر پایه روایتی از امیرمؤمنان(ع) در آن شب در حالی که همه اصحاب به خواب رفته بودند رسول خدا(ص) در کنار درختی تا هنگام صبح به عبادت پرداخت[۹۳].[۹۴]

صف آرایی دو سپاه

هنگام صبح پیامبر(ص) به آرایش سپاه پرداخت که در این حال سپاه قریش از تپه عَقَنْقَل ظاهر شد. رسول خدا(ص) چون آنان را دید فرمود: خدایا این قریش است که با غرور و تکبر به جنگ با تو و تکذیب رسولت آمده است. خدایا! خواهان نصرتی هستم که به من وعده داده‌ای. خدایا! بامدادان آنان را نابود کن[۹۵].

سپاهیان پیامبر پشت به آفتاب و و سپاه قریش رو به آفتاب قرار داشتند[۹۶]. واقدی گوید: بر میمنه و میسره هیچ‌ یک از دو سپاهِ مسلمانان و مشرکان کسی فرمانده نشد[۹۷]. لوای ریاست به نام عقاب[۹۸] که تنها در دست بزرگان و افراد خاص قرار می‌گرفت[۹۹]، در دست علی(ع) بود[۱۰۰]. ابتدا پیامبر(ص) طی پیامی، ضمن اعلام عدم تمایل به رویارویی با قریش، آنان را از جنگ برحذر داشت.

برخی چون حکیم بن حزام پیام را منصفانه دانسته، خواهان بازگشت شدند؛ اما جنگ‌‌طلبی و گرد نفرازی ابوجهل مانع شد[۱۰۱]. عمیربن وهب جمحی هم که با گروهی مسلمانان را دور زدند تا از نداشتن کمین گاه مطمئن شوند در بازگشت مسلمانان را گروهی بی‌ساز و برگ ولی مصمم برای مرگ توصیف کرد. تحکیم بن حزام نیز نزد عتبة بن ربیعه، از بزرگان و ثروتمندان قریش، رفت و از او خواست تا با پرداخت خون‌بهای عمرو بن حضرمی و خسارت کالاهایی که مسلمانان در سریه نخله گرفته بودند، از درگیری جلوگیری کند و آنگاه عتبه پس از سخنرانی و برشمردن پیامدهای این جنگ متعهّد شد که خون‌بها و قیمت کالاها را بپردازد؛ امّا ابوجهل از آن روی که اگر مردم بازگردند عتبه را بزرگ خود خواهند دانست خطاب به مردم گفت که عتبه از روی ترس و نیز حضور پسرش ابوحذیفه در کنار محمد(ص) و ارتباط نسبی با پیامبر(ص) چنین سخنانی را می‌گوید[۱۰۲]. گویند: چند نفر از جمله حکیم بن حزام برای برداشتن آب کنار حوض‌های مسلمانان آمدند. پیامبر(ص) دستور داد که کسی متعرض آنان نشود و بر پایه روایتی دیگر به جز حکیم سایر آنان کشته شدند[۱۰۳].[۱۰۴]

نابرابری نیروها

پیامبر(ص) چون کمی یاران خود و کثرت سپاه قریش را دید از خدا کمک خواست[۱۰۵]، ازاین‌رو در روز بدر چون لحظاتی خواب بر ایشان مستولی شد خدا دشمنان را در نظر او کم شمار جلوه داد و فرمود: ﴿إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۱۰۶]، نیز می‌فرماید: ﴿وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۱۰۷][۱۰۸] این اندک نمایی دو جانبه چنان بود که بر اساس روایت عبداللّه‌ بن مسعود برخی از صحابه می‌گفتند: مشرکان ۷۰ یا ۱۰۰ نفرند[۱۰۹]. ابوجهل نیز وقتی مسلمانان را دید گفت: یاران محمد لقمه‌ای بیش نیستند [۱۱۰]. این موضوع در آیه ۱۳ سوره آل عمران چنین بیان شده است:﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ[۱۱۱]. آیه دوم چنین تفسیر شده که منظور مسلمانان هستند که کافران را دو برابر خویش می‌دیدند و این بدان سبب بود که خداوند مسلمانان را به مقاومت ۱۰۰ به ۲۰۰ و ۱۰۰۰ به ۲۰۰۰ امر کرده و پیروزی آنها را تضمین کرده بود:﴿الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ[۱۱۲] و خداوند شمار مشرکان را به همان حسابی که تعیین کرده بود در چشم آنان قرار داد؛ یعنی مسلمانان، کفار را به جای ۱۰۰۰۰ نفر، آنچنان که طبرسی نقل کرده است، ۶۲۶ تن می‌دیدند[۱۱۳] و این همان اندک نمایی است که در آیه ۴۴ سوره انفال بیان شده است.

برخی نیز گفته‌اند که منظور مشرکان هستند که مسلمانان را دو برابر خود می‌دیدند و این معنا با آیه ﴿وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ[۱۱۴] که بیان می‌کند دشمنان، شما مسلمانان را اندک می‌دیدند مخالفتی ندارد؛ زیرا آیه سوره انفال پیش از نبرد را بیان می‌کند و علت آن این است که مشرکان تجهیز کامل نکنند؛ ولی به هنگام نبرد دو برابر ببینند تا ترس بر آنان مسلط شود[۱۱۵]. در این رابطه برخی در شأن نزول آیه ﴿إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۱۶] آورده‌اند که گروهی از مکیان اسلام آوردند، ولی هجرت نکردند و با قریش به بدر آمدند و چون کم شماری مسلمانان را دیدند گفتند: اینان به دینشان چنان مغرور شده‌اند که با این شمار اندک به جنگ با این شمار فراوان آمده‌اند[۱۱۷].

فرمان تشویق کردن مؤمنان به جنگ و پایداری ۲۰ نفر از مسلمانان در برابر ۲۰۰ نفر و ۱۰۰ نفر در برابر ۱۰۰۰ نفر از مشرکان به هنگام جنگ بدر به پیامبر(ص) داده شد: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ[۱۱۸]؛ ولی این حکم تخفیف داده شد و دستور پایداری ۱۰۰ به ۲۰۰ و ۱۰۰۰ به ۲۰۰۰ در آیه بعد صادر شد: ﴿الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ[۱۱۹] رسول خدا(ص) در خطابه‌ای مسلمانان را به جنگ تحریض و به ثواب ترغیب و بارها برای پیروزی مسلماناندعا کرد و می‌فرمود: خدایا! اگر این گروه اندک کشته شوند دیگر کسی تو را عبادت نخواهد کرد[۱۲۰]. آیه ﴿إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ[۱۲۱] نشان می‌دهد که مسلمانان بیمناک و مضطرب بوده و از خدا کمک و یاری می‌طلبیده‌اند. رسول خدا(ص) نیز آن‌قدر دعا کرد که ردای مبارکش از دوشش افتاد[۱۲۲]. بنابر گزارشی که مورد نقد جدی برخی محققان است[۱۲۳] برای پیامبر(ص) سایبانی ساختند[۱۲۴]؛ ولی بر اساس سخن امیرمؤمنان(ع) پیامبر(ص) در بدر از همه مسلمانان به دشمن نزدیک‌تر بود و هرگاه جنگ سخت می‌شد مسلمانان به آن حضرت پناه می‌بردند[۱۲۵].[۱۲۶]

نبرد تن به تن و آغاز جنگ

پیش از شروع جنگ تن به تن، ابوجهل برای خنثا کردن سخنان عتبه و نیز تحریک عواطف مردم، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود خون برادرش را طلب کند. گویند: عامر نخستین کسی بود که به صفوف مسلمانان هجوم برد تا صفوف آنان درهم ریزد؛ ولی نیروهای پیامبر(ص) از خود ثبات قدم نشان دادند[۱۲۷]. زخم زبان‌های تند و پیوسته ابوجهل و قریش به عتبه، او را وا داشت تا در جنگی که خود برای خاموشی آن تلاش می‌کرد، نخستین کسی باشد که به همراه پسرش ولید و شیبه پا به میدان نهند و جنگ تن به تن را آغاز کنند[۱۲۸]. پیامبر(ص) که گویا کراهت داشت انصار در نخستین درگیری، طرفِ قریش باشند حمزه، علی(ع) و عبیدة بن حارث را به میدان فرستاد. حمزه عتبه را کشت و علی(ع) ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی(ع) شیبه را کشتند.

بر اساس روایتی از علی(ع) آن حضرت در کشتن هر سه نفر شرکت داشته است[۱۲۹]. به نقلی آیه ﴿هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ[۱۳۰] درباره این نبرد تن به تن نازل شد[۱۳۱]. کشته شدن این سه تن ضربه سختی به قریش بود؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به مردم اطمینان می‌داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: َ لَنَا الْعُزَّى وَ لَا عُزَّى لَكُم‏ و منادی پیامبر(ص) گفت: «اللَّهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَى لَكُم‏»[۱۳۲]. پیامبر(ص) با برداشتن مشتی خاک و پاشیدن آنها به سوی کافران فرمود: رؤیتان سیاه باد [۱۳۳]. خدایا! دلهایشان را سرشار از ترس و قدمهایشان را سست و لرزان کن.

بر اساس روایتی از امام سجاد(ع) و امام صادق(ع)، پیامبر(ص) از علی(ع) خواست تا از مکانی خاص، مشتی خاک به او دهد و علی(ع) این را از مناقب خاص خود می‌دانست[۱۳۴]. در منابع اهل سنت این روایت از ابن عباس نقل شده و در ادامه آمده که این خاک‌ها به چشمان همه مشرکان فرو رفت و به گزارشی آیه ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۳۵] در این باره نازل شد[۱۳۶]. بدین گونه جنگ میان صفوف مسلمانان و مشرکان درگرفت و این در حالی بود که شعار مسلمانان در این جنگ "یا منصور امت" [۱۳۷] و بنا به نقلی "اَحَدٌ اَحَد"[۱۳۸] بود. خداوند مسلمانان را در بدر از هرگونه عقب‌نشینی در برابر کافران به شدت برحذر داشت و آنان را به دوزخ تهدید کرد. آیه ذیل به این مطلب تصریح دارد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۱۳۹]. این احتمال می‌رود که چنین تحلیلی از سوی مفسران برای رعایت شأن برخی از صحابه صورت گرفته باشد که در جنگ‌هایی چون احد و حنین و... فرار کردند.

