آفرینش زمین
مقدمه
زمین را آفرید و آن را بر جای نگه داشت بیآنکه خود را بدان مشغول دارد. آن را بدون قرار گرفتن در جایی، استوار برپا داشت، بدون پایههایی برپا ساخت، بدون ستونهایی برافراشت، آن را از هر کژی حفظ کرد و از افتادن بازداشت. میخهایش را محکم کرد. کوههایش را چونان سدّی در اطراف زمین قرار داد، چشمههایش را جاری ساخت و نهرهایش را شکافت. آنچه ساخت، سستی نپذیرفت و آنچه را نیرو داد، ناتوان نشد[۱]. زمین را از میان امواج آبها بیرون آورد و پس از نمناکی و تری، کنارههای آن را سخت و خشک قرار داد، آن را برای مخلوقاتش گهواره آرامش ساخت و چون بستری روی دریای ژرفِ آرامِ بیموج و ایستای بیجریان گستراند[۲]. خداوند زمین را بر امواج پر تلاطم آب و گستره دریاهای ژرف برنشاند؛ امواج کوهپیکری که در فراز و فرود میخروشیدند و به روی یکدیگر سیلی میزدند و توفنده امواجی که یکدیگر را وامیکوفتند و هر یک دیگری را از خود میراندند... آنگاه سرکشی و چموشی آب در اثر سنگینیِ زمین فروکش کرد و آن شدّت و هیجان، پس از استقرار کامل زمین در آن، آرام گرفت و سر فرود آورد که قامت بلند زمین در آن غلتیده و جاگیر گشته است. سپس امواج آن دریاها پس از خروش و گستاخی، سربهراه و تسلیم شدند، لگام ذلّت برزدند و فرمانبردار و اسیر شدند.
این نقطه آغازین زمین بود که در میانه امواج دریا منزل کرد و گسترش یافت، نخوت دریا و کوه امواج را شکست، سرکشی و توفانش را فرود آورد و دهان فریادش را بست و مهارش کرد. آنگاه امواج پس از آرامش نسبی ساکن شدند و پس از کبر و گردنفرازی، زمین را در برگرفتند. پس آنگاه که هیجان آب از همه سو آرام گرفت و خداوند کوههای بلند را بر دوش زمین نهاد، چشمهساران را از دل کوهساران جوشاند و در فلات و صحرا و بستر رودها جاری ساخت و لرزش زمین را با کوهها و صخرههای سخت مهار کرد. آری، زمین با استقرار کوهها بر گردن صحراها و پر کردن حفرهها، از لرزش و اضطراب افتاد و جایجای آن به مهد آرامش و سکون بدل شد. میان آسمان و زمین را گشاده و فراخ داشت و هوا را برای تنفّس ساکنان زمین آماده ساخت[۳]. هنگامی که زمین به سکون و آرامش رسید و زمینه حیات موجودات در آن فراهم شد، خداوند متعال از روی لطف و صنع خود، زمینه را برای حضور زمینیان فراهم ساخت. امام علی (ع) دراینباره میفرماید: و زمینیان را بر سراسر آن درآورد تا از همه جای آن بهره برند. آنگاه زمینهای بیگیاه را که آب چشمهها به آنها نرسند و نهرهای کوچک وسیلهای برای رسیدن بدانها نیابند، وانگذاشت و ابرهایی را آفرید تا آن سرزمینهای خشک را زنده کنند و گیاهانش را برویانند. خداوند ابرهای آنجا را پس از جدایی و پراکندگی از یکدیگر، به هم برآورد تا انبوه ابرها به حرکت آمد و برق آن در اطراف روشن شد و درخشش آن در تودههای ابر سفید آرام نگرفت. خداوند آن ابرها را پیوسته و پیدرپی به زمین نزدیک و برای باریدن آماده ساخت تا کمکم یا فزون فزون ببارند. پس آنگاه که ابرها به زمینهای خشک و کوههای بیعلف بیرون آورد. پس زمین به زیبایی باغ و مرغزار لبخند میزد و به لباس زیبای گلها که بر آن پوشیده شده و زیور شکوفههای نورسته که بدان آراسته شده بود، مینازید. خداوند این همه نعمت و زیبایی را برای بهرهوریِ همگان و روزیِ چارپایان مقرّر فرمود، راهها را در آفاق زمین شکافت و منارههای بلند ایمان و هدایت را برای روندگان راه راست برپا داشت[۴].[۵].
