آیا قرآن سخن پیامبر خاتم است؟ (پرسش)
آیا قرآن سخن پیامبر خاتم است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ قرآن |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آیا قرآن سخن پیامبر خاتم است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث قرآن است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی قرآن مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای محمد مهدی علیمردی در کتاب «در ساحل وحی» در اینباره گفته است:
«دینستیزان میگویند ناتوانی مردم در آوردن سخنی همانند قرآن، دلیل بر معجزه بودن آن نیست؛ زیرا مردم در بیان کلام و سخنی مانند پیامبر نیز عاجزند و در عین حال کسی نگفته کلام آن حضرت معجزه است. در مورد قرآن هم اینگونه است. عجز و درماندگی از آوردن مانند آن، دلیل بر اعجاز و نشانه کلام خداوند بودن این واژهها نیست؛ چون عرب، بضاعت بیانی و بلاغی و از اینرو، توان آوردن کلامی به بلاغت کلام محمد (ص) را نداشته است[۱].
این استدلال نیز باطل است؛ زیرا حدیث نبوی، با همه قدر و منزلتش معجزه نیست و همانند قرآن کریم، ادعای تحدی و هماوردطلبی به آن نشده است. به جز آن، تفاوت آنچنانی میان فضیلت بیانی و قدرت بلاغت نبی اکرم (ص) با خواص عرب و اهل فن نیست. اگر هم اختلاف و فاصلهای باشد، از محدوده نیروی انسانی، خارج و شگفتانگیز نمینماید، بلکه اینگونه تفاوتها، در حد بلیغ و ابلغ و فصیح و افصح است. از اینرو، کلام پیامبر از نظر ویژگی بلاغی و بیانی، به کلام عربهای فصیح، بسیار نزدیک به نظر میرسد. بنابراین، محال نیست فنآوران کلام، سخنی مانند سخن رسول خدا (ص) بیاورند. پس اگر سخنشان از نظر بلاغت عین کلام حضرت نباشد، دستکم این قدرت را دارند که نزدیک یا شبیه آن را بیاورند. در مجموع، به طور مطلق عاجز نیستند. در مورد قرآن کریم چنین نیست و قرآن تنها به گروه یا فرد خاصی تحادی نکرده است، بلکه تا دنیا هست، هیچ کس از جن و انس نمیتواند همانند یا شبیه سرود وحی را بیاورد.
افزون بر این، دلیل نقلی از کتاب و سنت هست که پیامبر را بشری مانند دیگر افراد انسانی معرفی کرده و تفاوتی قائل نشده است. قرآن میفرماید: قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا[۲] خود حضرت هم فرمود: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ وَ أَنْتُمْ تَخْتَصِمُونَ»[۳]؛ همانا من بشر و انسان هستم و شما به من دشمنی میکنید.
ایشان در جای دیگر نیز وقتی میبیند مردی خود را برای او به زحمت میاندازد، میفرماید: بر خود سخت مگیر. همانا من پادشاه نیستم. من فرزند زنی از قریش هستم که گوشت ریز ریز خشکیده میخورد[۴].
محمد عبدالله در راز در این باره میگوید: اگر گفته شود که کلام پیامبر با دیگر افراد انسانی تفاوت دارد، میبایستی آن حضرت را در دایره افراد انسانی قرار ندهیم تا اثبات کنیم عمل او هم خارج از طبیعت انسانی است؛ چه اینکه طبایع انسانی، یک طبیعت واحده است که اعمال شبیه به هم دارند و اگر نگوییم انسانها در تمام فن کلام مانند هم هستند، میتوان گفت در بعضی فنون، عقل و زبان و قلب آنها یکسان عمل میکند[۵].
انسانها گاهی در اسلوبهای ادبی از هم پیروی میکنند. برای نمونه، افرادی هستند که از اسلوب و شیوه ابن مقفع، خوارزمی و... دنبالهروی کردهاند. حال اگر اسلوب قرآن، انسانی باشد، باید کسی پیدا میشد که دستکم چیزی شبیه به اسلوب قرآن بیاورد، در حالی که در این زمینه هیچ موردی رخ نداده است.
به جز آن، مقایسه قرآن با کلام رسول (ص) قیاس مع الفارق است؛ زیرا عجز از آوردن مانند کلام پیامبر، نسبی است و برخی از فصیحان و سخنشناسان قادر به آوردن مانند آن هستند، در حالی که در مورد قرآن چنین نیست.
توضیح آنکه حدیث نبوی به کلام صحابه و تابعین بسیار نزدیک است. از اینرو، در بسیاری از مواقع، برای ما مشتبه میشود که آیا حدیثی، کلام رسول (ص) است یا صحابه؟ این تشابه هنگامی که نمیتوانیم تشخیص دهیم روایت، مربوط به پیامبر است یا حضرت علی (ع)، بسیار شدید میشود. این در حالی است که در مورد قرآن کریم چنین مشکلی نداریم. کجای قرآن شبیه حدیث نبوی و کلام صحابه و تابعین است؟ کتاب الهی، قابل مقایسه با احادیث و روایات نیست.
از آن گذشته، اگر کلام نبوی، قدسی، الهی و معجزهآسا نشد، نمیتوان نتیجه گرفت قرآن هم غیر قدسی و غیر الهی است؛ زیرا اعجاز مطلق قرآن و اعجاز نسبی حدیث نبوی، یقینی است و دلیل قطعی دارد و اینکه قرآن از سوی محمد (ص) به دست بشر رسیده است، ثابت نمیکند اعجاز آن هم نسبی باشد. قرآن کریم از نظر اسلوب و بیان و سیاق، به طور کامل با حدیث نبوی متفاوت است.»[۶]
پانویس
- ↑ مناهل العرفان، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ «بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲۷، باب انه لا یحل المال لمن أنکر، ص۲۲۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۹، باب ۹.
- ↑ محمد عبدالله در راز، النبأ العظیم، کویت، دار الفکر، ۱۴۱۶ ه.ق، ص۱۰۰.
- ↑ علیمردی، محمد مهدی، در ساحل وحی ص ۴۰.