با توجه به اینکه پیروزی بدر ضربه‌ای مهلک به سران قریش در مکه بود، برخی مفسران آیات در بردارنده وعده شکست کافران را بر کشتگان بدر تطبیق کرده‌اند: ﴿سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ[۱۴۰][۱۴۱].[۱۴۲]

امدادهای غیبی در بدر

برخی از امدادهای الهی در بدر عبارت است از: مسلط شدن خواب بر مؤمنان برای آرامش؛ فرو فرستادن باران برای طهارت و محکم شدن زمین رملی زیر پای آنان برای مناسب شدن موقعیت جغرافیایی و جنگی، تقلیل نیروهای دو سپاه، در نگاه یکدیگر به گونه‌ای که موجب تقویت روحیه مسلمانان و مغرور شدن و تضعیف روحیه مشرکان گردید و نیز حضور فرشتگان در بدر.

در قرآن و روایات بر حضور فرشتگان در بدر تأکید شده است. گزارش‌های متعددی از دو گروه مسلمانان[۱۴۳] و مشرکان[۱۴۴] در این خصوص وجود دارد. ظاهر آیه ﴿إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ[۱۴۵] بر حضور ۱۰۰۰۰ فرشته از ابتدای جنگ دلالت دارد [۱۴۶]؛ حضوری که در ادامه جنگ به ۳۰۰۰ افزایش یافت: ﴿إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ[۱۴۷][۱۴۸]. همچنین خداوند به مؤمنان وعده داده بود که چنانچه صبر و تقوا پیشه کنند این تعداد به ۵۰۰۰ افزایش یابد: ﴿بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ[۱۴۹].[۱۵۰]

از امیرمؤمنان(ع) نیز روایت شده که در بدر سه تند باد وزید که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل هریک با ۱۰۰۰۰ نفر حاضر شدند. جبرئیل در کنار پیامبر(ص) و میکائیل در سمت راست سپاه و اسرافیل در جناج چپ سپاه مستقر شدند[۱۵۱]. طبرسی و ابوالفتوح رازی در تفاسیر خود تعداد ۸۰۰۰ یا ۹۰۰۰ را نیز نقل کرده‌اند[۱۵۲]. رسول خدا(ص) نیز مسلمانان را به حضور ملائکه بشارت داد[۱۵۳]. برخی مقصود از غمام در آیه ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۱۵۴] را همان ابرهای سفیدی دانسته‌اند که ملائکه روز بدر در آن آمدند[۱۵۵].

از جمله امدادهای غیبی که نقشی بسیار مهم در شکست مشرکان داشت وحشت و هراسی بود که خداوند بر دل مشرکان افکند: ﴿إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ[۱۵۶]. برخی این وحشت را ناشی از صداهای مهیبی می‌دانند که همانند ریختن سنگ در طشت بود[۱۵۷]. از امام باقر(ع) روایت شده که رسول خدا(ص) فرمودند: من با رعب و ترسی که خدا بر دشمنان وارد می‌کرد یاری شده‌ام[۱۵۸]. خداوند این کمک‌ها را بشارتی به مسلمانان و مایه قوت و اطمینان و تسکین قلب آنان دانسته است: ﴿وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۵۹]، ازاین‌رو بجاست که خداوند تیر انداختن و کشتن مشرکان را به خود نسبت دهد: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۶۰] و مکر کافران را سست گرداند: ﴿ذَلِكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ[۱۶۱][۱۶۲].[۱۶۳]

پایان جنگ بدر

بر اساس برخی روایات مشرکان هنگام خروج از مکه پرده کعبه را گرفته، گفتند: خدایا! برترین از این دو سپاه و هدایت شده‌ترین از این دو گروه و باکرامت‌ترین این دو حزب را پیروز گردان. در بدر ابوجهل نیز از خدا خواست تا آن کسی را که پیوند خویشاوندی را گسسته و امری ناآشنا آورده شکست دهد و برای خود نیز فتح و پیروزی خواست. آیه ۱۹ سوره انفال بدین امر اشاره دارد: ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ وَإِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَلَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ[۱۶۴].[۱۶۵]

جنگ بدر با شهادت ۱۴ تن از مسلمانان (۶ تن از مهاجران و ۸ تن از انصار) و با کشته شدن ۷۰ نفر و اسیر شدن همین تعداد از مشرکان به پایان رسید[۱۶۶]. ابن قتیبه شمار کشتگان قریش را ۵۰ و اسیران را ۴۴ نفر گفته است[۱۶۷] که ۳۵ تن از آنان تنها به دست علی(ع) به هلاکت رسیدند[۱۶۸]. این در حالی بود که بسیاری از مشرکان در بیابان‌های اطراف پراکنده شده، برای فرا رسیدن شب و رهایی از دست مسلمانان لحظه شماری می‌کردند[۱۶۹].

پیامبر(ص) نیز که منتظر خبر کشته شدن ابوجهل بود و او را رأس پیشوایان کفر و فرعون امت نامیده بود[۱۷۰] با شنیدن خبر قتل او گفت: خدایا! وعده خود را محقق ساختی[۱۷۱]. ابوجهل به دست دو جوان کم سال یعنی معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء کشته شد و هنوز رمقی در بدن داشت که عبداللّه‌ بن مسعود، سر او را از تن جدا کرد[۱۷۲]. از دیگر افرادی که پیامبر(ص) وی را نفرین کرد و خواهان کشته شدن او بود نوفل بن خویلد بود که به دست علی(ع) کشته شد. با مرگ او پیامبر(ص) تکبیر گفت و فرمود: خدا را سپاس که دعایم را به اجابت رساند[۱۷۳].

درباره شهدای بدر برخی بر اساس پندارهای خود می‌گفتند که فلانی مُرد و از لذت‌های دنیا بهره‌ای نبرد. خداوند برای رد گفته‌هایشان این آیه را نازل کرد: ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۱۷۴][۱۷۵] بر اساس روایتی دیگر چون شهدای بدر در بهشت از کرامت و نعمت‌های بهشتی برخوردار شدند گفتند: ای کاش خویشان ما می‌دانستند که حال ما چگونه است، در نتیجه این آیه نازل شد[۱۷۶] که با آیه ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۱۷۷] که در شأن شهدای اُحد نازل شده متفاوت است[۱۷۸]. جنگ بدر که بیش از نصف روز طول نکشید[۱۷۹] یکی از مهم‌ترین رخدادهای صدر اسلام را رقم زد، چنان که پیامبر(ص) درباره آن فرمود: هیچ‌گاه شیطان کوچک‌تر و در مانده‌تر از روز عرفه نبوده، مگر در روز بدر[۱۸۰].[۱۸۱]

بدر وعده‌گاه عذاب الهی

خداوند بارها از بدر به وعدگاه عذاب الهی تعبیر کرده که مشرکان به عللی باید آن عذاب را می‌چشیدند، چنان‌که در آیات ۱۳ ـ ۱۴ سوره انفال این عذاب را بر اثر مخالفت مشرکان با خدا و پیامبر دانسته، از عذاب آتش برای کافران خبر می‌دهد: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِقِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ذَلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ[۱۸۲]؛ همچنین در آیه ۳۴ سوره انفال این عذاب را نتیجه منع و بازداشتن کافران از مسجد الحرام معرفی می‌کند و این در حالی بود که آنان شایستگی تولیت مسجد را نداشتند: ﴿وَمَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۸۳].

کفر و انکار خداوند از دیگر عوامل نزول عذاب در بدر است: ﴿ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ[۱۸۴][۱۸۵]. خداوند در جای دیگر از این عذاب به "عذاب یوم عقیم" یاد کرده است: ﴿وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ[۱۸۶]؛ زیرا هیچ خیر و برکتی برای مشرکان نداشت[۱۸۷] و نیز در آن روز شبی برای مشرکان وجود نداشت؛ زیرا پیش از فرا رسیدن شب نابود شدند[۱۸۸].