آفرینش زمین
واژه «ارض» گاه به معنای جایی است؛ مانند آنجا که قرآن میفرماید: ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ﴾[۶] و گاه به معنای مطلق زمین است. این کلمه بیش از چهارصد بار در قرآن کریم به کار رفته و در همه جا به صورت مفرد، اما در نهج البلاغه به صورت جمع نیز به کار رفته است[۷]. امام علی(ع) در خطبه ۹۱ نهج البلاغه به گونهای گسترده درباره آفرینش زمین سخن میگوید و میفرماید که در آغاز آفرینش زمین، حرارتی بسیار از آن برمیخاست و این حرارت به باران مبدل شد و همه سطح زمین را گرفت و بر اثر موج و حرکت آب بخشهایی از زمین از زیر آب آشکار گشت و کوهها پدید آمدند و چون زمین آماده شد، خداوند انسان را آفرید. باز در وصف آفرینش زمین میفرماید: زمین را آفرید و آن را نگه داشت و بر جایی بیقرار استوار کرد و بیهیچ پایهای بر پایش داشت و بیهیچ ستونی برافراشتش و آن را از کژی و انحراف نگه داشت[۸]. کوهها را میخهای نگهدارنده زمین قرار داد. پس زمین در عین متحرک بودن آرام گرفت تا ساکنان خود را در سقوط و اضطراب قرار ندهد یا آنچه را حمل کرده است، فرو نیندازد یا آن را از جای خویش جابه جا نکند[۹]. امام در این خطبه آشکارا میگوید که زمین حرکت میکند، ولی با آرامش و استواری، و در خطبهای دیگر فرموده است که خداوند با کوهها حرکت زمین را رام و استوار ساخته است[۱۰]. در این خطبه بر حرکت زمین به دور خود و حرکتش به دور خورشید اشارت کرده است.[۱۱]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ١٨٥: « وَ أَنْشَأَ الْأَرْضَ فَأَمْسَكَهَا مِنْ غَيْرِ اشْتِغَالٍ وَ أَرْسَاهَا عَلَى غَيْرِ قَرَارٍ وَ أَقَامَهَا بِغَيْرِ قَوَائِمَ وَ رَفَعَهَا بِغَيْرِ دَعَائِمَ وَ حَصَّنَهَا مِنَ الْأَوَدِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ مَنَعَهَا مِنَ التَّهَافُتِ وَ الِانْفِرَاجِ أَرْسَى أَوْتَادَهَا وَ ضَرَبَ أَسْدَادَهَا وَ اسْتَفَاضَ عُيُونَهَا وَ خَدَّ أَوْدِيَتَهَا فَلَمْ يَهِنْ مَا بَنَاهُ وَ لَا ضَعُفَ مَا قَوَّاهُ»
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۱: «فَسُبْحَانَ مَنْ أَمْسَكَهَا بَعْدَ مَوَجَانِ مِيَاهِهَا وَ أَجْمَدَهَا بَعْدَ رُطُوبَةِ أَكْنَافِهَا فَجَعَلَهَا لِخَلْقِهِ مِهَاداً وَ بَسَطَهَا لَهُمْ فِرَاشاً فَوْقَ بَحْرٍ لُجِّيٍّ رَاكِدٍ لَا يَجْرِي»
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹١:« كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى مَوْرِ أَمْوَاجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ وَ لُجَجِ بِحَارٍ زَاخِرَةٍ تَلْتَطِمُ أَوَاذِيُّ أَمْوَاجِهَا وَ تَصْطَفِقُ مُتَقَاذِفَاتُ أَثْبَاجِهَا وَ تَرْغُو زَبَداً كَالْفُحُولِ عِنْدَ هِيَاجِهَا فَخَضَعَ جِمَاحُ الْمَاءِ الْمُتَلَاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِهَا وَ سَكَنَ هَيْجُ ارْتِمَائِهِ إِذْ وَطِئَتْهُ بِكَلْكَلِهَا وَ ذَلَّ مُسْتَخْذِياً إِذْ تَمَعَّكَتْ عَلَيْهِ بِكَوَاهِلِهَا فَأَصْبَحَ بَعْدَ اصْطِخَابِ أَمْوَاجِهِ سَاجِياً مَقْهُوراً وَ فِي كَمَةِ الذُّلِّ مُنْقَاداً أَسِيراً وَ سَكَنَتِ الْأَرْضُ مَدْحُوَّةً فِي لُجَّةِ تَيَّارِهِ وَ رَدَّتْ مِنْ نَخْوَةِ بَأْوِهِ وَ اعْتِلَائِهِ وَ شُمُوخِ أَنْفِهِ وَ سُمُوِّ غُلَوَائِهِ وَ كَعَمَتْهُ عَلَى كِظَّةِ جَرْيَتِهِ فَهَمَدَ بَعْدَ نَزَقَاتِهِ وَ لَبَدَ بَعْدَ زَيَفَانِ وَثَبَاتِهِ فَلَمَّا سَكَنَ هَيْجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَكْنَافِهَا وَ حَمَلَ شَوَاهِقَ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَى أَكْتَافِهَا فَجَّرَ يَنَابِيعَ الْعُيُونِ مِنْ عَرَانِينِ أُنُوفِهَا وَ فَرَّقَهَا فِي سُهُوبِ بِيدِهَا وَ أَخَادِيدِهَا وَ عَدَّلَ حَرَكَاتِهَا بِالرَّاسِيَاتِ مِنْ جَلَامِيدِهَا وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِيبِ الشُّمِّ مِنْ صَيَاخِيدِهَا فَسَكَنَتْ مِنَ الْمَيَدَانِ لِرُسُوبِ الْجِبَالِ فِي قِطَعِ أَدِيمِهَا وَ تَغَلْغُلِهَا مُتَسَرِّبَةً فِي جَوْبَاتِ خَيَاشِيمِهَا وَ رُكُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الْأَرَضِينَ وَ جَرَاثِيمِهَا وَ فَسَحَ 438 بَيْنَ الْجَوِّ وَ بَيْنَهَا وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً لِسَاكِنِهَا»
- ↑ نهج البلاغع، خطبه ۹١: « وَ أَخْرَجَ إِلَيْهَا أَهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِهَا ثُمَّ لَمْ يَدَعْ جُرُزَ الْأَرْضِ الَّتِي تَقْصُرُ مِيَاهُ الْعُيُونِ عَنْ رَوَابِيهَا وَ لَا تَجِدُ جَدَاوِلُ الْأَنْهَارِ ذَرِيعَةً إِلَى بُلُوغِهَا حَتَّى أَنْشَأَ لَهَا نَاشِئَةَ سَحَابٍ تُحْيِي مَوَاتَهَا وَ تَسْتَخْرِجُ نَبَاتَهَا أَلَّفَ غَمَامَهَا بَعْدَ افْتِرَاقِ لُمَعِهِ وَ تَبَايُنِ قَزَعِهِ حَتَّى إِذَا تَمَخَّضَتْ لُجَّةُ الْمُزْنِ فِيهِ وَ الْتَمَعَ بَرْقُهُ فِي كُفَفِهِ وَ لَمْ يَنَمْ وَمِيضُهُ فِي كَنَهْوَرِ رَبَابِهِ وَ مُتَرَاكِمِ سَحَابِهِ أَرْسَلَهُ سَحّاً مُتَدَارِكاً قَدْ أَسَفَّ هَيْدَبُهُ- [يَمْرِي] تَمْرِيهِ الْجَنُوبُ دِرَرَ أَهَاضِيبِهِ وَ دُفَعَ شَآبِيبِهِ. فَلَمَّا أَلْقَتِ السَّحَابُ بَرْكَ بِوَانَيْهَا وَ بَعَاعَ مَا اسْتَقَلَّتْ بِهِ مِنَ الْعِبْءِ الْمَحْمُولِ عَلَيْهَا أَخْرَجَ بِهِ مِنْ هَوَامِدِ الْأَرْضِ النَّبَاتَ وَ مِنْ زُعْرِ الْجِبَالِ الْأَعْشَابَ فَهِيَ تَبْهَجُ بِزِينَةِ رِيَاضِهَا وَ تَزْدَهِي بِمَا أُلْبِسَتْهُ مِنْ رَيْطِ أَزَاهِيرِهَا وَ حِلْيَةِ مَا سُمِطَتْ بِهِ مِنْ نَاضِرِ أَنْوَارِهَا وَ جَعَلَ ذَلِكَ بَلَاغاً لِلْأَنَامِ وَ رِزْقاً لِلْأَنْعَامِ وَ خَرَقَ الْفِجَاجَ فِي آفَاقِهَا وَ أَقَامَ الْمَنَارَ لِلسَّالِكِينَ عَلَى جَوَادِّ طُرُقِهَا»
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۵۶.
- ↑ «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱ و ۹۱ دو بار و ۱۹۲ دو بار و ۱۸۲ و ۱۳۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶. شبیه این مضمون نیز در خطبه ۲۲۸ آمده است.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۱. در خطبه اول نیز با جمله «وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ» به آن اشاره شده است.
- ↑ عابدی، احمد، مقاله «خلقت»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۶۱.