بحث:صلح حدیبیه در معارف و سیره علوی
مقدمه
در صلح حدیبیه[۱] پس از رخدادهای گوناگون و دردناک و نبردهای خونینی که میان پیامبر و مسلمانان با قریش و یهود صورت پذیرفت، رسالت اسلامی توانست در مسیر پیشرفت خود گامهای بلندی بردارد و مسلمانان طی آن به کیانی مشخص و نظامی مستقل و قدرتی که در عرصههای گوناگون روی آن حساب میشد، دست یابند.
مسلمانان به زیارت کعبه اشتیاق فراوان نشان میدادند و هرگاه در نمازهای خود رو به کعبه میایستادند از آن یاد میکردند. در برههای از عمر رسالت اسلامی، پیامبر اکرم(ص) به دستور خدا فرمان یافت به انجام یکی از احکام واجب اسلام بپردازد. ازاینرو، تصمیم به حج گرفت و به اتخاذ اقدامات و تدابیر لازم برای چنین امری همت گمارد و اعلان داشت وی بر ضدّ قریش یا دیگران، تصمیم جنگ ندارد.
قریش با آگاه شدن از ماجرا جملگی تصمیم گرفتند هرچند با زحمت و زیان، از ورود حضرت به مکه جلوگیری به عمل آورند. ازاینرو، خالد بن ولید را در رأس گروهی جنگجو به مسیر حرکت حضرت اعزام کردند تا راه را بر آن بزرگوار ببندد.
با فرود آمدن پیامبر و مسلمانان در منطقه «جحفه»، آب آشامیدنی که در اختیار داشتند تمام شد و به آب دسترسی نیافتند، سقاها را در پی آب فرستادند ولی به جهت دودلی و تردید و بیم از قریش، امکان دستیابی به آب برایشان میسر نگشت. در چنین موقعیتی رسول اکرم(ص) علی(ع) را خواست و او را همراه با سقاها برای تهیه آب اعزام نمود سقاها تردیدی نداشتند که علی(ع) نیز مانند افراد قبلی بدون دستیابی به آب باز خواهد گشت، به هر ترتیب رهسپار این مأموریت شدند، علی(ع) به حرکت خود ادامه داد تا به منطقه «حرار» رسید و آب برگرفت و مرکبهای حامل آب را با سروصدا و آشکارا نزد پیامبر اکرم آورد زمانی وی بر رسول خدا(ص) وارد شد پیامبر تکبیر گفت و در حق آن بزرگوار دعای خیر فرمود[۲].
قریش، پیامبر اسلام را ناگزیر ساخت تا از راهی که به مکه منتهی میشد، تغییر مسیر دهد و مردی از قبیله «أسلم» مسیر حضرت را به راهی ناهموار تغییر داد و از آنجا به ثنیة المراد و سپس در حدیبیة فرود آمدند. قریش بارها تلاش کرد بر مسلمانان حملهور شده و به فرماندهی خالد بن ولید با آنان به نبرد بپردازد، ولی علی(ع) و جمعی از دلاور مردان سپاه اسلام از آن حملات جلوگیری و در تمام تلاشهای خصمانه قریش فرصت را از آنان سلب کردند[۳]. قریش با مشاهده عزم و اراده و پافشاری رسول اکرم و مسلمانان برای ورود به مکه، ناگزیر با پیامبر اسلام از در گفتوگو درآمد. نمایندگانی برای مذاکره اعزام کرد که آخرینشان سهیل بن عمرو و حویطب، از قبیله عبد العزی بودند. ظاهرا آن گفتوگوها محدود به قضیه ورود به مکه در آن سال نمیشد[۴]، بلکه امور دیگری را به سود دو طرف نیز دربرداشت. روایت شده: علی(ع) فرمود: روز حدیبیه جمعی از مشرکان به سمت ما آمده و به رسول خدا(ص) گفتند: ای محمد! برخی از فرزندان و برادران و بردگان ما که به سوی تو آمدهاند آشنایی به دین ندارند بلکه به جهت گریز از مسئولیت مراقبت از اموال و مزارع ما بدان دیار آمدهاند، بنابراین، آنها را به سوی ما بازگردان.
رسول خدا(ص) فرمود: اگر آنگونه که شما مدعی هستید، آنان به دین آشنایی ندارند، ما آنها را با دین آشنا خواهیم ساخت و افزود: ای جماعت قریش از کارهای خود دست بردارید، در غیر این صورت خداوند کسی را که دلش را با ایمان، آزموده است. بر شما مسلط میگرداند که با شمشیر گردن شما را میزند. ابو بکر و عمر و مشرکان از رسول خدا پرسیدند: آن فرد کیست؟
حضرت فرمود: وی همان وصلهکننده کفش است و آن لحظهای بود که پیامبر کفش خود را برای وصله زدن به علی(ع) سپرده بود[۵].
پس از توافق دو طرف در مورد مواد پیماننامه، رسول خدا(ص) علی بن ابی طالب(ع) را خواست و به او فرمود: علی جان! بنویس ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾. سهیل گفت: به خدا سوگند! من معنای رحمان را نمیدانم، بنویس «بِاسْمِكَ اللَّهُمَّ». مسلمانان گفتند: به خدا سوگند! جز ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ جمله دیگری نباید بنویسیم.
پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: بنویس «بِاسْمِكَ اللَّهُمَّ هَذَا مَا قَاضَى عَلَيْهِ مُحَمَّدُ رَسُولُ اللهِ»؛ این پیماننامهای است که محمد رسول خدا با قریش میبندد».
سهیل گفت: اگر شما را فرستاده خدا میدانستیم، از زیارت خانه خدا بازتان نمیداشتیم و با تو نمیجنگیدیم، بنویس: محمد بن عبد الله، رسول اکرم(ص) فرمود: هر چند به تکذیب من بپردازید، من فرستاده خدا هستم و سپس به علی فرمود: کلمه رسول الله را محو کن عرض کرد: ای رسول خدا! دستم یارای محو نبوت را از نام مبارک تو ندارد، پیامبر اکرم(ص)) آن نوشته را گرفت و خود به محو آن پرداخت و سپس به علی فرمود: تو نیز به چنین وضعی مبتلا خواهی شد و به ناچار به آن تن درخواهی داد[۶].[۷]
پانویس
- ↑ خارج شدن پیامبر از مدینه برای انجام عمره در اوایل ذی قعده سال ششم هجرت مبارک وی انجام پذیرفت.
- ↑ ارشاد، ص۱۰۸، فصل ۳۰، باب ۲، در کشف الغمّه، ج۱، ص۲۸۰ باب مناقب نظیر آن نقل شده است.
- ↑ سیرة الائمه الاثنی عشر، از حسنی، ج۱، ص۲۱۷ به نقل از ابن اسحاق.
- ↑ کنز العمال، ج۱۰، ص۴۷۳ غزوه حدیبیه.
- ↑ ینابیع المودة، ص۵۹؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۱۷۳؛ فضائل الخمسه فیروزآبادی، ج۲، ص۲۳۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۲ چاپ مؤسسه اعلمی؛ کامل، ج۲، ص۴۰۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۱۱۵.