از نظر برخی مفسران آیه ﴿وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ[۱۸۹] به تحقق وعده خداوند درباره قتل دشمنان در جنگ بدر اشاره دارد[۱۹۰]، هرچند که سزاوار آن است که مقصود از آن جنگ احد است؛ نیز برخی مقصود از ﴿وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۹۱] را نصرت خداوند در نبرد بدر دانسته‌اند[۱۹۲]. بعضی از مفسران نیز با تطبیق برخی آیات مکیِ عذاب بر روز بدر بر عظمت شکست مشرکان در این روز تأکید کرده‌اند:

  1. ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ[۱۹۳]
  2. ﴿يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ[۱۹۴][۱۹۵]
  3. ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۱۹۶][۱۹۷]
  4. ﴿حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ[۱۹۸][۱۹۹]
  5. ﴿حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ[۲۰۰][۲۰۱]
  6. ﴿أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ[۲۰۲]
  7. ﴿أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِينَ[۲۰۳].[۲۰۴]
  8. ﴿وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۲۰۵][۲۰۶]
  9. ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ[۲۰۷][۲۰۸]
  10. ﴿قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ[۲۰۹] که مقصود عذاب روز بدر است.[۲۱۰]
  11. ﴿وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى[۲۱۱][۲۱۲]
  12. ﴿جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ[۲۱۳][۲۱۴]
  13. ﴿فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ[۲۱۵][۲۱۶]
  14. ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا[۲۱۷]
  15. ﴿فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ[۲۱۸][۲۱۹].[۲۲۰]

غنایم بدر

در پایان جنگ بدر دو موضوع جدید سبب بروز اختلاف‌هایی شد:

نخست تقسیم غنایم بود؛ هر شخصی افزون بر آنچه از وسایل شخصی کشتگان به دست آورده بود در غنایم کلی نیز سهمی می‌طلبید. غنایم کلی عبارت بود از ۱۵۰ شتر، ۱۰ اسب و مقداری چرم و پارچه و ابزار جنگی[۲۲۱]. از عبادة بن صامت نقل است که ما درباره غنایم جنگی با هم اختلاف کردیم و رفتار زشتی از خود نشان دادیم[۲۲۲]. روایات مختلفی که در شأن نزول اولین آیه انفال نقل شده تمامی بر این اختلاف دلالت دارد[۲۲۳]. آیات اول سوره انفال به بیان حکم این موضوع پرداخته است. آیه نخست بیان می‌کند که اصحاب پیوسته به نزد پیامبر(ص) آمده، از او در باره غنایم می‌پرسیدند: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۲۲۴]. در این آیه برای اولین بار، قرآن از غنایم جنگی به "انفال" یاد کرده و در ابتدا، این غنایم را مخصوص خدا و رسولش قرار داده تا هر چه خواهند تصمیم گیرند و خطاب به مسلمانان تأکید می‌کند که اگر مؤمنان حقیقی باشید باید از خدا و رسولش اطاعت کنید. بدین ترتیب کسانی که از این غنایم برده بودند موظف به بازگرداندن آنها شدند[۲۲۵].

در آیه ۴۱ سوره انفال حکم این انفال چنین بیان شده است: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۲۲۶]

بدیهی است که باقی غنایم برای مجاهدان بود و پیامبر(ص) نیز آنها را میانشان قسمت کرد. رسول خدا(ص) برای کسانی که در مدینه و قبا جانشین خود کرده بود سهمی پرداختند. سعد بن عباده نیز که بر اثر مارگزیدگی نتوانست همراهی کند ولی انصار را برای حضور در بدر تشویق کرده بود سهمی به او داده شد[۲۲۷]. بدین ترتیب مسلمانان که هنگام خروج از مدینه تنها یک یا دو اسب[۲۲۸]. و ۷۰ شتر داشتند و هر دو یا سه یا ۴ نفر از یک شتر استفاده می‌کردند[۲۲۹]. هنگام بازگشت، هر یک بر یک یا دو شتر سوار بود و برهنگان جامه پوشیده و به زاد و توشه قریش دست یافته، سیر شده بودند و چون فدیه آزادی اسیران را نیز گرفتند هر فقیری ثروتمند شد و این استجابتِ همان دعای پیامبر(ص) بود که هنگام حرکت از سقیا به سوی بدر گفت: خدایا! ایشان گروه پیادگان‌اند، سوارشان کن، برهنه‌اند آنان را بپوشان، گرسنه‌اند، سیرشان کن و نیازمندند، به فضل خود بی‌نیازشان فرمای[۲۳۰].

بر اساس روایت ابن‌عباس، از جمله غنایم جنگ بدر پارچه‌ای سرخ رنگ بود که مفقود شد. برخی گفتند: شاید رسول خدا(ص) آن را برای خود برداشته است! بنا به روایتی در پاسخ به این تهمت بود که آیه ۱۶۱ سوره آل عمران نازل شد: ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۲۳۱][۲۳۲]. جست و جوها آشکار ساخت که یکی از حاضرانِ در بدر آن را برداشته، در زمین پنهان کرده بود. پیامبر(ص) دستور داد آن را بیابند و چون آن را یافتند کسی گفت: ای رسول خدا برای این مرد طلب آمرزش کن. این درخواست چند بار تکرار شد. پیامبر(ص) فرمود: درباره مجرمان چنین چیزی نخواهید [۲۳۳].

همچنین درباره حکم اسیران جنگی پیامبر پیش از جنگ، مسلمانان را از کشتن افرادی چون ابوالبختری از قبیله بنی اسد به سبب خدماتش به مسلمانان در مکه و حارث بن عامر بن نوفل و بنی هاشم را بر اثر خروج اجباری و زمعة بن اسود منع و بر اسیر کردن آنان تأکید ورزیده بود[۲۳۴]. اگرچه مسلمانان بر اثر ناآشنایی با برخی از این افراد آنان را در جنگ کشتند؛ همچنین در پی اعلام پیامبر برخی از مسلمانان نیز تلاش کردند که در زمان جنگ افراد دیگری از سپاه قریش را به اسارت درآورند. شاید بتوان انگیزه این گروه از مسلمانان را در این کار حفظ جان بستگان یا دوستان خود که در جبهه مخالف قرار داشتند یا حتی انگیزه‌های اقتصادی و در یافت فدیه در برابر آزادی اسیران دانست، به هر روی خداوند در آیات ۶۷ ـ ۶۸ سوره انفال که پس از بدر نازل شد عمل این دسته از مسلمانان را نکوهش و ضمن رد اسارت گرفتن دشمنان در زمان جنگ، متخلفان از این دستور را به عذابی بزرگ تهدید کرد: ﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ لَوْلَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۳۵]. پس از جنگ در تعیین سرنوشت اسیران مشرک اختلاف‌هایی روی داد؛ از یک سو برخی از مسلمانان از جمله سعد بن معاذ[۲۳۶] که از انگیزه‌های قوی دینی برخوردار بودند خواهان کشتن اسرا بودند. در این میان عمر بن خطاب نیز از کشتن اسرا [۲۳۷] حمایت می‌کرد و بر آن پای می‌فشرد [۲۳۸]. شاید بتوان گفت که از قبیله عمر بن خطاب فردی در سپاه قریش نبود[۲۳۹] تا عمر بن خطاب بخواهد با اسارت گرفتن وی جانش را نجات دهد، ازاین‌رو وی به راحتی از کشتن اسراسخن می‌گفت.

از سوی دیگر پیامبر ضمن فرمان قتل برخی از اسیران مشرک چون عقبة بن ابی معیط، نضربن حارث و طعیمة بن ابی عدی[۲۴۰] که سابقه‌ای دیرین در دشمنی با مسلمانان داشتند و حکم اعدام آنان به دست امیرمؤمنان علی(ع) اجرا گردید[۲۴۱]، از آزادی سایر اسیران در برابر پرداخت فدیه یا تعلیم کودکان مسلمان، سخن به میان آورد[۲۴۲]. مسلمانان نیز طبق نظر آن حضرت رفتار کردند. بنابر روایاتی از امیرمؤمنان علی(ع) و امام باقر(ع) آیه: ﴿أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۲۴۳] به آزادی اسرا در برابر فدیه اشاره دارد[۲۴۴]. گزارش‌های متعددی از برخورد خوب مسلمانان با اسیران در راه بازگشت به مدینه و همچنین در زمان حضور در مدینه آمده است[۲۴۵]. به موجب گزارش‌هایی، قریش در ابتدا نمی‌خواست تا هم کشته داده باشد و هم فدیه بپردازد، ازاین‌رو مُطَّلِب پسر ابووداعه، نخستین کسی که فدیه پرداخت و پدرش را آزاد ساخت، مورد سرزنش قریش قرار گرفت؛ ولی پس از این، ممنوعیت پرداخت فدیه برداشته شد[۲۴۶].[۲۴۷]

بازتاب جنگ بدر در مدینه

رسول خدا(ص) سه روز در بدر ماند[۲۴۸]. و پس از خاکسپاری شهدا و انداختن کشته‌های قریش[۲۴۹] در یکی از چاه‌های بدر[۲۵۰]. (اصحاب قلیب)، زید بن حارثه و عبداللّه‌ بن رواحه را از اثیل به مدینه فرستاد تا خبر پیروزی مسلمانان را به مدینه برسانند[۲۵۱].

جنگ بدر در مدینه، هم در میان مسلمانان و هم در میان یهودیان و منافقان[۲۵۲] بازتاب گسترده‌ای داشت. این پیروزی چنان عظیم و مهم بود که نه تنها مسلمانان بلکه عمده منافقان و یهودیان سخن زید بن حارثه و عبداللّه‌ بن رواحه را که پیش از رسیدن سپاه به مدینه خبر پیروزی را به مدینه رساندند باور نمی‌کردند و می‌گفتند که آنان نمی‌دانند چه می‌گویند. حتی سخنان زید بن حارثه را ناشی از هراسی که از شکست مسلمانان بر او عارض شده می‌دانستند[۲۵۳]. این تعجب از آن رو بود که مردم مدینه با نام برخی از بزرگان قریش در میان اسامی کشته‌شدگان مواجه شدند[۲۵۴]. مردم از جمله بزرگان خزرج با شنیدن این خبر به روحا آمدند و پیروزیبدر را به پیامبر(ص) شادباش گفتند و کسانی که در این غزوه حاضر نشده بودند از رسول خدا(ص) عذرخواهی کردند[۲۵۵].

یهودیان و منافقان نیز وقتی اسیران را با دست‌های بسته دیدند خوار و زبون شدند. حتی با توجه به غنایم مسلمانان چنان احساس حقارت کردند که آرزو کردند با پیامبر در بدر حضور می‌داشتند تا غنیمتی به دست می‌آوردند؛ زیرا معتقد بودند دیگر پرچمی برای او افراشته نخواهد شد، مگر اینکه پیروز شود. کعب بن اشرف از بزرگان یهود در آن هنگام مرگ را برتر از زندگی دانست و گفت: امروز زیر زمین بهتر از روی آن است. وی کشته شدگان را، بزرگان و پادشاهان عرب و اهل حرم دانست. او نتوانست خشم و ناراحتی خود را اظهار نکند، ازاین‌رو به مکه رفت و با مرثیه سرایی بر کشته شدگان قریش، آنان را به انتقام از پیامبر(ص) ترغیب کرد[۲۵۶].

حقارت اسرای مشرک به ویژه اشراف از آنان مانند سهیل بن عمرو تا بدان حد بود که سوده همسر پیامبر(ص) را نیز تحت تأثیر قرار داده بود، ازاین‌رو به سهیل گفت: ای ابو یزید چگونه به اسارت تن دادی؟! مگر نمی‌توانستی با بزرگواری بمیری! پیامبر(ص) فرمود: ای سوده آیا بر ضد خدا و رسول او ترغیب و تحریک می‌کنی؟ سوده گفت: ای رسول خدا! سوگند به کسی که تو را به حق پیامبر قرار داده است وقتی ابو یزید را دیدم که دستهایش به گردنش بسته است نتوانستم خودداری کنم [۲۵۷]. در آن هنگام که هنوز نوشیدن شراب ممنوع نشده بود عده‌ای از جمله خلیفه اول و دوم در خانه ابوطلحه انصاری اجتماع کرده، ضمن نوشیدن شراب در سوگ کشته شدگان قریش اشعاری سرودند. رسول خدا(ص) هنگامی که از اشعار آنان باخبر شد با چهره‌ای برافروخته و دامن کشان نزد ابوبکر آمد. عمر با دیدن چهره غضبناک پیامبر(ص) از خشم ایشان به خدا پناه برد و سوگند یاد کرد که دیگر شراب ننوشد[۲۵۸]. زمخشری این اشعار را به عمر نسبت داده است[۲۵۹]. سید حمیری و شیخ طوسی به این اشعار استناد کرده‌اند[۲۶۰]. دیک الجن نیز اشعار وی در آن جلسه را نزد متوکل خوانده است[۲۶۱]. علامه امینی[۲۶۲] و علامه شرف الدین عاملی[۲۶۳] و سید جعفر مرتضی عاملی[۲۶۴] به تفصیل به این موضوع پرداخته‌اند.

از جمله پیامدهای دیگر جنگ بدر در مدینه نگرانی انصار نسبت به همپیمانان یهودی خود بود و ازاین‌رو به آنان گفتند: پیش از اینکه همانند آنچه بر قریش در بدر وارد شد بر شما بیاید اسلام را بپذیرید[۲۶۵].[۲۶۶]

بازتاب جنگ بدر در مکه

بازتاب جنگ بدر در مکه بسیار گسترده‌تر از مدینه بود. خبر شکست مشرکان را حَیْسُمان بن حابس خزاعی به مکه رساند[۲۶۷]. مکیان نیز همانند مردم مدینه در اولین برخورد با این رویداد مهم سخن او را به شدت انکار و او را به هزیان گویی متهم می‌کردند. این ناباوری چنان بود که صفوان بن امیه که در حجر اسماعیل نشسته بود می‌گفت: در باره من از او سؤال کنید. پرسیدند: آیا از صفوان خبری داری؟ حیسمان گفت: او در حجر اسماعیل است؛ ولی پدر و برادرش را در میان کشته شدگان دیدم[۲۶۸].

چون قریش به مکه بازگشت و همه چیز روشن شد ابوسفیان برای برافروخته نگه داشتن خشم مشرکان نسبت به مسلمانان آنان را از هر گونه گریستن و نوحه و مرثیه سرایی بر کشتگان و از هر گونه خوشی و لذت‌جویی برحذر داشت[۲۶۹]. برخی که نمی‌توانستند برای کشته شدگانشان عزاداری نکنند به بیرون مکه رفته، در آنجا نوحه سرایی می‌کردند[۲۷۰]؛ اما وقتی کعب بن اشرف یهودی به مکه آمد و مرثیه سرایی کرد دیگران نیز اشعار او را خوانده، گریه و زاری را آشکار کردند. مکه یک ماه در غم و اندوه فرو رفته بود و هیچ خانه‌ای نبود مگر اینکه بر کشتگان خود مرثیه می‌خواند. زن‌ها نیز موهای خود را پریشان کردند. گاه گِرد شتر یا اسب مردی که کشته شده بود به نوحه خوانی می‌پرداختند[۲۷۱]. قریش بر کشتگان خود اشعار غم‌انگیز فراوانی سراییده که در کتاب‌های تاریخی و ادبی آمده است[۲۷۲]. این خشم چنان بود که عمیر بن وهب جُمَحی با تشویق و حمایت صفوان بن امیه تصمیم به کشتن پیامبر(ص) گرفت؛ ولی چون به مدینه رسید دستگیر و نزد رسول خدا(ص) آورده شد. پیامبر(ص) از هدف او پرسید. او گفت: برای آزادی اسیری آمده‌ام؛ اما وقتی رسول خدا(ص) سخنان او و صفوان را فاش ساخت به حقانیت پیامبر(ص) اعتراف کرد و مسلمان شد و درخواست کرد تا به مکه رفته، قریش را به اسلام فراخواند. وی پس از کسب اجازه وارد مکه شد و با آگاه شدن صفوان و مکیان از مسلمان شدن او وی را نفرین کردند. گروه زیادی نیز با سخنان او مسلمان شدند[۲۷۳].

مصیبت بس سنگین بدر بر مکیان نه تنها در سال بعد جنگ احد را در پی داشت، بلکه کینه‌ای در دل بزرگان قریش به خصوص امویان نهاده بود که حتی پس از مسلمان شدن هرگاه فرصتی دست می‌داد کینه خود را به گونه‌های مختلف آشکار می‌کردند. در این میان اهل‌بیت پیامبر و انصار بیشتر آماج این کینه‌ها بودند، چنان که بارها امیرمؤمنان(ع) از امویان و قریش شکوه و به ظلم و دشمنی آنان با خود اشاره کرده است[۲۷۴]. عثمان نیز با توجه به این نکته به آن حضرت می‌گفت: گناه من چیست که قریش شما را دوست ندارند؟ دشمنی آنان از این‌روست که ۷۰ نفر از کسانی را که چون طلا می‌درخشیدند کشتید[۲۷۵]. اوج این دشمنی در واقعه کربلا نسبت به اهل‌بیت(ع) ظاهر شد، چنان که یزید در اشعار خود صریحاً به انتقام‌جویی از کشته‌های بدر اعتراف کرد[۲۷۶] و ولید بن یزید از ابن‌عایشه خواست تا این اشعار را با غنا بخواند[۲۷۷]؛ همچنین واقعه حرّه نسبت به انصار در این راستا بود[۲۷۸].

بازتاب جنگ بدر در خارج از حجاز

بازتاب این جنگ افزون بر مدینه و مکه، به خارج از مرزها کشیده شد. در حبشه نجاشی از این خبر مسرور شد و خبر آن را به مسلمانان مهاجر در حبشه رساند[۲۷۹].[۲۸۰]

مقام بدری‌ها از منظر قرآن و روایات

مقام بدری‌ها در روایاتِ ناظر به برخی آیات و نیز سخنان صحابه جایگاه مهم و ویژه‌ای یافت و در اعتقادات اهل سنت بدریان از دیگر صحابه جایگاه برتری دارند. برخی از مفسران در شأن نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۲۸۱] آورده‌اند که گروهی از بدریان وارد مجلسی شدند که رسول خدا(ص) در آن حضور داشت. اصحاب برای آنان جا باز نکردند، ازاین‌رو پیامبر(ص) به برخی فرمان داد تا برخیزند و بدریان بنشینند. برخی از اصحاب از این فرمان اندکی ناراحت شدند و منافقان نیز سخنان فتنه انگیزی گفتند و آیه مزبور در شأن بدریها نازل شد[۲۸۲].

از نظر عطاء بن ریاح، بدریان مصداق: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۲۸۳] هستند که در ذیل آیه به آنان وعده بهشت داده شده است[۲۸۴]. مطابق قولی از عکرمه اصحاب بدر بهترین امت دانسته شده‌اند[۲۸۵]. مقام بدریان چنان بود که مجاهد گوید: برخی که در بدر حاضر نشده بودند آرزو می‌کردند در جنگ بدر شرکت بودند تا همانند آنان ثواب و اجر می‌داشتند؛ ولی چون روز اُحد شد آنان فرار کردند و خداوند آنان را چنین مورد عتاب قرار داد: ﴿وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ[۲۸۶][۲۸۷].

در باور اهل سنت بر اساس آیه ﴿لَوْلَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۸۸] گناهان گذشته و آینده بدریان بخشوده شده و این از معانی پنج گانه‌ای است که مجاهد، حسن بصری و سعید بن جبیر برای آیه گفته‌اند[۲۸۹]. قریب به این معنا را چنین گفته‌اند که خداوند هیچ یک از اصحاب بدر را عذاب نخواهد کرد[۲۹۰]؛ همچنین قرطبی احتمال داده که مراد از ﴿يَوْمَئِذٍ در آیه ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ[۲۹۱]. روز بدر است که خدا در آن به هلاک کافران و سعادت مؤمنان حکم کرده بود و سعادت بدریان همانا بخشش همه گناهانشان است؛ زیرا وقتی حاطب بن ابی بلتعه خواست به وسیله پیکی مشرکان را از قصد پیامبر(ص) برای فتح مکه آگاه کند، ولی قضیه فاش شد، عمر از رسول خدا(ص) خواست او را بکشد؛ ولی پیامبر(ص) فرمود: خدا بر اهل بدر آگاهی یافته و گفته است: شما هر کاری می‌خواهید بکنید؛ زیرا شما را بخشوده‌ام. در برخی نقلها نیز آمده است: زیرا بهشت بر شما واجب شده است[۲۹۲]. با استناد به این روایت، بدریان در باور اهل سنت افزون بر اصل عدالت صحابه، از دیگران ممتاز شده‌اند.

اشکال‌هایی بر این روایت وارد و آن را از ارزش انداخته است. علامه طباطبایی در ذیل آیات افک آنها را بیان کرده است؛ از جمله مخالفت با نص قرآن؛ مانند حکم قصاص قتل نفس محترمه، مخالفت با سنت و عملرسول خدا(ص) در موارد مشابه؛ مانند اجرای حد افک بر مسطح بن اثاثه بدری، عمل صحابه به ویژه پس از رسول خدا(ص) و در جریان منازعات و فتنه‌ها[۲۹۳]؛ همچنین اجرای حد بر قدامة بن مظعون ابو عمر جمحی که از بدریان بود؛ ولی عمر به سبب شرابخواری بر او حد جاری کرد[۲۹۴]. چنان که گذشت رسول خدا(ص) حتی حاضر نشد برای کسی که جامه‌ای از غنایم را برده و در زیر خاک پنها کرده بود آمرزش بخواهد و در برابر اصرار صحابه به آنان فرمود که درباره مجرمان چنین چیزی را نخواهید[۲۹۵]، از همین رو ابن‌ ابی‌الحدید چنین برائتی را برای اهل بدر به نقد کشیده است[۲۹۶]. به نظر می‌رسد برخی خواسته‌اند با بهره‌گیری از مسئله مقام بدریان، مقاومت و مخالفت برخی صحابه پیامبر را در برابر سیاست‌های امیرمؤمنان، امام علی(ع) در دوران خلافتش تحلیل و عملکرد آنها را توجیه کنند. این عده با نقل روایاتی می‌کوشند تا آیات را چنان تفسیر کنند که اشکالی متوجه هیچ‌یک از دو گروه نشود، چنان که گویند: از علی(ع) روایت شده که آیه ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۲۹۷] درباره بدریان نازل شده است [۲۹۸] و علی بن ابی‌طالب خود این آیه را درباره عثمان و طلحه و زبیر پس از جنگ جمل می‌دانسته است[۲۹۹]، بر این اساس همه ظلم‌ها و همچنین کدورت‌هایی که میان امیرمؤمنان(ع) با خلیفه اول و دوم و نیز زبیر و سعد بن ابی‌وقاص بوده به فراموشی سپرده شود و دیگر آن فتنه‌ای که در آیه ﴿وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۳۰۰] آمده و خواسته شده تا از آن پرهیز شود جایگاهی نداشته باشد! در حالی که می‌گویند: منظور از فتنه، جنگ جمل و در باره بدریان است [۳۰۱].

اصحاب بدر از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز جایگاهی ممتاز داشتند؛ خلیفه دوم در دیوان مالی برای آنان امتیاز خاصی قائل شد و سهم هر یک از آنان را ۵۰۰۰ درهم در سال قرار داد[۳۰۲]. شاید بر همین اساس است که برخی صحابه‌نگاران چون ابن‌سعد و ابونعیم در ترتیب، اسامی صحابه بدری را بر دیگران مقدم می‌دارند و در این باره روایاتی مبنی بر فضایل ویژه آنان نقل می‌کنند[۳۰۳].

اصحاب بدر از نظر موقعیت اجتماعی در جایگاهی ممتاز قرار داشتند، به گونه‌ای که پس از کشته شدن عثمان و هجوم مردم به سوی امیرمؤمنان(ع) و تقاضای بیعت با او، ایشان ـ در مقام لزوم مقبولیت خلافت از سوی اهل حل و عقد ـ فرمود: خلافت با اهل شورا و بدریان است و آنان حق انتخاب خلیفه را دارند[۳۰۴]؛ مقداد نیز خطاب به اعضای شورای خلافت گفت: کسی را که در بدر حاضر نبوده خلیفه نکنید[۳۰۵]. حضور نیروهای بدری در هر سپاه و گروه و حزبی امتیاز ویژه برای تأیید آن گروه و حزب به شمار می‌رفت و این از باورهای اجتماعی در قرن اول بود. سعید بن قیس ارحبی برای تشویق نیروهای خود برای جنگ با معاویه و اثبات درست بودن راهی که برگزیده‌اند، در سخنان خود به حضور ۷۰ بدری در سپاه و در رأس آنان امیرمؤمنان(ع) اشاره کرد و متذکر شد که با این تعداد دیگر هیچ‌گونه شبهه‌ای در حقانیت خود نداشته باشند[۳۰۶]. همین دیدگاه را می‌توان از این‌ روایت به دست آورد که از ابان بن تغلب پرسیده شد: آیا صحابه در جنگ‌های علی(ع) حضور داشته‌اند؟ ابان گفت: گویا شما می‌خواهید با حضور آنان حقانیت امیرمؤمنان(ع) را به دست آورید، در حالی که آن حضرت میزان حقانیت دیگران است.

در منابع و روایات شیعه نیز شمار اصحاب حضرت مهدی به عدد اصحاب بدر گفته شده است[۳۰۷]. نظر به جایگاه ویژه اصحاب بدر نزد مسلمانان از همان قرنهای نخست، در کتابهایی که درباره صحابه نوشته شده، موضوعی به این گروه تخصیص یافته است. کتاب‌های فراوانی در این باره نوشته شده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. کتاب من شهد صفین مع علی من البدریین از هشام بن محمد بن سائب کلبی[۳۰۸]
  2. هالة البدر فی عدد اهل بدر از محمد بن احمد بن عثمان ذهبی[۳۰۹]
  3. روضة المحبین لأسماء الصحابة البدریین اثر محمد بن مصطفی البنانی المصری[۳۱۰].[۳۱۱]

منابع

پانویس

  1. «و بی‌گمان خداوند در «بدر» شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید» سوره آل عمران، آیه۱۲۳.
  2. السیرة النبویه، ج ۲، ص۳۲۲ - ۳۳۳؛ المغازی، ج ۱، ص۱۳۱ - ۱۳۸.
  3. سوره انفال، آیه:۴۱.
  4. السیر والمغازی، ص۱۳۰.
  5. «به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانه‌ای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ می‌کردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم می‌دیدند (و می‌هراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پش» سوره آل عمران، آیه۱۳.
  6. تفسیر ابن‌کثیر، ج ۱، ص۳۵۸.
  7. «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده می‌فرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست می‌داشتید که آن دسته بی‌جنگ‌افزار از آن شما گردد اما خداوند می‌خواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند» سوره انفال، آیه۷.
  8. دولت رسول خدا، ص۲۱۲.
  9. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۷۸ ـ ۳۷۹.
  10. السیر والمغازی، ص۱۳۰؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۴ - ۱۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۴۵.
  11. الطبقات، ج ۲، ص۱۴ ـ ۱۵؛ المعارف، ص۱۵۸.
  12. از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند، سوره بقره، آیه:۲۱۷.
  13. «و چرا خداوند عذابشان نکند با آنکه (مردم را) از مسجد الحرام باز می‌دارند در حالی که سرپرست آن نمی‌باشند- که سرپرست آن جز پرهیزگاران نیستند- اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره انفال، آیه ۳۴.
  14. به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند:پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است؛ سوره حج، آیه: ۳۹-۴۰.
  15. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۵۲ ـ ۲۵۴؛ المغازی، ج ۱، ص۱۳ـ۱۶.
  16. المغازی، ج ۱، ص۲۸.
  17. المغازی، ج ۱، ص۱۲؛ السیره‌النبویه، ج ۲، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹.
  18. المغازی، ج ۱، ص۲۸.
  19. الکشاف، ج ۲، ص۱۹۷.
  20. المغازی، ج ۱، ص۱۳۱.
  21. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۷۹ ـ ۳۸۰.
  22. با تو درباره حقّ پس از آشکار شدن آن چالش می‌ورزیدند گویی آنان را به سوی مرگ می‌رانند و آنان می‌نگرند و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده می‌فرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست می‌داشتید که آن دسته بی‌جنگ‌افزار از آن شما گردد اما خداوند می‌خواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند، سوره انفال، آیه: ۶-۷.
  23. ر. ک: السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۶۳؛ المغازی، ج ۱، ص۲۱؛ الطبقات، ج ۲، ص۸.
  24. ر. ک: تقویم تطبیقی، ص۳۵۴.
  25. المغازی، ج ۱، ص۱۳۱.
  26. «چنان که پروردگارت تو را از خانه‌ات به درستی بیرون آورد با آنکه بی‌گمان دسته‌ای از مؤمنان ناخرسند بودند با تو درباره حقّ پس از آشکار شدن آن چالش می‌ورزیدند گویی آنان را به سوی مرگ می‌رانند و آنان می‌نگرند» سوره انفال، آیه ۵-۶.
  27. المغازی، ص۲۰ - ۲۱، ۱۳۱.
  28. کشف‌الاسرار، ج ۲، ص۵۸۸ - ۵۸۹.
  29. آیا به (حال و روز) کسانی ننگریسته‌ای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دسته‌ای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداوند یا فراتر از آن و گفتند: پروردگارا! چرا نبرد را بر ما مقرر کردی؟ چرا زمانی کوتاه ما را مهلت ندادی؟ (به اینان) بگو: بهره این جهان، اندک است و سرای واپسین برای آن کس که پرهیزگاری ورزد بهتر است و سر مویی بر شما ستم نخواهد رفت؛ سوره نساء، آیه:۷۷.
  30. التبیان، ج ۳، ص۲۶۱؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۱۸ ـ ۱۱۹؛ زاد المسیر، ج ۲، ص۱۳۴.
  31. مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است؛ سوره نساء، آیه:۹۵.
  32. التبیان، ج ۳، ص۳۰۱.
  33. «اگر رهسپار نگردید (خداوند) شما را به عذابی دردناک دچار می‌کند و قومی دیگر را به جای شما می‌آورد و شما هیچ زیانی به او نمی‌توانید رساند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره توبه، آیه۳۹.
  34. الدرالمنثور، ج ۳، ص۲۳۹.
  35. المغازی، ج ۱، ص۲۱.
  36. المغازی، ص۲۳؛ المعارف، ص۱۵۲.
  37. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۴۵.
  38. ر. ک: الطبقات، ج ۲، ص۱۴؛ صحیح‌البخاری، ج۵، ص۶ ـ ۷؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۷۰۸ ـ ۷۰۹.
  39. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۸۰ ـ ۳۸۱.
  40. المغازی، ج ۱، ص۲۸ ـ ۲۹.
  41. الکشاف، ج ۲، ص۱۹۷.
  42. المغازی، ج ۱، ص۲۹ - ۳۱، ۳۳، ۴۱ ـ ۴۲.
  43. المغازی، ص۲۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۸ ـ ۲۵۹.
  44. المغازی، ج ۱، ص۲۹.
  45. المغازی، ج ۱، ص۳۳.
  46. انساب الاشراف، ج ۴، ص۴۱۳.
  47. السیره‌النبویه، ج۲، ص۲۶۱؛ المغازی، ج ۱، ص۳۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۴۵.
  48. المغازی، ج ۱، ص۳۱.
  49. المغازی، ص۳۳، ۳۵، ۴۲؛ سبل الهدی، ج ۲، ص۴۳۹.
  50. المغازی، ج ۱، ص۳۳.
  51. المغازی، ج ۱، ص۳۴.
  52. المغازی، ج ۱، ص۳۶.
  53. المغازی، ج ۱، ص۳۵.
  54. المغازی، ج ۱، ص۳۷.
  55. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۶۳؛ التبیان، ج ۵، ص۱۳۴ ـ ۱۳۵.
  56. المغازی، ج ۱، ص۳۷.
  57. المغازی، ج ۱، ص۳۹؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۴۵.
  58. و چون کسانی نباشید که از دیار خویش با سرمستی و برای نمایش به مردم بیرون می‌آیند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند و خداوند به آنچه انجام می‌دهند نیک داناست؛ سوره انفال، آیه۴۷.
  59. تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص۱۲۴؛ المغازی، ج ۱، ص۳۹؛ التبیان، ج ۵، ص۱۳۳.
  60. التبیان، ج ۵، ص۸۱.
  61. «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده می‌فرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست می‌داشتید که آن دسته بی‌جنگ‌افزار از آن شما گردد اما خداوند می‌خواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند» سوره انفال، آیه۷.
  62. «چنان که پروردگارت تو را از خانه‌ات به درستی بیرون آورد با آنکه بی‌گمان دسته‌ای از مؤمنان ناخرسند بودند» سوره انفال، آیه۵.
  63. التبیان، ج ۵، ص۸۱.
  64. بی‌گمان کافران دارایی‌های خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا می‌بخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب می‌گردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده می‌شوند؛ سوره انفال، آیه:۳۶.
  65. اسباب‌النزول، ص۱۹۵؛ کشف‌الاسرار، ج۴، ص۴۳.
  66. «تا خداوند ناپاک را از پاک جدا گرداند و ناپاک (ها) را بر یکدیگر نهد پس آن همه را بر هم انبارد آنگاه در دوزخ نهد؛ (آری) آنانند که زیانکارند» سوره انفال، آیه۳۷.
  67. التبیان، ج ۵، ص۱۲۰.
  68. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۰.
  69. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۶۹ ـ ۲۷۰؛ المغازی، ج ۱، ص۳۹ ـ ۴۱.
  70. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۰؛ المغازی، ج ۱، ص۴۳ ـ ۴۴.
  71. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۱؛ المغازی، ج ۱، ص۴۴؛ المعارف، ص۱۵۳.
  72. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۱؛ المغازی، ج ۱، ص۴۴ ـ ۴۵.
  73. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۸۱ ـ ۳۸۴.
  74. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۶۴ ـ ۲۶۷.
  75. المغازی، ج ۱، ص۴۶.
  76. المغازی، ج ۱، ص۱۳۱.
  77. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۶۶.
  78. المغازی، ج ۱، ص۴۸؛ صحیح البخاری، ج ۵، ص۴.
  79. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۶۷.
  80. و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده می‌فرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست می‌داشتید که آن دسته بی‌جنگ‌افزار از آن شما گردد اما خداوند می‌خواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند، سوره انفال، آیه:۷.
  81. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۶۶ ـ ۲۶۷.
  82. المغازی، ج ۱، ص۴۸ ـ ۴۹.
  83. المغازی، ج ۱، ص۵۱ ـ ۵۳؛ السیره‌النبویه، ج ۲، ص۲۶۹.
  84. الصحیح من سیره، ج ۵، ص۲۹ ـ ۳۰.
  85. المغازی، ج ۱، ص۵۳ ـ ۵۴.
  86. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۲.
  87. المغازی، ج ۱، ص۵۵.
  88. «(یاد کن) آنگاه را که شما بر کناره نزدیک‌تر (مدینه) بودید و آنان بر کناره دورتر و آن کاروان (تجاری قریش) پایین‌تر از شما بودند و اگر با هم وعده (ی کارزار) می‌گذاشتید در آن خلاف می‌کردید امّا خداوند بر آن بود تا کار انجام یافتنی را به پایان رساند تا هر ک» سوره انفال، آیه۴۲.
  89. «(یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا می‌پوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو می‌باراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دل‌هایتان را نیرومند سازد و گام‌ها (یتان) را بدان استوار دارد» سوره انفال، آیه۱۱.
  90. التبیان، ج ۵، ص۸۶؛ جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص۲۵۷ ـ ۲۵۹؛ المیزان، ج ۹، ص۲۲.
  91. الکشاف، ج ۲، ص۲۰۴.
  92. «(یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا می‌پوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو می‌باراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دل‌هایتان را نیرومند سازد و گام‌ها (یتان) را بدان استوار دارد» سوره انفال، آیه۱۱.
  93. روض الجنان، ج ۵، ص۴۷.
  94. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۸۴ ـ ۳۸۷.
  95. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۳.
  96. المغازی، ج ۱، ص۵۶.
  97. المغازی، ج ۱، ص۵۸.
  98. المصنف، ابن‌ابی شیبه، ج ۷، ص۷۲۱؛ الاستیعاب، ج ۴، ص۲۴۰.
  99. الاستیعاب، ج ۴، ص۲۴۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲۴، ص۱۱۸.
  100. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۶۴؛ الاغانی، ج ۴، ص۱۸۰؛ الصحیح من سیره، ج ۵، ص۳۷؛ ج ۶، ص۱۱۵ ـ ۱۲۱.
  101. المغازی، ج ۱، ص۶۱.
  102. المغازی، ج ۱، ص۶۲ ـ ۶۴؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۴ ـ ۲۷۵.
  103. المغازی، ج ۱، ص۶۱.
  104. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۸۷.
  105. التبیان، ج ۵، ص۸۴.
  106. «(یاد کن) آنگاه را که خداوند آنان را به تو در خوابت «اندک» نشان داد و اگر آنان را «بسیار» نشان داده بود سست می‌شدید و در کار (جنگ) اختلاف می‌یافتید ولی خداوند (شما را) در امان داشت که او به اندیشه‌ها داناست» سوره انفال، آیه۴۳.
  107. «و آنگاه را (یاد کن) که آنان را- چون رویاروی شدید- به چشمتان اندک نمود و شما را نیز در چشم آنان، اندک نشان داد تا خداوند کاری انجام یافتنی را به پایان برد و کارها به خداوند باز گردانده می‌شود» سوره انفال، آیه۴۴.
  108. تفسیر ابن‌کثیر، ج ۲، ص۳۲۸.
  109. التبیان، ج ۵، ص۱۳۱؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۱، ص۳۵۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۲۶.
  110. السیرة النبویه، ج ۲، ص۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۴۷؛ عیون الاثر، ج ۱، ص۳۳۴.
  111. «به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانه‌ای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ می‌کردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم می‌دیدند (و می‌هراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پش» سوره آل عمران، آیه۱۳.
  112. اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است؛ سوره انفال، آیه: ۶۶.
  113. مجمع البیان، ج ۱، ص۷۰۹؛ معانی القرآن، ج ۱، ص۳۶۳.
  114. «شما را نیز در چشم آنان، اندک نشان داد» سوره انفال، آیه۴۴.
  115. مجمع البیان، ج ۱، ص۷۰۹؛ حقائق التأویل، ص۳۴ ـ ۴۵.
  116. «و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه۴۹.
  117. التبیان، ج ۵، ص۱۳۶؛ تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص۲۶۰ ـ ۲۶۱؛ زاد المسیر، ج ۲، ص۱۷۸.
  118. ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند؛ سوره انفال، آیه: ۶۵.
  119. اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است؛ سوره انفال، آیه: ۶۶.
  120. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۹؛ المغازی، ج ۱، ص۵۸ ـ ۵۹، ۸۱.
  121. «(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی می‌کردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود» سوره انفال، آیه۹.
  122. جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص۲۵۱؛ مسند احمد، ج ۱، ص۳۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۴۳۷.
  123. الصحیح من سیره، ج ۵، ص۴۱ ـ ۴۵.
  124. المغازی، ج ۱، ص۵۵؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۲ ـ ۲۷۳؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱.
  125. مسند احمد، ج ۱، ص۸۶، ۱۲۶؛ مسند ابی یعلی، ج ۱، ص۳۲۹؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۷.
  126. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.
  127. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۷۸؛ المغازی، ج ۱، ص۶۷.
  128. المغازی، ج ۱، ص۶۶ ـ ۶۷.
  129. روض الجنان، ج ۵، ص۴۸.
  130. «اینان دو گروه دشمنند که درباره پروردگارشان با هم به دشمنی برخاستند، پس بر (تن) آنان که کفر ورزیدند جامه‌ای از آتش بریده‌اند، از فراز سرشان آب جوش می‌ریزند» سوره حج، آیه۱۹.
  131. المغازی، ج ۱، ص۶۸ ـ ۷۰؛ جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۱۷۲ ـ ۱۷۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۸، ص۲۴۷۹.
  132. سبل الهدی، ج ۴، ص۳۶.
  133. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۸۰.
  134. الخصال، ص۵۷۶؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۵۲.
  135. «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه۱۷.
  136. المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص۲۲۷؛ الکشاف، ج ۲، ص۲۰۷؛ مجمع الزوائد، ج ۶، ص۸۴.
  137. المغازی، ج ۱، ص۷۲؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۰.
  138. السیره‌النبویه، ج ۲، ص۲۸۷.
  139. «ای مؤمنان! چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید! و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۵-۱۶.
  140. «زودا که آن گروه در هم شکنند و واپس بگریزند» سوره قمر، آیه۴۵.
  141. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۷، ص۱۴۲ ـ ۱۴۳؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص۲۹۳.
  142. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۸۹ ـ ۳۹۱.
  143. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۸۵ ـ ۲۸۶؛ المغازی، ج ۱، ص۷۶، ۷۸ ـ ۷۹، ۸۱، ۹۱؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۹.
  144. السیره‌النبویه، ج ۲، ص۳۰۱؛ المغازی، ج ۱، ص۷۶ ـ ۷۷؛ مناقب، ج ۱، ص۱۱۸.
  145. «(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی می‌کردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود» سوره انفال، آیه۹.
  146. التبیان، ج ۵، ص۸۴؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۴۳۶.
  147. «(یاد کن) آنگاه را که به مؤمنان می‌گفتی: آیا بسنده‌تان نیست که خداوند با سه هزار فرشته فرو فرستاده (از سوی خود) شما را یاری رساند؟» سوره آل عمران، آیه۱۲۴.
  148. التبیان، ج، ۲، ۵۷۹؛ جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص۱۰۱ روض الجنان، ج ۵، ص۵۳.
  149. «چرا؛ (بی‌گمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۵.
  150. تفسیر ابن‌کثیر، ج ۳، ص۷۵۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۸۲۸؛ روض الجنان، ج ۵، ص۵۲ ـ ۵۶.
  151. المغازی، ج ۱، ص۵۷؛ جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص۲۵۹؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۲، ص۳۰۲.
  152. مجمع البیان، ج ۱، ص۸۲۸؛ روض الجنان، ج ۵، ص۵۶.
  153. المغازی، ج ۱، ص۷۰ ـ ۷۱.
  154. «آیا جز این انتظار دارند که (فرمان) خداوند در سایه‌بان‌هایی از ابر و (نیز) فرشتگان نزدشان بیایند و کار (هلاکشان) پایان یافته باشد و کارها به سوی خداوند باز گردانده می‌شود» سوره بقره، آیه۲۱۰.
  155. التبیان، ج ۱، ص۲۵۸.
  156. «(یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی می‌فرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردن‌ها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید» سوره انفال، آیه ۱۲.
  157. المغازی، ج ۱، ص۹۵؛ اسباب النزول، ص۱۹۲؛ سبل الهدی، ج ۴، ص۴۸.
  158. جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۶۲.
  159. «و خداوند آن را جز مژده‌ای (برایتان) قرار نداد و اینکه دلتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند نیست که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه۱۰.
  160. «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
  161. «چنین است؛ و خداوند نیرنگ کافران را بیرنگ می‌کند» سوره انفال، آیه ۱۸.
  162. الکشاف، ج ۲، ص۲۰۸.
  163. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۹۱ ـ ۳۹۲.
  164. «(ای کافران!) اگر پیروزی می‌خواستید پیروزی به سراغتان آمد و اگر (از کفر و دشمنی) دست بردارید برای شما بهتر است و اگر باز گردید ما نیز باز می‌گردیم و گروه شما هرگز دستتان را نخواهند گرفت هرچند بسیار باشند و (بدانید که) خداوند با مؤمنان است» سوره انفال، آیه۱۹.
  165. اسباب النزول، ص۱۹۳؛ الکشاف، ج ۲ ص۲۰۸.
  166. الطبقات، ج ۲، ص۱۲؛ ر. ک: المغازی، ج ۱، ص۱۴۵ ـ ۱۵۲.
  167. المعارف، ص۱۵۵.
  168. روض الجنان، ج ۵، ص۵۰.
  169. المغازی، ج ۱، ص۹۵.
  170. المغازی، ج ۱، ص۹۱؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۳۲۲؛ الامالی، ص۳۱۰.
  171. المغازی، ج ۱، ص۹۱.
  172. ر. ک: صحیح البخاری، ج ۲، ص۶۸ ـ ۶۹.
  173. المغازی، ج ۱، ص۹۱ ـ ۹۲.
  174. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه۱۵۴.
  175. اسباب النزول، ص۴۴؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۳۳.
  176. زاد المسیر، ج ۱، ص۱۶۱.
  177. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  178. مجمع البیان، ج ۲، ص۸۸۰.
  179. المغازی، ج ۱، ص۷۵، ۱۱۲.
  180. الموطأ، ج ۱، ص۴۲۲؛ المصنف، صنعانی ج۴، ص۳۷۸؛ المغازی، ج ۱، ص۷۷ ـ ۷۸.
  181. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۹۳ ـ ۳۹۴.
  182. «این بدان روست که اینان با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدند و هر کس با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزد بی‌گمان خداوند سخت کیفر است چنین است، آن را بچشید و (بدانید که) عذاب دوزخ برای کافران است» سوره انفال، آیه ۱۳-۱۴.
  183. «و چرا خداوند عذابشان نکند با آنکه (مردم را) از مسجد الحرام باز می‌دارند در حالی که سرپرست آن نمی‌باشند- که سرپرست آن جز پرهیزگاران نیستند- اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره انفال، آیه۳۴.
  184. «اینک برای کفری که ورزیده بودید عذاب را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶.
  185. المغازی، ج ۱، ص۱۳۳.
  186. «و کافران همواره در آن شک دارند تا آنکه ناگاه رستخیز یا عذاب روزی بی‌دنباله بر آنان سر برسد» سوره حج، آیه۵۵.
  187. تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص۴۱۰؛ جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۲۵۳؛ تفسیر ماوردی، ج ۴، ص۳۷.
  188. زادالمسیر، ج ۵، ص۴۴۵.
  189. «و به راستی خداوند به وعده خود وفا کرد که (در جنگ احد) به اذن وی آنان را از میان برداشتید؛ تا اینکه سست شدید و در کار (خود) به کشمکش افتادید و پس از آنکه آنچه را دوست می‌داشتید به شما نمایاند سرکشی کردید؛ برخی از شما این جهان را و برخی جهان واپسین را می» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.
  190. التبیان، ج ۳، ص۲۳.
  191. «و به یادآور که پگاهان از خانواده‌ات جدا شدی در حالی که مؤمنان را در سنگرها برای پیکار (احد) جای می‌دادی و خداوند شنوای داناست» سوره آل عمران، آیه۱۲۱.
  192. زاد المسیر، ج ۲، ص۲۳.
  193. «و کاش آنگاه را می‌دیدی که هراسان شده باشند، دیگر (راه) گریزی نیست و از جایی نزدیک فرو گرفته می‌شوند» سوره سبأ، آیه۵۱.
  194. «روزی که آن گرفت و گیر بزرگ‌تر خود را بنمایانیم، که ما داد می‌ستانیم» سوره دخان، آیه ۱۶.
  195. التبیان، ج ۹، ص۲۲۸.
  196. «و بی‌گمان به آنان از عذاب نزدیک‌تر (این جهان) پیش از عذاب بزرگ‌تر (در جهان واپسین) خواهیم چشاند باشد که بازگردند» سوره سجده، آیه ۲۱.
  197. التبیان، ج ۳، ص۲۳.
  198. «تا چون دری از عذابی سخت بر آنان بگشاییم ناگهان در آن به نومیدی می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۷۷.
  199. تفسیر ماوردی، ج ۴، ص۶۴.
  200. «تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.
  201. المغازی، ج ۱، ص۱۳۷.
  202. «آیا در گستره آسمان‌ها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریسته‌اند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان می‌آورند؟» سوره اعراف، آیه ۱۸۵.
  203. «پس، آیا عذاب ما را به شتاب می‌جویند؟ و آنگاه که (عذاب) به درگاه آنان فرود آید، بامداد بیم‌یافتگان بد بامدادی خواهد بود» سوره صافات، آیه ۱۷۶-۱۷۷.
  204. المغازی، ج ۱، ص۱۳۳.
  205. «و برای ستمکاران عذابی جز آن خواهد بود اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره طور، آیه۴۷.
  206. زاد المسیر، ج ۷، ص۲.
  207. «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است پس، چه برخی از آنچه را به آنان وعده می‌دهیم به تو نشان دهیم، چه تو را بمیرانیم، باری، (به هر روی) به سوی ما باز گردانده می‌شوند» سوره غافر، آیه۷۷.
  208. زاد المسیر، ج ۴، ص۲۲.
  209. «بگو: شاید برایتان برخی از آنچه به شتاب می‌خواهید از پی آید» سوره نمل، آیه۷۲.
  210. التبیان، ج ۸، ص۱۱۵.
  211. «و اگر سخنی از سوی پروردگارت پیشی نگرفته و اجلی معیّن مقرّر نشده بود بی‌گمان (آن عذاب، هم اکنون) لازم می‌شد» سوره طه، آیه۱۲۹.
  212. التبیان، ج ۷، ص۵۱۳.
  213. «که دوزخ است؛ در آن درخواهند آمد و بد جایگاهی است» سوره ابراهیم، آیه۲۹.
  214. زاد المسیر، ج ۷، ص۳۱۴.
  215. «و به یقین کسانی را که ستم ورزیدند از عذاب بهره‌ای است همانند بهره یارانشان، از این روی (در آن) از من شتاب نخواهند» سوره ذاریات، آیه۵۹.
  216. المغازی، ج ۱، ص۱۳۷.
  217. «و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند و در آن صورت (آنها نیز) پس از تو جز اندکی درنگ نداشتند» سوره اسراء، آیه۷۶.
  218. «و بی‌گمان ما به کافران عذابی سخت می‌چشانیم و برابر با بدترین کرداری که داشته‌اند کیفرشان می‌دهیم» سوره فصلت، آیه۲۷.
  219. مجمع البیان، ج ۹، ص۲۰.
  220. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۹۴ ـ ۳۹۵.
  221. المغازی، ج ۱، ص۱۰۰، ۱۰۲. ۱۰۳.
  222. المغازی، ج ۱، ص۹۹؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۹۶؛ مسند احمد، ج ۶، ص۴۴۱.
  223. اسباب النزول، ص۱۹۰ ـ ۱۹۱.
  224. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  225. المغازی، ج ۱، ص۹۹.
  226. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیما» سوره انفال، آیه۴۱.
  227. المغازی، ج ۱، ص۱۰۱.
  228. المغازی، ج ۱، ص۲۷.
  229. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۶۴.
  230. المغازی، ج ۱، ص۲۶.
  231. «هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره آل عمران، آیه۱۶۱.
  232. المغازی، ج ۱، ص۱۰۲؛ اسباب النزول، ص۱۰۷.
  233. المغازی، ج ۱، ص۱۰۲.
  234. السیره‌النبویه، ج ۲، ص۲۸۱ ـ ۲۸۲؛ المغازی، ج ۱، ص۸۰ ـ ۸۱.
  235. «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را می‌خواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) می‌خواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است اگر در آنچه گرفته‌اید نوشته‌ای از خداوند، از پیش نبود، به یقین عذابی سترگ به شما می‌رسید» سوره انفال، آیه ۶۷-۶۸.
  236. السیره‌النبویه، ج۲، ص۲۸۱؛ المغازی، ج۱، ص۱۰۶.
  237. السیره‌النبویه، ج۲، ص۲۸۱؛ المغازی، ج ۱، ص۱۰۵، ۱۰۸ ـ ۱۰۹.
  238. اسباب النزول، ص۱۹۸؛ سبل الهدی، ج ۴، ص۹۲.
  239. المعارف، ص۱۵۳.
  240. تفسیر ماوردی، ج ۵، ص۲۳۸.
  241. المغازی، ج۱، ص۱۰۶ ـ ۱۰۷؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۹۸؛ عیون الاثر، ج ۱، ص۳۴۷؛ سبل الهدی، ج ۴، ص۶۳ ـ ۶۴.
  242. الطبقات، ج ۲، ص۱۳، ۱۶.
  243. «آیا چون گزندی به شما رسید که دو چندان آن را (به دشمنان خود) رسانده بودید (باز) می‌گویید این (گزند) از کجا (آمد)؟ بگو: این از سوی خود شماست؛ بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره آل عمران، آیه۱۶۵.
  244. مجمع البیان، ج ۱، ص۸۷۷.
  245. المغازی، ج ۱، ص۱۱۹؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۹۹ ـ ۳۰۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۵۹.
  246. السیرة النبویه، ج ۲، ص۳۰۲ ـ ۳۰۳.
  247. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۹۶ ـ ۳۹۸.
  248. المنتظم، ج ۲، ص۲۲۵.
  249. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۹۲؛ المغازی، ج ۱، ص۱۱۱؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص۱۸۱.
  250. السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۹۲؛ المغازی، ج ۱، ص۱۱۱.
  251. المغازی، ج۱، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵، ۱۲۰؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۹۶، ۳۰۰.
  252. السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۰ ـ ۳۰۲؛ المغازی، ج ۱، ص۱۲۱ ـ ۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ اسباب النزول، ص۸۵.
  253. المغازی، ج۱، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵، ۱۲۰؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۹۶، ۳۰۰.
  254. المغازی، ج ۱، ص۱۱۵.
  255. المغازی، ج ۱، ص۱۱۶ ـ ۱۱۷.
  256. المغازی، ج ۱، ص۱۲۱ ـ ۱۲۲.
  257. المغازی، ج ۱، ص۱۱۸ ـ ۱۱۹.
  258. تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۸۰؛ نوادر الاصول، ج ۱، ص۲۴۸.
  259. ربیع الابرار، ج ۴، ص۵۱ ـ ۵۳.
  260. الهدایة الکبری، ص۱۱۰؛ الاصابه، ج ۴، ص۲۲؛ بحارالانوار، ج ۶۳، ص۴۸۷؛ ج ۷۶، ص۱۳۱.
  261. اللمعة البیضاء، ص۴۳۹.
  262. الغدیر، ج ۷، ص۹۵ ـ ۱۰۳.
  263. النص و الاجتهاد، ص۳۱۰.
  264. الصحیح من سیره، ج ۹، ص۵، ۳۰۵ ـ ۳۰۷.
  265. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۶، ص۳۷۲؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص۳۵۴.
  266. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۳۹۸ ـ ۴۰۰.
  267. السیرة النبویه، ج ۲، ص۳۰۰.
  268. السیرة النبویه، ج ۲، ص۳۰۰ ـ ۳۰۲؛ المغازی، ج ۱، ص۱۲۰.
  269. المغازی، ج ۱، ص۱۲۱، ۱۲۳.
  270. المغازی، ج ۱، ص۱۲۳.
  271. المغازی، ج ۱، ص۱۲۲ ـ ۱۲۳.
  272. العقدالفرید، ج ۳، ص۳۰۰ ـ ۳۰۱؛ الاغانی، ج ۱، ص۲۳ ـ ۲۴.
  273. المغازی، ج ۱، ص۱۲۵ ـ ۱۲۷.
  274. ر. ک: الجمل، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴، ۱۷۱.
  275. الجمل، ص۱۸۶؛ شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۲۳.
  276. مقاتل الطالبیین، ص۸۰؛ بلاغات النساء، ص۲۱.
  277. ر. ک: تاریخ طبری، ج ۶، ص۳۳۷.
  278. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۴۰۰ ـ ۴۰۱.
  279. المغازی، ج ۱، ص۱۲۰؛ الکافی، ج ۲، ص۱۲۱.
  280. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۴۰۱.
  281. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه۱۱.
  282. مجمع‌البیان، ج ۹، ص۳۷۸؛ اسباب‌النزول، ص۳۵۰؛ زادالمسیر، ج ۸، ص۱۹۱.
  283. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  284. مجمع البیان، ج ۵، ص۱۱۱.
  285. زادالمسیر، ج ۲، ص۱۶.
  286. «و مرگ (در راه خداوند) را پیش از آنکه با آن رویاروی گردید نیک آرزو می‌کردید (اکنون که) آن را (در میدان جنگ) دیده‌اید تنها (در آن) می‌نگرید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۳.
  287. تفسیر مجاهد، ج ۱، ص۱۳۷؛ جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص۱۴۵ ـ ۱۴۶.
  288. «اگر در آنچه گرفته‌اید نوشته‌ای از خداوند، از پیش نبود، به یقین عذابی سترگ به شما می‌رسید» سوره انفال، آیه ۶۸.
  289. التبیان، ج ۵، ص۱۵۷؛ زاد المسیر، ج ۳، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۵۰.
  290. جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۶۱.
  291. «فرمانفرمایی در آن روز از آن خداوند است که در میان آنها داوری خواهد کرد آنگاه آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند در بوستان‌های پرنعمت‌اند» سوره حج، آیه۵۶.
  292. تفسیر عبدالرزاق، ج ۳، ص۲۸۷؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۹؛ مسند احمد، ج ۱، ص۸۰.
  293. ر. ک: المیزان، ج ۱۹، ص۲۳۶ ـ ۲۳۸.
  294. الاصابه، ج ۵، ص۳۲۴.
  295. المغازی، ج ۱، ص۱۰۲.
  296. شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص۱۸ ـ ۱۹.
  297. «و هر کینه‌ای که در سینه آنهاست می‌زداییم؛ از بن (جایگاه) آنان جویبارها روان است و می‌گویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمی‌شد ما خود راه نمی‌یافتیم؛ بی‌گمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند و به» سوره اعراف، آیه۴۳.
  298. تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص۲۲۹؛ جامع‌البیان، مج ۵، ج ۸، ص۲۴۰.
  299. المصنف، ابن‌ابی شیبه، ج ۸، ص۷۱۸؛ المستدرک، ج ۳، ص۱۰۵، ۳۷۶ ـ ۳۷۷.
  300. «و از فتنه‌ای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمی‌رسد (بلکه دامنگیر همه می‌شود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است» سوره انفال، آیه ۲۵.
  301. جوامع الجامع، ج ۲، ص۱۸.
  302. تاریخ المدینه، ج ۳، ص۱۰۵۱؛ الطبقات، ج ۱، ص۱۲؛ ج ۳، ص۲۹۶.
  303. ر. ک: الطبقات، ج ۳؛ معرفة الصحابه، ج ۱، ص۳۵ ـ ۳۶.
  304. الامامة و السیاسه، ج ۱، ص۶۵.
  305. الجمل، ص۱۲۲.
  306. وقعة صفین، ص۲۳۶، ۲۳۸؛ شرح نهج البلاغه، ج ۵ ص۱۸۸، ۱۹۱.
  307. مجمع البیان، ج ۵، ص۲۴۶.
  308. الذریعه، ج ۲۹، ص۲۲۹.
  309. ایضاح المکنون، ج ۲، ص۴۱۶.
  310. ایضاح المکنون، ج ۱، ص۵۹۶.
  311. هدایت‌پناه، محمد جعفر، مقاله «بدر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۴۰۱ ـ ۴۰۴.